دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▀█▄ قضیه:
▬ در رویداد فرو ریختن ساختمان پلاسکو، آن چه کمتر ملاحظه شد، نقش و عاقبت سهلانگاری «ساکنان پلاسکو» بود. دیده شد، ولی کمتر دیده شد که ساکنان پلاسکو، مسؤولیت خود را در وقوع این حادثه پذیرا شوند، و عاقبت هم معلوم نشد که هیأت مدیره پلاسکو، چه مسؤولیت حقوقی یا اخلاقی را در این رویداد عهدهدار گردید. نهایتاً، به نظر رسید که فرو ریختن پلاسکو، برای هر کس بد شد، برای ساکنان واحدهای تجاری پلاسکو، همچین بد هم نشد. آنها قبل از فرو ریختن ساختمان تخلیه شدند، به یک مجموعه تجاری نو با موقعیت مناسبتر نقل مکان کردند، از تسهیلات بانکی به مبلغ ۳۰۰ میلیون تومان، با کارمزد ۱۸ درصد و دوره بازپرداخت ۳۶ ماهه، آن هم بعد از تنفس یک ساله، بهرهمند شدند، خسارتهای بیمهای نیز فیالفور دستور پرداخت گرفتند، و بدهیهایشان نیز استمهال گردیدند. فهرست بلند بالایی از امتیازات است. سستی اهالی پلاسکو برای هر جانبی آتش داشت، برای ساکنان پلاسکو، نانی برشته داشت.
▬ این وضعیت که در یک جامعه، کسانی که به هر دلیل، از ریل انجام وظایف خود خارج میشوند، بتوانند پاداش دریافت کنند، زنگهای هشدار را برای مصلحان اجتماعی به صدا در میآورد؛ چراغ هشدار برای مصلحان به رنگ سرخ میگراید، وقتی که در امور مختلفی، آن هم در کلانشهر مهار گسیختهای همچون تهران، «نظم فرهنگی»، سست به نظر میرسد؛ ما نیاز به یک نظم «پایدار» قانونی و اخلاقی در اجتماع خود داریم، و این، مستلزم یک نحو «مدیریت فر+هنگی» ویژه دارد، که این مقاله متکفل تحلیل کیفیت آن است.
▀█▄ مقدمه ۱.
▬ وقتی تلاش میکنیم مفهوم «سیاست» و «قانون» را درک کنیم، اولین فکری که به ذهن خطور میکند، مضمون «نظم» است. به همین قیاس، نخستین رویدادی که در اثر حذف سیاست و سقوط یک حکومت پیش میآید، «بینظمی» و «آشوب» خواهد بود. البته این که «نظم»، مطلوب فی نفسه «سیاست» است، یا برای منظور دیگری همچون همافزایی موجودات اجتماعی در فعل اخلاقی یا حراست از ارادههای فردی مطلوبیت دارد، موضوع دیگری است که باید در مجال دیگری تفصیل یابد، ولی در اصل، این که اصلیترین تکلیف سیاست، اعمال «نظم» است، تردید بردار نیست.
▀█▄ مقدمه ۲.
▬ معمولاً حکومتها «نظم» را به دو شیوه محقق میکنند؛ «شیوه سر+هنگی» و «شیوه فر+هنگی». در «شیوه سر+هنگی»، نحوی انتظام از بالا به پایین، خواهان انضباط کامل شهروندان تحت فرمان یک بوروکراسی آهنین است، آن هم عموماً در شرایط فوقالعاده که نیاز به انضباط مستحکم اجتماع در قبال یک عامل تهدیدآمیز احراز میشود.
▬ در مقابل «نسق سر+هنگی»، در «شیوه فر+هنگی»، «ارزش»های متعالی جمع یا هنگ است که جمع را با نرمی و تدریج، به هماهنگی میرساند. نظم اجتماعی، در این شیوه، از طریق اتحاد فرهنگی به دست میآید. در این معنا، وزن واژه «فرهنگ» به پیشوند «فر» بار شده است که به معنای «پیش»، «به سوی پیش»، و «به پیش» است و اشاره مستقیم به «ارزش»ها دارد. بدین ترتیب، در اصطلاح و عبارت، نهایتاً، «فر+هنگ» به «ارزش»ها و قواعد پیشران جامعه اطلاق میشود.
▀█▄ مقدمه ۳.
▬ میراث نهادی انقلاب اسلامی ایران، برآور نحوی عبور از این دو گانه مفهومی بوده است، به نحوی که «شیوه فرهنگی-جهادی» در همه موقعیتها جای شیوه «سرهنگی-بوروکراتیک» را میگیرد، حتی در موقعیتهایی که همه به فکر اعمال «سر+هنگی» نظم هستند؛ یعنی زمان جنگ، انقلاب اسلامی، صحنه قدرت و اهمیت «فرهنگ» است. در این انقلاب، با شکلگیری یک نهاد دفاعی عقیدتی که از همان ابتدا، پسوند «نامنظم» به معنای «غیر آرتشی» (با تأکید بر مد الف) را در پس گروهی از نیروهای مدافع داشت، عملکرد «شیوه فر+هنگی» را حتی در موقعیتهای بحرانی، و حتی، جنگ حائلی مانند نبرد کوبنده هشت ساله نشان داد. از این زاویه دید، انقلابیترین نهاد انقلاب اسلامی، بیگمان نیروی مقاومت بسیج هشتاد میلیونی است. این نهاد، بوضوح نوع نگاه انقلاب اسلامی به قدرت سیاسی را نشان میدهد. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بویژه نیروی مقاومت بسیج، اتکاء اندکی به «نظم سرهنگی-بوروکراتیک»، و اتکال بیشتری به قدرت و توش و توان «عقیدتی» دارد. در واقع، قدرت این نیروی دفاعی، از ابتدا، بر مبنای یک پایه «فرهنگی-جهادی» بنا شده است. این که عملکردهای این نیروی دفاعی از بدو تأسیس تا کنون برای نیروهای متخاصم همواره گیج کننده بوده است، به این عامل مهم باز میگردد. از این قرار است که مفهوم «سیاست» و «قانون» در جمهوری اسلامی، همواره، مفهوم ویژهای است که بار نیرومند «فرهنگی-جهادی» دارد، و بر یک مبنا و پایه عقیدتی استوار است.
▀█▄ مقدمه ۴.
▬ خب؛ در انتخابات ۱۳۹۲، کاندیدای پیروز، کاندیدای دوم انتخابات را به «سر+هنگی» متهم کرد؛ کسی را که پیشینه در نیروی دفاعی «فر+هنگی» مزبور را داشت. نامزد پیروز انتخابات، خود، پیشینه در «نیروی هوایی آرتش» را داشت. او که بارها اعتقاد راسخ خویش بر، نظم بالا به پایین «گروه عقلا» را مورد ابرام قرار داده بود، در آن مناظره، به پیشینه و عقیده و عمل «سر+هنگی» خویش اشارهای نکرد، و امروز، در یک رویداد نادر، این حقیقت بیرون زد. بله؛ در این رویداد نادر، وزير بهداشتِ دولتِ «سر+هنگیِ» «از بالا به پایین»، به فرماندار شهرستانی دور افتاده در ايلام گفت: «بیشعور، ساكت باش؛ شما نمایندهی مردم هستی يا نماينده دولت؟». بله؛ در جریان سفر وزیر بهداشت به استان ایلام، مراد حاصلی فرماندار بدره، گزارشی از مشکلات و نارساییهای حوزه سلامت را تشریح کرد و گفت: «آقای وزیر؛ ما حتی راننده آمبولانس هم نداریم». پس از این اعتراض فرماندار بدره، وزیر بهداشت خطاب به فرماندار گفت: «بیشعور ساکت باش، شما نماینده مردم هستید یا نماینده دولت؟» او تمام مدعای چهار ساله منتقدين دولت را در يك جمله گفت. هر چند، معاون وزیر و خبرگزاریهای نزدیک به دولت، این خبر را که فایل تصویری آن نیز منتشر شده بود، در بدو امر تکذیب کردند، و هر چند که وزیر، نهایتاً در مکالمهای که از پیش هماهنگ شده به نظر میآمد، عذرخواهی کرد، ولی جمله «شما نمایندهی مردم هستی يا نماينده دولت؟» به مثابه شاهدی از غیب است که مغز و جوهر این دولت را بر ما عیان میسازد؛ این است آن روحیۀ «سرهنگی-بوروکراتیک».
▬ به رغم یک دولت براستی «سر+هنگی» که هم اکنون بر سر کار است، فلسفه نظم و قانون در میراث انقلاب اسلامی، بویژه در یک فکر بسیجی و جهادی، به پایداری و عمق فرهنگی نظم اهمیت بیشتری میبخشد. باور من این است که این «نظم فرهنگی-جهادی»، لااقل از خرداد ۱۳۷۶ رو به تعطیل نهاده است. در واقع، معتقدم، «قدرت فر+هنگی» جمهوری اسلامی، تنها در روزگار دفاع مقدس خود را تمام قد نشان داد، و نحو ممتازی از قدرت توانمندساز برای مردم را به نمایش گذاشت. این که امروز دولتهای متوالی، در اعمال نظم موفق نبودهاند و در موارد مختلف، از سقف حقوق مدیران گرفته تا منع شرایط ایمنی پلاسکو ناتوان ماندهاند، از این روست که «کار فرهنگی» به سبک انقلابی تعطیل شده است.
▀█▄ نتیجه:
▬ حال، در پاسخ به این پرسش مهم که چرا رویدادهایی مانند پلاسکو رخ میدهند که آشکارا حاصل تساهل و سمحه و سهله مفرط منتشر در جامعه هستند، گمان من آن است که «کار فرهنگی» که مبتنی بر اجماع و بسیج عقیدتی انقلابی بوده است، دچار رکود و حتی سرکوب شده است. آنها که بنا به اغراض انقلابی، متکفل کار فرهنگی بودند، به نام «غیرحرفهای» یا «متوهم» به حاشیه رانده شدند، و تکنوکراتها یا همان «سر+هنگ»ها نتوانستند تکنولوژی «گروه عقلا» را به جانشین بسندهای برای آنان تبدیل کنند.
▬ سیاستمداران «عصر کارگزاران» و «عصر اصلاحات»، نگاه تکنوکرات به سیاست را سرلوحه کار خود قرار دادند. آنها به اجماع فرهنگی اهمیت اندکی میدادند و میدهند، و در جریان اعمال قدرت «سر+هنگی» از طریق ساز و کارهای متعارف بوروکراتیک، به سیاستمداران معمولی تبدیل شدند که دیگر رنگ و بوی انقلابیگری نداشتند. این تبدیل ناجور سیاست انقلابی و جهادی به سیاست بوروکراتیک معمولی است که امور را اینچنین به فرتوتی کشانده است، طوری که به نظر میرسد تا «آنارشی» فاصله چندانی نداریم.
▬ در طول سالهای پس از انقلاب، به رغم آن چه وانمود میشود، این «مدیریت فرهنگی-جهادی» بوده است که جور هزیمتهای «مدیریت سرهنگی-بوروکراتیک» را به دوش میکشیده است. بوروکراتهای دستور از بالا به پایین، دائماً وانمود کردهاند که در پس انقلابیها راه رفتهاند و خرابیهای آنها را درست کردهاند، ولی واقع، بر عکس است، همان طور که کاهلی پلاسکو این حقیقت را تأیید کرد. پس از آن که وزرای بوروکرات چند دولت متوالی به هشدارهای شورای شهر و شهرداری در مورد ساختمانهای فرتوت و به طور خاص، ساختمان پلاسکو، از فرط کاهلی و سمحه و سهله، بیتوجهی کردند، و آن شد که نباید میشد، این روحیه جهادی منتشر در میان مردم و نیروهای جهادگر بود که خسارت آنها را آبرومندانه جمع و جور کرد، و من فکر میکنم که اگر انقلاب اسلامی بخواهد همچنان پلنگ غرانی باشد که تاریخ را به لرزه در میآورد، باید از محاق «گروه عقلا» با علایق علاج ناپذیر سلطه سرهنگی-بوروکراتیک از بالا به پایین در آید، و «قدرت فرهنگی-جهادی» بار دیگر جایگزین «سلطه سرهنگی-بورکراتیک» شود.
مأخذ:صبحنو
هو العلیم