فیلوجامعه‌شناسی

مقالات و يادداشتهاي روز

پیتر لوید: تهی‌دستان شهری و طبقات اقتصادی

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشتادامه مطلب... از پیتر لوید؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    نخستین ویژگی اقتصادی جهان سوم نقش سرمایه‌های خارجی در تأمین هزینه‌های توسعه صنعتی این جوامع است. به عبارت دیگر، بخشی از بودجه یا هزینه‌های مربوط به توسعه صنعتی جهان سوم از خارج تأمین می‌گردد.
▬    دومین ویژگی اقتصاد جهان سوم، اعمال کنترل و نظارت از سوی دولت است. گرایش صنایع ملی و عمومی آن است که تحت اداره و مالکیت عمومی باشند. معمولاً، برای ایجاد رشته‌های معینی از صنایع جدید در زمینه‌هایی که سرمایه‌گذاران خارجی تمایلی به شرکت در آن ندارند، دولت پیش‌قدم می‌گردد، و غالباً برخی از مؤسسات تحت تملک خارجی را نیز ملی اعلام می‌کنند.
▬    سومین ویژگی اقتصاد کشورهای جهان سوم، انفجار جمعیت در شهرهاست که غالباً آهنگ رشد سالانه‌ی آن بیش از پنج درصد بوده است. در مناطق روستایی، سرمایه‌گذاری ناچیزی در زمینه کشاورزی صورت گرفته است؛ اقدامات اصلاحات ارضی، سرمایه‌زا کردن املاک و اراضی بزرگ، آهنگ رو به تزاید زاد و ولد، استفاده از سیستم راه‌سازی مکانیزه به جای سیستم راه‌سازی «کاربر»   که در آن عمدتاً از شمار عظیمی از نیروی کار ارزان و غیر ماهر استفاده می‌شد همگی به طریق مختلف فرصت اشتغال و کاریابی برای روستاییان را محدود ساخته‌اند.
▬    چهارمین ویژگی اقتصاد جهان سوم، عبارت است از مهاجرت فزاینده‌ی نیروی کار جوان به خارج از کشور برای یافتن کار، یعنی، همان پدیده‌ای که پیش‌تر از این در جوامع صنعتی اروپای قرن نوزدهم یکی از راه‌های کاهش مازاد جمعیت تلقی می‌شد.

▬    نظریه‌های وابستگی دو مسأله به دنبال دارند:

•    یکی این مسأله که موضوع مورد بحث کتاب حاضر نیست، ماهیت و منشأ گروه‌های مسلط یا حاکم در جامعه است: این‌که آیا این گروه‌ها جزء بورژوازی ملی هستند یا بورژوازی کمپرادور؟ و آیا واقعاً می‌توان آنان را اساساً از مقوله بورژوازی به حساب آورد، در حالی که کنترل آنان بر اقتصاد بسیار ضعیف و ناچیز است؟
•    مسأله دوم که در واقع، موضوع بحث ماست، به طبقه‌بندی کارگران شهری مربوط می‌شود. مزدبگیران شاغل در کارخانجات، مؤسسات عظیم صنعتی تجاری و بخش خدمات عمومی را می‌توان طبقه کارگر اطلاق نمود، زیرا، روابط فی‌مابین آن‌ها همانند روابط موجود بین گروه‌های مشابه و هم سنخ آنان در جوامع صنعتی است.

▬    تعیین جایگاه و موقعیت کارگران در بخش خصوصی به پیش‌بینی بستگی دارد که مورد وضعیت آینده آنان صورت می‌گیرد. اگر پیش‌بینی شود که در آینده سرمایه گذاری قابل توجهی (در بخش خصوصی) ولو در بطن روابطی کامل وابسته صورت بگیرد، به طوری که مؤسسات صنعتی جدید، صنعتگران مستقل را از میدان به در کنند، گروه اخیر به سمت استخدام افراد در کارخانجات رانده می‌شود.

░▒▓ مشاغل دستمزدی یا کار مزدی
▬    وضعیت و میزان دستمزدها در شرکت‌های [کارمزدی] تا حدودی مناسب است، به عبارت دیگر، عموماً از دستمزدهای پرداخت شده در سایر انواع مشاغل موجود بیشتر است. از آن‌جا که حقوق‌های پرداختی (میزان حقوق و دستمزدهای ماهانه) غالباً تنها بخش ناچیزی از هزینه تولید نهایی را تشکیل می‌دهد، لذا، مدیریت ممکن است فوراً تقاضاهای محدود برای افزایش حقوق و دستمزد را ترتیب اثر دهد. اگر کالای تولید شده دارای مصرف عمومی باشد و اگر شرکت تولید‌کننده از معدود عرضه‌کنندگان آن کالا باشد، در آن صورت هزینه‌های اضافی به آسانی به دوش مصرف‌کننده تحمیل می‌گردد، یعنی، در نهایت این مصرف‌کننده است که اجباراً باید بار هرگونه افزایش احتمالی در هزینه‌های مربوط به تولید کالا را تحمل نماید. ایجاد کمترین وقفه در امر تولید موجب قطع جریان بازده مالی براساس سرمایه‌گذاری یا عنصر «سرمایه» می‌گردد و در نتیجه، مدیریت، اعضاء کارکنان و کارمندان و کارگران این قبیل شرکت‌ها به عدم اعتصاب یا احتراز از اعتصاب تشویق می‌گردند. لیکن این بدان معنی نیست که تمام کارگران کارمندان و اعضا از دستمزد بالایی برخوردارند.
▬    در مراحل اولیه‌ی مشاغل دستمزدی، به راحتی می‌توان به نمونه‌هایی از کارگرانی برخورد که به طور دسته جمعی علیه دستمزدهای پایین اقدام به اعتراض نموده‌اند، که غالباً این اعتراضات با موافقت همراه بوده است. لیکن تاریخ پیدایش و تکوین «جنبش اتحادیه‌های کارگری» در کشورهای جهان سوم بیانگر تلاش رهبران سیاسی هر کشور در جهت توسعه و هدایت تشکیلات اتحادیه‌ها در راستای مسیری «معتبر» است. لندزبرگر معتقد است که در کشورهای امریکای لاتین سیاستمداران همواره به فکر «تصاحب و مهار قدرت سیاسی تکان‌دهنده و بیدار کننده‌ی» طبقه کارگر بوده‌اند. در افریقای مستعمره بریتانیا در خلال سال‌های پس از ۱۹۴۵، شمار وسیعی از کارمندان با وظیفه‌ی مشخص سرعت بخشیدن به روند شکل‌گیری اتحادیه‌های کارگری و کمک به تکوین هرچه سریع‌تر آن، به بخش‌های کارگری منتقل شدند. این اقدام را می‌توان یا به عنوان حرکتی در جهت ایفای تعهدات قانونی و عملی برخاسته از ایمان و اعتقاد قبلی حکومت کارگری بریتانیا تعبیر نمود، یا می‌توان آن را تلاشی در جهت انحراف کارگران از حمایت از جنبش‌های ملی رادیکال از طریق سرگرم کردن آنان در مذاکره با کارفرما بر سر تعیین دستمزد تلقی نمود.
▬    فعالیت اتحادیه‌ها کارگری در کشورهای جهان سوم را می‌توان در دو سطح از یکدیگر تفکیک نمود، به عبارت دیگر، در این جوامع اتحادیه‌های کارگری دو نوع فعالیت دارند:

•    اول؛ فعالیت‌هایی در سطح ملی یا فدرال.
•    دوم؛ فعالیت‌هایی ناپایدار و زودگذر که همان فعالیت در سطح شرکت‌هاست.

▬    بیشتر کشورها دارای فدراسیون‌هایی مرکب از اتحادیه کارگری مرکزی هستند؛ ولی، کتب و آثار سیاسی اقتصادی که در این رابطه در کشورهای سه قاره‌ی آسیا، افریقا و امریکای لاتین به رشته تحریر درآمده‌اند، غالباً بر خصومت‌های موجود میان فدراسیون‌ها و اتحادیه‌های عمده محلی تأکید می‌ورزند.

░▒▓ بخش غیر رسمی
▬    براساس وجوه تمایز اولیه‌ی منبعث از طرح دو قطبی سنتی/ مدرن، مؤسسه‌ی اقتصادی «به مثابه یک نهاد وارداتی بیگانه تلقی می‌گردید، در حالی که» بازار به عنوان روند انطباق با اقتصاد دهقانی یا روند اقتباس و جرح و تعدیل اقتصاد دهقانی به شمار می‌رفت. بدین روی، تأکید عده‌ای بر استقبال داخلی هر یک از این دو نظام صورت گرفت، ولی، با این وجود، روابط فی‌مابین این دو بخش نیز به گونه‌ای فزاینده مورد تأکید قرار گرفته است. از این رو، به نظر می‌رسد که «شیوه با وجه تولید خرده کالایی» تنها در سایه‌ی حمایت «وجه تولید سرمایه‌داری» است که به حمایت خود ادامه می‌دهد.
▬    با افزایش کاربرد همگانی واژه‌هایی چون بخش غیر رسمی اقتصاد، هم زمان با کاربرد آن‌ها از سوی تحلیلگران و برنامه ریزان، عدم دقت و عدم اعتبار آنان پیش از پیش آشکار گردید. از آن‌جا که هر نویسنده پژوهشگر و محقق در رابطه با تحقیقات مزبور بر ویژگی‌های معین دیدگاه خاص خود مراجعه می‌کرد، لذا، تشریع کامل خصوصیات بخش مذکور نیز طولانی می‌شد. مؤسسات تولیدی موجود در بخش غیر رسمی، در واقع، جزء حرف و مشاغل کوچک خانوادگی بشمار می‌روند که فاقد مکان دائمی بوده و محل کار ثابتی ندارند، ساعات کاری نامنظم دارند، فاقد تسهیلات اعتباری‌اند، مشاغلی غیر رسمی هستند، کم سوادترین کارگران را استخدام می‌کنند، قدرت تولید و بازدهی اندکی دارند، و از سطح تکنولوژیک نازلی برخوردارند… در مجموع، ویژگی‌های مزبور توصیفی کاملاً نموداری ارائه می‌دهند.
▬    بخش غیررسمی هم به تولید کالا، و هم به ارائه خدمات می‌پردازد. افزارمندان و صنعتگران احتمالاً، ابزار کار خود را عمدتاً از بخش رسمی دریافت می‌کنند تا از هم صنفان خود در بخش غیر رسمی. به این ترتیب، فی‌المثل یک نفر خیاط برای ادامه‌ی کار خود، چرخ خیاطی وارداتی می‌خرد، در حالی که یک هنرمند هنرهای دستی مربوط به صنعت توریسم ممکن است برای تولید محصولات خود از ابزار ساخت دست، آهنگران محلی استفاده کند. هم‌چنین، مواد خام مورد استفاده‌ی افزارمندان و صنعتگران، پارچه مورد نیاز خیاط، یا طلای مورد نیاز جواهرسازان (زرگری‌ها) احتمالاً، از خارج وارد می‌شوند؛ نجاران و سازندگان کمد، قفسه و مبلمان منزل ممکن است از چوب‌های تهیه شده توسط بازرگان محلی دست‌اندرکار در تجارت چوب و الوار استفاده کنند.
▬    صنعتگران و افزارمندانی که برای واسطه‌های دست‌اندرکار در تهیه مواد خام، بازاریابی و فروش کالاها و محصولات تولید شده، یا براساس موافقت‌های به عمل آمده (طبق قراردادهای فرعی) کار می‌کنند، عملاً در موقعیتی قرار دارند که با موقعیت کارگران و کارکنان دارای مشاغل دستمزدی در کارخانجات تفاوت چندانی ندارد. از طرف دیگر، میزان تولید آن‌ها نیز معین و نسبتاً مناسب است.
▬    بیشتر فعالیت‌های موجود در بخش غیررسمی متوجه اقشار ثروتمندتر است؛ ولی، برخی دیگر، از فعالیت‌ها متوجه اقشار فقیر است، از قبیل ساختن کفش و صندل‌های راحتی ارزان از لاستیک‌های فرسوده‌ی اتومبیل و… برای کسانی که استطاعت خرید کفش‌های مناسب را ندارند؛ معاملات کالاها، اجناس و اقلام ضروری زندگی، البته، در مقیاس بسیار جزئی، به صورت خرده فروشی و به صورت نسیه و اعتباری.
▬    کارگر بخش غیر رسمی مالک ابزار خویش است، خط مشی کاری خود را رأساً اتخاذ می‌کند (مطابق با موانع و تضییقات موجود در کل نظام اقتصادی) و زمان کاری‌اش را خود تنظم می‌کند؛ به این اعتبار وی ارباب و کارفرمای خود محسوب می‌گردد. گسترش موقعیت اقتصادی وی ممکن است اشکال متنوعی به خود بگیرد، میزان تنوع و گستردگی یا امکان انتخاب غالباً به ماهیت فعالیت بستگی دارد. وی ممکن است اعضای خانواده‌ی خود را بدون پرداخت دستمزد یا اجرت مستقیم، وارد کار خود نماید و از آن‌ها نیز کار بکشد.
▬    بخش غیررسمی، بخش کاملاً رقابتی است. در یک طرف شرکت‌ها و تشکیلات اقتصادی برخوردار از شهرت و اعتبار خوب در بین مشتریان دائمی دیده می‌شوند، در طرف دیگر، کارگران بی‌شماری هستند که تنها برای سنجش از یک روز کاری استخدام شده و خواهان دستمزد مناسب با نیازهای زندگی خود هستند. مادامی که این قبیل اختلافات به چشم می‌خورد، گروه اخیر آرزوی رقابت و هم‌چشمی با موفقیت‌ها و دستاوردهای گروه اول را در سر می‌پروراند، زیرا، در این زمینه راه برای موفقیت و تحقق آرزوهای آنان باز است.

░▒▓ تحرک طبقاتی
▬    برای صنعتگران افزارمندان، پیشه‌وران و فروشندگان در بخش غیر رسمی نیز شانس موفقیت ناچیز است. این افراد بندرت از مزایای بیمه‌ی اجتماعی برخوردارند؛ و گر چه فعالیت‌های اقتصادی آنان ممکن است نوعی ثروت بادآورده برایشان به همراه داشته باشد، لیکن خطرات ناشی از بیماری یا دیگر مصائب نیز به نوبه خود بزرگ است؛ زندگی در واقع، بازی مار و پله است. با این وجود، در شرایطی که به نظر می‌رسد مشاغل کارمزدی هیچ‌گونه راه پیشرفت فردی در جلوی پای آدمی قرار نمی‌دهد، {ولی} در بخش غیررسمی برای پیشه‌وران، صنعتگران و فروشندگان چشم‌انداز پیشرفت وجود دارد.
▬    بخش غیررسمی، به منزله‌ی بخشی است که فرصت‌ها و امکانات بیشتری برای پیشرفت فرد فراهم می‌سازد، و از آن‌جا که با افزایش سن و رسیدن به مرز کهولت، فرد از نظر توان جسمی ضعیف‌تر می‌گردد و قدرت رقابت با جوان‌ترها را در مشاغلی که نیازمند و توان جسمی است، از دست می‌دهد، لذا، داشتن کسب و کار کوچک، نوعی امنیت برای وی در بر دارد. وانگهی، زمانی که صرفاً شمار معدودی از این قبیل افراد، از مزایای حقوق بازنشستگی یا مقرری از کار افتادگی برخوردارند، در همان حال هستند، بی‌شمار کسانی که در خلال سال‌هایی که فرصت یا امکان پیشرفت و موفقیت برایشان فراهم است، مجبورند تمام هم و غم خود را مصرف مراقبت، پرورش و تربیت فرزندان خود نمایند؛ لذا، برای این قبیل افراد، داشتن درآمد ثابت به جای کارمزدی یا مشاغل دستمزدی، امری اساسی و حیاتی است.
▬    در مشاغل شهری، روابط ایجاد شده در موقعیت یا شرایط کاری ممکن است از پیوندهای بسیار کهن قومیت فراتر رود. کارگرانی که در یک گروه باهم کار می‌کنند، معمولاً، از جامعه روستایی واحدی نیستند.
مآخذ:...
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 21 آذر 1392 ساعت 09:13

یک دیدگاه: معرفی نظریه عدالت رابرت نازیک

فرستادن به ایمیل چاپ

دیوید ادامه مطلب...رافائل؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    نظریه عدالت رابرت نازیک را می‌توان در کتابش، «بی‌دولتی، دولت، اتوپیا» یافت که هدف اصلی‌اش دفاع از دولت کمینه در معنای جان لاکی آن یا به سخن دیگر دفاع از دولتی است که کارکردهایش به محافظت از حقوق محدود است. به این خاطر نازیک با مفهوم دولت رفاه که دامنه کارکردهایش را به بازتوزیع درآمد و ثروت برای برآوردن نیازهای شهروندانی گسترش می‌دهد که نمی‌توانند زندگی خود را به سادگی تأمین کنند، مخالف است. او بخش بزرگی از کتابش را به مفهوم عدالت توزیعی اختصاص می‌دهد، چون معمولاً، تصور می‌کنند که این مفهوم، شالوده دولت رفاه است.
▬    دریافت خود او از عدالت، دریافتی «استحقاقی» است. اساساً این دریافت چیزی است که دیوید میلر برداشت حق‌محور از عدالت می‌خواند، اما، بیان نازیک از آن، ویژگی‌های متمایز مهمی دارد. اصلی‌ترین این ویژگی‌ها تأکیدی است که او بر سرشت تاریخی حقوق برآمده از عدالت می‌نهد. استحقاق «دارایی» عادلانه است و دارایی می‌تواند به یکی از این دو طریق به دست آید: اکتساب مستقیم توسط مالک، یا انتقال از فرد یا افرادی دیگر به او از طریق هدیه یا مبادله اختیاری. در هر حالت، استحقاق مالک از عملی در گذشته ریشه می‌گیرد.
▬    همه دارایی‌ها استحقاق عادلانه نیست، چه دارایی را می‌توان به طریقی ناعادلانه به دست آورد؛ مثلاً، با دزدی یا کلاه‌برداری، یا با توقیف زوری برخلاف میل مالک اولیه.
▬    آدم تنها به شرطی نسبت به یک دارایی ذی‌حق است که عادلانه به دست آمده یا منتقل شده باشد. اگر یک دارایی از بی‌عدالتی‌ای در گذشته حاصل شده باشد، اصلاح این وضع می‌تواند عادلانه باشد. («می‌تواند عادلانه باشد» و نه «عادلانه خواهد بود»، چون ممکن است متقابلاً به خاطر دلایلی مثل گذشت زمان بهتر باشد که تغییری در این وضع ندهیم. ) اصلاح سومین اصل عدالت است که باید آن را به دو اصل تصاحب عادلانه و انتقال عادلانه افزود. عدالت در اصلاح نیز هم‌چون دو اصل دیگر به اتفاقی در گذشته وابسته است؛ به عمل ناعادلانه‌ای که می‌خواهد آن را خنثی کند. از این رو، هر سه اصل عدالت، خصلتی تاریخی دارد.
▬    نازیک این ویژگی عدالت را - طبق درکی که از آن دارد - در مقابل، خصلت غیر تاریخی دیگر دریافت‌ها از آن می‌نشاند.
▬    این دریافت‌های بدیل از «اصول برش زمانی کنونی» برای عدالت استفاده می‌کنند؛ به شرایط آن‌چنان‌که الآن در برش کنونی از زمان هست، می‌نگرند و برای تعیین این‌که این شرایط عدالت است یا بی‌عدالتی، به اصل یا اصولی «ساختاری» در باب توزیع عادلانه رجوع می‌کنند. مثلاً، فایده‌گراها توزیعی از منافع و امتیازات را در صورتی عادلانه‌تر از توزیعی دیگر می‌دانند که احتمالاً، مجموع شادکامی بزرگ‌تری در پی آورد؛ و اگر از این لحاظ بین دو توزیع فرق قابل تشخیصی نباشد، توزیع برابرتر، عادلانه‌تر قلمداد می‌شود. نیازی نیست به گذشته بنگریم؛ آن‌چه اهمیت دارد، مقدار فایده عمومی و بعضی وقت‌ها گرایش به برابری در خود توزیع است. نازیک می‌گوید که اقتصاد رفاه طبق این برداشت عمل می‌کند.
▬    او سراغ این می‌رود که نشان دهد این روایت از چیزی که معمولاً، توزیع عادلانه دانسته می‌شود، آشکارا روایتی بیش از حد بسته و محدود است. تقریباً، همه قبول خواهند کرد که بجا است نگاهی هم به گذشته کنیم. عادلانه بودن یا نبودن زندانی کردن فرد در قانون جزا بستگی به کاری دارد که فرد زندانی‌شده انجام داده است و به خاطر آن مستحق است که مجازات شود و از مزایایی که دیگران از آن برخوردارند، محروم شود. باز خیلی‌ها و بی‌تردید، همه سوسیالیست‌ها با وجود حمایتشان از اصل ساختاری برابری خواهند گفت که شایستگی به خاطر عمل گذشته، عاملی است که تعیین می‌کند حق فرد برای برخورداری از ثمرات کارش عادلانه است.
▬    نازیک بَعد نمای کلی‌ای را که از دریافت‌های غیر تاریخی از عدالت - دریافت‌های غیر تاریخی و استوار بر اصلی ساختاری برای توزیع - به دست داده است، گسترش می‌دهد. این دیدگاه‌ها لزوماً به یک «برش زمانی کنونی» محدود نیست، بلکه می‌تواند مجموعه‌ای از برش‌های زمانی را در برگیرد. مثلاً، کسی که برابری را به عنوان اصل ساختاری خود برمی‌گزیند، لزوماً نخواهد گفت که برای برپایی عدالت همه باید همین حالا سهمی برابر از منافع و امتیازات داشته باشند؛ ممکن است فکر کند که کسی که در گذشته سهمی کوچک‌تر از متوسط را از این منافع داشته است، اکنون، باید سهمی بزرگ‌تر از متوسط را دریافت کند تا گذشته جبران شود.
▬    شاید به نظر رسد که رجوع این دیدگاه به گذشته نشان می‌دهد که آن را نباید دیدگاهی غیر تاریخی بخوانیم، اما، نازیک بی‌تردید، در پاسخ می‌گفت که ویژگی بنیادین این دیدگاه، وابستگی به اصل ساختاری توزیع برابر است که نه برای یک برش زمانی واحد که اکنون، وجود دارد، بلکه برای کل عمر فرد به کار گرفته می‌شود. او برای این‌که نمای کلی گسترده‌تری را در بحث خود بگنجاند، «اصول نتیجه بازپسین یا وضع بازپسین» را به جای «اصول برش زمانی کنونی» می‌نشاند.
▬    نازیک، سپس، تمایز دیگری درون دسته دریافت‌های تاریخی از عدالت می‌نهد و اصول استحقاقی را در مقابل، اصول «الگودار» می‌نشاند. اصول الگودار می‌طلبند که توزیع بر پایه گونه‌گونی‌ها در یک «بعد طبیعی» (یا در ترکیبی از ابعاد طبیعی) مثل شایستگی اخلاقی یا فایده برای اجتماع یا نیاز انجام شود.
▬    معلوم نیست که چرا باید این ویژگی‌ها را طبیعی دانست. گمان می‌کنم به این خاطر بُعد خوانده می‌شوند که می‌توانند درجات مختلفی داشته باشند؛ و به این خاطر تاریخی‌اند که افعال گذشته (افعال شایسته یا سودمند) یا انفعال‌های گذشته (مثل محرومیت‌ها و بی‌نصیبی‌های منجر به نیاز)، شالوده توزیعِ همراه با اختلاف است.
▬    تقریباً همه اصولی که معمولاً، برای عدالت توزیعی بیان می‌شود، الگودار است؛ این اصول حکم می‌کند که توزیع امتیازات باید از یک الگو پیروی کند و با تغییرات و گونه‌گونی‌ها در یک خصیصه کلی زیست انسان همخوان باشد. از سوی دیگر، اصول استحقاقی الگودار نیست؛ این اصول اعمال خاصی در گذشته را مبنای عدالت در دارایی‌ها می‌گیرد.
▬    نازیک اعتقاد دارد که خود تصور عدالت «توزیعی» و بازتوزیع عادلانه کالاها غلط است، چون به اشاره حکایت از این می‌کند که وضع کنونی دارایی‌ها نتیجه توزیع اندیشیده یا برنامه‌ریزی‌شده مرجع دولتی است، در حالی که این وضع در حقیقت، در نتیجه، مجموعه بی‌هدف و درهم‌ریخته اعمال افراد یا گروه‌هایی از افراد به وجود آمده است. اگر هم‌چون بسیاری از نظریه‌پردازان فکر می‌کنید که برای تعریف عدالت باید جای خالی را در دو قاعده «به هر کس به فراخور... ش» و «از هر کس به فراخور... ش» پر کرد، تولید و توزیع را به شکلی واهی و غیرواقعی از هم جدا کرده‌اید.
▬    وقتی کسی چیزی را تولید می‌کند، در حالی که پیش‌تر همه دارایی‌های لازم برای این فرآیند را خریده یا برای آن‌ها قرارداد بسته است، نسبت به آن‌چه تولید می‌کند، ذی‌حق است. «وضعیت چنین نیست که چیزی ساخته شود و بعد این سؤال بی‌جواب مطرح باشد که چه کسی باید آن را دریافت کند. چیزها از قبل از این‌که به وجود آیند، به افرادی که نسبت به آن‌ها ذی‌حق‌اند، گره خورده‌اند».
▬    اگر اصرار دارید که عدالت را برحسب این دو قاعده رایج تعریف کنید، واژه تصمیم است که باید دو جای خالی را پر کند: «از هر کس به فراخور کاری که تصمیم می‌گیرد انجام دهد، و به هر کس به فراخور آن‌چه برای خود تولید می‌کند... و آن‌چه دیگران تصمیم می‌گیرند که برای او انجام دهند و به او بدهند».
▬    نازیک با یک مثال فرضی داغ و با روح، ناسازگاری انتخاب و دریافت الگودار از عدالت را توضیح می‌دهد. فرض کنید جامعه‌ای وجود دارد که در آن اصل الگوداری برای عدالت توزیعی اجرا شده است. این اصل مثلاً، می‌تواند اصل صریح برابری باشد؛ و از این رو، مقدار یکسانی پول به همه داده شده است. یکی از اعضای این جامعه، ویلت چمبرلین، بازیکن بی‌همتای بسکتبال است.
▬    او که از محبوبیتش در بین تماشاچیان خبر دارد، با تیمی قرارداد می‌بندد و شرط می‌کند که باید برای هر بازی در زمین خود این تیم، بیست و پنج سنت از قیمت هر بلیتی را که فروخته می‌شود، به او بدهند. افراد خیلی زیادی دوست دارند این کار را انجام دهند تا بازی او را ببینند؛ آن‌ها با کمال میل بیست و پنج سنت از هزینه ورودی را در جعبه مخصوصی که اسم او بر آن نوشته شده، می‌اندازند. آخر فصل یک میلیون بلیت برای بازی‌های خانگی فروخته شده و چمبرلین 250 هزار دلار دریافت کرده است؛ درآمدی بسیار بیش‌تر از آن‌چه هر کس دیگری به دست آورده است.
▬    این وضع توزیع ظاهراً، عادلانه‌ای را که در آغاز تحمیل شده بود، سخت به هم می‌زند. آیا توزیع جدید ناعادلانه است؟ همه از آن راضی‌اند؛ نتیجه تصمیم داوطلبانه است؛ سر هیچ‌کس کلاه نرفته است. اگر قرار نیست افراد بتوانند تصمیم بگیرند که با پول خود چه کنند، اصلاً چه کاری است که به آن‌ها پول بدهیم؟ انتخاب آزادانه عمل برای عدالت ضروری است و چنین آزادی‌ای هر اصل الگوداری برای عدالت توزیعی را مختل می‌کند.
▬    این مثال قرار است چه چیزی را ثابت کند؟ نازیک آن را این‌چنین شروع می‌کند: «معلوم نیست آن‌هایی که دریافت‌های دیگری از عدالت توزیعی دارند، چگونه می‌توانند دریافت استحقاقی از عدالت در دارایی‌ها را رد کنند؟» درست؛ اما، چرا نباید هر دوی این دریافت‌ها را داشته باشند. نازیک بعد از آن‌که مثال ویلت چمبرلین را زده است، می‌گوید این مثال نشان می‌دهد که هیچ اصل الگوداری از عدالت را «نمی‌توان بی‌دخالت پیوسته در زندگی آدم‌ها، بی‌وقفه تحقق بخشید». این هم درست؛ اما، غیر از نظریه‌پردازان کمونیسم افراطی، کسی تصور نکرده است که الگوی مطلوبش می‌تواند یا باید کاملاً تحقق یابد، چه رسد به این‌که بی‌وقفه تحقق پیدا کند.
▬    هدف معمولاً، کاستن از چیزی بوده است که به چشم بی‌عدالتی به آن می‌نگرند، نه خلاصی کامل و همیشگی از شر آن. نازیک طرفدار دولت کمینه است و مخالف دولت رفاه. مفهوم دولت رفاه، کمک دولت به نیازمندان تا رسیدن آن‌ها به سطح معیشت معمولی و تشویق افراد به فراتر رفتن از این سطح معیشت با تلاش خودشان را پیش چشم ما مجسم می‌کند. اگر قرار است فکر کنیم که حسی از عدالت به مفهوم دولت رفاه جان می‌بخشد، این حس از عدالت هم مسؤولیتی اجتماعی برای برآوردن نیازها، و هم مسؤولیتی فردی برای بهتر کردن وضع خود را در برمی‌گیرد. این دومی یعنی، مسؤولیت فردی برای بهتر کردن وضع خود، همان آزادی در عمل کردن به آن صورت که فرد تصمیم می‌گیرد - چیزی که نازیک به آن اشاره می‌کند - نیست، اما، مستلزم چنین آزادی‌ای است و در این بین به اشاره تصدیق می‌شود که هر که تصمیم می‌گیرد که بیکار باشد، دیگر نمی‌تواند چشم‌انتظار کمک دولت بماند.
▬    نازیک صراحتاً نمی‌گوید که دریافت درست از عدالت به دیدگاه او درباره استحقاق و اصلاح محدود است، اما، به نظر می‌رسد که این طور فکر می‌کند. او چه دلایلی را می‌توانست در دفاع از این عقیده خود به دست دهد؟ می‌توانست ناسازگاری دریافت استحقاقی با هر یک از دریافت‌های الگودار را که داستان ویلت چمبرلین هویدایش کرد، به یاد ما بیاورد. می‌توانست بگوید که مفهومی که قرار است زندگی اجتماعی را هدایت کند، باید همساز باشد.
▬    این بی‌شک خوشایند و مطلوب است؛ اما، روایت درست از یک مفهوم روایتی است که با شواهد مربوط به آن بخواند و این شواهد، روشی است که این مفهوم در حقیقت، استفاده می‌شود. عدالت مفهومی پیچیده است و پیش‌تر گفتیم که اصول توزیعی شایستگی و نیاز می‌توانند با هم تعارض داشته باشند.
▬    از این رو، عجیب نیست که به ما بگویند یکی از این دو اصل یا در واقع، هر اصل عدالت توزیعی می‌تواند با یک جنبه از دریافت حق‌محور از عدالت مغایر باشد. در حقیقت، من وقتی دریافت استوار بر حق را عدالت محافظه‌کارانه می‌خوانم - که عدالت اصلاح‌گرانه می‌تواند آن را بازاندیشی و اصلاح کند - این نکته را به اشاره تصدیق می‌کنم. این تعارض ما را ملزم نمی‌کند که بگوییم یکی از این دریافت‌های متعارض عدالت حقیقی نیست. اگر هر دوی آن‌ها را معمولاً، عدالت می‌خوانند، باید آن را بپذیریم.
▬    در حالت تعارض بین اصول شایستگی و نیاز می‌توان گنجاندن نیاز درون عدالت را زیر سؤال برد، چون آوردن این اصل به درون عدالت، اتفاقی است که نسبتاً در این اواخر رخ داده و در عادت زبانی کاملاً جا نیفتاده است. این به معنای تردید در خصلت ناب اخلاقی مطالبه برآمده از نیاز نیست. نازیک قاعدتاً می‌پذیرفت که کاستن از نیاز [دیگران]، وظیفه‌ای نیکوکارانه است و در این معنا خواستی اخلاقی است؛ گر چه با گنجاندن آن تحت عنوان عدالت مخالفت می‌کرد. ما اغلب با تعارض وظایف بظاهر موجه روبه‌رو می‌شویم و باید تعیین کنیم که کدام یک را مهم‌تر می‌دانیم.
▬    چنین تعارضی می‌تواند بین وظیفه کمک به نیازمندان و وظیفه رعایت حقوق جاافتاده (چیزی که نازیک استحقاق می‌خواند) وجود داشته باشد. چه وظیفه کاستن از نیاز را به نیکوکاری نسبت دهیم و چه به عدالت، خصلت بنیادین این وضعیت تغییری نمی‌کند؛ هر چند شاید نسبت دادن این وظیفه به عدالت از درجه الزام بیشتری حکایت کند.
▬    تعارض احتمالی بین خواست‌های اخلاقی مشخصه همیشگی زیست انسانی است و هیچ دلیلی ندارد که بگوییم این تعارض نه می‌تواند درون حوزه یک مفهوم اخلاقی واحد رخ دهد و نه بین دو یا چند مفهوم این‌چنینی. تعارض می‌تواند بین دو لازمه نیکوکاری یا دو لازمه عدالت وجود داشته باشد. ناهمخوانی لوازم استحقاق و لوازم اصول «الگودار» باعث نمی‌شود که بتوانیم اعتبار این دو را به عنوان گونه‌هایی از عدالت انکار کنیم.
▬    دل‌مشغولی نازیک بیش از هر چیز دفاع از دولت کمینه است. او مفهوم عدالت را تنها به این خاطر وامی‌کاود که فکر می‌کند اصول «الگودار» عدالت اجتماعی به عنوان شالوده‌ای برای گسترش کارکردهای دولت استفاده می‌شوند. به همین خاطر این آمادگی در او هست که عدالت «الگودار» را تنها در رابطه با دولت در ذهن آورد و از قرار معلوم فراموش می‌کند که دریافت‌ها از انصاف، درباره روابط بین افراد در همه انواع گروه‌ها استفاده می‌شوند.
▬    اگر در تقسیم چیزهای خوب بین کودکان، به نفع عده‌ای و به ضرر باقی‌شان تبعیض روا داریم، آن‌ها از این رفتار نامنصفانه گلایه خواهند کرد؛ حال این می‌تواند در خانواده، در مدرسه یا در بین خود کودکان وقتی که برای بازی دور هم جمع می‌شوند، اتفاق افتد.
▬    نازیک یکجا اشاره مختصری به خانواده می‌کند. می‌گوید که طرفداران افراطی اصول الگودار برای عدالت اجتماعی، نگرشی دو وجهی به خانواده دارند؛ روابط محبت‌آمیز آن را سرمشقی می‌دانند که باید در جامعه به عنوان یک کل از آن تقلید کرد، اما، هم‌زمان خانواده را به این خاطر که زیادی به مسائل محدود خود دل‌مشغول است و از همین رو نیاز به تغییرات ریشه‌ای در جامعه گسترده‌تر بیرونی را نمی‌بیند، متهم می‌کنند.
▬    نازیک پیش‌تر می‌رود و می‌گوید: «سزاوار نیست که روابط محبت و مواظبت را که درون خانواده مطلوب‌اند و از سر اختیار پذیرفته می‌شوند، در کل جامعه به اجرا درآوریم» و بعد اشاره می‌کند که محبت - همانند استحقاق‌های برآمده از عدالت - رابطه‌ای تاریخی است و به افرادی خاص پیوند خورده است.
▬    او در یک پاورقی می‌افزاید که اعمال «اصل تفاوت رالز» در خانواده‌ای بامحبت و مهربان نابجا است، چون می‌طلبد که با نگون‌بخت‌ترین و کم‌استعدادترین فرزند رفتاری سخت جانب‌دارانه و حمایت‌آمیز در پیش گرفته شود و این فرزندان دیگر را عقب نگه می‌دارد.
▬    این بحث نازیک، شاید ناخواسته، این برداشت را در ذهن ایجاد می‌کند که در خانواده مهربان و بامحبت جایی برای عدالت «الگودار» وجود ندارد. این درست که شاید محبت پدرانه و مادرانه مهم‌تر از اصل شایستگی در عدالت توزیعی باشد و آن را نادیده بگیرد، اما، در این صورت، برابری را اصل مهم‌تر و مناسب‌تر قلمداد می‌کند. در حقیقت، ممکن است عدالت استوار بر توجه برابر، خود محبت پدر و مادر را اصلاح کند.
▬    گاهی پیش می‌آید که پدر یا مادری یک فرزند خود را بیش از فرزندی دیگر دوست دارد؛ چنان که یعقوب یوسف را بیش از همه پسرانش دوست داشت؛ بی‌تردید، درست است که او پیش خود فکر کند که برای برقراری عدالت باید تبعیض گذاشتن بین فرزندانش را فرع بر اصل برابری قرار دهد، اما، اصل تفاوت رالز گونه‌ای از دریافت استوار بر نیاز از عدالت است.
▬    خانواده‌ای پرمهر و محبت به یقین می‌پذیرد که نیاز خاص نگون‌بخت‌ترین و کم‌توان‌ترین فرزند، قدری تبعیض را اقتضا می‌کند؛ گر چه من قبول دارم که ناعادلانه است که آن قدر تبعیض قائل شوند که فرزندان دیگر را «عقب نگه دارند» یا (طبق توضیح نازیک) برای پرداخت هزینه تحصیل آن‌ها شرط کنند که باید تا آخر عمر متعهد باشند که «نگون‌بخت‌ترین خواهر یا برادرشان را به بالاترین موقعیت برسانند».
▬    اگر بپذیریم که این کار ناعادلانه است، در واقع، حکم کرده‌ایم که اگر بین حق استحقاق‌مدارِ برادران و خواهران دیگر و خواست نیازمحور فرزند نابرخوردار و آسیب‌پذیر تعارضی به وجود آید، اولی از دومی مهم‌تر است؛ اما، این به آن معنا نیست که خواست برآمده از نیاز اصلاً هیچ اعتباری ندارد.
▬    الزام پدر و مادرها به این‌که به عدالت «الگودار» اهمیت بدهند، برای هر کسی نیز که در موقعیتی است که بر گروهی از آدم‌ها نفوذ دارد یا باید مواظب آن‌ها باشد، صادق است. از او انتظار می‌رود که منافع و مزایا را منصفانه تقسیم کند؛ یعنی، اگر دلیل مناسبی برای تبعیض در کار نیست، این‌ها را مساوی تقسیم کند و اگر به نظر می‌رسد که دلیلی برای تبعیض وجود دارد، یا شایستگی یا نیاز ویژه را دلیل مناسب تبعیض به حساب آورد.
▬    این شرط درباره خود نازیک به عنوان استاد دانشگاه هم صدق می‌کند؛ او وظیفه دارد با دانشجویانش منصفانه برخورد کند، مخصوصاً در نمره یا امتیاز دادن به عملکرد آن‌ها در امتحان؛ کاری که باید در آن از این اصل پیروی کند که «به هر کس به فراخور شایستگی‌اش». او در پاسخ شاید می‌گفت که این وظیفه از قراردادی ضمنی با هر یک از دانشجویانش ریشه می‌گیرد، نه از یک اصل کلی عدالت؛ اما، این گفته وظیفه‌ای مشابه را در نمره دادن یا امتیاز دادن او به عنوان امتحان‌گیرنده‌ای بیرونی به دانشجویانی که به آن‌ها درس نداده یا تماسی با آن‌ها نداشته است، در بر نمی‌گرفت.
▬    خلاصه این‌که اگر می‌خواهیم مفهوم عدالت را درک کنیم، نباید تنها به نقش عدالت در دولت توجه کنیم. نازیک در دفاع از محدود کردن عدالت به استحقاق‌ها و نادیده گرفتن اصول «الگودار»، دلیل خوبی به دست نمی‌دهد. با این حال، بحث او با توضیح ویژگی‌های خاص استحقاق، یعنی، خصلت تاریخی آن و پیوندش با انتخاب آزاد، به یقین به روشن‌تر شدن فکر ما درباره عدالت کمک می‌کند.
برداشت از دنیای اقتصاد
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 21 آذر 1392 ساعت 08:29

مروری به گی ارنست دوبور در جامعه‌ی نمایش (۲): ضعف‌جامعه‌شناسی‌متعارف

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر ادامه مطلب...حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    «نمایش که عبارت است از حذف حد و مرز من و جهان از طریق فرو کوفتن منی که در حصار حضور و غیاب جهان است، در عین حال، عبارت است از حذف حد و مرز راستین و دروغین، از طریق واپس راندن هر حقیقت زنده‌ای به زیر حضور واقعی کذبی که با سازمان‌دهی ظواهر تأمین می‌شود» (ص. ۱۹۶.).
▬    «نمایش اساساً چه بوده است؛ فرمانروایی خودکامه‌ی اقتصاد کالایی، دست یافتن به مقام حاکمیت نامسؤول، و نیز مجموعه‌ی جدید فنون حکومت‌گری‌ای که این فرمانروایی را همراهی می‌کنند» (ص. ۲۰۴.).

░▒▓ ناتوانی جامعه‌شناسی متعارف در فهم جامعه‌ی نمایش
جامعه‌شناسی متعارف از درک جامعه‌ی نمایشی با منطق سیستمی خود ناتوان است، چرا که، خود او بخشی از نمایش مدرن است.

«جامعه‌شناسی، که گمان می‌کند می‌تواند عقلانیت صنعتی را با عملکردی مجزا از مجموعه‌ی حیات اجتماعی سوا کند، می‌تواند تا سوا کردن تکنیک‌های بازتولید و انتقال از کل روند صنعتی نیز پیش رود» (ص. ۱۸۳. ).

«مجموعه‌ی شناخت‌هایی که به مثابه‌ی اندیشه‌ی نمایش در حال حاضر هم‌چنان توسعه می‌یابد، باید جامعه‌ای فاقد توجیه را توجیه کرده و به هیأت دانش عمومی آگاهی کاذب درآید. …متخصصان قدرت نمایش، این قدرت مطلقه در درون نظام زبانی بی‌پاسخش، بر اثر تجربه‌شان از تحقیر و از توفق تحقیر مطلقاً فاسد گشته‌اند؛ زیرا، با شناخت از انسان قابل تحقیری که در واقع، همان تماشاگر است، تحقیرشان را تأیید شده می‌یابند» (ص. ۱۸۱. ).

«جامعه‌شناسی مدرن که جدایی را به کمک فقط ابزارهای مفهومی و مادی جدایی مطالعه می‌کند به انتقاد نمایشی از نمایش می‌پردازد…اظهار ثبات قطعی دوره‌ی کوتاه انجماد زمان تاریخی در شکل ناآگاهانه و آگاهانه اعلام‌شده‌اش پایه‌ی انکار‌ناپذیر گرایش کنونی به سیستم‌سازی ساختارگرایانه است. …ساختارگرایی اندیشه‌ی تضمین شده توسط دولت است، که به شرایط موجود «ارتباط» نمایشی به مثابه‌ی امر مطلق می‌اندیشد» (صص. ۵ ۱۸۱. ).

حتی نظریات انتقادی در جامعه‌شناسی نیز در نقد جامعه‌ی نمایش با دشواری مواجه‌اند:

«کسانی که پوچی یا مخاطرات ترغیب به اسراف در جامعه‌ی وفور را افشا می‌کنند، نمی‌دانند اسراف در خدمت چیست. آن‌ها به نام عقلانیت اقتصادی با حق‌ناشناسی پاسداران ارزنده‌ی نامعقولی را محکوم می‌کنند که بدون وجودشان قدرت این عقلانیت اقتصادی فرو خواهد ریخت. مثلاً، بروستین، که در تصویر مصرف کالایی نمایش امریکایی را توصیف می‌کند، هیچ‌گاه به مفهوم نمایش نمی‌رسد، زیرا، گمان می‌کند زندگی خصوصی یا مضمون «کالای شریف» را می‌تواند بیرون از زیاده‌روی مصیبت‌بار قرار دهد. او نمی‌فهمد که کالا خود خالق قوانینی است که کاربست «شرافتمندانه“شان می‌باید از طریق مصرف اجتماعی تصاویر هم واقعیت متمایز زندگی، و هم فتح مجدد بعدی‌اش را عرضه کند».

«بی‌تردید، مفهوم انتقادی نمایش می‌تواند در قالب یکی از فرمول‌های توخالی لفاظی سیاسی جامعه‌شناختی نیز بر سر زبان‌ها بیفتد تا همه چیز را به طور انتزاعی توضیح دهد و افشا کند، و به این ترتیب، در خدمت دفاع از سیستم نمایشی قرار گیرد. زیرا، بدیهی است که هیچ ایده‌ای نمی‌تواند از نمایش موجود فراتر رود، و تنها می‌تواند از ایده‌های موجود درباره‌ی نمایش فراتر رود. برای ویران کردن جامعه‌ی نمایش به طور واقعی به انسان‌هایی نیاز هست که نیروی پراتیک را عملی کنند. تئوری انتقادی نمایش فقط در صورت یکی شدن با جریان پراتیک نفی در جامعه مصداق می‌یابد، و این نفی، یعنی، از سر گیری مبارزه‌ی طبقاتی، با توسعه‌ی نقد نمایش، که تئوری شرایط واقعی آن شرایط عملی خفقان کنونی است، به خود آگاه خواهد شد و متقابلاً راز این‌که چه می‌تواند باشد را برملا خواهد ساخت. این تئوری انتظار معجزه از طبقه‌ی کارگر ندارد و فرمول‌بندی جدید و تحقق مطالبات پرولتری را هم‌چون تلاشی دور و دراز در نظر می‌گیرد. …این سبک که حاوی نقد خویش است، باید مبین سلطه‌ی نقد حاضر بر تمامی گذشته‌اش باشد. …حقیقت هم‌چون فرآورده نیست که دیگر رد پایی از ابزار در آن پیدا نشود. این آگاهی تئوریک از حرکت، که باید ردپای حرکت هم در آن حضور داشته باشد، در واژگونی روابط مستقر میان مفاهیم و در دخل و تصرف در همه‌ی دستاوردهای نقد گذشته نمودار می‌شود. آن‌چه تعیین کننده‌ی این نوع کاربرد دخل و تصرف است اجبار فاصله از چیزی است که در قالب حقیقت رسمی جعل شده است. …دخل و تصرف زبان سیال عنصر ضد ایدئولوژی است. این زبان در ارتباطی پدیدار می‌شود که می‌داند که نمی‌تواند مدعی داشتن هیچ نوع ضمانت فی‌نفسه و قطعی باشد» (صص. ۸ ۱۸۵. ).
مآخذ:...
هو العلیم

 

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 20 آذر 1392 ساعت 17:01

تهی‌دستان شهری؛ الگوی طبقاتی منازعه

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشتادامه مطلب... از پیتر لوید؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    مقوله‌ی طبقه اجتماعی به مسأله نابرابری اجتماعی در جوامع و توزیع ناعادلانه‌ی اضافه پرداخت‌ها (سود یا ارزش افزوده) به اعضای جامعه‌ای مفروض نظر دارد، خواه این پاداش‌ها یا اضافه پرداخت‌ها شکل سود، ارزش افزوده، کالاهای مادی امکانات رفاهی و افتخارات باشد، خواه به صورت موقعیت اجتماعی، نتیجه‌ی چنین توزیع غیر عادلانه‌ای طبقه‌بندی اجتماعی افراد است. در این زمینه حضور عنصر قدرت ممکن است پنهان یا آشکار باشد. برخی‌ها قدرت را شکلی از پاداش می‌دانند؛ از نظر عده‌ای دیگر در دست کسانی باقی می‌ماند که بتوانند قواعد توزیع و الگوی طبقه‌بندی را تعیین و حفظ نمایند. قدرت، شاخص عمده‌ی نابرابری محسوب می‌شود.
▬    طبقه اجتماعی زمینه‌های ارادی فعالیت‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را میان‌بر می‌زند، و در واقع، دامنه آن‌ها فراتر از این‌هاست. این مقوله تمام اعضای یک جامعه را در بر می‌گیرد، ممکن نیست بتوان جامعه‌ای را یافت که فاقد طبقه باشد یا طبقاتی نباشد.

░▒▓ الگوی طبقاتی
▬    ما از طریق روند الگوسازی یا ایجاد الگوها، «طبقات» را به وجود آورده و میان آنان رابطه بر قرار می‌سازیم. این یک فعالیت بشری جهان‌شمول به شمار می‌رود، و گر چه افراد عضو یک فرهنگ ممکن است الگوی ویژه را بر سایر الگوها ترجیح دهند، ولی، چنین به نظر می‌رسد که در هر فرهنگ، شیوه‌های طبقه‌بندی از نظر جنبه‌های تجربی امری مشترک باشند.
▬    الگوی دیگر مقیاس خطی است که در آن به توزیع عادلانه یا غیرعادلانه درآمدها، کالاها، تولیدات و مایحتاج اساسی برمی‌خوریم. شیوه‌ی مناسب برای تقسیم این قبیل مقیاس‌ها به اجزای فرعی، تقسیم آن به سه بخش است: دو بخش قطبی و یک بخش میانی. این بخش‌ها ممکن است از نظر اندازه یکسان باشند یا، بویژه اگر امر توزیع از الگوی نمودار یا منحنی عادی تبعیت نماید، بخش میانی ممکن است وسعی‌تر از بخش‌های انتهایی قطبین باشد.
▬    نابرابری اجتماعی ناشی از توان نابرابر در کسب درآمد است؛ خواه این نابرابری نتیجه توان یا عدم توان درونی و فیزیکی باشد و خواه ناشی از تبعیضات تحصیل شده از سوی اجتماع. از نظر تعریف، جامعه صنعتی مدرن به دو دسته یا به تعبیری بین دو گروه تقسیم شده است: نخست آن عده که کار یدی می‌کنند که به آنان کارگران یدی یا کارگران یقه آبی می‌گویند؛ دوم کسانی که با مغز خود کار می‌کنند که به آنان کارگران غیر یدی یا کارگران یقه سفید می‌گوییم.
▬    کسب معاش و گذران امور زندگی چه از نظر وقت و چه از نظر اهمیت، بر خرج درآمد شخص اولویت دارد. با این حال، اهمیت تمرکز و تأکید بر مسأله‌ی مصرف در ساختارهای طبقاتی پایدار است، زیرا، درک شیوه‌های زیستی به مراقب بسیار سهل‌تر از مناسبات تولید است.
▬    در اثر توسعه «طبقه متوسط» نسبتاً ثروتمند و رشد این هم‌گونگی ظاهری که اینک تمام اقشار، گروه‌ها و جریانات جزء طبقه‌ی متوسط بشمار می‌روند «صحت و اعتبار دیدگاه مارکس راجع به» قطبی شدن فزاینده‌ی طبقه بورژوازی و پرولتاریا به موازات رفاه نسبی یا واقعی طبقه‌ی اخیر مورد تردید قرار گرفته است.
▬    نیکوس پولانزاس در بحث‌های خود به کثرت طبقات در درون تقسیم‌بندی، دو قطبی اساسی اشاره می‌کند که در آن به دو طبقه‌ی استثمارگران و استثمارشوندگان بر می‌خوریم. علاوه بر این، وی بین «اقشار»  گروه‌بندی‌های وسیع اجتماعی فاقد همبستگی و «دستجات» یا «جناح ها» که دارای منافع و علائق اقتصادی هستند و می‌توانند به مثابه نیروهای اجتماع عمل نمایند، تمایز قائل می‌شود. در درون طبقات هم به اقشار، و هم به جناح‌ها یا دستجات بر می‌خوریم، مثلاً، «اشرافیت کارگری» که جناحی است در درون طبقه کارگر.
▬    تلاش برای ایجاد تمایز و گونه گونی در طبقات، در ساختاری راکد و ایستا صورت می‌گیرد، به تعبیری جامع‌تر، یعنی، کلیه‌ی تلاش‌هایی که به منظور تفکیک و جدا ساختن اقشار، گروه‌ها، دستجات یا جناح‌های مختلف و متعدد موجود در طبقات به عمل می‌آید، در چارچوب ساختاری راکد و ایستا صورت می‌گیرد.
▬    کشف مجدد مفهوم «باز تولید اجتماعی» توجه و علاقه مارکسیسم به تحرک اجتماعی را برانگیخت. در دهه‌ی ۱۹۵۰ مکتب مارکسیسم با تحول و تضاد ملازم بود و مکتب ساختارگرایی تالکت پارسنز با ثبات، اجماع و الگوی حمایتی (ابقاء و تضمین الگومند) همراه بود.

░▒▓ ادراک طبقاتی
▬    تمایل به سمت جامعه‌شناسی عمل‌گرا یا پدیدارشناسانه‌ی نشأت گرفته از چندین خط مشی مختلف، از نظریات ماکس وبر گرفته تا دیدگاه هواداران مارکسیسم که معتقد به سازگاری این نوع جامعه‌شناسی با برداشت‌های ساختاری مارکسیسم هستند، موجب طرح چنین سؤالاتی گشته است. عمل برحسب درک خاص عامل از موقعیت توصیف می‌شود. این امر امکان کاربرد نادرست مفاهیم موجود از سوی عاملین، فقدان اطلاعات ضروری، عدم مهارت و هوشیاری لازم، عدم آگاهی و بینش عامل در تجزیه و تحلیل اطلاعات موجود یا پیچیدگی بیش از حد اطلاعات مذکور را به گونه‌ای که تنها کامپیوتر قادر به تجزیه و تحلیل آن باشد، منتفی نمی‌سازد.
▬    ساختارهای طبقاتی در صورتی که به طبقه‌بندی افراد برحسب گرایش‌ها یا اعتقادات آنان محدود گردند، مقولاتی بی‌روح و عقیم خواهند بود. طبقات در عمل تجلی می‌یابند، اما، گذر را از طریق الگوهای عوامل به منظور درک یا مشاهده‌ی اعمال آنان مسائل روش‌شناسی و فلسفی دشواری در پی دارد. پاسخ‌های گردآوری شده از طریق تحقیقات پرسشنامه‌ای که بعضاً بسیار انتزاعی و سطحی بوده و کمترین اشاره یا ارتباطی به شرایط خاص ندارد، در واقع، پیش بینی غیر قابل اعتمادی برای رفتار بشمار می‌روند.
▬    جدا کردن منافع بی‌شمار و متغیر تنها زمانی مؤثر است که این منافع در برنامه‌های احزاب سیاسی متمرکز گردند. مارکسیست‌ها همواره بر اهمیت و نقش خطیر حزب تأکید وزریده‌اند و به این واقعیت غیر قابل انکار نیز اذعان دارند که صرف وجود موارد متعدد اعتراضات یا اعتصابات خود جوش هرگز منجر به وقوع انقلاب نمی‌گردد، با توجه بر همین نکته است که برای نقش مهم طبقه کارگر و نقش حیاتی رهبری روشنفکران طبقه‌ی متوسط بهای زیادی قائل شده و پیرامون آن به بحث و بررسی پرداخته‌اند. لیکن در حال حاضر بسیاری از مارکسیست‌ها از اعتقاد ارتدکس (رسمی) خود مبنی بر وابستگی محض قلمرو سیاست و فعالیت‌های سیاسی به اقتصاد دست برداشته و، حتی، انتقادات و ایراد و اشکال عمده‌ای نیز بر آن وارد دانسته‌اند و در عوض، به استقلال نسبی فعالیت‌های سیاسی باور آورده‌اند. احزاب در شرایط تاریخی ویژه‌ای تکامل می‌یابند و منطق تکامل احزاب اساساً مستقل از تحول اقتصادی یا اجتماعی است.
مآخذ:...
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 20 آذر 1392 ساعت 16:39

آنتروپورنر خلاق

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشتادامه مطلب... از دنیل اسپیلبر در Kellogg Insight؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    بر اساس مدل اولیه و مشهور آیرودینامیک، زنبورهای عسل نباید بتوانند پرواز کنند. البته، هر حشره شناس یا باغبانی می‌داند که حشرات کرکی با موفقیت در هوا پرواز می‌کنند؛ اما، این مدل به سادگی این امر را رد می‌کند.
▬    محققان نیز از زمان‌های بسیار دور معتقد بوده‌اند که آنتروپورنری نوآورانه امری غیرممکن است. دنیل اسپیلبر، استاد مدیریت و استراتژی در مدرسه کلاگ می‌گوید: «آن‌ها همواره تأکید می‌ورزند که آنتروپورنرها نمی‌توانند تحول جدیدی در اقتصاد به وجود آورند».
▬    وقتی خلاقیت‌ها وارد بازار می‌شوند، شرکت‌های تاسیس شده از منافع زیادی برخوردار می‌شوند. اسپیلبر می‌گوید: آن‌ها هر نوع دارایی را که مکمل خلاقیت است را در اختیار دارند، هم‌چون ساختارهای شرکت‌های تاسیس شده، کانال‌های بازاریابی، پایگاه مشتریان موجود و دسترسی به سرمایه، اما، در صورتی که یک فرد خلاق این کار را به تنهایی انجام دهد، مشکلات فراوانی را برای تاسیس یک شرکت جدید باید بر عهده گیرد و این عدم اطمینان وجود خواهد داشت که آیا هر خلاقیت جدیدی را می‌توان در بازار عرضه کرد یا خیر.
▬    حتی جوزف شومپیتر که شاید بزرگ‌ترین حامی آنتروپورنرها باشد، در کتاب کلاسیک خود «سرمایه‌داری، سوسیالیسم و دموکراسی» می‌گوید که فقط شرکت‌های بزرگ منابع و نیروی بازار ضروری جهت ایجاد نوآوری را در اختیار دارند.
▬    اما آنتروپورنرها زیادی این موضوع را نقض می‌کنند، همان طور که جف‌بزوس باید احتمال کار کردن با کتاب‌فروشی‌های سنتی را از ذهن گذرانده باشد؛ اما، او خود وارد عمل شد و amazon را به وجود آورد.
▬    اسپیلبر خاطرنشان می‌سازد «هنوز هم آنتروپورنرها خلاق دیده می‌شوند» لری پیج و «سرجی براین» در گوگل، «امیدیار» در ایبِی، «مارک زاکربرگ» در فیس‌بوک و «جف بزوس» مؤسس amazon.com.
▬    بنا بر این، واضح است که دیدگاه منفی در مورد مشارکت‌های آنتروپورنری در اقتصاد هم‌چون آیرودینامیک در مورد زنبور عسل، اعتبار بسیار کمی دارد. اسپیلبر این سؤال را مطرح می‌کند: پس، اگر شما ایده بزرگی در سر دارید که به ایجاد خلاقیت در بازار منجر می‌شود، چرا آن را به یک شرکت موجود ارائه نمی‌دهید؟ یک دلیل می‌تواند دانش تلویحی باشد: درک اساسی این نکته که افراد خلاق، خلاقیت خود را در اختیار دارند.

░▒▓ فواید آنتروپورنری
▬     به عنوان قسمتی از یک پروژه بزرگ به منظور کشف این‌که چرا نیاز به آنتروپورنرهای خلاق وجود دارد، اسپیلبر از تئوری بازی‌ها در مدل‌سازی اهمیت اقتصادی دانش ضمنی tacit (دانشی که طی تجربه، مهارت و دانش شخصی در اذهان مردم پدید می‌آید) استفاده کرد.
▬     او می‌گوید: انتقال چنین دانش فنی به دیگران کار مشکلی است. من به این نتیجه رسیده‌ام که دانش ضمنی می‌تواند توضیحی برای این سؤال باشد که چرا مخترعان آنتروپورنر می‌شوند. هم‌چون آهنگ‌سازانی که می‌توانند اغلب کارهای خودشان را با قدرتی بیشتر از رهبران حرفه‌ای ارکستر رهبری کنند، مخترعان آنتروپورنر نیز می‌توانند یافته‌های خود را مؤثرتر از سازمان‌های تاسیس شده که مجوز حق اختراع را صادر یا آن را خریداری می‌کنند به محصولات قابل‌عرضه در بازار تبدیل کنند.
▬    اسپیلبر در مورد مدلش این‌گونه توضیح می‌دهد که «ایده اصلی این است که مخترع و شرکت موجود باید بین رقابت و همکاری یکی را انتخاب کند. در سه مرحله اول، مخترعان بر تحقیق و توسعه سرمایه‌گذاری می‌کنند و اختراعی را تولید می‌کنند. شرکت‌های موجود می‌توانند خود بر اختراع سرمایه‌گذاری کنند؛ اما، آن‌ها بر ظرفیت سرمایه‌گذاری می‌کنند تا اختراعات دیگران را جذب کنند».
▬    او هم‌چنین، ادامه می‌دهد: «در مرحله دوم مخترعان تصمیم می‌گیرند که آیا می‌خواهند برای اختراع خود مجوز بگیرند یا حق اختراع خود را بفروشند». شرکت‌های موجود باید تصمیم‌گیری کنند که آیا به داشته‌های خود تکیه کنند یا ایده‌های دیگران را خریداری کنند. در مرحله سوم، همکاری یا رقابت آغاز می‌شود. این مدل تلاش می‌کند تا مشخص کند مخترعان برای توسعه دانش ضمنی خود و شرکت‌های موجود برای جذب دانش دیگران چه مقدار سرمایه‌گذاری خواهند کرد.
▬    اسپیلبر می‌نویسد: «دانش ضمنی یک مخترع مهم است؛ چرا که می‌تواند بر مزایای رقابتی در اجرای تکنولوژی‌ای که شرکت‌های موجود از دارایی‌های مکمل کسب می‌کنند، غلبه کند». مشکل انتقال دانش ضمنی نقایصی را برای شرکت‌های موجود به وجود می‌آورد و اگر چه انتقال این دانش امری بسیار موثر است؛ اما، شرکت‌های موجود به اندازه مخترعان از اختراعاتشان آگاه نیستند.
▬    آنتروپورنری خلاق منافع دیگری نیز دارد. اسپیلبر می‌گوید: «در دسترس داشتن آنتروپورنری به این معنی است که مخترعان بر توسعه اختراعات بیشتر سرمایه‌گذاری می‌کنند؛ زیرا، آن‌ها می‌توانند خودشان آن را توسعه دهند». او هم‌چنین، ادامه می‌دهد: این امر آن‌ها را به سرمایه‌گذاری بیشتر در جهت تلاش بیشتر بر اختراع متقاعد می‌کند. این نتیجه اختراعی اصلی‌تر است.
▬    علاوه بر آن، آنتروپورنری خلاق بر بازده بیشتر در افزایش سرمایه‌گذاری‌های تحقیق و توسعه گرایش دارد. دلیل این امر این است که آنتروپورنر خلاق باید قیمت‌ها را بشکند تا با شرکت‌های موجود به رقابت بپردازد؛ بنا بر این، حراجی به راه بیندازد، زیرا، فروش‌های فوق‌العاده منجر به بازده‌های فوق‌العاده از محصولات توسعه‌یافته و فرآیندهای تولید موثر می‌شود.
▬    سرانجام، این‌که تحقیقات اسپیلبر نشان می‌دهد که ویژگی هر اختراع ویژه مسیری را که باید تا بازار طی کند، تعیین می‌کند. او این‌گونه توضیح می‌دهد: «اگر شما اختراعی با کیفیت بسیار بالا و شخصی با پتانسیل بازار بسیار خوب دارید و انتقال دانش ضمنی مربوط به آن بسیار مشکل است، احتمال بیشتری وجود دارد که شما یک آنتروپورنر شوید. در مقابل، اختراعات باکیفیت پایین‌تر با احتمال بیشتری فروخته و انتقال داده می‌شوند. توسعه فروش آنلاین کتاب می‌تواند مثالی از یک خلاقیت باکیفیت بالا باشد».

░▒▓ تأثیر سیاست عمومی و مدیریت
▬    اسپیلبر که در حال کامل کردن «آنتروپورنری خلاق» (کتابی که برای چاپ در سال آینده در حال آماده شدن است) است، خاطرنشان می‌سازد که این کار دارای تأثیرات سیاست عمومی است.
▬    او می‌گوید: «هدف مهم سیستم ثبت اختراع این است که در عوض، خواهش از مخترعان در فاش کردن جزئیات آن برای دیگران، به آن‌ها این حق داده شود که از دسترسی دیگران به اختراعشان جلوگیری به عمل آید. تشخیص دانش تلویحی مخترع نشان می‌دهد ثبت اختراع همه چیز را شامل نمی‌شود. این حقیقت، مجوز ثبت اختراع را مهم‌تر می‌سازد. با حمایت از دارایی‌های ذهنی مخترعان، ما می‌خواهیم به آن‌ها جرأت دهیم تا نه تنها دانش خود را در مجوز ثبت اختراع فاش کنند؛ بلکه اختراع خود را تجاری کنند؛ بنا بر این، دانش ضمنی خود را تقسیم کنند یا آن را به واسطه آنتروپورنری به‌کارگیرند. آنتروپورنرها از حمایت ثبت اختراع برخوردار هستند».
▬    مدیران اجرایی شرکت‌ها نیز باید متوجه باشند. اسپیلبر به شوجی ناکامورا، مهندسی که دیودهای ساطع کننده نور آبی، سبز و سفید (LEDs) و لیزر آبی را اختراع کرده است، اشاره می‌کند و می‌گوید: «شرکت نیچا، یک شرکت ژاپنی کوچک که او را استخدام کرده، کمک بسیار کوچکی به او کرد».
▬    ناکامورا ماشینی را که برای تولید LEDها نیاز بود، خریداری کرد و قطعات آن را از هم جدا کرده و دوباره سر هم کرد تا جایی که چیزی را که می‌خواست، ساخت. او به چیزی دسترسی یافت که افراد بسیاری با در دست داشتن سرمایه و پرسنل بیشتر قادر به دستیابی آن نبودند. اطلاعاتی که او به چاپ رساند بسیار ارزشمند بودند، اما، تلاش‌های او شامل دانش ضمنی فراوانی بود که فقط برای او شناخته شده بود.
▬    اما نیچا به او به خاطر اختراعش تنها پاداشی به ارزش ۱۸۰ دلار داد و ناکامورا از شرکت شکایت کرد و سرانجام، ۹ میلیون دلار به او پرداخت شد؛ اما، او آن شرکت را ترک کرد.
▬    اسپیلبر خاطرنشان می‌سازد: «دانش ضمنی می‌تواند برای شرکت‌ها بسیار مهم باشد؛ چرا که این دارایی می‌تواند فرار کند».
▬    این مثال حامل پیامی برای شرکت‌هایی است که آنتروپورنری را مورد حمایت قرار می‌دهند – رفتار آنتروپورنری در فضای شرکت. او می‌گوید: شرکت‌ها باید درک کنند که فقط دسترسی به محصولات اختراع شده توسط کارکنانشان همه ماجرا نیست. کارکنان با استعداد علاوه بر اختراعاتی که در اختیار کارفرمایان خود قرار می‌دهند، دانش فراوانی در اختیار دارند. کارفرمایان باید توجه داشته باشند تا در عوض، گرفتن اختراع و اجرای آن‌ها از این کارمندان، آن‌ها را در پروسه پیشرفت اختراعشان شریک کنند.
برداشت از دنیای اقتصاد
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 20 آذر 1392 ساعت 13:27

هـ۷ـفت نکته برای جذب بهترین نیروها

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشتادامه مطلب... آزاد از ایلی آپوزین؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ • کارمندان حاذق می‌توانند مشکلات خود را حل کنند
▬    افراد پرانگیزه ارزشمندترین دارایی شما هستند. اولین افراد استخدامی شما باید دارای انگیزه درونی بوده و در این راه سابقه طولانی هم داشته باشند. به دنبال افرادی باشید که نتایج بزرگی در صنعت شما به دست آورده‌اند. این نتایج می‌توانند حاصل کار در یک شرکت بزرگ یا انجام پروژه‌های فردی باشد. جذب تیمی از کارمندان پرانگیزه، مخصوصاً در مراحل اولیه، برای ایجاد محیطی کارآمد و خودکار ضروری است.

░▒▓ • افراد استخدامی پشت شما هستند
▬    همان طور که اشاره شد، از آن‌جایی که افراد استخدامی بیشتر شبیه به شرکای تجاری هستند، باید مطمئن باشید که می‌توانید به آن‌ها اعتماد کنید. مطمئن شوید که در هنگام استخدام، سؤالات درستی از افراد متقاضی می‌پرسید؛ به نحوی که از این طریق بتوانید متقاضیان نامناسب را حذف کنید.

░▒▓ • یک نفر از درون شبکه تحت مدیریت شما متقاضیان را به شما معرفی کند
▬    یکی از شیوه‌های مطمئن برای شروع فرآیند استخدام افراد پرانگیزه و قابل‌اعتماد این است که افرادی که مورد اعتماد شما هستند متقاضیان را به شبکه شما معرفی کنند. کسی که برای شما قابل‌اعتماد است باید شخصاً ضمانت متقاضیان بالقوه استخدامی را بکند؛ بنا بر این، سعی کنید برای استخدام افراد در پست‌های مهم، از ارتباطات خود به شکل عاقلانه‌ای استفاده کنید.

░▒▓ • متقاضیان باید بر اساس مأموریت شرکت استخدام شوند
▬    برای افرادی که در مراحل اولیه استخدام می‌شوند الزامی است که در مأموریت‌ها و بخش‌های کاری شما سهیم باشند. افراد نباید صرفاً برای رضایت شما در شرکت حضور داشته باشند. آن‌ها باید هر لحظه در شرکت نه تنها حضور داشته؛ بلکه احساس تعلق کنند. با یک بررسی ساده می‌توانید به دنبال افرادی باشید که دارای چنین عقیده‌ای هستند: «اگر این شرکت خود من بود، چه کار می‌کردم».

░▒▓ • استخدام افرادی که با دوراندیشی کارها را انجام می‌دهند
▬    گاهی اوقات افراد رویاپرداز هیچ ردپایی از موفقیت را در خود سراغ ندارند. این می‌تواند به مشکلی بزرگ تبدیل شود. شما نیاز به کسی دارید که بتواند توانایی‌های خود در را زمینه‌های تفکر انتقادی (critical thinking)، خلاقیت و حل مسأله (problem-solving) ثابت کند.
▬    به نظر من، در ابتدای کار و برای کارهای اجرایی بهتر است از استخدام مدیران اجرایی که در شرکت‌های بزرگ پست مدیریتی داشتند، اجتناب کنید. این قبیل افراد عادت ندارند آستین‌های خود را بالا بزنند و شخصاً مسؤولیت را بر عهده بگیرند. آن‌ها تمایل دارند تا مسؤولیت‌ها را تفویض کنند.

░▒▓ • چابکی و سریع بودن یک اصل است
▬    افراد تازه استخدام شده بسیار سریع هستند؛ بنا بر این، شما نگرانی بابت این‌که باید در بررسی هر مشکلی با دقت رفتار کنید نخواهید داشت. کارمندان تازه استخدام شده باید پویا باشند و سریع از هر مسأله‌ای ناراحت نشوند.
▬    آن‌ها باید آن قدر آماده و با اعتماد به نفس باشند که کار را به محله اجرا برسانند.
▬    من اولین استخدام‌های خود در کسب‌وکارم را به این شکل انجام دادم؛ زیرا، این دست از افراد در کاری که می‌کنند بهترین هستند و می‌دانند که چه کاری انجام می‌دهند. پویایی تیم بر اساس اعتماد به نفس و اعتماد متقابل است و به این معنا است که هیچ کس برای مالکیت پروژه‌ای (شرکت) جدل نخواهد کرد.

░▒▓ • به یاد داشته باشید که نیروی کم هزینه همیشه به سود شما نخواهد بود
▬    بسیاری از مؤسسان شرکت‌ها، این اشتباه را می‌کنند که افراد کارآموز و تازه کار را به عنوان اولین افراد استخدامی خود انتخاب می‌کنند. این کار شما را در وضعیت ضعف قرار می‌دهد؛ زیرا، کارمندان تازه استخدام شده معمولاً، نیاز به آموزش و راهنمایی بیشتری دارند تا بتوانند خواسته‌های شما را ایفا کنند. کدام مؤسس و مدیری وقت چنین کاری را دارد؟
▬    برای مثال، شاید شما فکر کنید که با استخدام پنج کار آموز در هزینه‌های خود صرفه جویی خواهید کرد؛ اما، در حقیقت، استخدام یک فرد با تجربه و با لیاقت می‌تواند به جای آن پنج نفر بازده‌ای داشته باشد.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 20 آذر 1392 ساعت 13:10

مروری به اقتصاد دوره قاجاریه

فرستادن به ایمیل چاپ

گروه ادامه مطلب...تاریخ؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    ایران از نظر اقلیمی منطقه‌ای خشک محسوب می‌شود و میزان بارندگی آن در مقایسه با بسیاری از ممالک، ناچیز است. به همین دلیل از دیر باز ایرانیان تحت شرایط خاص جوی سرزمین خویش قرار داشته و مبارزه سخت و پیگیر میان آن‌ها و شرایط طبیعی در جریان بوده است استفاده از شیوه‌های مختلف برای دست یافتن به آب و نگهداری آن که از دوران باستان در ایران رواج داشته است بیانگر این مبارزه است ایرانی‌ها با استفاده از قنات اقدام به دستیابی به آب‌های زیرزمینی کردند تا مشکل کم آبی را رفع کنند.
▬     این روش از ایران به دیگر ممالک غرب آسیا و، سپس، به شمال افریقا راه یافت. از آن‌جا که به دست آوردن آب در ایران به سختی و با هزینه بالایی حاصل می‌شد، بنا بر این، دخالت مستقیم دولت و پرداخت هزینه‌ها لازم بود. در مواردی که جنگ یا اشغال نظامی رخ می‌داد یا از سوی دولت‌مردان در این زمینه اهمال کاری صورت می‌گرفت ضربه سختی به تأسیسات آب رسانی و در نهایت به کشاورزی وارد می‌شد. شاید در دوره نخستین شاهان قاجار (آغا محمد خان و فتحعلی شاه) که جنگ‌های داخلی و خارجی در جریان بود چنین بی‌توجهی نیز انجام گرفته باشد، ولی، در دوره حکومت محمد شاه با صدارت حاجی میرزا آقاسی شرایط به گونه‌ای دیگر رقم خورد، وی مشکل اصلی مملکت را خراب و وضع کشاورزان و فقدان عمران و آبادی می‌دانست و به همین جهت با به وجود آوردن روستاها، آباد کردن مزارع و بویژه حفر قنوات و تغییر مسیر رودخانه کرج به تهران اقداماتی انجام داد. جانشین او امیرکبیر در آغاز حکومت ناصرالدین شاه در این زمینه کارهایی انجام داد و در بخش‌های مختلف مملکت به آبیاری توجه زیادی کرد. وی سد ناصری را بر رودخانه کرخه در خوزستان احداث کرد. با این حال، در سال ۱۸۸۲ م فقط در خوزستان یازده سد مخروبه وجود داشت و به رغم تصمیم‌هایی که برای ساخت مجدد آن‌ها صورت گرفت، ولی، هیچ‌کدام به نتیجه‌ای نرسید. از سوی دیگر، اصلاحاتی که امیرکبیر در مورد مالیات انجام داد باعث شد که زمین‌های موات زیر کشت برود، ولی، پس از مرگ وی زیاده ستانی‌ها آغاز گردید و به دنبال آن قحطی‌های سال‌های ۸۸-۱۲۸۶ (۷۲-۱۸۶۹) اکثر اراضی خالصه و اربابی بار دیگر به صورت اراضی موات در آمدند. البته، اقدامات امیرکبیر در تمامی زمینه‌ها آن‌چنان اساسی و مهم بود که در صورت استمرار مطمئناً تأثیر بسزایی بر سیاست، اقتصاد و فرهنگ ایران بر جا می‌گذاشت. پس از آغا محمد خان اراضی گسترده‌ای از مملکت به عنوان تیول به افراد واگذار شد. لمبتون در این باره می‌نویسد:
▬    اصطلاح تیول مانند زمان صفویه مشتمل بر انواع مختلف از عطایا بود. در بعضی موارد تیول عبارت بود از: اختصاص عوایدی که به مناصب معین تعلق می‌گرفت و در برخی موارد عبارت بود از اعطای زمین خالصه به جای حقوق و مواجب. در پاره‌ای از موارد خاصه در نواحی عشایر نشین تیول‌دار متعهد بود که قوای نظامی بنیجه فراهم کند در موارد دیگر تیول فقط عبارت بود از اعطای حق وصول مالیات ناحیه‌ای که یا زمین خالصه به شمار می‌رفت یا ملک شخص ثالث یا ملک کسی که تیول به او داده شده بود و در مورد اخیر معنی تیول معاف بودن از پرداخت مالیات بود. وی اضافه می‌کند که از انواع تیول‌های مذکور نوع دوم بیش از هم معمول و متداول بوده است. به دست آوردن زمین برای مالک آن سود نسبتاً فراوانی داشت و وی را قادر می‌ساخت عده‌ای از ملازمان مسلح را به خدمت خویش بگمارد که به دنبال آن قدرت زیادی به دست می‌آورد. در حقیقت، این مسأله باعث می‌شد که مالکان عمده از حیثیت اجتماعی و قدرت سیاسی برخوردار شوند. از این رو، در دوره قاجار بر عده زمین‌داران افزوده شد. مأموران حکومتی برخی تجار و کسانی که می‌توانستند سرمایه‌ای به کار اندازند افراد این طبقه را تشکیل می‌دادند. درآمدهای مالیاتی در دوره قاجاریه را به مقاطعه می‌گذاشتند. به هنگامی که عباس میرزا فرمانروای آذربایجان بود تا حدی این رسم را برانداخت. وی به تثبیت میزان مالیات ایالت بر اساس طبقه‌بندی منظم و مرتب و وصل آن‌ها و اجرای این امر پرداخت. در ایران با توجه به اجرای عدالت، به دریافت مالیات می‌پرداختند. از آن‌جا که دستگاه قضایی و مالی مملکت تحت ریاست یک تن بود، بنا بر این، این اقتدار بسته به خلق و خوی او برای مردم شوم یا فرخنده بود. پیوسته از یک سو میان حاکم ولایت و قره نوکرهای او و از سوی دیگر، روستاییان، ضابطان و کدخدایان کشمکش بود. در این میان دادن و گرفتن رشوه و انعام معمول و متداول بود. مسأله‌ای که باعث بینوایی و تنگدستی دهقانان می‌شد، مالیات‌هایی بود که تحت عنوان تفاوت عمل از آن‌ها می‌گرفتند. تفاوت عمل، مالیات‌هایی بود که دهقانان باید علاوه بر مالیات‌های معمول جهت مخارج و ابواب جمعی نواحی که در اختیار مأموران حکومت بود می‌پرداختند به مرور زمان این عوارض بر مالیات اصیل افزوده شد و با مأموران محلی به جهت تأمین مخارج خود به جمع مبالغ بیشتری مبادرت کردند. خانم لمبتون به نقل از ملکُم می‌نویسد: زمین‌های خالصه را دهقانان طبق شرایطی که بسیار به صرفه کشاورزان بود زراعت می‌کردند. هنگامی که مأمور دیوان مقدار غله را در محل معلوم می‌کرد اگر زارع بذری از دیوان گرفته بود به همان مأمور پس، می‌داد. سپس، ده درصد از محصول را برای دروگر و خرمن کوب کنار می‌گذاشتند و مابقی به نسبت متساوی میان شاه و رعیت تقسیم می‌شد. مالیات زمین‌هایی که در تصرف افراد بود بر حسب وضع آبیاری محلی پرداخته می‌شد... تا آن‌جا که ممکن بود دهقانان را از کشت و زرع زمین‌های دیم دیوان باز می‌داشتند. اگر کشاورز در آن بذر عمل می‌آورد، شاه ۱۰ درصد آن را می‌گرفت. زمین‌های دیم اگر متعلق به اشخاص بود بندرت زراعت می‌شد. محصولات دیمی گاهی فراوان بود، ولی، غالباً عمل نمی‌آمد. این نرخ‌های مالیاتی که به آن اشاره کردیم به غلات تعلق می‌گرفت و برنج را هم مشمول این قاعده می‌کردند. در مورد سایر محصولات باید دانست که بذرع را فراهم می‌کرد و یک سوم محصول عاید دیوان می‌شد. در مجموع، لازم به تذکر است از آن‌جا که ایران کشوری کشاورزی بود بنا بر این، عمده درآمدهای دولت قاجار نیز بر اساس مالیات‌هایی که کشاورزان دریافت می‌کردند تأمین می‌شد. این مالیات‌ها به دلیل نیاز روزافزون دولت، افزایش می‌یافت و در نتیجه، فشار عمده به کشاورزان وارد می‌آمد.
▬    با وجود ضعف و انحطاطی که با سقوط صفویه در ایران رخ داده بود، ایرانیان در تولید و صادرات برخی محصولات کشاورزی هم‌چون ابریشم، پنبه و تنباکو نقش داشتند و از این راه درآمدهای درخور توجهی به دست می‌آوردند. ابریشم که از دوره صفویه یکی از مهم‌ترین اقلام صادراتی کشور بود، در سده هجدهم به دلیل تورم شدید این محصول، در نیمه نخست سده نوزدهم افزایش شدیدی یافت. در نیمه دوم سده نوزدهم در سال ۱۸۶۴ به اوج خود رسید علت این توسعه، فعالیت شرکت‌های مختلف یونانی و سایر شرکت‌ها نظیر شرکت برادران رالی بود که وجوه لازم را در اختیار تولیدکنندگان قرار می‌داد. شیوع بیماری ماسکاردین در سال ۱۸۷۳ منجر به نابودی بخش قابل توجهی از ابریشم گیلان شد و آن را به یک سوم کاهش داد با این حال، دولت مرکزی همان مالیات ارضی پیشین را از منطقه دریافت می‌کرد. ضربه‌ای که به اقتصاد شمال ایران از نابودی ابریشم وارد آمد با کشت گسترده برنج و صادرات آن، جایگزین شد. از سوی دیگر، کشت پنبه بویژه از زمانی که جنگ‌های داخلی امریکا آغاز شد، متناسب با نیاز کشورهای صنعتی گسترش یافت و در واپسین سال‌های سده سیزدهم و آغاز سده چهاردهم به یک چهارم ارزش صادرات ایران بالغ گردید.، حتی، عیسوی به نقل از میلبورن پنبه را در آغاز سده نوزدهم یکی از صادرات مهم بندر بوشهر ذکر می‌کند. در نیمه نخست سده نوزدهم (۱۸۴۰) تنباکو نیز از مهم‌ترین اقلام صادراتی ایران به شمار می‌آمد که به هند، عثمانی و مصر صادر می‌شده است. در این زمان تنباکو در بیشتر قسمت‌های ایران کشت می‌شد.
▬    علاوه بر این‌ها صادرات خشکبار نیز رشد فزاینده‌ای داشت و از ۳ درصد کل صادرات در ۱۲۶۸ به ۱۸ درصد در سال ۱۲۸۹ رسید. تلاش دولت برای افزایش حجم صادرات به منظور جبران کسری تراز بازرگانی یا کاستن از آن صورت می‌گرفت. در حقیقت، نیازی که برای صدور مواد غذایی وجود داشت به کمبود شدید مواد غذایی و بروز قحطی منجر گردید. بر اساس گزارشی که جمالزاده از اقلام صادراتی ایران در دوره مورد نظر به دست می‌دهد، به جز بخش اندکی مواد معدنی و صنایع دستی، بقیه شامل محصولات دامی و کشاورزی می‌شوند، مانند قالی و قالیچه پشمی، برنج، ابریشم، پیله ابریشم، پوست، تریاک، صمغ، پشم، دواجات نباتی، نمک‌های معدنی، مواد رنگی و حیوانات اهلی هم‌چون شتر، اسب، استر، خر، سگ‌های شکاری و گوسفند و بز و بره. وی معتقد است، از آن‌جا که صنعت چندان در این مملکت پا نگرفته است، ناچار همه چیز از ممالک بیگانه و مخصوصاً اروپا به ایران می‌آید. از آن‌جا که در آغاز سده نوزدهم بار دیگر انگلیسیان فعالیت‌های سیاسی و اقتصادی گسترده‌ای را در منطقه بویژه در ایران پی گرفته بودند، کارگزاران آن‌ها سعی می‌کردند با بررسی ظرفیت‌های اقتصادی ایران و ارائه گزارش به مقامات بالای منافع ملی خود را اگر چه ضرر ملت‌هایی چون ایرانیان تأمین کند. جان ملکم در گزارشی تحت عنوان «the Melville papers» برخی از منابع ایران را به قرار زیر توضیح می‌دهد: ابریشم، پشم کرمان، آهن، مس و قلع، غلات که یکی از منابع اصلی صادراتی ایران به دریای احمر، بصره و ساحل جنوبی خلیج فارس و بعضی اوقات به سورات و بمبئی می‌باشد... خشکبار که هم اکنون، صادرات آن قابل ملاحظه است. گوگرد، قالی که مقدار تولیدی آن در ایران به اندازه مقدار تولیدی‌اش در جهان است. تنباکو و مازو، وی راه دریایی خلیج فارس را بویژه برای تجارت با هند مهم می‌داند. هم‌چنین، از این راه با عربستان نیز روابط تجاری برقرار است. از سوی دیگر، از راه دریایی خزر با روسیه و از راه خشکی به وسیله کاروان با ترکیه، کابل و بخارا چنین روابطی دارد. این راه‌های زمینی برای مسافران با سختی و مشقت زیادی همراه بودند، زیرا، وسایل راحتی سفر هم‌چون کالسکه سفری، واگن قطار و کشتی بخار در ایران وجود نداشت. رودخانه قابل کشتی‌رانی نیز در داخل کشور نبود. فقدان این وسایل، نه تنها باعث سختی و کاهش امر تجارت در مملکت می‌شد، بلکه باعث افزایش هزینه‌ها و در نتیجه، گرانی کالاها می‌شد.
▬    علاوه بر انگلستان، فرانسه نیز متوجه ایران گردید، توسعه‌طلبی‌های ناپلئون و جنگ‌هایی که با برخی دولت‌های اروپایی هم‌چون انگلستان داشت، باعث شد از مرزهای فرانسه پای خود را بیرون بگذارد و در افریقا و غرب آسیا منافع آن دولت را مورد تهدید قرار بدهد. بویژه در غرب آسیا ایران به دلیل هم‌جواری با هندوستان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود. زیر فرانسویان می‌توانستند با استفاده از ایران و مرزهای گسترده‌ای که با آن مملکت داشت، هند را به خطر بیندازند. به همین منظور روابط سیاسی دو طرف با رفت و آمد هیأت‌ها وارد مرحله نوینی گردید و قرار داد مهم «فین‌کنشتاین» در سال ۱۸۰۷ (۱۲۲۲) میان دو طرف به امضا رسید. هیأت ژوبر یکی از هیأت‌هایی بود که از سوی ناپلئون به ایران آمد و زمینه ساز معاهده مذکور شد.
برداشت از دنیای اقتصاد
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 20 آذر 1392 ساعت 13:01

فوربس: سـ۱۳ـیزده ویژگی افراد خوش‌قریحه

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشتادامه مطلب... آزاد از شریل کانر در Forbes؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    در گذر زمان، مدیران همواره نگران سلامت و تقویت جسمانی خود بوده‌اند، این در حالی است که تقویت ذهن و روح فرد، گاهی می‌تواند اهمیت به مراتب بیشتری داشته باشد.
▬    در این باره می‌توان تقویت ذهن و روح را با بر شمردن برخی اعمال و رفتاری که انسان‌های با روحیه و ذهن قوی از آن اجتناب می‌ورزند توصیف کرد:

░▒▓ ۱. وقتشان را با احساس تأسف بر خود تلف نمی‌کنند
▬    شما هرگز نخواهید دید که افراد دارای ذهن و روح قوی در خصوص شرایط خود یا مواردی که تصمیم نادرستی از آنان سرزده احساس تأسف کنند. آن‌ها آموخته‌اند که مسؤولیت اعمال خود و نتایج آن را بر عهده بگیرند و درک عمیقی از این واقعیت دارند که زندگی همیشه روی خوش خود را به ما نشان نمی‌دهد.

░▒▓ ۲. احساس ضعف نمی‌کنند
▬    این افراد هرگز به سایرین این فرصت را نمی‌دهند که احساس ضعف و حقارت را در آنان القا کنند. آن‌ها می‌دانند که تحت کنترل اعمال و عواطف خودشان هستند. آنان به قدرت خود در توانایی‌شان در مدیریت برخوردها و رفتارشان به خوبی واقفند.

░▒▓ ۳. هراسی از تغییر ندارند
▬    افرادی که ذهن و روح قوی دارند، تغییر را پذیرفته و از چالش‌ها استقبال می‌کنند. بزرگ‌ترین ترس آنان، اگر ترسی وجود داشته باشد، از عوامل ناشناخته نیست؛ بلکه از خودخواهی و رکودشان است. محیط تغییر و تحول و، حتی، بی‌ثباتی نیز می‌تواند به این افراد انرژی داده و موجب ارتقای سطح کارآیی آنان شود.

░▒▓ ۴. انرژی خود را صرف اموری که کنترلی روی آن ندارند نمی‌کنند
▬    افرادی که روحیه بالایی دارند، معمولاً، از عواملی مانند ترافیک، رفتار دیگران و مسائلی که خارج از کنترل فردیشان است شکایتی ندارند. آن‌ها در بدترین شرایط آگاهند که تنها چیزی که شخصاً همیشه باید روی آن کنترل داشته باشند، برخوردها و رفتار خودشان است و همواره از این ویژگی خوب در زندگی بهره می‌برند.

░▒▓ ۵. نگران راضی نگه داشتن دیگران نیستند
▬    کسانی را می‌شناسید که سعی دارند همه را راضی نگه دارند؟ یا بر عکس، کسانی که از عمد دیگران را ناراحت می‌کنند تا قدرت خود را اثبات کنند؟ هیچ یک جایگاه خوبی ندارند. انسانی که ذهن و روح قوی داشته باشد همواره می‌کوشد مهربان و با انصاف بوده و دیگران را هر جا که مناسب باشد خشنود سازد، اما، هرگز از بیان دیدگاه‌هایش واهمه‌ای ندارد. آن‌ها ناراحتی و عصبانیت دیگران را تحمل کرده و شرایط را هر زمان که ممکن باشد به آرامش و نرمی تغییر می‌دهند.

░▒▓ ۶. هراسی از پذیرش ریسک‌های حساب شده ندارند
▬    فردی که ذهن و روحش قوی باشد از پذیرش ریسک‌های حساب شده استقبال می‌کند. البته، این کاملاً متفاوت از شرایطی است که نسنجیده و احمقانه، بدون در نظر گرفتن نتایج کاری، خطر کنند. این افراد با ذهنی قوی و آگاه می‌توانند خطرات را سنجیده و منافع خود را ارزیابی کنند و سناریوهای پر خطر را کنار بگذارند.

░▒▓ ۷. خود را در گذشته محبوس نمی‌کنند
▬    پذیرش گذشته و به ویژه اذعان به تجربیاتی که انسان در گذشته کسب کرده است، قدرت درونی می‌طلبد. انسانی که روح قدرتمندی داشته باشد هرگز خود را در ناکامی‌های گذشته یا در یاد روزهای با شکوه گذشته غرق نمی‌کند. این افراد عمده انرژی خود را صرف ساختن حال و آینده موفق خود می‌کنند.

░▒▓ ۸. یک اشتباه را دو بار تکرار نمی‌کنند
▬    همه معنای جنون را می‌دانیم، موافقید؟ یعنی، زمانی که کاری را بارها و بارها تکرار کنیم و هر بار انتظار نتیجه متفاوتی از قبل داشته باشیم، اما، انسانی که ذهن و روح قوی داشته باشد مسؤولیت تمامی اعمال گذشته‌اش را بر عهده گرفته و همواره در تلاش است از گذشته بیاموزد. تحقیقات نشان می‌دهد توان خود بازتابی به گونه‌ای که دقیق و سازنده باشد، توانمندی مدیران و کار آفرینان را به طور چشمگیری ارتقا می‌بخشد.

░▒▓ ۹. از موفقیت دیگران ناراحت نمی‌شوند
▬    انسان باید شخصیت بسیار قوی داشته باشد تا از موفقیت سایرین به واقع خشنود و هیجان‌زده شود. افرادی که روحیه بالایی دارند از این توان برخوردارند. زمانی که دیگران موفقیتی کسب می‌کنند، آن‌ها احساس خشم و حسادت نمی‌کنند؛ بلکه از برخی اقدامات بجا و شایسته آن افراد نکاتی آموزنده برای خود یادداشت می‌کنند! آن‌ها به سختی و بدون اتکا به میانبرها برای دستیابی به موفقیت می‌کوشند.

░▒▓ ۱۰. هیچ شکستی آن‌ها را از پا در نمی‌آورد
▬    هر شکست فرصتی برای پیشرفت است. حتی، بزرگ‌ترین کارآفرینان نیز اعتراف می‌کنند که در ابتدای راه شکست‌هایی را تجربه کرده‌اند. افرادی که ذهن و روح قوی دارند ترسی از شکست‌های پی در پی ندارند، چرا که، هر تجربه‌ای که از شکست به دست می‌آورند آن‌ها را در رسیدن به هدف نهایی یاری می‌دهد.

░▒▓ ۱۱. ترسی از تنها بودن ندارند
▬    افرادی که ذهن و روح قوی دارند از اوقات تنهایی خود لذت برده و، حتی، ارزش زیادی برای آن قائل هستند. آن‌ها از این زمان برای بازنگری در اعمال و اهداف خود، برنامه‌ریزی و خلاقیت استفاده می‌کنند. مهم‌تر از همه این‌که آن‌ها به کسی نیاز ندارند تا به آن‌ها روحیه داده و شاد و پر انرژی نگاهشان دارد. آن‌ها هم در کنار دیگران، و هم به تنهایی می‌توانند شاداب باشند.

░▒▓ ۱۲. هرگز نمی‌پندارند که دنیا چیزی به آن‌ها بدهکار است
▬    به‌ویژه در شرایط خاص اقتصادی امروز، مدیران و کارمندان در هر سطحی، فارغ از هر زمینه و تحصیلاتی که دارند، این واقعیت را پذیرفته‌اند که دنیا هیچ حقوق و مزایا و زندگی راحتی به آن‌ها بدهکار نیست! انسان‌هایی که از ذهن و روح قوی برخوردارند در هر سطحی که باشند با آمادگی کامل برای کسب‌وکار و موفقیت وارد میدان می‌شوند.

░▒▓ ۱۳. انتظار نتیجه‌گیری فوری ندارند
▬    اگر یک برنامه تمرینی یا شروع یک کسب‌وکار جدید باشد، این افراد برای طی یک مسیر طولانی وارد میدان می‌شوند. آن‌ها عاقل‌تر از آنند که انتظار نتایج فوری داشته باشند. آنان انرژی و زمان خود را برای طی طول مسیر به اندازه‌های معین به کار برده و هر مرحله از موفقیتشان را جشن می‌گیرند. آن‌ها قدرت صبر دارند و می‌دانند که اتفاقات بزرگ زمان می‌برد. با این توضیحات، آیا شما فکر می‌کنید که از ذهن و روح قوی برخوردارید؟ آیا مواردی در این فهرست مشاهده می‌کنید که باید در خود تقویت کنید؟
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 20 آذر 1392 ساعت 12:43

نـ ̓ ̓ـقل‌تاریخی: باز هم افشای چم و خم هولناک مبارزه با فساد (دوم)

فرستادن به ایمیل چاپ

فارس؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    قاضی ناصر سراج، پیش از این در تاریخ هیجده مهرماه نود و دو، در برنامه تلویزیونی دیروز|امروز|فردا، پرده از چم و خم هولناک مبارزه با فساد برداشت:
http://www.philosociology.ir/daily-articles/2699-1392-07-19-13-47-45.html
▬    و اکنون چیزهای بیشتری فرموده‌اند:


░▒▓ فساد سه هزار میلیاردی
▬    رئیس سازمان بازرسی کل کشور با اشاره به پرونده سه هزار میلیاردی گفت: در رابطه با پرونده سه هزار میلیاردی مطالبی را این‌جا بیان می‌کنم که در هیچ مجمع عمومی عرض نکرده ام. دلیل آن این است که موضوع پرونده از این خطه شروع شده و باید آسیب‌شناسی شود که چرا این فساد اتفاق افتاد تا دستگاه‌های نظارتی با هماهنگی بیشتر عمل کرده و مانع این فسادها شوند. استحضار دارید پرونده سه هزار میلیاردی از این‌جا شروع شد که گروه آریا تعدادی کارخانه دولتی را خریداری کرد. یکی از این کارخانه‌های دولتی گروه ملی فولاد بود که کارخانه‌اش در اهواز واقع شده است. متأسفانه شعبه بانک صادرات درون این کارخانه به طور کامل در اختیار این گروه قرار گرفت و باعث شد که غیر از چند ال سی که در بانک صادر شده بود بیش از ۱۳۰ ال سی با رقم‌های ده‌ها میلیاردی و سرسام آور خارج از بانک صادرات صادر شود. با این شرایط چنان‌چه برای بازرسی به شعبه بانک مراجعه می‌کردند چون سابقه این ال سی‌ها وجود نداشت، کسی متوجه موضوع نمی‌شد.
▬    وی ادامه داد: از سوی دیگر، در حالی که ال سی داخلی نداشتیم این گروه اقدام به طراحی ال سی داخلی کرد، بدون آن‌که نظارتی شود. در حالت عادی ال سی که صادر می‌شود دارای خریدار و فروشنده است و برای تبدیل شدن به پول حدودا زمان طولانی می‌طلبد، اما، ال سی‌های صادر شده از طرف گروه آریا ظرف یکی، دو روز به واسطه روابطی که وجود داشت در کیش تنزیل و به پول نقد تبدیل می‌شد. سپس، این پول نقد در شرکت‌های صوری و حساب‌های متعدد گردش پیدا می‌کرد و در نهایت به بانک مقصد و گروه مادر واریز می‌شد تا رد پول گم شود.
▬    سراج با اشاره به نفوذ گروه آریا بین دستگاه‌های مختلف خاطرنشان کرد: متأسفانه افرادی در سه قوه اجیر شده بودند. گروه آریا با بررسی‌هایی که کرده بود افراد با نفوذی را به خدمت گرفت و همه پیش بینی‌های لازم شده بود تا چنان‌چه روزی این فساد کشف شد به واسطه نفوذ این افراد بتوانند موضوع را کلا منتفی کنند. همان طور که می‌دانید در این پرونده حدود سه هزار میلیارد تومان از بانک‌های ما خارج شد.
▬    وی با اشاره به شگردهای گروه آریا برای فساد گفت: گروه آریا برای واردات در کشورهای خارجی اسکله خصوصی داشته و با کشتی اجاره‌ای کالا وارد کشور می‌کردند. این کشتی‌ها در بندر انزلی پهلو گرفته و بار آن تخلیه و ترخیص می‌شد. متأسفانه امکاناتی که در خارج از کشور در اختیار این گروه بود در ایران و بندر انزلی نیز در اختیارشان قرار می‌گرفت. این گروه برای آن‌که نظارت گمرک بر واردات کالای خود را حذف کنند، ۱۶ گمرکی را خریداری کرده و در حالی که می‌بایست کالاهای ترخیص شده در انبارهای دولتی ذخیره می‌شد، اموال ترخیص شده از کشتی به انبارهایی منتقل می‌شد که مالکیت آن در اختیار همین گروه بود. به عبارت دیگر، هم گمرک، هم جای تخلیه، و هم کشتی و خدمه در اختیار این گروه بود و کسی حق دخالت در کار این گروه را نداشت. با این حساب این گروه می‌توانستند هر کالایی را وارد کنند؛ کالای مضر و ممنوعه را وارد می‌کردند بدون آن‌که ریالی عوارض بدهند و در جاهایی که باید توزیع می‌شد توزیع می‌کردند.
▬    سراج خاطرنشان کرد: مبالغ دریافتی از واردات بی‌رویه کالا بسیار سرسام آور بود و امکان سپرده‌گذاری در بانک‌های دولتی و خصوصی وجود نداشت، چرا که، احتمال آن وجود داشت که افشاء شود. به همین خاطر این گروه به فکر تاسیس بانکی افتاد. تلاش گروه آریا برای تاسیس بانک به واسطه یکی از عوامل سازمان بازرسی کل کشور و دو تن از بانک مرکزی ناکام ماند. البته، این گروه شش صبح و زمانی که هنوز بانک آغاز به کار نکرده بود، اقدام به پذیره نویسی کرد و برای کسانی که از آنان وکالت بلا عزل گرفته بود، پذیره نویسی کرد، اما، بعد از شناسایی اجازه توسعه شعبه و اخذ پول از مردم به این بانک داده نشد و ماجرا لو رفت. شگرد دیگری که این‌ها انجام می‌داند دامپینگ بود. این گروه خیلی کار تولیدی انجام نمی‌داد و بیشتر کار بازرگانی انجام می‌داند. دامپینگ این است که کالا آن قدر زیر قیمت بازار عرضه شود تا بازرگانان جزء، تاب تحمل نداشته باشند. این گروه برای عرضه آهن و فولاد از این روش استفاده کرد و بسیاری از بازرگانان این حوزه ورشکست و از رقابت خارج شدند. بازرگانان جز مجبور بودند یا ورشکست شده یا صحنه را خالی کنند و این‌ها از بازار سوء استفاده کنند. این‌ها معمولاً، کالا را انحصاری کرده و در اختیار خودشان می‌گرفتند. اگر می‌توانستند فولاد خوزستان را در اختیار خودشان بگیرند بیش از ۵۰ درصد از فولاد کشور در اختیار آنان قرا می‌گرفت و کسی یارای مقاومت مقابل آنان را نمی‌داشت.
▬    وی با رد ادعای گروه آریا مبنی بر ایجاد شغل در کشور گفت: در خصوص کارگرها، طبق اصل ۴۴ قانون اساسی کسانی که املاک دولتی را خریداری می‌کنند حق ندارند تعدیل نیرو کنند. موظف هستند کل نیروها را حفظ کرده و اگر نیروی کارگر و کارمندی افزایش دهند دولت برای این موضوع تشویقی ارائه کند. متأسفانه گروه آریا علاوه بر افرادی که مد نظرشان بود که در کارخانه اهواز مشغول شوند، طبق نامه‌ای که دادستان تهران برای بنده نوشته بیش از ۳ هزار کارگر را به لطایف الحیل اخراج کرده بودند و ساختمان مسکونی کارگران را با ارتباطاتی که داشتند تخریب کردند. خوشبختانه با دخالت دستگاه قضایی الآن کارخانه دایر است و مانع تعدیل کارگران شده‌ایم.
▬    رئیس سازمان بازرسی کل کشور افزود: گروه آریا چهار کارخانه دولتی را تقریباً، ثمن به خس خریداری می‌کند. البته، یک مورد بود که در بررسی‌های اولیه مشخص شد ۵۰ میلیارد تومان بیشتر از قیمت واقعی خریداری شده است، اما، بعداً مشخص شد دلیل این اقدام آن بود که قرار بود ۱۹ شرکت و اموال خصوصی در قبال این گران خریدن به این‌ها تحویل داده شود. اخیراً معاونین یکی از وزرا در نشستی اعلام کرده که بیش از ۳۰۰ الی ۴۰۰ میلیارد تومان از اموال دولت در این خصوص از سوی گروه آریا تصاحب شده است.
▬    رئیس سازمان بازرسی کل کشور با اشاره به تخلف در نحوه واگذاری فولاد خوزستان گفت: در خصوص فولاد خوزستان متأسفانه قرار می‌شود در قبال دو طبقه کردن راه رامسر به نور، کل این کارخانه فولاد را تحویل دهند که با هماهنگی دستگاه قضایی خوزستان اجازه داده نشد.

░▒▓ وکالت ۱۰ میلیارد تومانی قاضی سابق خوزستان در پرونده فساد سه هزار میلیاردی
▬    سراج با اشاره به حجم وسیع پرونده سه هزار میلیاردی گفت: دادنامه این پرونده ۱۳۶۰ برگ بود و ده‌ها تریلیون جزای مالی و برگشت وجوه دولتی حکم پرونده سه هزار میلیاردی است که در مرحله اجرا است. ۵۳ وکیل در این پرونده کار می‌کردند که تنها در یک مورد با یک وکیل که هنوز حجم پرونده مشخص نبود قراردادی به مبلغ ۱۰ میلیارد تومان منعقد کرده بودند. این فرد قبلاً قاضی بوده و مدتی، حتی، در اهواز مشغول به کار بود. البته، ایشان ۳۰ سال خدمت نداشت، ولی، محاسبه شد یک قاضی با سی سال خدمت که در سال ۸۸ بازنشست شده باشد با همه مزایا جمعا ۱۷۳ میلیون تومان دریافت کرده است و این در حالی بود که این وکیل ظرف شاید یک ماه ۱۰ میلیارد تومان دریافت کرده است، اما، آیا کسی که از راه حلال پول به دست بیاورد امکان دارد چنین دست مزدهایی بدهد؟ جالب این‌که در محکمه از متهم سؤال شد که چگونه برای خانم دوم خود تنها در یک سفر خارجی ۷ میلیارد تومان پول خرج کرده که وی می‌گوید دلش خواسته است.

░▒▓ برخی افتخارات متهم اول پرونده سه هزار میلیاردی که برخی وی را نابغه اقتصادی می‌دانند: کسب معدل ۱۰ در مقطع دیپلم و معدل ۶ در مقطع دانشگاه و چند ترم مشروطی
▬    سراج ادامه داد: متهم اول پرونده سه هزار میلیاردی و برخی دیگر نیز ادعا می‌کردند که وی نابغه اقتصادی است. با بررسی سوابق تحصیلی این فرد مشخص شد که معدل دیپلمش ۱۰ است و در دانشگاه آزاد زنجان پذیرفته شده بود. چند ترم مشروط می‌شود و جمع معدلش ۶ و شش صدم شده بود. دوست داشتم نوابغ را نیز شما بشناسید.

░▒▓ آسیب‌شناسی پرونده فساد سه هزار میلیاردی/ چرا چنین فسادهایی رخ می‌دهد؟
▬    رئیس سازمان بازرسی کل کشور در بخش دیگر از سخنان خود به آسیب‌شناسی پرونده سه هزار میلیاردی پرداخت و گفت: همه مدعوین در این همایش، کمابیش اطلاع دارند؛ اینجانب پرونده موسوم به سه هزار میلیاردی یا فساد بزرگ مالی را رسیدگی کرده و احکامی در این باب انشاء نموده‌ام. با توجه به مسؤولیت فعلی خود مناسب دیده‌ام نسبت به آسیب‌شناسی اجمالی بروز این جرم و سوء جریان مالی و اداری مطالبی را بیان نمایم.
▬    وی ادامه داد: مبنای وقوع جرائم مذکور در این پرونده «گشایش اعتبار اسنادی ریالی» است. در سال ۱۳۸۰ بانک مرکزی بخشنامه‌ای را برای صدور و اعتبار اسنادی ریالی صادر و به شبکه بانکی کشور ابلاغ کرد، لکن هیچگونه آئین نامه یا دستور العمل اجرایی جامع و مدونی درباره «نحوه صدور اعتبار اسنادی، سقف‌های مجاز برای بخش‌های مختلف اقتصادی، ابزارهای کنترلی برای صدور اعتبار اسنادی و مقررات مربوط، سازوکار و مکانیزم تنزیل این گونه اسناد قبل از سر رسید، نرخ و شرایط تنزیل اعتبار اسنادی و... » وضع و ابلاغ نکرد و، حتی، مبادرت به آموزش کارکنان مرتبط در شبکه بانکی کشور ننمود، لذا، هر یک از بانک‌های کشور بنا به سلیقه و دیدگاه خود عمل می‌کردند.
▬    رئیس سازمان بازرسی کل کشور افزود: شاید بانک مرکزی توجیه کند که در بخشنامه مقررات (UCP) یعنی، مجموعه مقررات واحد اعتبارات اسنادی ارزی و بین المللی اشاره کرده و این مقررات بر اعتبارات اسنادی ریالی نیز حاکم بوده است. در پاسخ باید گفت: اولاً، مقررات بین المللی اسنادی باید با قوانین و مقررات پولی و بانکی داخل کشور تطبیق داده می‌شد. دستور العمل اعتبارات اسنادی و ریالی نیز متناسب با آن تدوین می‌گردید. ثانیاً، صدور اعتبار اسنادی ریالی در بانک‌ها به بخش‌های اعتبارات ریالی سپرده شده و این بخش‌ها از قواعد و مقررات حاکم بر اعتبارات اسنادی اطلاع چندانی نداشتند و در نتیجه، در عمل یا فریب خورده یا مشکلاتی را برای خود و دیگران ایجاد کردند.

░▒▓ دلیل دیگر برای وقوع تخلف سه هزار میلیاردی
▬    وی یکی از دلایل دیگر وقوع تخلف سه هزار میلیاردی را عدم اعتبار سنجی صحیح درباره «وضعیت گروه ملی صنعتی فولاد ایران» در زمان تخصیص خط اعتباری به میزان ۳۲۰۰ میلیارد ریال در سال ۱۳۸۸ و بی‌توجهی به گزارش‌های کارشناسی و حراست بانک دانست و گفت: هم‌چنین، بی‌توجهی به ارکان اداری و نظارت بانک در خصوص عملکرد شعبه گروه ملی صنعتی فولاد از دیگر دلایل وقوع این تخلف است. با این توضیح که ارکان اداری بانک به مانده‌های سرفصل اعتبارات اسنادی و ریالی که از سقف‌های تعیین شده تجاوز داشته دقت ننموده‌اند و به رغم بازرسی‌های ادواری و موردی متعدد از شعبه بانک صادرات به اشکالات و نواقص عدیده پرونده‌های اعتباری گروه ملی صنعتی فولاد ایران که تقریباً، تنها مشتری عمده اعتباری شعبه مذکور به حساب می‌آمد از سر بی‌توجهی یا تعمد در «عدم دریافت به موقع کارمزدها و پیش دریافت‌ها، عدم اخذ بارنامه و اسناد حمل کالا، عدم توجه به عمکلرد حساب گروه بین بانک ها» مانع ادامه این سوء جریان مالی نشد.

░▒▓ نقش انتصابات در ایجاد تخلف بانکی سه هزار میلیاردی
▬    سراج هم‌چنین، به نقش انتصابات در ایجاد تخلف بانکی سه هزار میلیاردی اشاره کرد و گفت: انتصاب فردی که سابقه تخلف اداری (نظیر پرداخت تسهیلات بدون مصوبه مراجع مسؤول را دارد)، به سمت شعبه بانک و هم‌چنین، رئیس حوزه مربوط و به به طور کلی، عدم شایسته‌سالاری در انتصابات به روند تخلف کمک کرد.
▬    وی ادامه داد: دستورالعمل بانک مرکزی توسط بانک ملی ایران مبنی بر این‌که منابع جمع آوری شده بانک در مناطق آزاد باید تنها در همان منطقه به مصرف برد رعایت نشد در حالیکه اغلب ذینفعان تنزیل‌کننده گشایش اعتبار اسنادی محل اصلی فعالیتشان در سرزمین اصلی بوده است. هم‌چنین، سقف قانونی برای اعطای تسهیلات در مناطق آزاد به اشخاص حقیقی ۱۰ میلیارد ریال و برای اشخاص حقوقی ۳۰ میلیارد ریال تعیین شده بود، لکن با حمایت قاطع مدیریت بانک ملی از تخلف مدیر امور شعب که مبادرت به تنزیل ۲۴ هزار میلیارد ریال نموده، مقررات عملاً نقض و زیر پا گذاشته شده است. این در حالی است که دستورالعمل پرداخت تسهیلات کلان بانک مرکزی رعایت نشده و اعتبار اسنادی ریالی بیش از دو برابر سرمایه ثبتی بانک (بانک سامان) تنزیل شده و برای سپرده گذاران ایجاد ریسک شده است.
▬    رئیس سازمان بازرسی کل کشور خاطرنشان کرد: در این پرونده از عقد مشارکت مدنی به منظور پوشش تنزیل اعتبارات اسنادی ریالی استفاده شده است در حالی که قواعد و مقررات مربوط به عقد مشارکت مدنی رعایت نگردیده است. تنزیل اعتبارات اسنادی به طور مشخص جز هیچیک از عقود اسلامی تعریف نشده است و استناد به تنزیل اعتبارات اسنادی ارزی بر اساس رویه بین المللی توجیهی برای این اقدام قانونی ندارد. مصرف وجوه حاصل از تنزیل اعتبارات اسنادی ریالی حاکی از انحراف گسترده در مصرف این‌گونه وجوه و سوء استفاده مدیران گروه از منابع نظام بانکی می‌باشد.
▬    سراج گفت: بنا بر این، در این پرونده ملاحظه می‌شود ساختار ناقص گشایش اعتبار اسنادی ریالی، تهیه نکردن دستورالعمل‌ها و بخشنامه‌ها و شیوه‌های اجرایی، عدم آموزش کارکنان، بی‌توجهی به همین مقررات ناقص، عدم شایسته‌سالاری، عدم نظارت و کنترل‌های داخلی، بی‌توجهی به نظریات کارشناسان دلسوز و مسؤولان حراست، ترجیح منافع شخصی بر منافع عمومی، توصیه پذیری، مشاوره‌های غلط و گمراه‌کننده از عوامل اصلی بروز این جرم بوده است.

░▒▓ واکاوی فساد سه هزار میلیاردی و حادثه سد کارون
▬    رئیس سازمان بازرسی کل کشور با طرح این سؤال که فساد از کجا شروع می‌شود؟ گفت: در پرونده سه هزار میلیاردی سؤالی که مطرح است این که اگر شورای دستگاه نظارتی به وظایف خود دقیقاً عمل می‌کرد و قبل از آن‌که مبلغ به این وسعت پیش می‌رفت مانع آن می‌شد، این اتفاق می‌افتاد؟ قطعاً این اتفاق نمی‌افتاد. ولی، الآن باید چکار کرد؟ الآن باید جلسات منظم کاری از سوی شورای دستگاه نظراتی برگزار شود و نه جلسات شعاری که صرفاً به یک صورت جلسه ختم می‌شود.
▬    وی با اشاره به کوتاهی دستگاه‌های نظارتی در موضوع حادثه سد کارون گفت: در خصوص حادثه سد کارون اگر همه مسؤولین پای کار بوده و به وظیفه‌شان عمل می‌کردند باز هم این حادثه اتفاق می‌افتاد؟ در قراردادهای این سد همه موضوعات پیش بینی شده بود، ولی، چرا اطراف این سد گاردریل نشده است؟ چرا اجازه داده شد که این سد آبیگیری شود در حالی که ۳۶ روستا آن طرف آب هستند؟ این همایش‌ها برای آسیب‌شناسی است و باید سهم کوتاهی هر نهاد در حوادث مشخص شود. چرا شورای شهر اهواز که امین مردم است و باید خدمت کند، به اخذ رشوه و گرفتن امکانات متهم می‌شود. شاهد بودم که رئیس کل دادگستری استان شبانه روز دنبال این پرونده بود که به نتیجه برسد که الحمدالله به نتیجه نیز رسید. امیدواریم حوادث آسیب‌شناسی شود تا در حال و آینده تکرار نشود.

░▒▓ پرونده فساد پولشویی علی عیاشی
▬     ناصر سراج با اشاره به برخی پرونده‌های فساد استان خوزستان و شهر اهواز که از سوی وی مورد بررسی قرار گرفت، گفت: یکی از این پرونده‌ها پرونده فساد فردی به نام علی عیاشی است که چند صد میلیون از مردم این خطه غارت کرد و به کشورهای غربی که ادعای مبارزه با پولشویی را دارند پناهنده شده است. در خصوص این پرونده دو بار با دادستان کل یونان که عیاشی هم اکنون، در این کشور به سر می‌برد ملاقات داشتم. دادستان کل یونان قبول کرد که عیاشی مرتکب پولشویی شده است، اما، زمان دیپورت، ادعایی مطرح کرد که مربوط به نامه کمیساریای عالی پناهندگان فرانسه به کمیساریای عالی یونان بود. این نامه نیز از سوی ما پیگیری شد و نامه یونان را منتفی کردیم. ولی، یونان باز هم بهانه آورد که چون عضو اتحادیه اروپاست حق دیپورت این متهم را ندارد.
▬    رئیس سازمان بازرسی کل کشور با اشاره به شناسایی اموال عیاشی در ایران گفت: خوشبختانه دادسرا و دادگاه‌های تهران روی این پرونده کار کرده و اموالی از بستگان عیاشی شناسایی و در حال رسیدگی است.

░▒▓ پرونده حادثه سد کارون و غرق شدن تعدادی از هموطنان
▬    سراج با اشاره به پرونده‌های مهم دیگر استان خوزستان، ادامه داد: پرونده دیگر مربوط به انحلال شورای شهر خوزستان بود که قائم مقامی آن به استاندار وقت محول شد. پرونده دیگر راجع به کارون سه بود که فاجعه‌ای رخ داد و تعدادی از عزیزان هموطن در آب غرق شدند و این پرونده با همکاری دادگستری استان به نتیجه خوبی رسید و هر کدام از اولیای دم حدود ۱۴۰ میلیون تومان دریافت کرده‌اند. هم‌چنین، در خصوص راه و پل، اقداماتی صورت گرفت و الآن هم در آن‌جا قرارگاه خاتم مشغول راه‌سازی و احداث پل است که تصور می‌کنم در حال خاتمه باشد.

░▒▓ گزارشی از برگزاری دو همایش بین المللی با موضوع مبارزه با فساد
▬    سراج در بخش دیگر سخنان خود گزارشی از برگزاری دو همایش بین المللی با موضوع مبارزه با فساد ارائه کرد و گفت: چندی پیش ۳۵ هیأت آسیایی در قالب انجمن بین المللی آمبودزمان آسیایی به میزبانی سازمان بازرسی کل کشور در تهران گرد هم آمده و تجربیات خود در خصوص حاکمیت قانون و مبارزه با فساد را مطرح کردند.
▬    رئیس سازمان بازرسی کل کشور افزود: هم‌چنین، اخیراً به عنوان نماینده جمهوری اسلامی ایران و رئیس سازمان بازرسی کل کشور در همایش انجمن بین المللی مسؤولان مبارزه با فساد در پاناما شرکت داشتم که ۹۶ کشور جهان در قالب هیأت‌های عالی رتبه در آن شرکت کردند. در این انجمن بین المللی علاوه بر سخنرانی در رابطه با حاکمیت قانون چندین دیدار با مسؤولان مبارزه با فساد کشورهای مختلف داشته‌ام که تجربیات مان در این حوزه را ارائه دادیم. در این زمینه دو ملاقات در رابطه با راه‌های مبارزه با فساد با دادستان کل چین داشته و این موضوع را جویا شدیم که چطور چین با جمعیت دو میلیاردی توانست فساد را تا این حد کنترل کند. در این ملاقات راجع به معضلات پولشویی و پرونده سه هزار میلیاردی و پرونده علی عیاشی برای دادستان کل توضیحاتی ارائه کردم که در نهایت منجر به آن شد که وی در سخنرانی خود ابراز امیدواری کرد که فصل پنجم کنوانسیون سال آینده مصوب و اجرایی شود. سراج تصریح کرد: فصل پنجم کنوانسیون حکایت از آن دارد که پول‌های دزدیده شده به کشورهای مبداء باز گردد که اگر تصویب شود (که قطعاً تصویب می‌شود) گام مثبتی برای بازگشت پول‌هایی است که از جمهوری اسلامی ایران غارت و در کشورهای غربی سرمایه‌گذاری شده است.
▬    سراج در ادامه سخنانش افزود: در سخنرانی عمومی دادستان چین، وی تعبیر جالبی برای موفقیت چین برای مبارزه با فساد داشت. او تأکید داشت که در چین هم‌زمان با برخورد با فساد کلان و بزرگ با فساد خرد هم برخورد می‌شود. وی این مطلب را این گونه مطرح کرد که در چین برای مبارزه با فساد، با پشه و ببر هم‌زمان برخورد می‌شود. مقصود دادستان چین این بود که در این کشور اجازه داده نمی‌شود پشه قوی شده و به ببر تبدیل شود. ایشان تأکید داشتند که در رابطه با فساد هیچ کس چه سطح عالی و چه سطح پایین اغماض نمی‌شود.
مآخذ:...
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در سه شنبه, 19 آذر 1392 ساعت 22:54

پـ۵ـنج گام برای غلبه بر موانع فرهنگی تغییر

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشتادامه مطلب... از Mindtools؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ ۱ اگر برای هر تغییری پاداش در نظر بگیرید، احتمالاً، به نتیجه می‌رسید
▬    هنگامی که فرهنگ در حال تغییر است، شما نیاز به بروز رفتارهای خلاقانه و ویژه‌ای برای نشان دادن ویژگی‌های فرهنگی جدید دارید. برای مثال، اگر فرهنگ فعلی سازمان شما حفظ وضعیت موجود باشد، ممکن است با ایجاد یک برنامه بهبود و پاداش دادن به کسانی که پیشنهادهایی برای بهبود ارائه می‌کنند، این رفتار را بروز دهید. بهره‌برداری جانبی شما از پاداش‌دهی، شناسایی افرادی است که جریان تغییر را به رسمیت می‌شناسد و به خوبی می‌توانید از آن‌ها به عنوان عاملان تغییر در سازمان استفاده کنید.

░▒▓ ۲ به آن‌چه می‌گویید، عمل کنید
▬    وقتی سخن از تغییرات فرهنگی به زبان می‌آید، مهم‌ترین نقش را رهبر سازمان ایفا می‌کند. به عنوان رییس یک سازمان یا یک تیم، باید سایه قدرتمند نفوذ شما روی کارکنان وجود داشته باشد به این معنا که باید در رفتار، نگرش و ارزش‌ها الگویی واقعی در میان همکاران باشید.

░▒▓ ۳ کارکنان را به مشارکت و مالکیت تغییر تشویق کنید
▬    رفتار طبیعی انسان در مقابل، تغییر، مقاومت است. اگر کارکنان در تغییر پیش روی سازمان احساس دخالت یا مالکیت نکنند، قطعاً در مقابل، آن از خود مقاومت نشان خواهند داد. افراد سازمان از طریق مشورت و مشارکت واکنش مثبتی به تغییر نشان می‌دهند.

░▒▓ ۴ به طور مستمر در مورد تغییر صحبت کنید
▬    تغییر یک شبه اتفاق نمی‌افتد و باید برای پذیرش آن وقت زیادی صرف کرد. به همین دلیل باید در هر فرصت ارتباطی در مورد اهمیت و دلایل آن با کارکنان صحبت کنید.

░▒▓ ۵ اشتیاق نشان دهید
▬    در نهایت هر تغییری نیاز به شور و شوق دارد. سعی کنید هر روز اشتیاق خود به تغییر را به نمایش بگذارید. با این روش خواهید توانست سرعت تغییر را نیز افزایش دهید.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در سه شنبه, 19 آذر 1392 ساعت 22:31

صفحه 157 از 407