تیم می
میتوانیم استدلال کنیم که مردم نسبت به محیط خود آن چنان واکنش نشان میدهند که مولکولهایی «مضطرب» در مایع جوشان؛ بیگمان، علم تاکنون به این پرسش پاسخ نگفته است که مولکولها چگونه میاندیشند. پس آیا ضرورت دارد که این سؤال را از مردم بپرسیم که چگونه میاندیشند؟ در واقع ما میتوانیم باورهای مردم را برحسب پاسخی که به محرکها میدهند و نه چیزی بیش از این پاسخها درک کنیم و به راین اساس خواهان تبیین و پیشگویی رفتار آنها باشیم. اگر چنین است، آیا میتوانیم مدعی شویم که چیزی از آزادی عمل به رایمان باقی میماند؟ به این معنی که آیا ما میتوانیم تا اندازهای ورای کنترلی که محیط برما همچون مولکولی اعمال میکند، بر سرنوشت خود مؤثر واقع شویم؟ به بیان دیگر آیا ما همانگونه که به محیط «منفعلانه عکسالعمل نشان میدهیم» میتوانیم «فعالانه عمل خود را برآن تحمیل کنیم؟» برخی آزمایشات در علوم اجتماعی محیط متغیری را در نظر میآورند و آنگاه بررسی میکنند که مردم چگونه عکسالعمل نشان میدهند. آیا حیات اجتماعی به راستی اینچنین است؟ بیتردید، آزمونهای آزمایشگاهی مصنوعیاند وبازتاب پیچیدگیها، تصمیم گیریها وتناقضات درگیر در جامعه نیستند.
اگر ما خود را محصول محیطمان بدانیم (که توسط آن ایجاد میشویم) بنابراین تا اندازهای آببنه سانی از آن خواهیم بود. و این محیط است که ماهیت و وجود ما را تعریف میکند. بر این اساس در تحقیقاتمان نیازمند نخواهیم بود که مستقیماً به مردم مراجعه کنیم چرا که میتوانیم رفتار آیندهی ایشان را پیشگویی نماییم. چنین موضعی که به همین سادگی بیان شد نگرش دو مکتب فکری در روششناسی علوم اجتماعی است: رفتارگرایی و اثباتگرایی. از نگاه یک اثباتگرا، عالمان علوم اجتماعی باید پدیدههای اجتماعی را «به همان سان بررسی نمایند که یک فیزیکدان، شیمیدان یا زیستشناس موضوعات نامکشوف در قلمرو علمی را».
عینیتگرایی جامعهشناختی در منظر اثباتگرایان همچنین علوم طبیعی تعریف میشود وحیات اجتماعی نیز به همان شیوه پدیدههای طبیعی تبیین میشوند. در این صورت میتوانیم مشخصه این منظر را که به علوم اجتماعی به مثابه علمی طبیعی مینگرد چنین بیان داریم: تبیین وپیش بینی رفتارها، پدیدهها و پیگیری عینی، مستلزم آن است که محقق خود را از موضوع تحقیقش «جدا» نماید. تحقیقی که این شیوه را در بررسی خود به کار گیرد نتیجهای «درست» دقیق و قوانینی «جهانشمول» دربارهی رفتار انسانی به دست خواهد داد. برای دستیابی به این مقاصد باید بتوانیم مشاهدات خود در مورد پدیدههای اجتماعی را تعمیم دهیم تا حکمی در مورد رفتار تمام انسانها به دست آوریم. پوزیتیویسم روی آن دارد تا در سایهی چنین فرآیندی رفتار انسانی را در چهار چوب علت و معلول تبیین نماید (در مثالی که گفته شد، علت گرماست و معلول تحرک مولکولها در مایعی است که دمای آن افزایش مییابد). بنابراین اطلاعات نیز باید از خلال محیط اجتماعی و عکسالعملهای افراد جمعآوری شوند. پوزیتیویسم در بذل توجه به این شیوهی جمعآوری اطلاعات با رویکرد دیگری در روششناسی اجتماعی آوایی مشابه افکنده است و آن تجربهگرایی است.
منابع:...