سعید نجیبا؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
• جامعهشناسی پدیداری و روششناسی مردمی، اصرار ویژهای دارد که همه مردم جامعهشناساند.
• من قصد دارم قدری در مورد فوت و فنهای جامعهشناسی پدیداری بحث کنم، البته این نسق جامعهشناختی یک عمق فلسفی دارد که پرداختن به آن آموزنده است، ولی وقتی دیگر...
• بله؛ جامعهشناسی پدیداری، اصرار ویژهای دارد که همه مردم جامعهشناساند.
• جامعهشناسان عادت دارند که جامعه را مانند یک سوژه مطالعه روی میز دراز کنند و کالبدشکافی کنند و آن را بشناسند. آن را متوقف کنند و در حالی بیجان، روی آن تحقیق کنند.
• آنها مدعی هستند که بهتر از مردم، دنیای اجتماعی را میشناسند. ولی، وقتی به میان مردم میروند، میبینند که آنها خیلی خوب از پس دنیای خود برمیآیند. حتی بهتر از جامعهشناس. خیلی از جامعهشناسان گوشهگیر و خودشیفته و خودپسند هستند و از برقراری ارتباط با مردم خود ناتوان. ولی مردم، حساسیتها، مرامها، باورها، و معیارهای اطراف را خوب درک میکنند و با آنها خیلی خوب کار میکنند. کار بایسته یک جامعهشناس آن است که خوب به همین دانش انضمامی توجه کند و آن را انباشته کند.
• پس، تحقیق خوب جامعهشناسانه، کاوش خوب در احوالات مردم است؛ تحقیق مردمنگارانه. باید تیپهای مختلف یک جامعه را پیدا کرد و یک چرخه زندگی با آنها زندگی کرد و جزئیات نحوۀ برخورد آنها با دنیا را ثبت کرد. خب اینجا، خیلی نکته هست، ولی مفهوم «چرخه زندگی» اهمیت ویژه دارد و البته بستگی ویژه دارد به موضوع تحقیق. وقتی در مورد زندگی کشاورزی یک روستایی تحقیق میکنید، «چرخه زندگی» که در واقع، برای شما معادل طول تحقیق است، یک سال زراعی است.
• وقتی در مورد زندگی کشاورزی یک روستایی تحقیق میکنید، «چرخه زندگی»، یک سال زراعی است. وقتی در مورد کار و کسب یک روستایی تحقیق میکنید، «چرخه زندگی»، یک سال مالی است.
• وقتی در مورد زندگی خانوادگی تحقیق میکنید، آنچه باید بررسی شود، یک «چرخه زندگی خانوادگی» است. شخص متولد میشود، در خانوادهاش رشد میکند، به اقامتگاه جداگانهاي میرود، شغلي برای خود انتخاب میکند، ازدواج میکند (ساخت منزلي كه جاي والدين فرد در آنها خالي است)، بچهدار میشود (ساخت یک خانوادهی گسترده و نیز خانوادهای كه خاستگاه والدینی جدید است)، پیر میشود، پدر یا مادر بزرگ میشود، و میمیرد.
• این دورههای زندگی در متن «چرخه زندگی» تأثیراتی متقابل و دو جانبه در طول زمان دارند و هر «چرخه زندگی» صرفاً حاصل جمعي از اجزای خود نیست. پس، فوت و فن اوّل، مربوط به مکانهای فیزیکی خاص (محیطهای بلافصل مانند موقعيتهاي جغرافیایی) و دورهها و شرایط تاریخی است که فرد در آنها زندگی، كنش متقابل و رشد میکند. رشد، تحت تأثیر رویدادهای نزديك درون خانواده و نیز بسیاری وقایع تاریخی (مانند جنگ، تحولات اقتصادی، داشتن مجالی برای تحصیل یا فقدان آن و…) است. زمانبندي و فضابندی زندگی مهم است. برای فهم اهمیت این تکنیک، به یک مثال توجه کنید. گاهی پدر و مادرها در کمال صداقت ادعا میکنند که ما با همهی فرزندانمان دقیقاً یکسان برخورد میکنیم. ولی با این تکنیک معلوم میشود که این، اصلاً ممکن نیست و آنچه میگویند، از آنچه در واقع عمل میکنند، کماهمیتتر است. امكان ندارد كه در یک زمان مشخص، محیط داخل خانه برای همهي افراد دقیقاً مساوی باشد، در یک مدت زمان طولانی که جای خود دارد. امکان هم ندارد که حیطه انتشار کنشهای افراد در خانواده مساوی تقسیم شود. پس میشود با ترسیم و مطالعه درست زمانها و فضاهای تخصیص یافته، بخشی از قواعد عمل پدر و مادرها را در قبال فرزندان را شناسایی کرد.
• یک تکنیک دیگر این است که به نحوهای که افراد، دیگران را در نظر میآورند و در محاسبات خود دخیل میکنند، توجه کنیم. در واقع، انتخابها و تجارب افراد، گزینهها و تجارب دیگران را تحت تأثیر قرار میدهد. تفاوتها و ماجراهای زندگی هر یک از افراد، در تعامل با تغییرات محیطی، باعث تولید خروجیهای رفتاری و محدودیتهای همبسته با آنها میشود، و آنچه مهم است، نه نگاه بیرونی به این ملاحظات، بلکه درک مهارتهای افراد در دخیل کردن این ملاحظات در کنش خودشان است. رسیدن به یک درختواره و شجره که نشان دهد که مجموعه متنوع ملاحظات چگونه دستهبندی میشود، هدف خوبی برای این تکنیک است.
• تکنیک دیگر، توجه ما را به نقاط عطف زندگی جلب میکند. این که در یک «چرخه زندگی» چگونه به زیر چرخهها تقسیم میشوند. افراد این احساس را میکنند که از یک دوره به دوره دیگر وارد شدهاند؛ دوره تازهای با اقتضائات جدید. مهم است که افراد چه پیشنگرهها و پسنگرههایی در مورد این نقاط عطف و دگرگونیهای آن دارند و چگونه خود را با آن تطبیق میدهند.
مآخذ:...
هو العلیم