در ”راهبرد یاس“، ش.21، بهار 1389، صص.39-26.
…
دكتر حامد حاجيحيدري: احتمالاً اين نقدها بر نظرات آقاي دكتر ناظمي ناظر به اين مطلب است كه ضابطه ایشان در تعريف رفتار اخلاقي، كافي نيست؛ توسعه فقط “بالفعلسازي نيروهاي بالقوه” نیست. اینکه تعریف کلاسیک حرکت در یونان است، اما توسعه(Development) به معنای حرکت “مطلوب” است؛ یعنی “بالفعلسازي نيروهاي بالقوه در جهت مطلوب”.
بنابراین، در همان تلقی غربی هم، این مفهوم از بدو تأسیسش نمیتوانست از موضعگیری اخلاقی تهی باشد(حتی از یک نوع اخلاق جرمی بنتامی)، گو اینکه ممکن است که آن موضعگیری اخلاقی از دیدگاه ما شرقیها یا مسلمین، مبتذل، سادهنگر، یا ناقص و نارسا باشد. فلسفه در غرب مدرن، هیچ گاه از یک موضعگیری اخلاقی(هر چند غلط) تهی نبوده است. مثلاً ضابطه كانت در مورد اخلاق را در نظر بگیرید؛ كانت معتقد است که كاري اخلاقي است كه با اصل جهانشمولیت1 سازگار باشد. این ضابطه معمولاً با یک ضابطه نزد ادیان شریف ابراهیمی که میگویند “آنچه برای خود میپسندی، برای دیگران هم بپسند و آنچه برای خود نمیپسندی، برای دیگران هم مپسند” بسیار نزدیک قلمداد میشود(اصل انصاف که یکی از نتایج اصل جهانشمولیت است). چگونه میتوان گفتمان فلسفی مدرنیت که بسیار مرهون کانت است را از ملاحظات اخلاقی در مورد جامعه و انسان مبرا دانست؟
در اين نحو مباحثی که این روزها در پی طرح مبحث علوم انسانی اسلامی و بومی مطرح میشوند، گفتار در مورد غرب، معمولاً شامل اظهارنظرهای نادقیق و نامستند در مورد غرب میشود و کل غرب را به یک چوب میرانند. برای جان بخشیدن به علوم اسلامی نیازی به ایجاد یک تصویر غیرواقعی، و زیادی نحیف و پَست از غرب نیست. ادعای حکمت اسلامی در مورد حقیقت، بسیار سترگتر و نیرومندتر از آن است که نیاز باشد تا برای تثبیت آن، به این نحو روشها متشبث شویم. حکمت اسلامی توش و توان آن را دارد که در آغاز هزاره، کل میراث غرب را در عین محترم شمردن، پشت سر بگذارد، و نیازی به این طور صحنهآراییهای مصنوعی از غرب برای ظفرمند نشان دادن آن نیست.
اینجا مایلم در مورد یک موضوع هشدار دهم. سال گذشته، حضرت آیتا… خامنهای در مورد علوم انسانی اسلامی اعلام ضرورت فرمودند(البته قبلاً نیز چنین نظری داشتند). دکتر سعید حجاریان نیز در مصاحبه مهرماه خود کوشیدند، این ایده را اینطور تعبیر کنند که تمام علوم انسانی غربی باید دور ریخته شوند. این در حالیست که شخص آیتا... خامنهای، سه ماه قبل از سخنرانی راجع به علوم انسانی اسلامی، خطاب به دانشجویان همدانی، به اتخاذ وجوه مثبت علم غربی تأکید فرمودند.
من احساس میکنم که نیرهایی که جناب دکتر سعید حجاریان نمونهای از آنهاست، خواسته یا ناخواسته، دارند این ایده را منحرف میکنند و به یک “سروشیسم جدید” تبدیل میکنند. آنها از ادعای تمایز اصولی هر چه غربی است، از هر چه شرقی است، نهایتاً به یک “نسبیتگرایی منطقهای” جدید خواهند رسید. امروز تنها میگویند که آنچه غربی است به درد شرقیها نمیخورند، و دو روز بعد مجبورند بگویند که آنچه شرقی است هم به درد غربیها نمیخورد. پس، عیسی به دین خود و محمد نیز به دین خود!
اینجور نپختگیها هر سازمان فکری را از نَفَس میاندازد. برداشت من از فرمایشات آیتا… خامنهای این نبود. اینکه ما احتیاج به یک علم اسلامی داریم، واضح است، در عین حال، نباید نافی «اطلبوا العلم ولو بالصین» یا گفتار خود آیتا… با دانشجویان همدانی تفسیر شود. علم اسلامی، مانند تمدن اسلامی ادعای جهانی دارد، و نمیتوان گفت که چنین علمی نمیتواند یافتهها و دستاوردهای نوابغ بشری را در خود هضم کند و سره و ناسره را در آنها تشخیص دهد، و نقاط قوت آنها را جذب نماید.
به نظر میرسد که پشت این قضیه انگیزههای عمدتاً ساده و تقلیلگرایانه، گاه ناپخته، یا بعضاً کثیفی نهفته باشد که من در مورد این آخری بسیار نگرانم و مایلم اینجا با دوستان که قطعاً انگیزههای خیری دارند، نسبت به این موضوع درد دل کنم و ذهن درخشان آنها را در این زمینه فعال کنم. عدهای که از ابتدای انقلاب بودجه گرفتند تا علوم اسلامی ایجاد کنند و تا امروز تقریباً هیچ کاری نکردهاند(به نسبت بودجهای که بلعیدند)، اکنون نیز میگویند: “هر چه از غرب میآید اخ است، به ما پول بدهید تا بومی آن را درست کنیم!”.
...ادامه...ادامه مطلب←