برداشت آزاد از کتابخانه مرجع انکارتا؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ بینشها و فلسفهی رنسانس، تأثیر پیچیدهای بر تحول ادبیات داشته است.
▬ اومانیستها، یونان و روم باستان را به دیدهی تکریم مینگریستند، و راغب بودند که جوشش خلّاق ادبی را خاموش کرده و محاکات دور از تخیل نویسندهی کلاسیک را تشویق کنند.
▬ با این وجود، کنجکاوی بیقرار رنسانس، اشتیاق به این جهان، و آشکار شدن تأثیرات شهرنشینی، عطشی به ادبیات مادری و بومی ایجاد کرد که گویای ذوقی جدید، و تنوعی در زندگی خاص عصر رنسانس بود.
▬ متون سکولار و عرفی، همیشه نقشی در زندگی قرون وسطی بازی میکردند، ولی تأثیرپذیری از متون کلاسیک، نوعی موشکافی و تهذیب به آن افزود.
▬ علاوه بر این، فردیت رنسانس، با علاقه به شهرت فردی، نویسندگان را به تلاشی سرکش برانگیخت تا برای کسب تحسین منتقدان، و جلب حمایت متنفّذان، پرده تجربیات را بشکافند.
░▒▓
▬ ادبیات رنسانس، در سرتاسر اروپا، زیر نفوذ ایتالیا بود. دانته آلیگاری (Dante Alighieri, 1265-1321) که درطول قرن سیزدهم مینوشت، اغلب، شاخص گذر ادبیات، از قرون وسطی به رنسانس است.
▬ گر چه جهانبینی او، ریشه در چشمانداز دینی قرون وسطی داشت، شعر حماسی سترگ او، همان «کمدی الهی»، بیانگر علاقهی شدید او به همهی جنبههای زندگی و رفتار انسانی بود.
▬ توجه به «کمدی الهی» دانته، از حدود ۱۳۰۷ آغاز شد، و مأخذ و طریقی شد برای آثار بعدی مانند «دکامرون» (حکایتنامه) اثر جیوانی بوگاچی (Giovanni Boccaccio, 1313-75)، که مجموعهای از داستانهای منثور و مشهور بود که مشاهدات واضح و لطیف بوگاچی از زندگی معاصرش را به نمایش میگذارد.
▬ هم دانته و هم بوگاچی، در بنیان نهادن استعمال زبان ایتالیایی معاصر به جای زبان لاتین، به عنوان زبان معیار ادبیات در ایتالیا جایگاهی مهم داشتند.
▬ غزلیات فرانسیسکو پترارکا (Francesco Petrarca)، که به «پترارک» (Petrarch, 1304-1374) مشهور است نیز، به زبان مادری او سروده شدهاند؛ نسق اشعار او، به نحو گستردهای در سرتاسر اروپا تقلید شد، و افزون بر این، اهمیت زبان ایتالیایی را افزون کرد.
░▒▓
▬ میگوئل دو سروانتس (Miguel de Cervantes Saavedra, 1547-1616)، نویسندهی اسپانیایی، قالب قصه را با شاهکارش، «دون کیشوت»، در اوایل قرن هفده متحول ساخت.
▬ در این اثر، یک مقام محترم کشوری، بعد از خواندن بسیاری از داستانهای دلیرانه، بدل به نجیبزادهای اصیل شد. دون کیشوت، که پیچیدگی و ویژگیهای ذاتی بشریت را آشکار کرد، تأثیر قابل توجهی بر آثار بعدی نهاد.
▬ دون کیشوت، ادبیات رمانتیک آن زمان، جامعهی اسپانیایی و رمان قرون وسطی را به سخره گرفت.
▬ در اواخر قرن پانزدهم، حاکم فلورانس، لورنزو مدیچی (Lorenzo de’ Medici, 1449-92)، شعر ایتالیایی را که از زمان پترارک در حدود صد سال قبل، دچار پژمردگی شده بود، رونق بخشید. شاعران و پژوهشگران، از سراسر اروپا به دربار لورنزو آمدند. این نوزایی ادبیات ایتالیا، منتهی به آثاری چون رمان حماسی «اورلاندوی دیوانه» (Orlando Furioso) (۱۵۱۶ که در 1521 و 1532 بازنویسی شد) اثر لودویکو آریوستو (Ludovico Ariosto, 1474-15)، و رُمان آرکادیا (Arcadia, 1504) توسط ژاکوپو سانازارو گردید.
░▒▓
▬ در طول سده شانزدهم، ادبیات ایتالیایی، شاهد ظهور شماری از آثار منثور برجسته بود؛ از جمله آنها، میتوان از «شهریار»، اثر نیکولو ماکیاولی (Niccolò Machiavelli, 1469-1527) نام برد که تحقیقی در قدرت و سیاست است. نیز، بالدازار کاستیگلیون (Baldassare Castiglione, 1478-1529)، «کتابی درباره دربار» نوشت که رسالۀ درخشانی دربارهی آداب معاشرت بود. این کتاب زندگی مجسمهساز فلورانسی به نام بنونوتو چلینی (Benvenuto Cellini) و فرارهای ماجراجویانهی او را تشریح میکند.
░▒▓
▬ رنسانس، همچنین، ادبیات نیرومندی را در انگلستان برانگیخت.
▬ صرفنظر از غزلهای فیلیپ سیدنی (Sir Philip Sidney, 1554-1586)، نثر حماسی ادموند اسپنسر (Edmund Spenser, 1552?-1599) و آثار کریستوفر مارلو (Christopher Marlowe, 1564-1593)، آن چه خصوصاً باید به آن اشاره کرد، نمایشنامههای درخشان ویلیام شکسپیر (Christopher Marlowe, 1564-1593) و دیگر نمایشنامهنویسانی است که در طول سلطنت ملکه الیزابت اول، خلق گردیدند.
مآخذ:...
هو العلیم
سلام من مبینام رنسانس خیلی بحث جالبی هس این اطلاعات جالب ترش کرد ممنون[