دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ «نمایش که عبارت است از حذف حد و مرز من و جهان از طریق فرو کوفتن منی که در حصار حضور و غیاب جهان است، در عین حال، عبارت است از حذف حد و مرز راستین و دروغین، از طریق واپس راندن هر حقیقت زندهای به زیر حضور واقعی کذبی که با سازماندهی ظواهر تأمین میشود» (ص. ۱۹۶.).
▬ «نمایش اساساً چه بوده است؛ فرمانروایی خودکامهی اقتصاد کالایی، دست یافتن به مقام حاکمیت نامسؤول، و نیز مجموعهی جدید فنون حکومتگریای که این فرمانروایی را همراهی میکنند» (ص. ۲۰۴.).
░▒▓ ناتوانی جامعهشناسی متعارف در فهم جامعهی نمایش
جامعهشناسی متعارف از درک جامعهی نمایشی با منطق سیستمی خود ناتوان است، چرا که، خود او بخشی از نمایش مدرن است.
«جامعهشناسی، که گمان میکند میتواند عقلانیت صنعتی را با عملکردی مجزا از مجموعهی حیات اجتماعی سوا کند، میتواند تا سوا کردن تکنیکهای بازتولید و انتقال از کل روند صنعتی نیز پیش رود» (ص. ۱۸۳. ).
«مجموعهی شناختهایی که به مثابهی اندیشهی نمایش در حال حاضر همچنان توسعه مییابد، باید جامعهای فاقد توجیه را توجیه کرده و به هیأت دانش عمومی آگاهی کاذب درآید. …متخصصان قدرت نمایش، این قدرت مطلقه در درون نظام زبانی بیپاسخش، بر اثر تجربهشان از تحقیر و از توفق تحقیر مطلقاً فاسد گشتهاند؛ زیرا، با شناخت از انسان قابل تحقیری که در واقع، همان تماشاگر است، تحقیرشان را تأیید شده مییابند» (ص. ۱۸۱. ).
«جامعهشناسی مدرن که جدایی را به کمک فقط ابزارهای مفهومی و مادی جدایی مطالعه میکند به انتقاد نمایشی از نمایش میپردازد…اظهار ثبات قطعی دورهی کوتاه انجماد زمان تاریخی در شکل ناآگاهانه و آگاهانه اعلامشدهاش پایهی انکارناپذیر گرایش کنونی به سیستمسازی ساختارگرایانه است. …ساختارگرایی اندیشهی تضمین شده توسط دولت است، که به شرایط موجود «ارتباط» نمایشی به مثابهی امر مطلق میاندیشد» (صص. ۵ ۱۸۱. ).
حتی نظریات انتقادی در جامعهشناسی نیز در نقد جامعهی نمایش با دشواری مواجهاند:
«کسانی که پوچی یا مخاطرات ترغیب به اسراف در جامعهی وفور را افشا میکنند، نمیدانند اسراف در خدمت چیست. آنها به نام عقلانیت اقتصادی با حقناشناسی پاسداران ارزندهی نامعقولی را محکوم میکنند که بدون وجودشان قدرت این عقلانیت اقتصادی فرو خواهد ریخت. مثلاً، بروستین، که در تصویر مصرف کالایی نمایش امریکایی را توصیف میکند، هیچگاه به مفهوم نمایش نمیرسد، زیرا، گمان میکند زندگی خصوصی یا مضمون «کالای شریف» را میتواند بیرون از زیادهروی مصیبتبار قرار دهد. او نمیفهمد که کالا خود خالق قوانینی است که کاربست «شرافتمندانه“شان میباید از طریق مصرف اجتماعی تصاویر هم واقعیت متمایز زندگی، و هم فتح مجدد بعدیاش را عرضه کند».
«بیتردید، مفهوم انتقادی نمایش میتواند در قالب یکی از فرمولهای توخالی لفاظی سیاسی جامعهشناختی نیز بر سر زبانها بیفتد تا همه چیز را به طور انتزاعی توضیح دهد و افشا کند، و به این ترتیب، در خدمت دفاع از سیستم نمایشی قرار گیرد. زیرا، بدیهی است که هیچ ایدهای نمیتواند از نمایش موجود فراتر رود، و تنها میتواند از ایدههای موجود دربارهی نمایش فراتر رود. برای ویران کردن جامعهی نمایش به طور واقعی به انسانهایی نیاز هست که نیروی پراتیک را عملی کنند. تئوری انتقادی نمایش فقط در صورت یکی شدن با جریان پراتیک نفی در جامعه مصداق مییابد، و این نفی، یعنی، از سر گیری مبارزهی طبقاتی، با توسعهی نقد نمایش، که تئوری شرایط واقعی آن شرایط عملی خفقان کنونی است، به خود آگاه خواهد شد و متقابلاً راز اینکه چه میتواند باشد را برملا خواهد ساخت. این تئوری انتظار معجزه از طبقهی کارگر ندارد و فرمولبندی جدید و تحقق مطالبات پرولتری را همچون تلاشی دور و دراز در نظر میگیرد. …این سبک که حاوی نقد خویش است، باید مبین سلطهی نقد حاضر بر تمامی گذشتهاش باشد. …حقیقت همچون فرآورده نیست که دیگر رد پایی از ابزار در آن پیدا نشود. این آگاهی تئوریک از حرکت، که باید ردپای حرکت هم در آن حضور داشته باشد، در واژگونی روابط مستقر میان مفاهیم و در دخل و تصرف در همهی دستاوردهای نقد گذشته نمودار میشود. آنچه تعیین کنندهی این نوع کاربرد دخل و تصرف است اجبار فاصله از چیزی است که در قالب حقیقت رسمی جعل شده است. …دخل و تصرف زبان سیال عنصر ضد ایدئولوژی است. این زبان در ارتباطی پدیدار میشود که میداند که نمیتواند مدعی داشتن هیچ نوع ضمانت فینفسه و قطعی باشد» (صص. ۸ ۱۸۵. ).
مآخذ:...
هو العلیم