گی دبور در ”جامعه نمایش“
«آنچه ریشۀ نمایش را تشكیل میدهد، كهنترین نوع تخصصی شدن، یعنی تخصصیشدن قدرت است» (ص.63.).
«از لحاظ صرفاً تئوریك،… دو شكل متوالی و رقابتی متمركز و منتشر قدرت نمایشی را» میتوان از هم متمایز كرد (ص.208.). «اولی با پیش كشیدن ایدئولوژی و خلاصه كردنش در وجود شخصیت دیكتاتور ضد انقلاب توتالیتری را، هم در نازیسم و هم در استالینیسم، همراه كرده بود. دومی، با ترغیب مزدبگیران به انجام دادن آزادانۀ انتخابشان از میان انواع فراوان كالای جدیدی كه رویاروی یكدیگر قرار میگرفتند، معرف و نمود امریكایی شدن جهان گشته بود. … سپس شكل سومی از تركیب مدل دو شكل قبلی و بر شالودۀ كلی پیروزی شكل منتشر، كه قوی بودن خود را در عمل نشان داده بود، به وجود آمد. این شكل نمایشگری انتگره است كه از این پس به سوی استیلای جهانی میرود.
«به نظر میرسد كه جایگاه بسیار مسلطی كه روسیه و آلمان در تكوین نمایشگری متمركز، و امریكا در تكوین نمایشگری منتشر داشتند، در برهۀ برقراری نمایشگری انتگره، به واسطۀ یك رشته عوامل تاریخی مشترك، از آن فرانسه و ایتالیا باشد، كه این عوامل عبارتند از: نقش مهم احزاب و سندیكاهای استالینی در حیات سیاسی و فكری، سنت ضعیف دموكراتیك، انحصار طولانی قدرت توسط تنها یك حزب دولتی، و ضرورت فیصله دادن به اعتراض انقلابی غیرمترقبه.
نمایشگری انتگره توأمان به صورت متمركز و منتشر ظاهر میگردد؛… دیگر نه هرگز رهبر و رئیسی در این مركز قرار میگیرد، نه ایدئولوژی روشنی. … معنای غایی نمایشگری انتگره این است كه به میزانی كه از واقعیت گفته در آن جذب شده؛ و آن را چنان كه دربارهاش میگفته بازساخته است. به گونهای كه این واقعیت دیگر در برابرش همچون چیزی بیگانه قرار نمیگیرد.
«… حكومت نمایش كه حال همۀ وسایل جعل مجموعۀ تولید و نیز ادراك را داراست، هم ارباب مطلق خاطرات است و هم ارباب بیكنترل طرحهایی كه دورترین آینده را رقم میزنند. … در چنین اوضاعی است كه نوعی مضحكۀ پایان تقسیم كار،… قدمش گرانی داشته میشود. وكیلی تبدیل به خبرچین پلیس میگردد، نانوایی علایق ادبیاش را در معرض نمایش میگذارد، هنرپیشهای بر مسند حكومت مینشیند… . هركس میتواند به… فعالیتی كاملاً مغایر با تخصصی كه نخست با آن شناخته میشده در نمایش ظهور كند. آنجا كه تصاحب یك ”جایگاه و مرتبۀ رسانهای“ اهمیتی بینهایت بیشتر از ارزش چیزی كه شخص واقعاً میتوانسته انجام دهد یافته باشد، طبیعی است كه این جایگاه و مرتبه قابل انتقال بوده و در همه جا حق درخشش همسانی به صاحب خود اعطا كند. …
«جامعهای كه تا مرحلۀ نمایش انتگره مدرن گردیده، با برآیندی از پنج ویژگی اصلی مشخص میشود: نوسازی پیوستۀ تكنولوژیك؛ ادغام اقتصادی-دولتی؛ خفای تعمیمیافته؛ بدل بیبدیل؛ یك زمان حال همیشگی» (صص.12-208.).
«نیت نخست سلطهگری نمایشی امحای شناخت تاریخی در كل، و در وهلۀ اول امحای تقریباً همۀ اطلاعات و تفاسیر معقول راجع به گذشتۀ بسیار نزدیك بود. … قلمرو تاریخ را زمانی چیزهای به یادماندنی، یعنی تمام حوادثی كه میبایست پیامدهاشان زمانی طولانی نمودار باشد، تشكیل میداد. این قلمرو شناخت لاینفكی بود كه میبایست هم دوام آورد و هم كمكی لااقل جزئی در فهم پیشامدهای تازه داشته باشد. … تاریخ میزان اندازهگیری یك تازگی واقعی بود. … آنگاه كه امر مهم اجتماعاً به مثابۀ آنچه كه لحظهای است خود را به رسمیت میشناساند، و لحظۀ بعد باز امر لحظهای دیگر و مشابهی مهم میگردد، و همواره نیز اهمیت لحظهای دیگری جانشین آن میشود، در مجموع میتوان گفت كه وسیلۀ به كار رفته ضامن نوعی ابدیت برای این عدم اهمیت است» (صص.5-213.).
«تناقض… آنگاه كه در جامعۀ نمایش ظهور میكند، به گونهای كه تفرقۀ نشان داده شده وحدتمند است، و وحدت نشان داده شده دستخوش افتراق. … مبارزات كاذب میان اشكال قدرت جدا شدۀ رقیب در عین حال مبارزاتی واقعیاند، چرا كه ترجمان توسعۀ نابرابر و متنازع نظام هستند. … در نمایش این مقابلههای مختلف میتواند بر حسب ضوابط یكسره متفاوت به شكل جوامع مطلقاً متمایز درآید. اما حقیقتِ این ویژگیها، بنا بر واقعیتِ عینیشان به مثابۀ شاخههای ویژه، در نظام جهانشمولی كه آنها را در خود جا میدهد، در روند یگانهای كه سیارۀ زمین را جولانگاه خویش ساخته، یعنی سرمایهداری نهفته است» (صص.4-83.).
«جامعهای كه با ظاهر دموكراتیك ظهور میكند، وقتی به مرحلۀ نمایشگری انتگره نائل گشت، به مثابۀ تحقق یك كمال شكننده در همه جا پذیرفته شده به نظر میرسد. … در اروپای معاصر این نخستین بار است كه هیچ حزب یا پارهحزبی دیگر حتی ادعا هم نمیكند كه در صدد است كه هیچ حزب یا پارهحزبی دیگر حتی ادعا هم نمیكند كه در صدد است امر مهمی را تغییر دهد. كالا دیگر نمیتواند توسط هیچ كس مورد انتقاد قرار گیرد. … در هر كجا كه نمایش فرمانرواست، تنها نیروهای سازمانیافته نیروهایی هستند كه خواهان نمایشاند. لذا دیگر هیچ یك از آنها نمیتواند دشمن وضع موجود باشد. … هیچگاه سانسور كاملتر از این نبودهاست. هیچگاه عقیده و نظر افراد در شناساندن خود كماختیارتر و غیرمجازتر نبوده است، یعنی همانهایی كه هر بار پای انتخاب مؤثری در زندگی واقعیشان مطرح میشود هنوز در برخی كشورها به آنها چنین القا میكنند كه كماكان شهروندانی آزادند. هیچگاه اجازۀ دروغ گفتن به آنها بیآنكه اینچنین آب از آب تكان نخورد این همه رایج نبوده است. كسی كه مدام نگاه میكند تا دنبالۀ موضوع را بداند، هرگز دست به عمل نمیزند: و تماشاگر چنین است» (صص.21-219.).
░▒▓ تروریسم
«این دموكراسی بسیار كامل دشمن بعید و باورنكردنیاش، تروریسم، را هم از خودش میسازد. چرا كه میخواهد بیشتر از طرف دشمنانش مورد قضاوت قرار گیرد تا از روی نتایج كارهایش» (ص.222.).
«فایدۀ فعلی دادگستری سركوبگرانه در این زمینه به یقین تعمیمدهی سریع است. آنچه در این نوع كالا مهم است، بستهبندی یا برچسب است. نوارهای كدگذاری. هر دشمن دموكراسی نمایش همانقدر میارزد كه دشمن دیگر، به همان سان كه همۀ دموكراسیهای نمایشی به یك اندازه میارزند» (ص.223.).
«مضمون قابل احترام جرم سیاسی فقط از زمانی در اروپا به رسمیت شناخته شد كه بورژوازی توانست با موفقیت به ساختارهای اجتماعی قبلاً مستقر شده حمله كند. كیفیت جرم سیاسی نمیتوانست از مقاصد گوناگون نقد اجتماعی جدا باشد. … لذا اكنون وانمود میكنند كه مقصودشان حفظ جرم سیاسی، همانند یك امر تجملی كمخرج، است كه بیتردید دیگر هیچ كس فرصت ارتكاب آن را ندارد، چرا كه دیگر كسی به این موضوع علاقه ندارد؛ به جز حرفهایهای سیاست كه جرایمشان تقریباً هیچ گاه نه تحت پیگرد قرار میگیرد و نه سیاسی نامیده میشود. همۀ جرایم و جنایات واقعاً اجتماعیاند. اما از همۀ جنایات اجتماعی هیچ یك را نباید بدتر از ادعای گستاخانهای نگریست كه قصدش هنوز تغییر چیزی در جامعه است، جامعهای كه فكر میكند تا همین جا نیز زیادی صبور و خوب بوده؛ اما دیگر نمیخواهد سرزنش شود» (ص.224.).
مآخذ:...