اقتباس از هارموت شوئیتزر
░▒▓ 1
• خیلی از عالمان علوم اجتماعی فساد را به نادیده انگاشتن، یا عدول از هنجارهای اجتماعی تعریف میکنند.
• آچام میگوید: «فساد، اقدامی است که از انتظارات هنجاری کل جامعه منحرف شده است، و با در نظر گرفتن اهداف شخصی، به عموم مردم ضرر میرساند».
• همین طور، تعریف فریزر میگوید: «از دیدگاهی جامعهشناختی، فساد شکلی از رفتار کجروانه است که با هدفِ رسیدن به منافع ویژه برای فرد (یا گروهی) خاص، و با تأسی به رفتارهای مغایر با عملکرد صحیح، انجام میشود. این رفتارها، با قاعدهمندیهای معمول در رفتارهای رسمی یا غیررسمی، در تناقض هستند و به همین دلیل، در فرایند آنها، استانداردهای اخلاقی و معنوی جامعه را نادیده میگیرند».
• هر دوی این تعریفها، کلاهبرداری یا اختلاس یا دزدی و سرقت را هم در بر میگیرند. ولی واقع آن است که فساد یک اقدام دوجانبه است. مشکل اینجاست که تعاریف متعارف جامعهشناسان از فساد، اشعار مشخصی به آنچه فساد را متمایز میکند، یعنی «عنصر اجتماعی مبادله»، ارائه نکردهاند. به طور کلی، باید به تعریفهایی که بر اختلافات هنجاری بین «کنشهای فردی» و «انتظارات دولتی» تأکید میکنند، و این اختلاف را هستهی مرکزی مسأله میدانند، مشکوک بود. زیرا روح «مبادله» و ضوابط هزینه-فایده را نادیده میگیرند.
• کمی عمیقتر به پدیدههای فساد نگاه کنیم، متوجه عمق انحرافی که در اثر این سوء تفاهم به وجود میآید میشویم؛ فساد، نوعی مبادله دوجانبه است. یک رفتارِ به شدت انحرافی، خیلی از اوقات، دقیقاً بر انتظارات جامعه منطبق میشود. این مسأله در مورد افرادی که رشوه به دست، به ادارات میروند، بسیار مشهود است. شاید یک عمل، توسط همگان پذیرفته شود، هر چند غیرقانونی باشد، و «قانون» را به عنوان «هنجارهای معیار و قطعی» در جامعه بشکند، ولی در عین حال، هنجارهای مربوط به جامعه و عموم را نشکند، و به تبع، با هیچ مقاومتی از سوی جامعه (یا بخشهایی از آن که با مسأله درگیرند) مواجه نشود، مگر آن زمانی که درک کنند این اقدام از لحاظ «عدالت مبادله» نامطلوب است.
• بنا بر این، در خیلی از کشورها، شاید یک رفتار غیرقانونی، براحتی پذیرفته شود، در حالی که در کشورهای دیگر، با همان قوانین، هتک قانون با واکنشهای بسیار شدید مواجه شود.
░▒▓ 2
• این مطلب، در پی آن است تا به یک تلفیق نظری در موضوع فساد دست یابد. تلفیقی بین یک تلقی «نهادی» از یک سوی، و یک برداشت «نفعطلبانه» از سوی دیگر.
• از این قرار، فساد وقتی روی میدهد که شیوههای گوناگونِ عمل به هم آمیزند، و هنجارهای خاصگرا به جای هنجارهای عامگرا، در جهت منافع فردی یا گروهی مبنای عمل قرار گیرند.
• این تعریف، مآلاً اشاره به این نتیجه دارد که دامنهی وسیعی از اقدامات مختلفی که تفاوتهای ساختاری فراوانی نیز با هم دیگر دارند، با نام مشترک «فساد» خوانده میشوند، اما همهی این اقدامات به خاطر «انحرافها از هنجارها» روی میدهند. به علاوه، فساد، بر اساس اهداف دلخواه افراد انجام میگیرد، بنا بر این، اقداماتی که تحت اجبار و فشار و زور انجام میشوند، در این دسته جای نمیگیرند.
░▒▓ 3
• تحلیل فساد، باید در درجه اول، تفاوتهای بین استانداردهای رفتاری که موجب اختلاف بین هنجارهای خاصگرا در مقابل هنجارهای عامگرا میشود را توضیح دهد.
• هنجارهای خاصگرا، برخاسته از گروههای اولیه یا ثانویه هستند. بنا بر این، نه در سطح شخصی ادعای بیطرفی میکنند، نه در سطح اجتماعِ محلی چنین ادعایی دارند. به عبارت دیگر، این هنجارها، شدیداً وابسته به شخص و موقعیتهای مختلف اجتماعی هستند. هنجارهای خاصگرا، بندرت قواعد مشخصی دارند، چرا که خود را با زندگی روزمره اشخاص، تطبیق میدهند و اغلب، همه میدانند در چنین موقعیتهایی چه رفتاری باید بکنند. واکنش در برابر رفتار ناسازگار در چنین موقعیتهایی، نسبتاً واکنشی مستقیم است، و به همین خاطر، کنشگر در بین کنشها و واکنشها، متوجه میشود که از هنجارها و استاندارها تخطی کرده است.
• هنجارهای عامگرا، از گروههای سومین که ادعای بیطرفی شخصی و محلی میکنند و معمولاً هم قاعدهمند هستند، برمیآیند. مانند هنجارهایی که در دینهای جهان شمولی چون اسلام یا مسیحیت آمده است، یا قوانینی که امروزه در سراسر جهان، جهانشمول تلقی میشوند. آنها، معمولاً توسط مراجع اقتدار وآتوریتههای بیرون از متن جامعه، طراحی و «محافظت» میشوند، و آگاهانه اجرای آنها دنبال میشود. اما واقعیت آن است که محافظت از این قوانین، مستلزم منابع اجتماعی بسیار گستردهای است.
• هنجارهای عامگرا و خاصگرا، همیشه ارتباط ناقصی با هم دارند و هیچگاه کاملاً بر هم منطبق نمیشوند. این، بدان خاطر است که حیطه و وسعت اعتبار آنها با یکدیگر تفاوتهای جدی دارد. بنا بر این، منازعاتی در «محلهای برخورد» این دو نوع هنجار به وجود میآید. خصوصاً وقتی «سلسله مراتبِ ارزشها»، روشن یا مورد توافق نباشد. در چنین تنازعاتی، شیوههای غربی معمولاً اولویت را به هنجارهای عامگرا میبخشند.
• به همین خاطر، در «جوامعِ در حالِ گذار» که از شیوهی حکومت اقتدارطلب به سوی سیستم مدرن با ارزشهای عامگرا در حال حرکت هستند، معمولاً منادیان اخلاقیات جدید، نخبگان پدرسالار قدیمی را متهم به فساد میکنند. اما همانطور که از توکویل یا دیلاپدوسا میتوان آموخت، عکس این جریان نیز محتمل است. حتی بعضی از ساختارهای اجتماعی (مانند مافیای سیسیلی، تجار چینی و یا یاکوزای ژاپنی)که به فساد شهرهاند، تمام جامعهی بیرون از خود را فاسد میدانند. چنین چیزی در بسیاری از کشورهایی که «جهان سوم» نامیده میشوند، یا سیستمهای اجتماعی متحجر و غیرعادی که خود دارای فسادی حیرتانگیزند نیز قابل مشاهده است. در اینجا، فساد بیشتر به معنای «انحطاط» یا «سقوط» یک کشور، یا فرهنگ دانسته میشود و به معنای لغوی «پوسیدگی» یا «بدویت» استعمال میگردد.