حامد دهخدا
تصور «فعال» و «فریادگرانۀ» «شكستخوردگی» باور به ضرورت بسیج سریع تمام نیروها برای دفاع از آخرین سنگرها را پدید میآورد. و برای بهرهمندی از مواهب این تصور، نخستین گام، ایجاد فراگیر این تصور در میان «شكستخوردگان» است.
نخستین پیامد این وضعیت، بهرهمندی از امتیازات «در اقلیت بودن» است. «گروه اقلیت»، به رغم گروه اكثریت كه دركی ابرگونه و مبهم از هویت خود دارد، از وجود خود و مؤلفههای این وجود «آگاه» است. در واقع آنچه كه به اقلیت قدرت میدهد، سازمان و ساخت آن است. این گروه در رفتار خود منسجم عمل میكند و دارای احساس مشتركی از هدف است. این امر به اقلیت توانایی سازمانی بزرگی میبخشد كه به آنها امكان میدهد تا از كوچكترین امكانات در دسترس تعریف معین و منظمی داشته باشند و از فرصتها نهایت استفاده را به عمل آورند. در واقع آنچه بزرگترین ضعف در هر اقدام پدید میآورد «تعارف كردن در استفاده از كلیۀ ابزارهای مشروع قابل استفاده برای دستیابی به مقصود است» كه باور «در اقلیتبودن» از رخداد این تعارف جلوگیری مینماید. به علاوه گروه اقلیت، همواره توانایی دستیابی سریعتر و كمهزینهتر به «تصمیمگیری منعطف و فوری» را دارد كه امروزه مهمترین هزینۀ سازمانهای بوروكراتیك محسوب میشود. در واقع امروزه سازمانهای بوروكراتیك عمدۀ هزینۀ زمانی، مالی و انسانی خود را در بخش تصمیمسازی متمركز میكنند و گروههای اقلیت به دلیل در اقلیتبودن و احساس تهدید امكان تصمیمسازی كمهزینهتر و منعطفتر را در هر لحظه فراهم میآورند. بیتردید تصمیمسازیهای مبتنی بر درك مداوم شرایط اجتماعی كه به دلیل كمهزینه بودن تصمیمسازیهای مكرر و در عین حال حسابشده در گروههای اقلیت وجود دارد، در مقابل تصمیمسازیهای پرهزینه كه فاقد درك مداومی از شرایط اجتماعی هستند غلبه میكند. این به معنای تردید در لزوم وجود یك تئوری منسجم در پس تصمیمگیریها نیست، بلكه به معنای ضرورت تعریف شدن متغیرهایی در این تئوریها برای معنادار ساختن انواع شرایط متنوع اجتماعی است. این تئوری هنگامی مفید خواهند بود كه یك فرایند تصمیمسازی مداوم مقادیر جدید متغیرهای فرمول تئوری را جایگذاری و تصمیمات جدید را بر آن اساس اتخاذ كند. بیتردید این امكان در اقلیت بیشتر است.
همانطور كه از آموزۀ چارلز تیلی در مورد عملهای جمعی برمیآید، یكی از مواقع ویژۀ شكلگیری عملهای جمعی نیرومند، «درك» این نكته است كه هیچ وسیلۀ منظمی برای بیان خواستهها وجود ندارد. تا هنگامی كه چنین دركی تحریف میشود و یا از دستیابی افراد به این نتیجه جلوگیری میشود، امكان شكلگیری جدی یك عمل جمعی قوی منتفی است، چرا كه همۀ افراد گمان میكنند كه هنوز «راه حلی وجود دارد و باید منتظر بود».
از جملۀ دیگر نتایج تصور «شكستخوردگی»، «معترض بودن» است. «محافظهكارانه» بودن و «اعتراضی» نبودن اقدامات سیاسی، باعث میشود تا این تدابیر در مقابل اقدامات دیگری كه به صراحت خواهان تغییر وضعیت موجود هستند، از پویایی كمتری برخوردار باشند. عامل «اعتراض» باعث میشود تا به همه مدام گوشزد شود كه برای خروج از وضعیت موجود «باید كاری كرد». در واقع این عامل است كه فقدان آن در یك موضعگیری محافظهكارانه، آن را به مانداب رو به فسادی كه كمكم «با همه چیز كنار میآید» تبدیل میكند و قدرت عمل مؤثر را از آن سلب میكند. محافظهكاری از فرمول مشهور حركت كه دو كفه دارد، تنها اندیشهای برای دستیابی به یك وضعیت بالقوه را دارد و نه ترك فعال وضعیت موجود و هیچ حركتی بدون ترك یك وضعیت موجود در كنار حركت به سوی یك وضعیت بالقوه شكل نمیگیرد. بر همین اساس آلن تورن «اصل ضدیت یا مخالفت» را عنصر ضروری در هر جنبش تلقی میكند:
«جنبش اجتماعی همیشه در برابر نوعی مانع یا نیرویی مقاوم قرار دارد و در نتیجه پیوسته سعی در در هم شكستن دشمنانی دارد و بدینترتیب جنبش اجتماعی لزوماً دارای حریف است. اما ضدیت، دومین اصل موجودیت جنبشهای اجتماعی است و بدون آن جنبش اجتماعی نمیتواند وجود داشته باشد یا به سخن دیگر اگر هم پدیده جمعی یا مشابهی وجود داشته باشد آن را نمیتوان به عنوان یك جنبش تلقی نمود».
آنچه كه هر جنبش اجتماعی را مشخص میسازد، متقاضی و مدعی بودن آن است كه سعی در شناساندن و پیروز گردانیدن ایدهها و منافع و ارزشهای معینی را دارد، بدین منظور پیوسته سعی در افزایش اعضا و كوشش در جهت جلب توجه عامه و نیز برگزیدگان جامعه مینماید. بنابراین، از جملۀ نتایج «معترض بودن»، خروج از وضعیت انفعالی است. منظور از وضعیت انفعالی، استراتژی استفاده از عناصر در صحنۀ بازی، همراه با پیروی از قواعد بازی موجود به منظور ایفای نقش در عرصۀ اجتماعی است. وضعیت انفعالی، سكان تصمیمگیریها را، نه در دست ما، بلكه در دست دیگران قرار میدهد و آنها هرگاه بخواهند و منافعشان ایجاب كند این قواعد را تغییر میدهند و ناچار ما باید قواعد و عناصر بازی خود را تغییر دهیم. مآلاً از آن روی كه ما خود طراح قواعد بازی یكسره متغیر نیستیم، احتمال خطایمان در قواعد بازی و استفاده از عناصر متناسب بالاتر از سایر شركاست. بنابراین نتیجۀ وضعیت انفعالی، احتمال بالای خطا از جانب ما خواهد بود.
از جملۀ دیگر نتایج تصور «شكستخوردگی»، «تصور تهدید» و نقش بسیجكنندگی آن است. تهدید باعث ایجاد احساسات در تكتك كنشگران میشود و همچنین به موازات آن باعث میشود كه تولید نقشهای تعریف شده برای هدف مشخص و معین تغییر اجتماعی با سرعت قابلملاحظهای (كه با میزان شدت «تصور تهدید» متناسب است) میسر شود. بنابراین نفس اعلام همگانی تهدید مهم است.
منابع...