فیلوجامعه‌شناسی

حکمرانی به سبک استارت‌آپ...

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از علیرضا عبداللهی؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    اندونزی در سال‌های اخیر توجه دنیا را به خود جلب کرده است. کشوری با ۱۷۵۰۰ جزیره، فرهنگ قومی متکثر (۱۳۰۰ قوم) و زبان‌های متنوع (۷۰۰ زبان) و رشد متوسط ۵ درصدی که بعد از چین و هند، پرسرعت‌ترین اقتصادی است که تریلیون دلاری شد. چشم‌انداز سال ۲۰۴۵ اندونزی - همزمان با صدمین سال استقلال - تبدیل شدن به اقتصاد چهارم دنیاست؛ با تولید ناخالص ۸.۹ تریلیونی و درآمد سرانه ۳۰ هزار دلاری. این رشد پرسرعت مرهون سیاست‌های رئیس‌جمهور محبوب، جوکو ویدودو معروف به جوکووی است؛ اولین رئیس‌جمهور اندونزی که از نخبگان نظامی و سیاسی نبود. او سال‌ها به کسب‌وکار مبل‌سازی و تجارت آن مشغول بود و در ۲۰۰۴ وارد عرصه سیاست شد. بعد از پیروزی در انتخابات ۲۰۱۴، او معامله با سایر احزاب سیاسی و دشمنان سابق را در پیش گرفت تا راه برای رویاهای جاه‌طلبانه او فراهم شود. مردم سخنرانی‌های ساده او را دوست دارند؛ ولی او نشان داده است در سیاست حفظ شرق و غرب هم تبحر دارد. او اوت سال پیش، پیشنهاد عضویت در بریکس را به‌دلیل تلقی تقابل با غرب، رد کرد و می‌خواهد بعد از ژاپن و کره‌جنوبی، سومین عضو آسیایی OECD باشد.

▬    جوکووی همچنین توانسته است سرمایه‌گذاران چینی را به اندونزی جذب کند و از ۲۰۲۰ به ازای هر یک دلار آمریکایی‌ها، چینی‌ها ۴ دلار در اندونزی سرمایه‌گذاری کرده‌اند. حتی دولت او محدودیت‌هایی برای فروشگاه TikTok چینی ایجاد کرد و TikTok مجبور شد برای باقی ماندن در بازار اندونزی با ۶ میلیون مرچانت (فروشنده) و ۱۲۰ میلیون کاربر، به سراغ بازیگران محلی بیاید و در نهایت، ماه گذشته ۷۵ درصد سهام Tokopedia را خریداری کرد.

▬    اقتصاددانان نیز درباره سیاست‌های توسعه‌ای جوکووی زیاد صحبت می‌کنند. او صادرات مواد خام را محدود و شرکت‌هایی از جمله هیوندای و BYD را برای ساخت کارخانه تولید خودروهای برقی و ایجاد زنجیره تأمین در اندونزی ترغیب کرد. در ۲۰۱۹ خبر ساخت پایتخت جدید و کربن صفر نوسانتارا را با سرمایه‌گذاری ۳۴ میلیارد دلاری اعلام کرد که از نگاه اکونومیست، افتتاح آن مهم‌ترین اتفاق اوت سال ۲۰۲۴ خواهد بود.
▬    همچنین راه‌آهن پرسرعت جاکارتا-باندونگ که با سرمایه‌گذاری ۷ میلیاردی چینی‌ها سال گذشته افتتاح شد و پروژه‌های بسیاری مثل ساخت ۲۵ فرودگاه، ۱۸ بندر و هزاران کیلومتر بزرگراه و جاده با ۱۸۰ میلیارد دلار هزینه را به ثمر رساند. بازار نیروی کار اندونزی هم از پیچیدگی‌های خاصی برخوردار است. بیش از ۷۰ درصد نیروی کار در بخش‌های کم‌دستمزد مانند کشاورزی و ساخت‌وساز مشغول به‌کار هستند. ولی جوکووی اعتقاد داشت که منابع انسانی ماهر، کلید ورود اندونزی به دوران طلایی ۲۰۴۵ خواهد بود و این کار نیاز به اصلاح نظام آموزشی کشور داشت. اندونزی از ۲۰۳۰ تا ۲۰۳۵ دارای مزیت جمعیتی خواهد بود و ۵۲ درصد جمعیت در سن بسیار مولد قرار می‌گیرند. وزرای قبلی آموزش و فرهنگ، همه از دو سازمان بزرگ اسلامی کشور بودند؛ ولی جوکووی برای رهبری اصلاحات نظام آموزشی نیاز به نوآوری داشت و سراغ ندیم مکاریم رفت که هیچ‌گونه سابقه سیاسی و کار دولتی نداشت. وزارتخانه او با ۵۰ میلیون دانش‌آموز سروکار دارد و ۳ میلیون معلمی که نیمی از آن‌ها لیسانس ندارند و زیرساخت‌هایی که به‌طور ناعادلانه در جزایر تقسیم شده است.
▬    برای سامان‌دهی یکی از بزرگ‌ترین نظام‌های آموزشی دنیا، مکاریم آموخته‌های Gojek را به‌کار گرفت؛ از جمله کاربرمحور بودن و انعطاف‌پذیری در شیوه تدریس. او همچنین تلاش کرد آموزش، همسو با علایق و استعدادهای دانش‌آموزان باشد و نظام رتبه‌بندی آن‌ها را حذف کرد. او با تجربه سرمایه‌پذیری، به دنبال برنامه Hyper Innovation و جذب حمایت بخش خصوصی و همکاری با دانشگاه‌های خارجی رفت. مکاریم با جنگ استعدادها بین کشورها آشنا بود و می‌دانست بین ثروت کشورها و توانایی جذب استعدادها پیوندی تزلزل‌ناپذیر وجود دارد. به گزارش مجمع جهانی اقتصاد در پایان سال ۲۰۲۳، بر اساس شاخص GTCI – رقابت‌پذیری استعدادهای جهانی - که نحوه رشد، جذب و حفظ استعداد کشورها را نشان می‌دهد، اندونزی بیشترین پیشرفت را در بین ۱۳۷ کشور داشته و به نظر می‌رسد مکاریم در این حوزه کارنامه موفقی دارد.
▬    ویدودو ظاهراً از تصمیم خود و اعتماد به جوانان رضایت دارد. او در آوریل ۲۰۲۱ با ادغام دو وزارتخانه و ایجاد وزارتخانه آموزش، فرهنگ، تحقیقات و فناوری مجدد مکاریم را در رأس آن قرار داد. او حتی در آخرین تغییرات کابینه خود، دیتو آریوتجو ۳۳ ساله را به‌عنوان وزیر ورزش و جوانان انتخاب کرد؛ دومین وزیر از نسل هزاره (نسل Y) که او هم قبلاً در اکوسیستم استارت‌آپی اندونزی فعال بوده است. جوکووی در ماه‌های پایانی ریاست‌جمهوری محبوبیت ۸۰ درصدی دارد و انتظار می‌رود هر کسی که پیروز انتخابات ۱۴ فوریه باشد، ادامه‌دهنده راه او در مسیر توسعه اقتصادی خواهد بود. پرابوو سوبیانتو، وزیر دفاع فعلی که دو دوره رقیب جوکووی بوده، این بار بیشترین شانس پیروزی را دارد. او در همه کمپین‌های تبلیغاتی به‌همراه معاون اول پیشنهادی‌اش حضور دارد؛ جبران، فرزند ارشد و ۳۶ ساله ویدودو.
▬    ژوئن ۲۰۱۹ وقتی جوکو ویدودو کابینه خود را برای دوره پنج‌ساله دوم معرفی کرد، توجه رسانه‌های دنیا را به خود جلب کرد؛ افرادی از احزاب مخالف و حتی رقبای انتخاباتی او و پنج زن، از جمله وزیر امور خارجه که در تاریخ اندونزی بی‌سابقه بود در لیست او دیده می‌شدند. اما نام یک نفر بیش از همه، توجه رسانه‌ها را به خود جلب کرد؛ ندیما مکاریم ۳۵ ساله، بنیان‌گذار سوپراپلیکیشن Gojek به‌عنوان وزیر فرهنگ و آموزش اندونزی معرفی شد. او تنها اندونزیایی است که تاکنون در لیست رهبران آینده مجله تایم جای گرفته است.
▬    مکاریم فارغ‌التحصیل MBA دانشگاه هاروارد است و در آنجا با آنتونی‌تان، بنیان‌گذار Grab - رقیب مالزیایی Gojek - آشنا شد. دوستانی که چند سال بعد، سخت‌ترین رقبای یکدیگر بودند. او سال ۲۰۱۰، یک مرکز تماس تلفنی اوجک -در زبان اندونزیایی به معنی پیک موتوری- را با ۲۰ پیک راه‌اندازی کرد. در همان سال‌ها با یکی از بنیان‌گذاران شرکت راکت اینترنت آلمان آشنا شد و پلتفرم فروش آنلاین لباس Zalora را برای آن‌ها در اندونزی راه انداخت. سال ۲۰۱۴ همزمان با شروع موج علاقه سرمایه‌گذاران به تاکسی‌های اینترنتی تصمیم گرفت به کسب‌وکار خودش برگردد و تمام انرژی خود را صرف توسعه آن کند. به گفته بلومبرگ، هیچ چیز عمیق‌تر و سریع‌تر از Gojek، زندگی مردم اندونزی را تغییر نداد و بارها در لیست Fortune ۵۰، جزو شرکت‌هایی که جهان را متحول کردند، قرار گرفت. Gojek یک‌سال و نیم بعد تبدیل به اولین یونیکورن (شرکتی با ارزش یک میلیارد دلار) و سپس اولین دکاکورن (شرکتی با ارزش ۱۰ میلیارد دلار) اندونزی شد. سوپراپلیکیشنی که الهام‌بخش بسیاری از کسب‌وکارها از جمله گروه اسنپ ایران است. در سال ۲۰۲۱ گوجک با Tokopedia بزرگ‌ترین Marketplace اندونزی ادغام شد و گروه GoTo شکل گرفت؛ ولی ندیم عطای آن را به لقایش بخشید و به دولت دوم جوکووی پیوست. او در مصاحبه‌ای گفت: این تنها شغلی بود که در دولت می‌پذیرفتم و معتقدم آموزش، ریشه همه فرصت‌ها و حل مشکلات است.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در دوشنبه, 09 بهمن 1402 ساعت 19:20

نمی‌خواهیم باور کنیم، ولی جنگ جهانی سوم آغاز شده است!

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    در مهم‌ترین تحول روزهای اخیر، کاندیدای طرفدار غرب در انتخابات ریاست جمهوری تایوان پیروز شد؛...

▬    در این پیروزی دو ملاحظه و تنش سهمگین هست؛

▬    یکی، آن که اکثریت سنگین پارلمانی در اختیار مخالفان رئیس‌جمهور و هواداران چین واحد است؛
▬    دومی، و مهم‌تر این که در این انتخابات ریاست‌جمهوری، بیش از ۷۰ درصد از مردم رأی دادند، و در حالی که رأی هواداران چین واحد بین دو نامزد تقسیم شده بود، نامزد طرفدار غرب، با ۴۰ درصد آراء اکثریت نسبی به دست آورد.
▬    این بدان معناست که دو نامزد هوادار چین واحد، با هم رأی بسیار بیشتری کسب کردند. و اینکه چین می‌داند که اکثریت مردم تایوان مخالف غرب‌گرایان هستند. این به چین مشروعیت لازم برای ادعای چینی بودن تایوان را می‌بخشد.
▬    در سوی مقابل، دانلد ترامپ و جو بایدن، متقابلاً یکدیگر را به حرکت در جهت جنگ جهانی متهم می‌کنند؛ صرف‌نظر از این اتهام‌پراکنی متقابل، واقعیت آن است که نیروهای مهمی در امریکا، چین، روسیه، ژاپن، هند، اسرائیل، ... به این سمت حرکت می‌کنند. این نیروها به این نتیجه رسیده اند که بدون تخریب خلاق، از تنگناهای موجود عبور نخواهند کرد...
▬    هیچ کس از نبرد جهانی که مدتی است آغاز شده، برکنار نخواهد بود...
توأم با اقتباس‌های آزاد
مآخذ:...
هو العلیم

 

آخرین بروز رسانی در یکشنبه, 24 دی 1402 ساعت 08:34

آخرین جمع‌بندی از نقطه عطف تاریخی «جهاد غزه»

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از دکتر سعد الله زارعی؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    روزنامه «یدیعوت آحارونوت» روز جمعه گذشته نوشت حداقل ۱۲۵۰۰ نظامی اسرائیل در غزه معلول شده‌اند و گزارش‌های تکمیلی دیگر هم از ۲۰۰۰۰ معلول یهودی در جنگ غزه خبر می‌دهند و حداقل در بخش توان‌بخشی وزارت جنگ اسرائیل ۳۴۰۰ معلول جنگ از ۷ اکتبر گذشته (آغاز عملیات طوفان‌الاقصی) نگهداری می‌شوند. تعداد کشته‌های نظامی اسرائیل هم طی سه ماه گذشته حتماً از ۴۰۰۰ نفر فراتر رفته است، و شمار کشته‌ها از نقطه صفر ۷ اکتبر، فراتر از ۶۰۰۰ نفر خواهد بود که رقم بی‌سابقه‌ای است.

▬    وقتی رژیم به شدت مسلح اسرائیل علی‌رغم جنگی بالنسبه طولانی نتواند فلسطینی‌ها را مهار کند؛ وقتی آمریکا در قامت ابرقدرت نتواند از طریق هشدار و اقدامات نمادین و حتی اقدامات عملی، روندی که در مقابل آن قرار دارد، متوقف گرداند؛ وقتی دولت‌های منطقه‌ای اردوگاه نظم کهنه نتوانند در نقش واگذار شده ایفای نقش کنند و کمکی به حل مسئله نمایند؛ زمانی که ائتلاف‌ها به سختی شکل گیرند و در صحنه عمل قادر به اقدامات مدنظر نباشند؛ وقتی نهاد حقوقی نظم کهنه - یعنی شورای امنیت سازمان ملل - نتواند به کنترل روند کمک کند، این یعنی وضعیت و عناصر اصلی دخیل در آن دگرگون شده است. در این شرایط افق تحولات را نمی‌توان بر اساس شاخص‌های رهبری نظم کهنه ترسیم کرد. در چنین شرایطی «نقش‌آفرینان جدید» موضوعیت مضاعف پیدا می‌کند. در این خصوص نکاتی وجود دارد:


▀█▄  تز ۱
▬    چند روز پیش اندیشکده انگلیسی «چتم‌هاوس» در تحلیلی نوشت «مقابله با چالش منطقه‌ای ایران باید با مشارکت انجام شود. واشنگتن دانش، ابزار یا تمایلی برای اقدام به تنهائی ندارد. مسئولیت اصلی آمریکا باید بازیابی اعتماد شرکای منطقه‌ای خود از طریق تضمین امنیت فیزیکی آن‌ها باشد». ایران کشوری است که در طول چهار دهه گذشته زیر فشار شدید غرب قرار داشته و انواعی از چالش‌های آن را تحمل کرده است. اینک مؤسسه سلطنتی انگلیس از لزوم مهار «چالش ایران» سخن می‌گوید و برای مقابله با این چالش اصلاح رفتارهای گذشته آمریکا در برخورد با دولت‌های وابسته به خود را ضروری می‌شمرد.
▬    چتم‌هاوس و بسیاری دیگر معتقدند جبهه غرب در مقابل ایران تضعیف‌شده و به‌خصوص ضلع منطقه‌ای آن به حاشیه رفته است. این مطلب که وابستگان از آمریکا دلخور شده‌اند البته واقعیت دارد و عملکرد آمریکا دائماً بر عمق آن می‌افزاید. حدود سه هفته پیش یک مؤسسه مطالعاتی سعودی در ریاض نوشت آمریکا برای اثرگذاری بر جنگ غزه به جای گفت‌وگو و مکاتبه با کشورهای عربی، دنبال گفت‌وگو و مکاتبه با ایران می‌باشد در حالی که فلسطین یک مجموعه عربی است.
▬    شاید چتم‌هاوس و مؤسسات دیگر غربی می‌دانند حاشیه‌گزینی کشورهایی نظیر عربستان، مصر و اردن و نیز اتحادیه عرب در جنگ غزه ناشی از بی‌توجهی آمریکا به دولت‌های عربی نیست، ناشی از بی‌نتیجه شدن همراهی کشورهای منطقه با آمریکا در پرونده‌های منطقه‌ای و بین‌المللی است. دولت‌های مخالف ایران در منطقه، یک بار در جریان پرونده هسته‌ای ایران متوجه شدند ائتلاف حول محور آمریکا قادر به مهار واقعی برنامه هسته‌ای ایران نیست حال فرقی نمی‌کند این کشورهای عربی مقابل ایران قرار داشته باشند یا در سکوت به سر ببرند. بر این اساس این دولت‌ها پس از مأیوس شدن از تأثیر ائتلاف‌های ضدایرانی، به سمت عادی‌سازی با ایران آمدند.
▬    پس واضح است که شرایط به دو دلیل تغییر کرده است یکی به دلیل استقامت هوشمندانه ایران در مقابل دست‌اندازی‌های غرب و یکی هم به دلیل اینکه جهان دیگر حاضر به تحمل ریسک همراهی با آمریکا در مسائلی که یک طرف آن ایران باشد، نیست. خروجی این بحث این است که بسیاری از کشورها چه در منطقه و چه در خارج از منطقه، دیگر حاضر به مشارکت در طرح‌های بی‌سرانجام آمریکا علیه ایران نیستند.

▀█▄  تز ۲
▬    یک جلوه مهم دیگر ناکارآمدی ساختارها و ایده‌های نظم کهنه، مواجهه آن با چالش‌هایی است که مبارزان یمنی در اطراف تنگه راهبردی باب‌المندب و دریای سرخ علیه غرب به راه انداخته‌اند. تحولات دریای سرخ بیش از آنکه رژیم اسرائیل را آزار دهد، سبب تحقیر شدید آمریکا شده است. یکی از مهم‌ترین پوشش‌های مداخلات ظالمانه و قلدرمآبانه آمریکایی‌ها در جهان «حفظ آزادی بازرگانی و دریانوردی» بوده و از این طریق به سود هنگفت و قدرت بی‌رقیبی دست یافته بودند. آنان ضمن آنکه محدوده دریاها را کادربندی کرده‌اند، در عین حال برای خویش حق هر تفسیری را برای کنوانسیون‌ها و مواد حقوق دریایی قائل بودند.
▬    آنان به گونه‌ای رفتار می‌کردند که «پادشاه دریاها» دیده شده و ملت‌های دیگر از آن تمکین کنند. حدود چهار یا پنج سال پیش «دانلد ترامپ» اعلام کرد که آمریکا دیگر حاضر به ایفای نقش نگهبان امنیت بین‌المللی نیست و هر کس باید هزینه امنیت خود را به آمریکا بپردازد. بر این اساس به سرکیسه کردن دولت‌های عرب وابسته به خود پرداخت.
▬    وضعیت فعلی دریای سرخ پرده از دلیل به اصطلاح بی‌علاقگی آمریکا از ایفای نقش ژاندارم امنیت بین‌الملل برداشت؛ آمریکا نمی‌تواند امنیت دیگران را تأمین کند! از این‌رو پس از آنکه ارتش آمریکا اعلام کرد اسکورت کشتی‌های تجاری را در دریای سرخ بر عهده می‌گیرد، یک کمپانی ایتالیایی اعلام کرد حاضر به تردد در دریای سرخ نیست و اطمینانی به برقراری امنیت از سوی ائتلاف مدنظر آمریکا ندارد. ائتلاف بین‌المللی دریایی آمریکا هم پیش از آنکه مشکل واقعی و عملی به خود بگیرد، با اما و اگرهای زیادی مواجه شد و در حین آن شلیک یمنی‌ها به کشتی‌هایی که مظنون به حمل کالا برای اسرائیل بودند، ادامه پیدا کرد. یمنی‌ها حتی یک گام هم به‌جلو برداشته و اعلام کردند علاوه بر هدف قرار دادن کشتی‌های حامل بار برای رژیم، به کشتی‌های کشورهایی که به ائتلاف مدنظر آمریکا بپیوندند نیز اجازه تردد در دریای سرخ نمی‌دهند.
▬    بر این اساس تحلیلگر چتم‌هاوس نوشت «این پاسخ‌ها دلالت بر این دارد که بازدارندگی آمریکا کاملاً ناکافی است» اینکه نیروهای یمنی هم بتوانند کارآیی قدرت بازدارنده آمریکا را با چالش اساسی مواجه کرده و هزینه‌های غرب را بالا ببرند یعنی راه‌حل مسئله، ائتلاف یا عدم ائتلاف با آمریکا نیست. موضوع فقدان تأثیرپذیری ایران و نیروهای دیگر در منطقه از این ائتلاف‌ها و هشدارهای آن می‌باشد.

▀█▄  تز ۳
▬    جنگ غزه هم خود یک فاکتور اساسی در آشکارسازی منقضی شدن ساختارها و ایده‌های نظم کهنه است. هنوز هم شکی وجود ندارد که رژیم غاصب اسرائیل یک قدرت نظامی تمام‌عیار است اما وقتی این قدرت نظامی تمام‌عیار نتواند حتی با جنگی پرشدت بر مقاومت در یک باریکه پیروز شود، چه اهمیتی دارد؟ شاید رژیم غاصب تاکنون نزدیک به ۳۰ هزار نفر از زنان، کودکان، سالخوردگان و بقیه مردم غزه را به شهادت رسانده و نزدیک به دو برابر آن هم زخمی کرده و شاید تعداد خانه‌های ویران شده از ۳۰ هزار واحد فراتر رفته باشد.
▬    این‌ها اقداماتی نیستند که تاکنون اسرائیل از آن روی‌گردان بوده است. اما همین اسرائیل با قدرت نظامی جهنمی خود که به‌طور کامل مستظهر به زرادخانه‌های آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و... است، در مواجهه با مردمی که ده درصد امکانات اسرائیل هم ندارند، تن به چند ده هزار کشته و زخمی یهودی داده است. روزنامه «یدیعوت آحارونوت» روز جمعه گذشته نوشت حداقل ۱۲۵۰۰ نظامی اسرائیل در غزه معلول شده‌اند و گزارش‌های تکمیلی دیگر هم از ۲۰۰۰۰ معلول یهودی در جنگ غزه خبر می‌دهند و حداقل در بخش توان‌بخشی وزارت جنگ اسرائیل ۳۴۰۰ معلول جنگ از ۷ اکتبر گذشته (آغاز عملیات طوفان‌الاقصی) نگهداری می‌شوند. تعداد کشته‌های نظامی اسرائیل هم طی سه ماه گذشته حتماً از ۴۰۰۰ نفر فراتر رفته است.
▬    جنگ ارتش با نیرویی که دیده نمی‌شود تا بتوان از جنگ‌افزارهای مدرن علیه آن استفاده کرد، توأم با چنین تلفاتی است و می‌توان گفت ارتش اسرائیل در برابر هر شهید رزمنده، چند کشته یا در برابر هر رزمنده مجروح چند مجروح داده است. این تغییر موازنه جنگ است. اسرائیل برای آنکه بر نیروی زاینده رزمنده فلسطین غلبه کند باید چند هزار کشته و مجروح بدهد؟ در جلسه چند روز پیش کابینه امنیتی اسرائیل، گالانت از تشکیل کمیته حقیقت‌یاب برای مشخص کردن دلایل شکست ارتش اسرائیل در ۷ اکتبر/ ۱۵ مهر خبر داد و بنی‌گانتز در اعتراض به او گفت این کمیته برای سرپوش گذاشتن بر ناکامی ارتش در جنگ غزه تشکیل شده و می‌خواهد پای مقامات سیاسی را به عنوان مسئول شکست به میان بکشد.
▬    پس واضح است که جبهه اسرائیل امید به موفقیت در جنگ را از دست داده است. این جنگ چند وقت دیگر ادامه پیدا می‌کند؟ بعضی از ناظرین از دو تا سه هفته آینده سخن می‌گویند بعضی هم معتقدند جنگ لااقل طی دو ماه آینده استمرار پیدا می‌کند اما اگر این جنگ طی دو تا هشت هفته آینده ادامه پیدا کند، نتیجه چه می‌شود؟ بله بر تعداد شهدا و مجروحین افزوده می‌شود و این خیلی دردناک است اما از آن طرف عددهای مورد اشاره در روزنامه‌های اسرائیلی هم به دو تا سه برابر می‌رسد.
▬    کدام دولت در تل‌آویو قادر به ادامه حیات پس از جنگی با این سطح از تلفات خواهد بود؟ لذا همان‌طور که وزیر خارجه آمریکا هم به آن اشاره کرده است، نتانیاهو و فرماندهان نظامی و در یک جمله کابینه امنیتی اسرائیل با دلایل آشکار از بحث درباره «پس از جنگ» جلوگیری می‌نمایند.
مأخذ:فارس
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 21 دی 1402 ساعت 20:56

مرور مجدد پدیده سردار سلیمانی در سالگرد چهارم

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


مصاحبه با بسیج دانشجویی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران:

░▒▓ بعد از شهادت شهید سلیمانی شاهد حضور اقشار مختلف مردم با افکار گوناگون در تشییع ایشان بودیم. سردار شهید بارها ولایتمداری و مشی انقلابی خود را در گفتار و کردار اثبات کردند، با این وجود بعضاً شاهد بودیم افرادی که شاید از نظر سیاسی مشی شهید را قبول نداشتند، به احترام شهید در مراسم تشییع شرکت کردند، چه چیزی موجب این انسجام با این ابعاد شد؟


بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین...  موضوعی که می‌خواهم بر آن تأکید کنم این هست که این تصوری که به وجود آمده و متداول شده و قرائنی هم برای این تصور وجود دارد که «اقبال عام به سردار»، خاص سردار بوده، تصور درستی نیست؛ به خاطر داریم که قبل از تشییع سردار سلیمانی، تشییع شهید حججی هم با اقبال بی‌سابقه‌ای مواجه شد؛ هم در مشهد، هم اصفهان، هم تهران، و هم نجف‌آباد، مفصلاً تشییع شدند. قبل از آن هم تشییع عظیم شهدای غواص را داشتیم.
بنابراین، باید متوجه باشیم که با پدیده عامی مواجه هستیم که پرداخت و ریشه‌یابی عام می‌طلبد؛ هر چند که بالاخره محبوبیت سردار قبل از شهادتشان هم نکته‌ای هست که نباید از نظر دور بماند، و این نکته اهمیت ایشان را مضاعف می‌کند، ولی واقعیت این است که یک خصلت مشترک بین سردار، شهید حججی، و کلاً نسل‌های متوالی شهدای انقلاب اسلامی هست که موجب می‌شود این بزرگان، بتوانند اعتماد مردم را جلب کنند و در هویت نسل‌ها سهم مهمی را ایفا نمایند و چنین اقبالی را به خودشان جلب کنند.
نتیجتاً پدیده سردار و سایر بزرگانی که از آنان اسم بردیم، و شمار بسیار شهدایی که هنوز هم پیکرهایشان می‌آید و تشییع آن‌ها دراماتیک و متمایز می‌شود، نشان می‌دهد که یک خط جوهری انقلاب وجود دارد که آن خط فراسوی نسل‌ها توانسته توجه و تمرکز غاطبه مردم ما را جلب کند. به رغم اختلاف عقاید، اختلاف نظرها، و اختلاف سلایق، آن خط جوهری انقلاب اسلامی مانند نخ تسبیح نسل‌ها را به هم وصل می‌کند؛ شهدای پیروزی انقلاب، شهدای دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، نسل متوالی شهدا را تشکیل می‌دهند که می‌توانند در هر نسل اقبال و اعتنا جلب کنند و نسل‌ها را به هم پیوند بزنند....

░▒▓ همان‌طور که خودتان هم اشاره کردید این افراد خصلتی که داشتند که آن جلب اعتماد عمومی بوده است و به نظر شما آن ویژگی که باعث شده این سرمایه اجتماعی حفظ شود چه بوده است؟
درباره موضوع هویت جمعی، دیدگاه مانوئل کستلز، تحلیل خوبی ارائه می‌دهد، هم در دامنه وسیع علوم اجتماعی تحلیل او چشمگیر است، و هم در ریخت شبکه‌ای جدید که به تحولات پس از هزاره تمرکز دارد، اهمیت مضاعفی پیدا می‌کند. ملهم از کستلز، در جلد دوم کتاب «ظهور جامعه شبکه‌ای»، می‌تواند ابرام کرد که تنها منابعی که می‌توانند در برهوت هویت در این وضعیت مدرنیت رادیکال، «هویت جمعی» یا «هویت تاریخی» یا «معنای بلندمدتی برای حیات افراد و نسل‌ها» ایجاد کنند، «هویت‌های بنیادگرا» هستند. آن چیزی که نه فقط درباره سردار سلیمانی، بلکه در مورد سایر نسل‌های متوالی شهدای انقلاب اسلامی موجب هویت‌سازی و اعتماد شده است، نه صرفاً فداکاری آنان برای میهن و ملت، بلکه فداکاری‌شان برای مرام و امت است. دیدگاهی بنیادین در آنان هست که لاجرم توسط افراد در طول زندگی‌شان، و برای نسل‌ها توسط افراد گوناگون، مورد تصدیق قرار می‌گیرد، و این، از بنیادگرایی و اصول‌گرایی‌شان نشأت می‌گیرد.
«بنیادگرایی»، کمک می‌کند به اینکه افراد بتوانند یک موقعیت استعلایی فراسوی زیست شخصی‌شان و حتی زیست اجتماعی‌شان در اینجا و اکنون ترسیم کنند، و مدام خودشان را با آن نقطه استعلایی موقعیت‌یابی نمایند و بتوانند یک مسیر مستمر تکاملی را طی کنند، درست مثل اتوموبیلی که به مسیریاب و به ماهواره وصل است و از طریق آن می‌تواند مسیر برنامه‌داری را طی کند تا به بن‌بست و تنگنا و ترافیک برنخورد؛ در بنیادگرایی‌ها، اعتقاد اصولی دینی کمک می‌کند تا یک «امپراتوری ایمان» برای پیروانشان بسازند و فراسوی نسل‌ها بتوانند به هدایت جوامع بپردازند؛ بنابراین، بنیادگرایی‌ها تنها منابع هویت سیاسی فعال در دنیای امروز هستند؛ از این جهت، چیزی که درباره سردار سلیمانی و درباره سایر نسل‌های شهیدان انقلاب اسلامی اهمیت دارد، نسبتشان با این «امپراتوری ایمان» و دیدگاه اصولی و بنیادی و قابل اعتمادی است که از دین استنباط می‌شود....

░▒▓ اینکه فرمودید از دیدگاه مانوئل کستلز این بنیادگرایی می‌تواند به هویت جمعی کمک بکند، اما در واقعیت بنیادگرایی در جامعه شاید به عنوان یک عامل از بین برنده وحدت اجتماعی نام برده شود. آن تکثر مدنظر در آن وجود ندارد و بعضاً در جوامعی اقلیت‌ها به رسمیت شناخته نمی‌شوند؛ چگونه این مطلب درست است که این هویت جمعی تمایل به بنیادگرایی پیدا کند؟
شاید رواداری در سایه دیالوگ و گفتگو معیاری برای انسجام و هویت جمعی باشد که آن هم بدون باور به اصول و بنیادهای مشترک ناشدنی است، ولی کثرت‌گرایی مطلقاً معیار مناسبی برای هویت‌بخشی نیست. کثرت‌گرایی به عنوان یک مسأله که هویت‌بخشی و اجتماع را تهدید می‌کند، از عصر پریکلس در یونان مطرح بوده و از افلاطون تا حال مورد تأمل قرار گرفته است. بر عکس، این کثرت‌گرایی به خاطر آنکه منجر به بی‌اعتباری معیارهای متحد اخلاقی است، و از آن رو که پروژه نقد اجتماعی را کمرنگ و حتی بی‌معنا می‌کند، بیشتر، معیاری برای انحطاط است تا انسجام و استحکام، و در این مورد از افلاطون و ارسطو و ویکو و آرنت و هابرماس و...، میان متفکران انتقادی اجماعی برقرار است.
در واقع، هر زمان که این کثرت‌گرایی گسترش پیدا کرده، جوامع و افراد نیز رو به انحطاط رفته‌اند. هر چه فرد کثرت‌گراتر، اخلاق‌گسیته‌تر و منحط‌تر؛ و همین‌طور در مورد اجتماع و تمدن. تمدن انسانی و اخلاق فردی، موقعی اعتلا پیدا می‌کند که در زمین مستحکمی ریشه داشته باشد و تندبادهای شرایط آن‌ها را جابجا نکند و بتوانند در مسیر برنامه‌داری با پایبندی به یک سری اصول و ارزش، استحکام و انسجام داشته باشند و بتوانند رشد و تعالی پیدا کنند. ادیان ابراهیمی همیشه این امکان را برای پیروان خود فراهم کرده‌اند؛ آن‌ها اصول جهان‌شمول و عام و فرازمانی را به پیروان خود هدیه کرده‌اند. این اصول، برای همه افراد، گروه‌ها و جوامع و تمدن‌ها شرایطی را فراهم می‌کند که در طول زمان اعتلای برنامه‌داری را پیگیری کنند؛ به گونه‌ای که از این شاخه به آن شاخه نپرند. در کشور ما هم از سال 1376، کسانی آوازه کثرت‌گرایی سروشیستی سر می‌دادند، ولی همان‌ها در هر تجربه‌ای و در شرایط گوناگون میان خودشان دعواهای بی‌پایانی داشتند و دارند، چه آن‌ها که داخل کشور هستند و چه آن‌ها که در خارج کشور مشغول همکاری با دولت‌های متخاصم ملت هستند؛ کثرت‌گرایی برای آنان رواداری به همراه نیاورد؛ واقع آن است که رواداری هم باید بر مبنای گفتگو و دیالوگ برقرار شود، و دیالوگ بدون باور راسخ به اصول مشترک که گفتگو و مفاهمه را میسر کند، ناشدنی است؛ علت این که اصلاح‌طلبان از همان ابتدای صدارتشان بر کشور نه فقط به دیگران، بلکه به چهره یکدیگر پنجه می‌انداختند و آن تجربه را در شورای شهر اول و مجلس ششم و ... رقم زدند که از خاطره ملت پاک نمی‌شود، به این خاطر بود که کثرت‌گرایی افراطی سروشیستی، آن‌ها را به رواداری حتی بین خودشان هم نرساند...

░▒▓ طبق فرمایش شما، همواره رهبری تأکید داشتند که حاج قاسم به عنوان یک مکتب شناخته شود؛ تعریفی که ما از مکتب می‌شناسیم، پشتوانه‌ای تئوریک به دنبالش هست؛ حال اگر بخواهیم با توجه به معنای مکتب در برهه حال حاضر، به خصوص پارسال بر اساس جنگ ترکیبی و جنگ شناختی یک تقابل مردم در برابر مردم به وجود آمده و امسال مقداری خاموش شده؛ اگر بخواهیم با نگاه به آن مکتب بگوییم چه کاری می‌توانیم برای افزایش انسجام اجتماعی انجام بدیم؛ دیدگاهتان در این باره چیست؟
از اول این گفتگو بر وجه عمومی سردار سلیمانی تأکید کردم، که عبارت بود از شهادت در راستای بنیادگرایی؛ مع‌الوصف، در پاسخ به این سؤال شما، باید به یک وجه خیلی خاص ایشان اشاره کنم؛ و آن این که ایشان، نمونه عملکرد یک محصول انقلاب اسلامی ایران در مقیاس تمدنی بودند؛ بالاخره ایشان، در سمت فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران فراملی عمل می‌کردند. این سمت، به ایشان کمک کرد که یک الگویی از نحوه عملکرد انسان انقلابی ایرانی در یک مقیاس تمدنی درست شود.
طی یک صد سال اخیر، و از دهه 1920، و به موازات شکل‌گیری سخن‌پراکنی بین‌المللی، این پیش‌هشدار نواخته شد که مرزهای ملی در حال فروریختن است و دهکده‌ای جهانی در دست شکل‌گیری است. مرزهای ملی واقعیت جوهری نداشته‌اند و ندارند، و بویژه در شرایط امروز، عاملیت‌های اجتماعی و سیاسی در مقیاسی فرامرزی و فراملی عمل می‌کنند. آنچه مقیاس درست تحلیل اجتماعی است، امر «جهان‌شمول» و لااقل امر «تمدنی» است. از این جهت، شخصیت سردار سلیمانی ویژه است. ایشان شاخص‌ترین چهره فعال در تاریخ پس از انقلاب اسلامی هستند که در یک مقیاس جهانی و تمدنی فعالیت می‌کردند و در این مقیاس، حایز وجه الگویی نیز بودند؛ ایشان، فراسوی مرزهای ایران، فکر انقلاب اسلامی را هم به لحاظ جهان‌بینی، و هم به لحاظ مرامی و اخلاقی، در عمل، گسترش دادند و برای آن هوادار جمع کردند. از این جهت باید گفت که این ویژگی ایشان است که حتی تشییع ایشان نیز فراملی بود؛ فلسطینی‌ها آمدند و ایشان را شهید راه قدس معرفی کردند...

░▒▓ سؤال آخر آنکه فرمودید ذیل مبحث شاخص‌های مکتب، هر مکتبی بعد از آنکه بنیان‌گذارش از دنیا می‌رود و مکتب او دستخوش مقداری تحریف به رأی می‌شود و ممکن است در این برهه هم بعضی‌ها بخواهند با برداشت ناقص یا جاهلانه یا مغرضانه به بهانه انسجام اجتماعی و به بهانه نادیده گرفتن برخی از اصول، به خصوص در قضیه حجاب که می‌گفتند: حاج قاسم گفته همان دختر کم حجاب هم دختر من است. این عبارات را به کار می‌برند از یکسری اصول کوتاه بیایند. در صورتی که منظور شهید در آنجا مسأله دیگری بوده و بحثشان اصلاً نادیده‌گیری اصول نبوده است. چگونه می‌توانیم از این اتفاق جلوگیری کنیم که برداشت‌های ناقص و بعضاً مغرضانه باعث تحریف این مکتب نشود؟
اول یک نکته مقدماتی عرض کنم و آن اینکه مشهور است که می‌گویند ایرانی‌ها مرده‌پرست‌اند؛ مثل بعضی خصلت‌های خود تحقیری که بعضی‌ها نسبت به هویت ایرانی دارند، این هم اشتباه است. همه ملل دنیا وقتی به بزرگداشت بایسته یک فرد می‌پردازند که نقطه پایانی روی کارنامه فرد گذاشته شده باشد. و الا بی‌گدار به آب نمی‌زنند و تا وقتی کارنامه فرد ادامه دارد، آن را به یک الگوی اسطوره‌ای تبدیل نمی‌کنند. همه ملل دنیا همین طور هستند و به همین دلیل است که برای همه ملل دنیا مراسم تشییع بزرگان اهمیت ویژه دارد. ملت‌ها در تشییع‌ها، در مورد یک قهرمان به جمع‌بندی می‌رسند که آیا فرد ارزش این را دارد که زندگی‌اش نقش الگویی برای تاریخ ملت ایفا کند؟ تشییع یک شخصیت می‌تواند این برآورد را برای تحلیل‌گر اجتماعی و تاریخی به دست دهد که جمع‌بندی یک ملت از کارنامه آن شخصیت اجتماعی چه بوده است؛ در مورد سردار سلیمانی هم همین اتفاق افتاد. ایشان یک موقعیت الگویی پیدا کردند و جمع‌بندی ملت این بود که ایشان می‌تواند الگوی خوبی برای نسل‌های آینده باشد.
نکته بعد این است که در دنیای رسانه‌ای شده، شرایط شخصیت‌های الگویی نیز تغییر کرده است؛ در گذشته، معمولاً زندگی افراد چندان مستند نبود و از این قرار چهره‌های الگویی شاخ و برگ می‌یافتند و در این شاخ و برگ یافتن، امکان تحریف پدید می‌آمد. هر چند الآن هم امکان تحریف از طریق ژرف‌دروغ/deepfakeها هست، ولی از طریق شاخ و برگ دادن، امکان تحریف چندانی وجود ندارد؛ آن هم در مورد شخصیت سردار سلیمانی که در نوع خود یک شخصیت رسانه‌ای بود؛ حتی به تعبیر بهتر مک‌لوهانی، «سردار سلیمانی خود یک رسانه بود». ایشان فعالیت باز و گشوده‌ای در قبال رسانه‌ها داشت و بسیار ثبت شده است؛ همین باعث شده که زندگی ایشان چندان قابل شاخ و برگ دادن نباشد، و وقتی ایشان در موردی مانند حجاب اظهار نظری دارند، این نظر به سرعت با اظهارات رسانه‌ای دیگر در موضوعات مرتبط مانند مکتب اسلام، ولایت فقیه، اصول سیاست، اصول فکر انقلاب در اجتماع، و... تفسیر و تلفیق می‌شود. بنا بر این وقتی تحریفی اتفاق می‌افتد، خیلی زود خودش را نشان می‌دهد. شخصیت رسانه‌ای سردار سلیمانی، یک حقیقت بسیار متورمی ست که تحریف این شخصیت را دشوار می‌کند. ولی اگر کسی احساس می‌کند که در این زمینه تحریف اتفاقی می‌افتد پادزهر آن، طبق معمول، انتشار حقیقت است که کمیاب هم نیست.
نکته افزوده این که، فکر می‌کنم که در باب موضوعاتی مثل حجاب، البته مانند هر موضوع دیگر، باید دید وسیع و جهان‌شمولی داشته باشیم؛ افق دید جهان‌شمول، ارزیابی کارنامه ما را تسهیل و تصحیح می‌کند. باید بدانیم که در چه شرایطی در دنیا زندگی می‌کنیم؛ باید بدانیم که یک روند جهانی برهنگی و استثمار زنان در جهان در جریان است که در فضای دیجیتال تشدید هم شده است. «وضع انسانی و اجتماعی» زنان در جهان اصلاً خوب نیست، و در مقایسه، «وضع انسانی و اجتماعی» زنان در ایران، بی‌اغماض، با فاصله بسیار خوب است؛ زنان در امور انسانی و اجتماعی، برکنار از جنسیت و جذابیت‌های جنسی خود، مشارکت وسیع و قابل قبولی دارند که حتی در برخی موارد در مقایسه با مردان، برتر و فائق است، و این، محصول فکر و مرام اسلامی است که طی مدت‌ها به رغم کارشکنی انتلکتول‌ها، از شأن انسانی و اجتماعی زنان دفاع کرده است، و نگاه غیرجنسیتی و غیرجنسی را ترویج کرده است. من اصرار دارم که نباید تحت تأثیر رویدادهای سال قبل، شتاب‌زده به دنبال تجدیدنظر در عملکردهای پیشین باشیم، و زنان ایران را با پذیرش کشف حجاب، تسلیم تجارت‌های سیاه و استثمارهای زشتی که این روزها در مقیاس جهانی پذیرفته شده است، نماییم.
رفتار و منش سردار سلیمانی مشعر بر این است که خط انقلاب در به کرسی نشاندن فکر، عمل و ایده اسلامی باید صبر و ممارست و پشتکار داشته باشد، و در عین حال، فعالانه برخورد کند و منفعل نباشد؛ مجاهد، با ممارست، بدون ناامید شدن، بدون تسلیم، بدون خستگی، بدون عصبانیت، بدون خشم، بدون بی‌قراری، مسیر مجاهدانه را ادامه می‌دهد تا بتواند تمام احکام اسلامی از جمله مسأله حجاب را هم تحقق ببخشد. این محقق نمی‌شود مگر آنکه در نظر بگیرند در چه فضای جهانی، تحولات مربوط به حجاب در داخل کشور اتفاق می‌افتد و با درک آن، باید برنامه‌دار، مجاهدانه، با ممارست، بدون شتاب‌زدگی و رفتارهای عصبی، گام به گام، به سمت تحقق ارزش‌های اسلامی پیش رفت. نباید تعجیل کرد. این چیزی است که هم مشی سردار و هم عملکردهای سردار نشان می‌دهد. واقعیت این است که بعضی می‌خواهند بگویند در مسأله حجاب عقب‌گردی اتفاق افتاده؛ از نظر من این‌طور نیست. در مقایسه با آن جریان جهانی که در مورد زنان اتفاق افتاده و کار را به جایی رسانده که زنان در بسیاری از ملت‌ها به بی‌لباسی افتاده‌اند، کارنامه انقلاب حتی در موضوع حجاب موفق بوده و باید مسیر اصولی که طی این مدت طی کرده‌ایم را ادامه دهیم؛ البته باید مرور کنیم و ببینیم کجاها ضعف داشته‌ایم، تا آن‌ها را پوشش دهیم، ولی وادادگی و تسلیم درست نیست....
مآخذ:...
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در دوشنبه, 18 دی 1402 ساعت 19:04

۲۰۲۴ تا ۲۰۲۷: دوره سه ساله ”انقلاب هوش مصنوعی“

فرستادن به ایمیل چاپ

گزارشی از یادداشت بیل گیتس؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    کلان‌نکته ۱. «هوش مصنوعی» یکی از پرتکرارترین کلیدواژه‌های سال ۲۰۲۳ بود. سال ۲۰۲۳ برای همه فرصتی بود تا باور کنند فناوری هوش مصنوعی تا چه اندازه می‌تواند زندگی بشر را تغییر دهد. حالا به خوبی می‌توانیم درک کنیم که با ورود چنین فناوری جدیدی به زندگی، همه ابعاد زندگی از مشاغل و آموزش گرفته تا سلامت و سیاست، تا چه اندازه می‌توانند متفاوت باشند.

▬    کلان‌نکته ۲. روند توسعه هوش مصنوعی به‌گونه‌ای است که پیش‌بینی می‌شود ظرف ۱۸ تا ۲۴ ماه آینده، در کشورهایی که به لحاظ فناوری در موقعیت پیشرفته‌ای هستند، انقلاب اجتماعی کاملی را موجب شود.

▬    کلان‌نکته ۳. هوش مصنوعی یک «فناوری انقلابی» است، و با تمام فناوری‌های پیشین متفاوت است؛ گر چه وجود شکاف میان توسعه فناوری‌های جدید در کشورهای توسعه‌یافته و کشورهای محروم آفریقایی اجتناب‌ناپذیر است، اما حتی کاربردهای حاصل از توسعه هوش مصنوعی در این کشورها نیز ظرف سه‌سال آینده به سطح قابل‌قبولی خواهد رسید؛ به‌طوری‌که تأخیر زمانی تأثیر یافتن زندگی بشر در اقصی‌نقاط جهان از این فناوری، قابل‌مقایسه با دیگر نوآوری‌هایی نیست که پیش از این معرفی شدند.
▬    کلان‌نکته ۴. هوش مصنوعی در «سال پیش رو» نرخ رشد کشفیات و موفقیت پژوهش‌های علمی را به‌شدت تسریع خواهد کرد. دیدگاه جهان به فناوری نسبتاً جدید هوش مصنوعی را مثبت دانست، و تاکید کرد که حوزه‌های مختلف، از کار، سلامت، آموزش و... در سال جدید، همگی در سایه هوش مصنوعی تحولی جدی را تجربه خواهند کرد.

▀█▄  شکل تازه زندگی
▬    صاحب بنیاد خیریه گیتس که در تمام این سال‌ها تمرکزی جدی بر بهبود زندگی کودکان کشورهای محروم داشته است، در یادداشت خود اشاراتی به کارکردهایی داشت که هوش مصنوعی می‌تواند در زمینه بهبود سلامت، بهداشت و درمان ایجاد کند. او به‌کارگیری پتانسیل‌های هوش مصنوعی را برای یافتن راهکاری که به کنترل مقاومت‌های آنتی‌بیوتیکی بینجامد، گامی بزرگ در جهت حل بحرانی دانست که هر سال شمار زیادی از کودکان آفریقایی را به کام مرگ می‌کشاند. او با اشاره به اینکه هر دو دقیقه، یک زن بر اثر عوارض ناشی از تولد فرزند، جانش را از دست می‌دهد، نوشت: از دیگر کارکردهای هوش مصنوعی در سال پیش‌رو می‌تواند کمک به شناسایی ریسک‌های موجود برای زنان و کنترل بارداری‌های پرخطر باشد. او شناسایی میزان قرار داشتن در معرض خطر ابتلا به ایدز و ساماندهی هوشمند پرونده پزشکی افراد را از دیگر کارکردهایی دانست که پیش‌بینی می‌شود در سال جدید برای هوش مصنوعی تعریف شود و تحولی اساسی در زندگی و سلامت بشر ایجاد کند.
▬    گذشته از بحث سلامت و درمان، گیتس پتانسیل‌های زیادی برای تحول مشاغل در سایه هوش مصنوعی قائل است. او با بیان اینکه اکنون شواهد زیادی وجود دارد که خروجی کار شرکت‌ها با استفاده از ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی بهبود یافته است، می‌افزاید: اکنون شرکت‌های زیادی به صورت داخلی ابزارهایی توسعه داده‌اند که کارکنان به کمک آن‌ها بتوانند عملکرد خود را بهبود دهند و در همین حال کارفرمایانی نیز وجود دارند که صرفاً کارکنانشان را به استفاده از ابزارهای عمومی و فناورانه‌ای تشویق می‌کنند که می‌توانند انجام برخی کارها را برای آن‌ها سریع و ساده کنند. با این حال وی معتقد است که هنوز نمی‌توان زمان دقیقی برای متحول شدن مشاغل در سایه هوش مصنوعی تعیین کرد و می‌گوید: اگر شما هم هنوز نتوانسته‌اید دریابید که هوش مصنوعی دقیقاً در کدام بخش‌ها بهترین کارآیی را برایتان خواهد داشت، تنها نیستید؛ زیرا ترک عادت‌های قدیمی سخت و زمان‌بر است.
▬    گیتس که بر اساس روایت‌های مطرح شده، دغدغه زیادی برای تربیت فرزندانش داشته است، یکی از کارکردهای مهم هوش مصنوعی را ایجاد دستیارهای هوشمندی دانست که می‌توانند در قامت معلم و دستیاری خصوصی در امر آموزش آن‌ها عمل کند. او عملکرد ابزارهای آموزشی را که این روزها برای کمک به امر آموزش به‌کار گرفته می‌شوند، حیرت‌انگیز دانسته و می‌گوید: اکنون این ابزارها مانند کت تن‌دوختی هستند که مشخصاً برای آموزش همان فرد مشخص تنظیم شده‌اند و این می‌تواند نقش قابل‌توجهی در بهبود سطح کیفی آموزش کودکان داشته باشد.
▬    او که پیش‌تر اظهار کرده بود صنعت آموزش ظرف پنج تا ۱۰ سال آینده متحول خواهد شد، بر اهمیت محتواهای شخصی‌سازی‌شده با نیاز و سبک یادگیری هر دانش‌آموز تاکید کرده بود. در همین راستا حالا هم پیشرفت کیفی ایجادشده در آموزش به کمک ابزارهای Khanmigo و MATHia را قابل‌توجه دانسته و پیشرفت بیشتری نیز برای آن‌ها متصور است. گیتس در یادداشت خود از امکان بومی‌سازی این فناوری برای دانش‌آموزان سراسر جهان بر اساس زمینه‌های فرهنگی مختلف آن‌ها ابراز شگفتی کرده و حضور معلمان طراحی‌شده با هوش مصنوعی در امر آموزش را هیجان‌انگیز دانست.
▬    با تمام نتایج زودهنگامی که گیتس برای متحول شدن زندگی بشر در سایه فناوری‌های جدید، خصوصاً هوش مصنوعی متصور است، بر زمان‌بر بودن تحولات اساسی تاکید دارد. او با اشاره به اینکه اساساً رقم زدن تغییرات بزرگ کاری زمان‌بر است و در این مسیر موانع زیادی وجود دارد، تاکید کرده است: اگر سرمایه‌گذاران از اهمیت این فناوری نوظهور آگاه شوند و منابع خود را برای برآورده کردن هزینه‌های پژوهش‌های توسعه آن تخصیص دهند، به زودی شاهد جهانی خواهیم بود که در آن افراد از فرصت‌های برابر بیشتری بهره‌مند هستند. او تاکید دارد که اصلی‌ترین نکته‌ای که در مسیر توسعه هوش مصنوعی باید به آن توجه کرد، آن است که ابزارهایی طراحی شوند که بیش از پیش برای پاسخ به نیازهای خاص افراد شخصی‌سازی‌شده باشند.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در دوشنبه, 18 دی 1402 ساعت 19:08

«کگل/kaggle» برای رفع مشکل دیتاست دانشجویان علوم اجتماعی محاسباتی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    دانشجویان علوم اجتماعی، برای انجام پژوهش‌ها و رساله‌های خود، مشکل کلان داده‌هایی دارند که بتوانند با کار آزمایشگاهی روی آن‌ها توانمندی‌های مدل‌سازی خود را بهبود بخشند.

▬    کلان‌داده‌ها و دیتاست‌های بزرگ، اغلب و اصولاً طبقه‌بندی امنیتی دارند، چرا که با استفاده از آن‌ها عملاً می‌توان کنترل شؤون مختلف ملت‌ها را به دست گرفت. از این قرار، دانشجویان حیطه‌های مختلف دانش که در جریان چرخش شناختی علوم، به این کلان‌داده‌ها احتیاج دارند، اغلب از نبود این کلان‌داده‌ها گله‌مند هستند.

▬    ما، اغلب، کلان‌داده‌های مرتبط با بورس‌های مختلف جهان را برای این منظور به دانشجویان پیشنهاد می‌کردیم؛ چرا که نظر به ضرورت شفافیت در بورس‌ها، این داده‌ها در دامنه و حیطه‌ای وسیع، در اختیار هست. مع‌الوصف، این پیشنهاد می‌توانست برای برخی از دانشجویان جذاب نباشد و آن‌ها به موضوعات دیگری علاقمند باشند.
▬    «کگل/kaggle.com» از باب این دشواری، یک برون‌رفت عالی است، چرا که نه تنها در موضوعات گسترده، دیتاست و آموزش‌ها و مدل‌سازی‌های خلاقانه‌ای ارائه می‌دهد، بلکه حتی دیتاست‌هایی از ایران نیز در آن یافت می‌شود. کگل، یکی از سرویس‌های گوگل، و یک شبکه اجتماعی متخصصین علم داده و هوش مصنوعی، ماشین لرنینگ و یادگیری ماشینی است.
توأم‌بااقتباس‌های‌آزاد
مآخذ:...
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در شنبه, 02 دی 1402 ساعت 10:50

هوش مصنوعی با «اشتغال» چه می‌کند؟

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از احمدرضا سازگارنژاد؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    ژوزف شومپیتر، اقتصاددان کارآفرینی، در اثر مشهور خود در سال ۱۹۴۲ با طرح مفهوم «تخریب خلاق» و توضیح چگونگی جایگزینی بنگاه‌های بزرگ و مسلط بر بازار با شرکت‌های کوچک و نوآور، تحلیل اقتصادی سطح بنگاه را دگرگون کرد. بعدتر، محققان سیاستگذاری علم و فناوری ضمن برجسته‌سازی نقش نوآوری مبتنی بر فناوری، آن را مهم‌ترین عامل در همپایی اقتصادی و فناورانه بنگاه‌های کشورهای در حال توسعه با اقتصادهای پیشرفته عنوان کردند.

▬    تاریخ تحولات فناوری نشان می‌دهد حتی زمانی که به‌درستی نمی‌توان پیش‌بینی کرد چه مشاغلی پدید خواهند آمد تا مانع بیکاری طیف گسترده‌ای از نیروی شاغل شوند، نیازهای جدیدی برای جامعه و کسب‌وکارها پدید می‌آیند که مترادف به وجود آمدن مشاغل جدید است. گزارش اخیر فروم جهانی اقتصاد (World Economic Forum) در سال ۲۰۲۳ با نگاهی خوش‌بینانه این موضوع را تأیید می‌کند. براساس گزارش آینده مشاغل (The Future of Jobs Report) در حالی که استفاده از هوش مصنوعی توسط سازمان‌ها در سراسر جهان در حال افزایش است، ۴۹ درصد پاسخ‌دهندگان فعال صنایع مختلف (که از مدیران ارشد بخش خصوصی هستند)، پیش‌بینی می‌کنند که هوش مصنوعی می‌تواند به‌عنوان محرکی برای ایجاد شغل عمل کند، در حالی که ۲۳ درصد نیز انتظار دارند این فناوری موجب جابه‌جایی‌های شغلی شود. این لزوماً به معنای حذف شغل‌ها نیست، بلکه بیشتر نشان‌دهنده تغییر در نقش‌ها و مهارت‌های موردنیاز برای انجام آن‌هاست.

▬    نظرسنجی معتبر دیگری که توسط لینکدین (LinkedIn) انجام شده و شاخص اعتماد مدیران را می‌سنجد، نشان می‌دهد که در آمریکا ۴۷ درصد مدیران اجرایی معتقدند که هوش مصنوعی بهره‌وری شخصی آن‌ها را افزایش خواهد داد. در پاسخ به سؤال دیگری ۴۴ درصد اذعان کردند که در حال برنامه‌ریزی برای ارتقای استفاده از هوش مصنوعی هستند و در شاخصی دیگر ۴۰ درصد هوش مصنوعی را کلیدی برای باز کردن درهای رشد و درآمد می‌بینند.
▬    اما آمارهای منتشرشده در سال‌های اخیر نشان می‌دهد که برخلاف خوش‌بینی گسترده مدیران تجاری نسبت به کاربست هوش مصنوعی در سازمان‌های خود و ارتقای بهره‌وری و توان نیروی کار، هنوز این اتفاق به صورت عملی محقق نشده است. براساس گزارش سال ۲۰۲۳ سازمان همکاری‌های اقتصادی و توسعه (OECD)، از میان کشورهای عضو این سازمان در بازه سال‌های ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۲ کمتر از یک‌درصد آگهی‌های منتشرشده برای مشاغل به صورت آنلاین با هوش مصنوعی و توانمندی‌های ناظر به آن مرتبط بوده‌اند و این روند در کشورهای مختلف با فراز و نشیب همراه بوده و الزاماً روند صعودی را در این بخش شاهد نیستیم.


▀▄█▌
▬    یکی از مهم‌ترین موضوعاتی که این روزها اذهان سیاستگذاران دنیا را به خود مشغول کرده، برنامه‌ریزی برای مواجهه با این تغییرات بزرگ اجتماعی و سیاسی است. برخی از دولت‌ها توانمندسازی نیروی شاغل خود را از هم‌اکنون آغاز کرده و مشغول ارتقای سطح کارمندان و کارگران هستند. آن‌ها در این زمینه دو کار محوری را پیگیری می‌کنند:

▀█▄  نخست، آموزش هوش مصنوعی به نیروی کار
▬    در این بخش برنامه‌های آموزشی گسترده‌ای تدارک دیده‌شده‌اند تا برنامه‌نویسی و اصول هوش مصنوعی را به نیروی شاغل یاد دهند. این بخش، بیشتر در قالب کلاس‌های مختلف هفتگی و دوره‌های مهارتی حرفه‌ای کوتاه‌مدت و بلندمدت با یارانه دولتی برگزار شده است. این اقدام اساساً برای کشورهایی امکان‌پذیر است که هم‌اکنون از زیرساخت‌های لازم مانند کامپیوتر، شبکه اینترنت قوی، دسترسی به توان پردازشی در صورت نیاز و بسیاری زیرساخت‌های دیگر برخوردار باشند.

▀█▄  دوم، آموزش نحوه درست به‌کارگیری از محصولات هوش مصنوعی
▬    گروهی دیگری از برنامه‌ها بر این متمرکزند تا به نیروی شاغل نحوه بهره‌مندی درست از کاربردهای توسعه‌یافته هوش مصنوعی را آموزش دهند. این برنامه‌ها با تمرکز بر ارتقای مهارت‌های تفکر خلاق و تفکر نقاد به نیروی کار، تلاش می‌کنند ضمن نشان‌دادن نقاط قوت و ضعف مدل‌های مختلف هوش مصنوعی، ذهنیتی واقع‌بینانه نسبت به فناوری ایجاد کنند و این امکان را به نیروی شاغل بدهند تا در هر زمینه‌ای کارآتر و دارای مزیت رقابتی باشند.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در شنبه, 11 آذر 1402 ساعت 19:54

تصمیم حملات به غزه توسط ماشینی به نام Habsora تولید می‌شود!

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از یووال آبراهام؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    مجله نه چندان مشهور +972، مدعی است که یک هوش مصنوعی به نام Habsora (کلمه عبری به معنای بشارت انجیل)، دستور العمل‌های اتوماتیک حمله و نقاط هدف در حملات اسرائیل را تولید می‌کند.

▬    این هوش مصنوعی در کنار اذهان بیمار زایونیستی، تا کنون تصمیم قتل متجاوز از شانزده هزار انسان را رقم زده است!

▬    عجیب‌تر آن که تصمیم‌گیری‌های اخلاقی نیز به این ماشین سپرده شده است؛ به این معنا که این ماشین است که تصمیم می‌گیرد که احتمال مرگ یک کودک سه ساله را می‌توان در ازای حذف اهداف محتمل حماس، از محاسبات حذف کرد!
مأخذ: https://www.972mag.com/mass-assassination-factory-israel-calculated-bombing-gaza/
هو العلیم

 

آخرین بروز رسانی در جمعه, 10 آذر 1402 ساعت 23:12

عیارسنجی دفاعیه یورگن هابرماس از رژیم‌صهیونی در منازعه با غزه

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از ادامه مطلب...دکتر محمدجواد اردشیر لاریجانی


▬    در مقاله‌ای که اخیراً در سایت "الگماینه" درج شده است، هابرماس (فیلسوف و تئوری‌پرداز پرآوازه معاصر)  سه مطلب را صریح و روشن درباره حوادث اخیر غزّه و فلسطین بیان کرده است:

•    مطلب اول: یهودیان در هر جا که باشند حق زندگی راحت و بدون دغدغه و تعرض را دارند و این یک "ارزش بنیادی" است. (در غرب و خصوصاً در آلمان)
•    مطلب دوم: کشور اسرائیل (و نظام صهیونیستی آن) باید همواره امنیتِ تضمین‌شده داشته و از هر تعرّضی مصون باشد و این امر هم یک ارزش سیاسی-اجتماعی بنیادی است. (در غرب و خصوصاً در آلمان)
•    مطلب سوم: اتهام نسل‌کشی به رژیم صهیونیستی، اتهامی خارج از موازین قابل دفاع قضاوت است؛ زیرا عمل "نسل‌کشی" نیاز به "نیّت" مقدم بر اقدام دارد؛ در حالی که هدف رژیم صهیونی، صرفاً دفاع از خود است و کشته شدن مردم غیرنظامی صرفاً حادثه و اتفاقی خارج از مقصد حکومتِ صهیونی بوده و می‌باشد.

▬    هابرماس در بیانیه خود هیچ اشاره‌ای به حقوق طرف مقابل صهیونیست‌ها، یعنی مردم فلسطین و غزّه مظلوم ندارد و ظاهراً در این صحنه فقط یک بازیگر محور بحث است! البته وی نیاز به قلم‌فرسایی نداشت و صرفاً می‌توانست با مصادره به مطلوب، اعلام کند که از رژیم صهیونی و اَعمالش حمایت بی‌چون‌وچرا دارد، والسلام! و این مصادره با سوابق علائق نامبرده، هماهنگی کامل دارد! هابرماس بارها از سوی تجمعات یهودی "نشان افتخار" گرفته است و در آدم‌کشی‌های دهه‌های گذشته صهیونیست‌ها هم اظهار حمایت کرده بود و هنگامی که در قبال جنایات صبرا و شتیلا و بیروت و غزّه، متهم به طرفداری و یا حداکثر سکوت شده بود، به‌سختی از مواضع مشهور خود-در رابطه دیالکتیک تئوری / پراکسیس-دفاع می‌کرد.

▬    از سه مطلب اعلام‌شده، مطلب سوم، انصافاً در حدّ یک شوخی باید به حساب بیاید! مگر عمل تصادفی طراحی، تمهید قبلی داشته و دائماً تکرار می‌شود؟ رژیم صهیونی هر روز ده‌ها خانه را ویران می‌کند، مدارس، بیمارستان‌ها و مراکز اقامت آوارگان را با حجم وسیعی از بمب‌های فسفری مورد حمله قرار می‌دهد و بالغ بر پانزده هزار نفر را تاکنون شهید کرده است و نیمی از این تعداد کودکان هستند و... .
▬    دولت صهیونی مکرراً اعتراف کرده است که نیروهای مسلح حماس در تونل‌های زیرزمینی مستقرند و تحرک نظامی دارند و لذا هدف بمباران قرار نمی‌گیرند و این مردم بی‌گناه، زن، کودک و پیر و جوان هستند که آماج حملات کور آن‌ها قرار می‌گیرند، به‌علاوه، دولت صهیونی رسماً اعلام کرده است که قصد کوچاندنِ اجباری مردم غزّه را دارد و با فشارِ بمباران‌های وسیع و قتل‌عام فجیع و بستن راه وصول آب، غذا، دارو، سوخت و سایر مایحتاج ضروری حیات می‌خواهد آنان را از سرزمین خودشان آواره کند.
▬    چگونه می‌توان با این همه قرائن روشن، جنایات فجیع و باورنکردنی صهیونیست‌ها را فارغ از نیّت نسل‌کشی دانست؟! هابرماس در آثار خود (خصوصاً درباره اَفعال ارتباطی و مباحثه‌ای و...) درباره دسترسی به فکر دیگران (و توانمندی بازسازی هسته درونی-نفسانی اَفعال ارادی)، آراء جالبی دارد؛ و فرض "عدم قصدیّت نسل‌کشی" برای اَعمال متکرر، مستمر و تمهیدشده رژیم صهیونی با هیچ یک از آن موازین، قابل توجیه نمی‌باشد!
▬    هابرماس در بیانیه خود، نگرانی شدید نسبت به گسترش ضدیّت با یهود در دنیا و خصوصاً در غرب و بالاخصّ آلمان ابراز می‌دارد، اما درباره اسلام‌هراسیِ معاصر غربی و نفرت‌پراکنی علیه مسلمانان و اِعمال خشونت به آن‌ها و سخت‌گیری "زورمدارانه" درمورد انجام شعائر مذهبی مسلمانان و راه و رسم زندگی آنان-از حجاب زنان گرفته تا مراسم در مساجد و...-هیچ سخنی نمی‌گوید!!
▬    به‌نظر من آنچه به نمایش گذاشته شده است، "نژادپرستی"، خودبرترپنداریِ تاریخی آلمانی به‌نحو روشن و درجه اعلی می‌باشد. از سیاستمداران غربی هیچ چیز بعید نیست، ولی از فیلسوفی که در "ساحل چپ" و "مردم‌محور" تفکر غربی لنگر انداخته، نمایش این هیئت فکری بسیار جدّی و برای دیگران-خصوصاً روشنفکران جهان اسلام-آموزنده است.
▬    اکنون یک سؤال مهمّ مطرح است: هابرماس متفکر و فیلسوفی معروف و تأثیرگذار (خصوصاً در دوایر روشنفکری) و صاحب مکتب در حوزه معرفت‌‌شناسی و از همه مهم‌تر در توجیه مبانی ارزشی-اخلاقی است. آثار او را بخش وسیعی از اهل‌‌نظر در غرب خوانده و می‌خوانند و حتی طرفداران فلسفه تحلیلی مطالب او را قابل ملاحظه و مهم می‌دانند.
▬    سؤال مهم این است: ادعاها و مواضع اعلام‌شده از سوی وی، در طرفداری از رژیم صهیونی و توجیه نسل‌کشی و جنایات وسیع آنان علیه فلسطین مظلوم-چه قبل از هفت اکتبر  و چه بعد از آن-آیا از مبانی فکری وی ناشی می‌شود یا صرفاً یک نظر متعصّبانه شخصی در طرفداری از صهیونیست‌ها و رژیم غاصب است؟ اگر دومی باشد، مسئله اهمیتی ندارد و در دنیای غرب، متعصّبانِ کاسب فراوان یافت می‌شوند؛ اما اگر مواضع هابرماس منبعث از مبانی فلسفی وی باشد، مسئله بسیار مهمّ و جالب و امروزین است و درواقع  میدانی برای پرده‌برداری از مبانی فکری-نظری لیبرالیسمِ معاصر و خصوصاً نحله مدّعی مردمی بودن است.
▬    به‌نظر من همین احتمال درست است و هابرماس با مبانی تئوریکِ خود، به این نتایج تاریک و خطرناک رسیده است، خصوصاً توجه شود به اینکه وی از آن دسته از متفکران غربی است که قویّاً پیاده کردن مبانی تئوریک را به مسائل مستحدثه اجتماعی-سیاسی ضروری می‌داند و آن را یک محک جدّی برای قدرت تئوری و تناسب آن می‌داند و مجموعه مقالاتی که درباره "ظهور محافظه‌کاری جدید" در آمریکا و اروپا نوشته است به این امر صراحت دارد.
▬    برای توضیح بیشتر درباره موضوع فوق‌الذکر، من نکاتی را از دو اثر مهمّ وی درباره ماهیّت ارزش‌های اخلاقی که تحت عناوین: "آگاهی اخلاقی و فعل مباحثهای" و "بین حقائق و ارزشها" اشاره می‌کنم. البته هابرماس آثار فراوان دارد، فیلسوفی پرنویس و پُرکار است و توجّه به سایر نوشته‌‌های نامبرده را هم استطرداداً مطرح می‌نمایم.

▬    (یک): فهم ما از حقایق عالم، چه آن‌ها که در حوزه نظری هستند و به‌صورت گزاره‌هایی درصدد بیان واقعیت می‌باشند و چه آن‌ها که مربوط به حوزه "عمل ارادی" می‌باشند و درصدد بیان "فعل موجه" هستند، هر دو قابل هستند که بر مبنای محکم و خصوصاً جهان‌شمول استوار شوند.
▬    (دو). در مقابل عمده فلاسفه تحلیلی که ملاک درستی در قضایا را کاملاً با ملاک توجیه افعال (ارزش‌های اخلاقی) متمایز می‌دانند و انحلال یکی به دیگری را قبول ندارند، هابرماس معتقد است که به مبنائی دست پیدا کرده است که هر دو زمینه درستی (صدق) در گزاره‌ها و توجیه افعال (در ارزش‌ها) را جوابگوست، و آن اعتقاد و ایمان به توان عظیم "نقادّی و مباحثه اصولی" در کشف حقائق نظری و عملی (تئوری و پراکسیس) است، و از همه مهم‌تر: به ما ملاکهای جهان‌شمول و فارغ از سرزمین، فرهنگ، نژاد و جنسّیت به دست می‌دهد.
▬    (سه). هابرماس قاعده اساسی تشخیص توجیه اخلاقی-ارزشی افعال را چنین بیان می‌کند: (ترجمه از من است)

▬    "قاعده اخلاقی منطوی در تئوری اخلاق مباحثه‌ای که همه مبانی ارزشی عقل‌محور، "جهان‌شمول‌محور" و "ساختارمحور" از آن قابل استنتاج است:

▬    برای اینکه یک مبنای هنجاری-نورم عملی-قابل قبول باشد باید انتظار داشت که نتایج و آثار جانبیِ مراعات عمومیِ آن برای منافع ویژه تک تک افراد که در معرض تأثیر اِعمال آن امر هستند به‌نحوی باشد که همه آن را آزادانه بپذیرند."
▬    می‌توان گفت اساس تئوری اخلاقی هابرماس بر  "اجماع" منبعث از بحث نقادانه و مباحثه جامع‌الاطراف استوار است؛ و مانند سایر متفکرین سکولار غربی دوران معاصر، دنبال پایه‌های "جعلی" (قراردادی) برای معیارهای اخلاقی می‌باشد، البته مدارس مختلفی در این زمینه ظاهر شده است؛ مانند: "مشی قرارداد اجتماعی" در نظریه جان رالز؛ اخلاق طبیعی و نفع سرجمع و امثال این‌ها که هابرماس همه را ردّ می‌کند!
▬    حال مسئله اجماع، قطع نظر از عملی بودن آن، چرا باید پایه توجیه یک ارزش اخلاقی باشد خود مهم‌ترین چالش این بحث است. هابرماس در توجیه نظر خود مدّعی است که مباحثه و نقادی مورد اشاره و استناد وی دارای قواعد مهمّی است که رعایت آن‌ها در طول بحث خود "معقول بودنِ" پایبندی به آن ارزش‌ها را اثبات می‌نماید، مثلاً: صداقت در بحث، استقبال از شنیدن حرفهای دیگران، احترام به نظرات دیگران و محاسبه و ارزیابی عادلانه و منصفانه از مواضع خود. هابرماس با توجه به اهمیت این بحث، دومین اصل اساسی "تئوری اخلاق مباحثه"، را چنین بیان می‌کند: (ترجمه از من است)
▬    "هر مبنای هنجاری (نورم) موجّه، حتماً تأیید همه اطراف قضیّه را به همراه دارد، به‌شرط اینکه آنان در مباحثه عملی (نقد و بررسی) مربوط به آن شرکت کرده باشند."

▬    اکنون یک اشکال مهمّ به مواضع هابرماس قابل طرح است: حتّی بر اساس معیار "اخلاق مباحثه‌ای" آیا بین همه اطراف موضوع، مباحثه‌ای سامانمند صورت گرفته است که نتیجه آن، ادعای ارزش‌های پایه برای امنیت جهانی صهیونیستها و صیانت از رژیم صهیونیستی شده باشد؟ اساساً در غرب کسی جرئت دارد و یا مجاز است درباره این امور بحث کند؟ و آیا اجماعی حاصل شده است؟ آری؛ اجماع یک‌طرفه علیه فلسطینیان مظلوم در مراکز حکومتی غرب دیده می‌شود! آیا مقصود از "نورم‌های مقبول عمل سیاسی-اجتماعی همین‌ها بوده است؟
▬    البتّه من، بخشی از دستپاچگی غرب از مسئولین سیاسی گرفته تا متفکّرین آن‌ها را، بر اساس همان مبانی هابرماس می‌فهمم: خطر ظهور اجماع مقبول علیه پروژه صهیونیسم غرب است و این امر معادل انحلال کامل پروژه در میدان عمل سیاسی و ارزیابی اخلاقی اجماعی می‌باشد.
مأخذ:تسنیم
هو العلیم

 

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 02 آذر 1402 ساعت 07:25

تأمل مجدد در یک ساز و برگ امنیتی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری ادامه مطلب...در گفتگو با فارس‌پلاس؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▀█▄  شواهد و مستندات نشان می‌دهند اغتشاشات سال گذشته برخلاف شعار  و فضاسازی‌های دشمنان و معاندین، یک پروژه‌‌ی سیاسی-امنیتی در اتاق فکرهای غربی طراحی شده بود و نه یک جنبش اعتراضی اجتماعی. نظر و تحلیل شما در این باره چیست؟

▬    بسم‌الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین. در این ارتباط به دو نکته باید اشاره کنم؛

▬    یک نکته، مطلبی است که از سال قبل و از همان آغاز برآمدن موضوع، بر آن تأکید داشته‌ام که این رویدادها، مطابق تعریف، جنبش اجتماعی (Social Movement) نبوده است. در واقع، ما، در زمینه تغییرات اجتماعی، با سطوح مختلفی از دربرگیری اجتماعی مواجه هستیم که طیفی را شامل می‌شود؛ از یک نزاع گذری تا در بزرگ‌ترین سطح تاریخی، انقلاب. وقتی با یک انقلاب مواجه هستیم که غالب اقشار یا سکتورهای جامعه درگیر فرآیند تغییری می‌شوند که ایدئولوژی و کارگزاران تغییر فعال دارد؛ یک سطح فروتر، جنبش اجتماعی است که در آن قاطبه لااقل یک قشر اجتماعی، درگیر فرآیند خواست تغییری با طرح تغییر و کارگزاران فعال می‌شوند. یک سطح فروتر، پراتست یا اعتراض است که طی آن، قاطبه یک یا چند قشر اجتماعی فارغ از ایدئولوژی تغییر یا کارگزاران فعال، خواست تغییر اجتماعی را پیگیری می‌کنند که رویدادهای سال 96 را می‌توان در این قالب ارزیابی کرد. وقتی، نه جمعیتی به گستره قاطبه یک قشر اجتماعی درگیر است و نه ایده‌ای برای تغییر وجود دارد، و نه کارگزاران برنامه‌دار و مسؤولی هدایت تغییر را بر عهده دارند، ما با یک نزاع گذری مواجه خواهیم بود.
▬    تا آنجا که به رویدادهای سال قبل به بهانه درگذشت مهساامینی مربوط می‌شود، ما با هیچ یک از این سطوح از تحلیل معمول فرآیندهای تغییر اجتماعی مواجه نبودیم، بلکه با ساز و برگ مصنوع امنیتی رویاروی شدیم که بسیار مشابه با ساز و برگ امنیتی مشابه در موارد این‌چنین هدایت شد. در واقع، وقایع سال گذشته، کمتر برازنده عنوان «اجتماعی»، و بیشتر به مثابه ساز و برگ امنیتی قابل ارزیابی هستند.
▬    حقیقت این که، در سطح تحلیل اجتماعی، پس از فشار اقتصادی عظیمی که دولت قبل بر مردم تحمیل کرد و همچنین فشارهایی که تابع تحولات اقتصادی در سطح جهانی بودند، انتظار پراتست یا اعتراض اجتماعی وسیعی داشتیم، ولی واقع آن است که مردم در این ساز و برگ امنیتی دخیل نشدند و ترجیح دادند حتی درزمینه فشار اقتصادی به دولت جدید که مورد اعتمادشان بود مهلت پیشبرد سیاست‌های اصلاحی اقتصادی را بدهند؛ و جالب آن است که انتلکتول‌هایی که مع‌الأسف برخی از آنان آشکارا با سفارت‌های خارجی در ارتباط هستند، خشمگین بودند که چرا مردم به این ساز و برگ نمی‌پیوندند؛ آن‌ها تعجیل داشتند تا آثار سوء دولت قبلی بر جا هست، خشم مردم را علیه حکومت اسلامی متوجه کنند و خشمگین بودند که مردم قصد کرده‌اند تا به دولت نوپای آیت الله رئیسی مهلت بدهند؛ در واقع، این سیاست‌های دولت آیت الله رئیسی بود که هم در مردم امید بهبود ایجاد کرد و هم پس از رویدادهای سال آینده ریشه‌های آن دسیسه امنیتی را خشکاند و زمینه را برای تجدید دسیسه‌ها در سالگرد از بین برد.
▬    نکته دومی که در ارتباط با پرسش شما باید عرض کنم، نکته‌ای است که در پرسش شما مستتر است؛ این که موضوع را به اتاق‌های فکر غربی نسبت می‌دهید؛ من فکر می‌کنم که وقت آن است که به مماشات و تغافل نسبت به کسانی که درون کشور، آگاهانه مشغول اقدام علیه منافع ملی هستند خاتمه دهیم. طی سال‌های گذشته، نیروهای انقلاب، مدام کوشش کرده‌اند که از کنار این حقیقت که به خوبی در فیلم «یتیم‌خانه ایران» تصریح شده که «وطن‌فروشی در اين مملكت نوبر نيست»، با مماشات عبور کنند و دسیسه‌ها را به اتاق فکرهای غربی نسبت دهند و امیدوار باشند که اقدام کنندگان علیه منافع ملی، به خود بیایند و رفتار خود را اصلاح کنند؛ منکر آن نیستم که دشمنان خارجی دخیل هستند، ولی ارجاع مستمر این رفتارهای زشت ضدوطنی به خارجی‌ها، گویا برخی از داخلی‌ها را آسوده کرده است که می‌توانند دست به رفتارهای نابهنجار علیه کشور بزنند و دست آخر هم خودشان یا جناح سیاسی‌شان بتوانند با کارنامه پاک شده، به فکر اقدام بعدی علیه منافع ملت خود باشند. آخر این چه جناح سیاسی داخلی است که برای خودش چند روزنامه دارد و دبیر کل دارد و دم و دستگاه دارد، و در عین حال، چند دو جین از اعضای رسمی سابق‌اش، همین حالا به دشمنان کشور پناهنده شده‌اند و از آن بیشتر، علیه کشور دست به اقدام می‌زنند؟!
▬    خب در این قضیه سال گذشته، از نوع شبکه‌سازی کار و همچنین میزان بالای خشونت آن، معلوم بود که طراحی کار با منافقین خلق است و آن‌ها در میان برخی از فعالان سیاسی داخلی نفوذ کرده‌اند. این که بعد از این همه سال از خیانت منافقین در جریان جنگ تحمیلی و همراهی آشکار و بی‌پرده آن‌ها با صدام، هنوز کسانی بتوانند با آن‌ها همراهی کنند، جای مماشات ندارد. سیاست واقعی، گاهی نیاز به قاطعیت بی‌مماشات دارد؛ شرایط امروز جهان، به طور کم‌سابقه‌ای حساس است، و خطای عملکردی یا محاسباتی، می‌تواند تبعات سهمگینی در سرنوشت هر ملتی به جای بگذارد؛ من فکر نمی‌کنم این دست مماشات‌ها در این شرایط حساس، مبتنی بر آینده‌نگری معقولی باشد ...

▀█▄  یکی از مسائلی که مورد توجه دشمنان خارجی و همین‌طور به تعبیر شما، وطن‌فروشان داخلی قرار دارد، سرمایه‌گذاری روی برخی اختلافات و اصطلاحاً گسل‌های قومی و مذهبی و فرهنگی و... در جامعه‌ی ایران است. به نظر شما برای حرکت در مسیر ترمیم گسل‌ها و تقویت اتحاد و انسجام ملی برداشتن چه گام‌هایی اولویت دارد؟
▬    مسیر دشوار و پرسنگلاخی است؛ اینجا چند نکته را باید در محاسبه موقعیت دخیل دانست؛
▬    یکی آن که، فرآیندها و سکوهایی در جریان و کار هستند که مفهوم هویت ملی و به تبع آن، دولت ملی را به نحو برگشت‌ناپذیری تضعیف می‌کنند. این فرآیندها طی یک قرن گذشته در جریان بوده‌اند و با ظهور فناوری‌های تازه ارتباطی شتاب روزافزونی گرفته‌اند؛ در واقع، هر فناوری ارتباطی جدید،  انقلابی در این زمینه به بار آورده و بی‌اغراق، نسل متمایز و انحصاری مربوط به خود را پدید آورده است؛ یکی از جمله‌های مهم و تعیین‌کننده در تاریخ علوم اجتماعی این جمله مک‌لوهان است که می‌گوید: «رسانه جامعه است»؛ این جمله مهم و تاریخ‌ساز دلالت‌های مختلفی برای عالمان علوم اجتماعی دارد، ولی یکی از دلالت‌های مهم آن این است که هر رسانه‌ای جامعه مختص به خود را ایجاد می‌کند. این نکته، از یک سوی، منجر به آن می‌شود که ما متوجه منابع فرهنگ نیرومندتری برای تنظیم هویت باشیم که در سطح تمدنی افراد را بازتعریف کند. در واقع، اگر به دنبال مبنایی برای هویت برنامه‌دار هستیم، باید آن را در سطح «امت» جستجو کنیم، نه «ملت». نکته دیگر آن است که باید در قبال فناوری‌ها و سکوهایی که در مقابل هویت امتی و تمدنی قرار می‌گیرند، آرایش هوشمند و فعالی داشته باشیم. در این زمینه، موضوع سکوی «اینستاگرام» از کمال اهمیت برخوردار است؛ «اینستاگرام»، مطابق ارزیابی‌های جهانی، «آلوده‌ترین» شبکه اجتماعی است؛ حتی مارک زاکربرگ لازم دانست تا یک روبات، به طور خاص، محتوای به اشتراک گذاشته شده از مبدأ «اینستاگرام» را به لحاظ محتوای وقیح و رکیک بررسی و از نفوذ آن‌ها به فیس‌بوک و واتسپ ممانعت کند. این را بگذارید کنار این واقعیت اسف‌بار که اینستاگرام دارای بالاترین میزان کاربری در ایران است؛ در واقع، تنها کشور قرمز در جهان به لحاظ کاربری اینستاگرام ایران است. هر چند وضع کلی برهنگی زنان در جهان خوب نیست، ولی میانگین عرضه شده در اینستاگرام، بسیار بدتر است. وقتی مردم یک کشور، با اینستاگرام، به عنوان رسانه ارتباطی عمده مواجه می‌شوند، طبعاً خود را در یک توزیع بدنرمال میانگین می‌کنند که بر اساس هر نوع ارزیابی، فاصله زیادی تا انسان متمدن، آن هم انسان متمدن شرقی با ارزش‌های الهی‌اش دارد. باید تدبیر مؤثری در مواجهه با دسترسی هوشمند شهروندان به اینترنت داشت، ولی بویژه در مورد «اینستاگرام»، نیاز به سیاست‌ها و تدابیر هوشمندانه هست؛ وقتی چنین توافقی در سطح جهانی در مورد محتوای آلوده اینستاگرام وجود دارد، این عجیب است که در کشور ما با ملاحظات دینی، تحت تأثیر فانتزی‌های نسنجیده انتلکتولیسم بیمار ایرانی در مورد آزادی، چنین رهایی و یلگی‌ای وجود دارد.
▬    یک نکته دیگر درزمینه هویت، موضوع، قومیت، بویژه قومیت‌های غرب کشور است؛ واقع آن است که در سرتاسر دوران قاجار به بعد، ما با یک آمایش نا همسان توسعه در کشور مواجه بوده‌ایم و تهران، به نحو نامتناسبی امکانات کشور را به سمت خود جلب کرده است. البته پس از انقلاب با افت و خیز، این وضع رو به بهبود بوده است و در سال 1391 مناسب‌ترین ضریب جینی تاریخ کشور را تجربه کردیم، ولی در هر حال، ریشه‌های نابرابری تهران-پیرامون بسیار عمیق‌تر از آن است که بتوان طی کمتر از پنج نسل سیاسی، آن را ریشه‌کن کرد. طی چند دهه اخیر هم، بویژه غرب کشور علاوه بر جنگ تحمیلی، با چند موج عظیم از بلایای طبیعی مواجه بوده است. مجموع این شرایط، باعث شده تا «حاشیه‌نشینی» در شهرهای بزرگ، بویژه در تهران و خصوصاً در غرب تهران به اصلی‌ترین مسأله اجتماعی کشور تبدیل شود. در حواشی کلان‌شهرها بنا به تعبیر درخشان رابرت چمبرز، «چرخه‌های فقر» شکل گرفته که کوشش‌های فقرای حاشیه‌نشین برای رهایی از فقر را مذبوح باقی می‌گذارد. در ناآرامی‌های اخیر کشور در دوران ریاست جمهوری آقای روحانی، سربازگیری‌ها عمدتاً از میان این حاشیه‌نشینان صورت گرفت، و بخشی از درمان ریشه این ناهمواری‌های سیاسی، سامان‌دهی موضوع حاشیه‌نشینی است.
▬    کلید درمان ریشه مسأله حاشیه‌نشینی، به احیای مبدأ از طریق گشودن مسیرهای رشد اقتصادی در نقاط کم‌توسعه بویژه در غرب کشور برمی‌گردد. انجام این کار دشوار بود، ولی اکنون با دو تحول در دسترس‌تر شده است. یکی با گشایش اتمسفر سایبرفضا برای فعالیت اقتصادی و اجتماعی و دیگری، گسترش فرصت‌ها برای بنگاه‌های کوچک و متوسط، که البته توضیح این دو مطلب خارج از حوصله گفتگوی شماست...

▀█▄  مشخصاً در موضوع حجاب از منظر اجتماعی چه سیاست‌گذاری را به سیاستمداران و نظام حکمرانی کشور توصیه می‌کنید که ضمن صیانت از موازین و ضوابط شرعی، اولاً کارآمد و نتیجه‌بخش هم باشد و ثانیاً کمترین میزان تنازع و اختلاف اجتماعی را تولید کند؟
▬    مهم‌ترین نکته، برای فائق آمدن بر این موضوع و البته انبوهی از مسائل دیگر، حکمرانی مؤثر بر سایبرفضا یا همان چیزی است که به اشتباه به آن «فضای مجازی» گفته می‌شود. این عبارت «مجازی»، اغلب، باعث می‌شود که این فضا را جدی نگیریم، در حالی که واقعی‌تر از فضای عینی است و جبرهای متنوع و جدی را بر محیط خود تحمیل می‌کند. پس، باید آن را به عنوان فضای اول جدی گرفت، و حکمرانی مؤثر بر آن را وظیفه نخست دستگاه حکمرانی شمرد. درزمینه حکمرانی مؤثر بر سایبرفضا، بویژه با لحاظ موضوع مسائل فرهنگی و بویژه برهنگی، به کنترل کاملاً مؤثر دسترسی به اینستاگرام یا شبکه‌های مشابه مانند تیک‌تاک که بویژه متکی بر انتشار تصویر هستند، از طریق گشایش‌های هوشمند در سایر پیام‌رسان‌ها مانند تلگرام و توییتر و فیس‌بوک و ... ابرام دارم. اثبات شده است که فیلترینگ کاملاً هوشمند میسر هست؛ پس باید این فیلترینگ هوشمند را نه فقط در مواقع بحرانی به کار گرفت.
▬    به تبع و به موازات کوشش برای «حکمرانی مؤثر بر سایبرفضا»، موضوع دیگر مطرح، «حکمرانی مؤثر ”از طریق“ سایبرفضا» است. در واقع، بسیاری از حیطه‌های حکمرانی می‌تواند به متن سایبرفضا منتقل و از طریق سایبرفضا به فضای عینی اعمال شود. در همین زمینه حجاب، همان‌طور که از قبل متذکر می‌شدیم، عملکرد سایبرپلیس می‌تواند بسیار مؤثرتر از پلیس مستقر در فضای عینی باشد، همان‌طور که در سایر اعمال قانون‌ها این شیوه مؤثرتر هست. در کل، حکمرانی الکترونیک، یک ضرورت مهم در مباحث «دولت نورفاهی» است که بسیاری از دشواری‌های دکترین‌های سیاسی نولیبرال را حل و فصل می‌کند و در واقع، چهارچوب سیاست‌ورزی در آینده خواهد بود؛ البته آینده‌ای که به سرعت فرامی‌رسد و رسیده است...
▬    یک تغییر دیدگاه بنیادین هم لازم هست، هم در میان مردم و بویژه در مورد سیاست‌گذاران. واقع آن است که از زمان برآمدن سست اصلاح‌طلبی به عنوان آزادی‌جویی بی‌ملاحظه، ما که ید طولایی داریم در آن که از مارکس مارکسیست‌تر و از پوپر لیبرال‌تر باشیم، شور فانتزی آزادی را درآورده‌ایم و گمان می‌کنیم و در رسانه‌ها هم مفروض گرفته‌ایم که هر قدر هم که فانتزی آزادی منجر به صورت‌های ضدتمدن شود و فرق زندگی انسانی از زندگی حیوانی را بردارد، باید همچنان از آزادی‌های هر چند نامشروع دفاع کرد. واقع آن است که همواره تصادم آزادی با اقتضائات شأن و تمدن انسانی، یک مسأله ثابت و محوری بوده و هست؛ حتی فیلسوفان نولیبرال هم مفاهیمی همچون «آزادی مثبت/آزادی منفی» دارند و می‌پذیرند که نمی‌شود همه آزادی‌ها را تحمل کرد. همواره این، به عنوان یک اصل پذیرفته شده است که آزادی باید در چهارچوب‌هایی محدود شود؛ این چه فرضی است که عملاً در میان ما پذیرفته شده است که یک فرد باید آزادی آن را داشته باشد که نه فقط به زیان جامعه، بلکه تقریباً مانند گربه‌ها، برهنه، در جامعه بگردد و اگر هم کسی به او انتقاد کند، این انتقادکننده است که ملامت می‌شود؟! نباید فرمول تمدن برعکس شود؛ تمدن، به قول نوربرت الیاس، در خودنگهداری است که معنا پیدا می‌کند؛ از دیدگاه نافذ نوربرت الیاس، اصلاً کسی که به نام آزادی یا هر نام دیگر، باور دارد که هر کار دوست دارد و دلش می‌خواهد انجام می‌دهد، باید در متمدن بودن و حتی در یک تعبیر کانتی باید در انسان بودن او شک کرد.
مآخذ:...
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در یکشنبه, 21 آبان 1402 ساعت 09:38

صفحه 1 از 425

a_a_