گروه تاریخ؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ جمال عبدالناصر در چهارشنبه ۲ ربیعاﻵخر ۱۳۳۶/ ۲۶ دیماه ۱۲۹۶/ ۱۶ ژانویه ۱۹۱۸، در روستای بنیمُر، نزدیک شهر اسیوط، از توابع ایالت اسکندریه، به دنیا آمد. وی به اقتضای شغل پدرش، که کارمند پست اسکندریه بود ناگزیر در کودکی در شهرهای گوناگون زندگی و تحصیل کرد. وی در ۱۳۰۸ ش/ ۱۹۲۹، در یازده سالگی، به سبب شرکت در تظاهرات ضد انگلیسی که مصر تحتالحمایه آن بود، بازداشت شد. پس از آزادی از زندان، پدرش مدرسه او را تغییر داد و بعد از مدت کوتاهی به همراه پدرش به قاهره رفت. در ۱۳۱۲ ش/ ۱۹۳۳، جمال تحصیلاتش را در دبیرستان النهضه ادامه داد. به تدریج، روحیه مخالفت و مبارزه با انگلیس در او تقویت شد. او در این دوران تحت تأثیر حزب الوَفْد، به رهبری مصطفی نحاسپاشا، نخستوزیر مصر، بود و اندیشههای احمد شوقی (شاعر بلندآوازه مصر) و توفیقالحکیم (نویسنده معاصر مصری) در او تأثیر فراوان داشت. در آبان ۱۳۱۴/ نوامبر ۱۹۳۵، در پی مخالفت سرساموئلهور، وزیرخارجه انگلیس، با لغو قانون اساسی سال ۱۳۰۹ ش/ ۱۹۳۰ و برقراری مجدد قانون اساسی سال ۱۳۰۲ ش/ ۱۹۲۳، که باعث کاهش قدرت شاه میشد، تظاهرات گستردهای برضد انگلیس در قاهره صورت گرفت و جمال، که اینک جوانی با احساسات پرشور ملیگرایانه بود، در این تظاهرات شرکت کرد و با اصابت گلوله، صورتش مجروح شد. در ۱۳۱۵ ش/۱۹۳۶، وارد دانشکده افسری شد. پیش از آن، چند ماهی در رشته حقوق تحصیل کرده بود. در همین سال ملک فؤاد درگذشت و پسر شانزده سالهاش، فاروق، جانشین او شد. بیکفایتی سیاسی فاروق سبب شد که جمال عبدالناصر، با چند تن از دوستان همفکرش، گروه مخفی نظامی الضباط الاحرار (افسران آزاد) را تشکیل دهد. هدف نهایی این گروه براندازی نظام پادشاهی بود. هنگام تشکیل گروه افسران آزاد در ۱۳۲۸ ش/ ۱۹۴۹، جمال جزو شورای مرکزی این تشکیلات بود و در ۱۳۲۹ ش/ ۱۹۵۰ به ریاست آن انتخاب شد. او در دانشکده افسری با عبدالحکیم عامر، زکریا محییالدین و محمد انورسادات آشنا شد و در همین سالها، از طریق خالد محییالدین، با اندیشههای مارکسیستی و به واسطه انورسادات با جنبش اخوانالمسلمین آشنایی یافت.
▬ در ۱۳۲۳ ش/۱۹۴۴ با دختر یک بازرگان ایرانی مقیم قاهره ازدواج کرد و در ۲۲ اردیبهشت ۱۳۲۷/ ۱۲ مه ۱۹۴۸ دانشگاه جنگ را با موفقیت به پایان رساند و به درجه سرگردی ارتقا یافت. در همین زمان، در پی اعلام موجودیت اسرائیل، ارتش مصر در اقدامی هماهنگ با چند کشور عربی دیگر، با اسرائیل وارد جنگ شد. جمال عبدالناصر در این جنگ حضور داشت و در آن مجروح شد. جنگ ۱۳۲۷ ش/ ۱۹۴۸ به شکست مصر و کشورهای متحد با آن انجامید. شکست از دولتی کوچک و تازه تاسیس، سرخوردگی مصریان را در پی داشت. بسیاری، از جمله ناصر، بیکفایتی فاروق، شاه مصر را عامل شکست در این جنگ میدانستند؛ ازاینرو، ناصر و همفکرانش در گروه افسران آزاد، با صدور بیانیهای، از عملکرد وی انتقاد کردند. در حالی که مصر پس از شکست ۱۳۲۷ ش/۱۹۴۸ سالهای پرالتهابی را سپری میکرد، در ایران ظهور محمدمصدق، نخستوزیر ایران، توجه همگان، از جمله مردم مصر، را به خود جلب کرده بود. وی در مقام نخستوزیر ایران و رهبر جنبش ملی کردن صنعت نفت، توانسته بود شاه را از ایران اخراج و دست دولت انگلیس را با ملی کردن صنعت نفت در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹/ ۲۰ مارس ۱۹۵۱، از ثروت ملی ایران کوتاه کند. این حوادث تأثیر بسیاری در تحولات مصر و از جمله در ناصر داشت. در سفر مصدق به قاهره در ۲۹ آبان ۱۳۳۰/ ۲۱ نوامبر ۱۹۵۱، در راه بازگشت از نیویورک، مردم مصر به گرمی از او استقبال کردند و به وی لقب زعیم الشرق دادند. استقبال بینظیر از مصدق، پیامی بود به رهبران مصر که باید همچون او دست استعمار انگلیس را از منافع مصر، بویژه کانال سوئز، کوتاه کنند؛ کاری که بعدها جمال عبدالناصر آن را انجام داد و به فرمان او، در تجلیل از نخستوزیر ایران، خیابانی را محمد مصدق نامیدند که اینک نیز به همین نام است. در آبان ۱۳۳۰/ اکتبر ۱۹۵۱، دولت مصر معاهده ننگین ۱۳۱۵ ش/ ۱۹۳۶ را با انگلیس لغو کرد. این اقدام، آغاز مبارزه با نیروهای انگلیسی مستقر در کانال سوئز بود. در حمله نیروهای ویژه انگلیس به سربازخانهای در شهر اسماعیلیه در ۶ بهمن ۱۳۳۰/ ۲۶ ژانویه ۱۹۵۲، بسیاری از سربازان مصری کشته شدند و آن روز شنبه سیاه نامیده شد. فاروق مجدداً متهم به بیمبالاتی در قبال مردم شد. ناصر، که رییس و مؤثرترین عضو افسران آزاد بود، برای اینکه شخصیتی ملی و شناخته شده در راس تشکیلات قرار بگیرد، در ۱۳۳۰ ش/۱۹۵۱ از محمد نجیب درخواست کرد که ریاست افسران آزاد را برعهده بگیرد. محمد نجیب از همه اعضای افسران آزاد مسنتر و از نظر درجه در ارتش از آنان بالاتر بود. از سوی دیگر، همه او را مردی پاک و میهنپرست میشناختند. او بارها از شاه انتقاد کرده بود. محمد نجیب دانش نظامی بالایی داشت و در جنگ ۱۳۲۷ ش/ ۱۹۴۸ به نیکنامی از او یاد میشد. از نظر خاستگاه اجتماعی نیز در یک خانواده اشرافی ارتشی به دنیا آمده بود. افسران آزاد مصمم بودند که، با بهره گرفتن از موقعیت خود در ارتش، فاروق را از قدرت برکنار کنند. پس از سفر تأثیرگذار مصدق به مصر و تنها دو روز پس از قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱، افسران آزاد در اول مرداد ۱۳۳۱/ ۲۳ ژوئیه ۱۹۵۲، فاروق را از سلطنت بر کنار کردند و به جای او فرزند خردسالش، فؤاد دوم، به سلطنت رسید. در ۶ بهمن ۱۳۳۱/ ۲۶ ژانویه ۱۹۵۳، افسران آزاد فؤاد دوم را نیز بر کنار کردند و نظام سلطنتی را به جمهوری تغییر دادند. شورای افسران آزاد پس از پیروزی، با حفظ ترکیب اولیه خود، به شورای فرماندهی انقلاب تغییر نام داد و ژنرال نجیب به ریاست شورا برگزیده شد؛ اما، در عمل جمال عبدالناصر قدرت را در اختیار داشت. در ۲۳ آبان ۱۳۳۳/ ۱۴ نوامبر ۱۹۵۴ نجیب از ریاستجمهوری برکنار و تا پایان عمرش در خانه خود، در حومه قاهره، حبس شد و ناصر زمام تمام امور را به دست گرفت.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم