فیلوجامعه‌شناسی

مقالات و يادداشتهاي روز

شاخص‌های پـ۵ـنج‌گانه ”فورچون“ برای بهبود محیط کار

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشتادامه مطلب... آزاد از Mindtools؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    موسسه فورچون مطابق روال سالانه، به تازگی صد شرکت برتر برای کار در سال ۲۰۱۳ را معرفی کرد. در بررسی امسال ۲۵۹ سازمان مشارکت داشته‌اند و بیش از ۲۷۷۰۰۰ نفر از کارکنان در نظرسنجی‌های مرتبط در بیش از ۴۵ کشور شرکت و به آن پاسخ داده‌اند. نکته این‌که مولفه‌های مهم این نظرسنجی‌ها عواملی چون اعتبار مدیریت، رضایت شغلی و همدلی در سازمان بوده است، اما، بهره‌وری بیشتر، کاهش میزان غیبت، افزایش میزان روحیه و انگیزه از مزایای مهم ایجاد یک محیط کاری سالم است. در این نوشتار تلاش خواهد شد، مشخصات محیط کار سالم معرفی و علاوه‌بر آن راه حل‌هایی کم هزینه برای ایجاد محیط کاری سالم به عنوان ابزار ارایه شود.

░▒▓ «محیط کار سالم» کجاست؟
▬    تعاریف متنوعی از محیط کار سالم ارایه شده است، اما، شاید این تعریف جامعیت داشته باشد: جایی که در آن فرهنگ، فضا و شیوه‌های سازمانی، محیطی خلق می‌کند که موجب سلامتی جسمی و روانی کارکنان می‌شود و در نتیجه، آن، بهره‌وری سازمانی افزایش می‌یابد. به این ترتیب، ایجاد یک محیط کار سالم، ضرورتی حیاتی برای سازمان‌ها به حساب می‌آید. محیط کاری سالم، مزایای قابل توجهی به همراه خود دارد. برای مثال:

•    افزایش روحیه و رضایت شغلی کارکنان
•    بهبود عملکرد و افزایش بهره‌وری
•    ایجاد بهبود ارتباطات رییس و مرئوس
•    کاهش میزان غیبت، مرخصی‌های استعلاجی و هزینه‌های درمان

▬    مهم‌تر از همه مواردی که یاد شد، داشتن محیط کاری سالم، به حفظ و نگهداری بهترین کارکنان در سازمان کمک می‌کند.

░▒▓ چگونه محیط کاری سالم ایجاد کنیم؟
▬    مطابق با پژوهش انجام شده در سال ۲۰۱۲، پنج عامل اصلی برای داشتن محیط کاری سالم می‌توان معرفی کرد:

░▒▓ ۱. محیط فیزیکی
▬    ایجاد محیط کاری سالم و ایمن فراتر از فراهم کردن موارد آشکاری چون نظم و آراستگی در محل کار است، این موضوع شامل مواردی چون ایجاد شرایطی برای سلامت روان کارکنان در سازمان می‌شود.
▬    در محیط کاری خود شروع به قدم زدن کنید و نگاهی واقعی به شرایط موجود در آن داشته باشید. سعی کنید فهرستی از نقاط قابل بهبود برای آن‌که بتوانید محیط کاری لذت بخش و انرژی‌دهنده‌تر ایجاد کنید، تهیه کنید. اطمینان حاصل کنید که فرآیندهای شما سلامت و ایمنی کارکنان را به مخاطره نمی‌اندازد. از شرایط مناسب فیزیکی میز، صندلی و کامپیوتر و کلیه امکانات افراد سازمان تقریباً، سهم زیادی از زمان کاری از آن استفاده می‌کند، مطمئن شوید. هرچند که این موضوع پیش‌پاافتاده به نظر می‌رسد، اما، بسیار مهم است سعی کنید احتمال بروز بیماری‌ها را در محل کار با تشویق کارکنان به رعایت نظافت و بهداشت به حداقل برسانید.

░▒▓ ۲. رشد و توسعه
▬    اغلب ما علاقه‌مند به رشد و توسعه مهارت‌های خود در زندگی هستیم. با حمایت و پشتیبانی از کارکنان در این مورد مهم، برای آن‌ها زندگی شادتر و بهره‌ورتری می‌سازید. می‌توانید با طرح پرسش از کارکنان در این خصوص، به طور دقیق‌تری نگرش هر یک از کارکنان خود را در مورد شیوه رشد و توسعه مورد علاقه‌شان جویا شده و برای آن برنامه‌ریزی کنید. پس از استخراج نیازهای توسعه‌ای کارکنان نیز می‌توانید با روش‌های متنوعی از قبیل مربی‌گری، مشاوره و برگزاری دوره‌های آموزشی، این نیازها را پوشش دهید.

░▒▓ ۳. به رسمیت شناختن
▬    هر فردی علاقه‌مند است برای کار خوبی که در سازمان ارایه می‌دهد، به رسمیت شناخته شود. بنا بر این، هویت دادن به افراد در هنگام ارجاع یا تحویل کارها، بخش مهمی از ایجاد محیط کاری سالم است. برای رسیدن به این هدف می‌توانید راهکارهای زیر را انجام دهید:

•    از جبران خدمت و پاداش دهی منظم به کارکنان در مقابل، فعالیت‌های خوبی که انجام می‌دهند، مطمئن شوید. هرگز وزن مهم قدردانی و تشکر را در برابر انجام کارهای خوب کارکنان دست کم نگیرید.
•    حتی، اگر نمی‌توانید در میزان جبران خدمات کارکنان خود تأثیر بگذارید (مانند محدودیت‌های قانونی)، حداقل اطمینان حاصل کنید بسته‌های جبران خدمت منصفانه‌ای برای آن‌ها در نظر گرفته شده است.
•    سعی کنید با همراهی در کنار کارکنان، در لحظات انجام کارهای خوب، آن‌ها را غافلگیر کنید.


░▒▓ ۴. مشارکت کارکنان
▬    برنامه‌های مشارکت کارکنان در اغلب سازمان‌ها، منجر به افزایش روحیه، انگیزش، تعهد و وفاداری در میان کارکنان و در نتیجه، بهره‌وری سازمان می‌شود. کارکنان معمولاً، برای داشتن احساس خوب نسبت به کار نیاز به سطح معینی از استقلال شخصی دارند. به خاطر داشته باشید یکی از عوامل کلیدی برای دستیابی به رضایت شغلی، این است که کارکنان برای تصمیم‌گیری، آزادی عمل داشته باشند. برای مشارکت هرچه بیشتر کارکنان از راه حل‌های زیر استفاده کنید:

•    از مدیریت کردن جزییات کار اجتناب کنید. یاد بگیرید که چگونه مسؤولیت خود را به افراد تفویض کنید و حس مسؤولیت‌پذیری را به آن‌ها منتقل کنید.
•    اطمینان حاصل کنید که افراد راه‌هایی مناسب برای ارایه بازخورد به شما را در دسترس دارند.
•    روش‌هایی خلاقانه برای مشارکت کارکنان به کار ببندید.


░▒▓ ۵. تعادل زندگی
▬    هر فردی انگیزه‌های مختلفی در زندگی خود دارد. برخی بلندپرواز هستند و می‌خواهند به موفقیت‌های بزرگ برسند و از این‌که ساعات طولانی در محل کار باشند لذت می‌برند، اما، بعضی دیگر ترجیح می‌دهند بیشتر زمان خود را صرف خانواده و دوستان خود کنند، اما، همه ما در شرایط کار بیش از حد دچار تنش می‌شویم. برای کمک به تعادل زندگی می‌توانید از راه حل‌های زیر کمک بگیرید:

•    در صورت امکان، در روزهای کاری انعطاف‌پذیری ایجاد کنید. برای مثال، یک روز هفته را به صورت دورکاری برای آن‌ها در نظر بگیرید.
•    در طول ساعت کاری، زمان‌های رسمی استراحت، استفاده از هوای آزاد در نظر بگیرید.
•    اطمینان حاصل کنید افراد چالش‌های کاری را با خود به خانه نمی‌برند.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 05 دی 1392 ساعت 18:33

هفـ۷ـت روند عمده تغییر در محیط‌های شغلی آینده

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...آزاد از جیم تاگارت در The Leadership Hub؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ ۱. فعالیت‌های شغلی غیرمتمرکز و خاص
▬    رویکردها نسبت به مشاغل غیرمتمرکز (یا مجازی) به دلیل وجود دو محرک اصلی در طول دو دهه گذشته شاهد تغییرات و جهش‌های فراوانی بوده است. این دو محرک عبارتند از:

▬    الف. پیشرفت‌های سریع در فناوری اطلاعات و ارتباطات
▬    ب. رشد کشورهای صنعتی نوظهور (در حال صنعتی شدن) که اشتهای سیری‌ناپذیری برای تولید ثروت و ایجاد اشتغال برای شهروندانشان دارند.

▬    فرصت‌های شغلی غیرمتمرکز در مقایسه با برون‌سپاری و انجام فعالیت‌های چندملیتی شامل فعالیت در محیط غیرسنتی بدون پیکربندی سازمانی، ساختارهای مدیریتی، بوروکراسی، سیاست‌ها و مقررات و فرهنگ‌ها و... می‌شود.
▬    به مرور تعداد زیادی از مشاغل در معرض مجازی‌سازی قرار می‌گیرند. نمونه‌های این مجازی‌سازی در میان عکاسان روزنامه‌ها و جراید و، حتی، مترجمان موجود هستند. امروزه، از نیروی کاری که در سراسر جهان تحت چنین شرایطی فعالیت می‌کنند، با عنوان نیروی کار ابری (Cloud) یاد می‌شود. امروزه، هدف پایین نگه داشتن نرخ دستمزدها است. افرادی که در گذشته دستمزدهای بسیاری را در حوزه تخصصی خود دریافت می‌کردند، اکنون، دیگر با کاهش فوق‌العاده درآمد روبه‌رو هستند. برخی استدلال می‌کنند این روش در حال تبدیل شدن به مسابقه‌ای بی‌نظیر برای کاهش روزافزون دستمزدها است و گروهی دیگر با داشتن نگرشی مثبت بر این باورند که این شرایط موجبات تقسیم شغل و افزایش درآمد در کشورهای کم درآمد و کمتر ثروتمند را فراهم می‌کند.

░▒▓ ۲. تنوع محل کار
▬    اگر چه توزیع جغرافیایی در امریکای شمالی چندان متوازن به نظر نمی‌آید، اما، تنوع فرهنگی موجود در آن به طور پیوسته در حال رشد است. این نکته، چالشی منحصر به فرد برای مناطقی هم‌چون کشورهای حوزه آتلانتیک، بخش‌هایی از نیواینگلند و قسمت‌هایی از اروپای مرکزی محسوب می‌شود که دارای جمعیتی ایستا و همگن هستند.
▬    در کنار موضوع تنوع فرهنگی، پیری جمعیت نیز از سایر مشکلات پیش رو به حساب می‌آید و موجب ایجاد مجموعه ارزش‌های جدید در میان گروه‌های سنی اصلی شده است. بسیاری از متخصصان سازمانی دغدغه‌هایی را در این باب مطرح کرده‌اند و مولفه‌هایی نظیر نحوه انجام فعالیت‌های شغلی، توان انجام مستقل وظایف شغلی، به اشتراک‌گذاری رهبری و چالش تقسیم قدرت را در این خصوص در نظر گرفته‌اند. پرداختن به چنین پویایی‌هایی، چالش‌های قابل‌توجهی را پیش روی مدیران و رهبران آینده قرار می‌دهد.

░▒▓ ۳. محل کار شبکه‌ای
▬    شبکه‌ها و رسانه‌های اجتماعی به سرعت در حال تبدیل شدن به چیزی هستند که Don Tapscott از آن با عنوان «سیستم عامل‌های جدید کسب‌وکار» یاد می‌کند. روابط کاری چهره به چهره به صورت فزاینده جای خود را به تعاملات مجازی می‌دهند. افراد با استفاده از فناوری‌های مبتنی بر وب، اسکایپ و ویدیوکنفرانس‌های نوین یا، حتی، شبکه‌های اجتماعی، صرف‌نظر از مکان و زمان قادر به پیگیری فعالیت‌های شغلی خود خواهند بود. مقررات و سیاست‌های مشترک با هدف استفاده مناسب از شبکه‌های اجتماعی به صورت درون شبکه‌ای مقرر خواهند شد. از این پس، چالش مدیریت تمرکز بر کنترل کاربرد فناوری اطلاعات به منظور تحقق اهداف و اولویت‌های سازمان خواهد بود. سازمان شما چگونه با این تغییرات همسویی پیدا خواهد کرد؟

░▒▓ ۴. من نام تجاری خود هستم
▬    با حذف تدریجی مقررات سنتی انتظار می‌رود توسعه شغلی به دغدغه شخصی نیروی کار تبدیل شود. با در نظر گرفتن نقش رسانه‌های اجتماعی ایجاد برند شخصی، اعتبار، برخورداری از یک شبکه شخصی و دانش همگی از چالش‌های فراروی نیروی انسانی آینده برای رقابت با رقبا خواهد بود. به بیان دیگر افراد هم‌چون سازمان‌ها باید به دنبال حفظ و تقویت موقعیت خود در بازار رقابتی باشند. شبکه‌های اجتماعی تا حدودی نیروی انسانی را در تحقق این امر یاری خواهند کرد، اما، استعاره «من نام تجاری خود هستم» از جنبه یادگیری و انطاق پذیری شخصی چشم‌انداز بسیار مهمی تلقی می‌شود. این نکته به خوبی به توجه مداوم به توسعه مهارت‌های شغلی افراد و یادگیری و تجربه اندوزی آنان اشاره دارد.

░▒▓ ۵. تقویت اعتماد به نفس از طریق آموزش مداوم
▬    مرگ تدریجی قراردادهای کار سنتی، رکود بزرگ اقتصادی، مجموعه ارزش‌های جدید نسل امروز، تأکید روزافزون بر اهمیت کار دانشی و جهانی‌سازی از جمله عوامل موثر در ظهور اعتماد به نفس شخصی به شمار می‌رود. گروه بسیاری از نیروی انسانی اکنون، از وقف بیش از سه دهه از عمر خود به سازمان‌ها ناراضی هستند. همان گونه که اشاره شد وفاداری به سازمان، به سمت توسعه حرفه‌ای افراد در حال حرکت است. توسعه و تقویت مستمر مهارت‌ها، کسب دانش، شبکه‌های شخصی و تجارب با ارزش شغلی از جمله منافع ارزشمندی هستند که سازمان‌ها در اختیار نیروی انسانی خود قرار خواهند داد. در چنین حالتی تعامل متقابل کارکنان و کارفرمایان نیز تکامل پیدا می‌کند. پذیرش مسؤولیت شخصی برای یادگیری‌بیشتر از جمله مهم‌ترین تصمیمات استراتژیک کارمندان آینده خواهد بود.

░▒▓ ۶. به اشتراک‌گذاری دانش
▬    هر زمان، هر کجا و در هر شرایطی نیروی انسانی در آینده با مفهوم جدیدی از به اشتراک‌گذاری دانش و اطلاعات روبه‌رو خواهد بود.
▬    کاربرد شبکه‌های اجتماعی به سرعت جایگزین روش‌های سنتی تعامل در گذشته خواهد شد. کاربرد ابزارهای رسانه‌های اجتماعی به روشی نوین در انجام کسب‌وکار تبدیل خواهند شد. این موضوع به دغدغه مدیران بسیاری از سازمان‌ها و، حتی، دولت‌ها نسبت به ایجاد محدودیت در کاربرد چنین ابزارهایی تبدیل می‌شود.
▬    سازمان‌های هوشمند قرن بیست و یکم از کاربرد رسانه‌های اجتماعی استقبال خواهند کرد. در پژوهشی که توسط Manpower انجام شده است به تأثیرات چشمگیر رسانه‌های اجتماعی در توسعه و بهبود بهره‌وری، خلاقیت، همکاری و مشارکت کارکنان پرداخته شده است. چالش‌های راهبردی در چنین فضایی تعیین نحوه کاربرد موثر از ابزارهای اجتماعی در فرآیند کسب‌وکار و در عین حال، کاهش میزان خطرات بالقوه امنیتی خواهد بود.

░▒▓ ۷. رهبری در محل کار جهانی
▬    بزرگ‌ترین چالش، ایجاد سازگاری بین افراد مختلف در یک بازار کار در حال تغییر است. رهبران همواره با ابهامات، ناشناخته‌ها و موضوعات غیرقابل پیش‌بینی روبه‌رو خواهند بود. در مقایسه با گذشته که مدیران همواره از قدرت پاسخگویی در برابر کارکنان برخوردار بودند، در آینده رهبران و مدیران آن‌گونه که انتظار می‌رود پاسخ شفافی برای سؤالات و ابهامات کارکنان خود نخواهند داشت. بر خلاف گذشته که مشاهده تغییرات مدت کوتاهی پس از وقوع آن میسر و انطباق‌پذیری با آن سهل می‌نمود، در آینده به دلیل سرعت بالای تغییرات، زمان کافی برای انجام اصلاحات در دست نخواهد بود. این یعنی، رهبران در آینده باید هم به عنوان عاملان تغییر در سازمان فعالیت کنند و نیز در حین وقوع تغییر از بالاترین توان یادگیری برخوردار باشند، امروزه، از این شیوه رهبری با عنوان رهبری سه بعدی یاد می‌شود.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 05 دی 1392 ساعت 17:15

توازن مینیاتوری

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر ادامه مطلب...حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ عدم توازن دولتی/خصوصی
•    بحران، شبکه‌ای از مسائل اجتماعی است که طوری با هم تلاقی می‌کنند و شبکه می‌شوند، که حل هر کدام، منجر به تشدید مسائل دیگر می‌شود.
•    آندره گوندرفرانک، نظریه‌پرداز مشهور توسعه در امریکای جنوبی، گفت که امروزه، شرایط اقتصادی و اجتماعی جوامع، به آستانه‌ای رسیده است که مدیران و دانش‌مندان و سیاست‌مداران، دیگر نمی‌توانند به توسعه بیندیشند، آن‌ها باید به فکر حل و فصل بحران‌ها باشند. این اظهار و نظر گوندرفرانک، افراطی نیست؛ حق مطلب آن است که افراطی نیست و واقع‌بینانه است. ما با شبکه‌ای از مسائل مواجهیم که کوشش برای حل هر یک از آن‌ها، موجب تشدید مسائل دیگر می‌شود.
•    از بحران بزرگ اقتصادی در سال ۱۹۲۹، دولت‌های لیبرال غربی تغییر شکل دادند، و تنها دوازده سال پس از شکل‌گیری دولت کمونیست شرقی، شروع به مداخله گسترده در اقتصاد و اجتماع نمودند. به این دولت‌های لیبرال غربی متکفل، «دولت رفاه» می‌گفتند.
•    با گسترش ابعاد دولت، فساد و همچنین ناتوانی دولت در پاسخ‌گویی به نیازهای فزاینده جامعه، مسأله‌ساز شد. خصوصاً موضوعاتی مانند امنیت، آموزش، و بهداشت، مسائلی بودند که دولت‌ها هر چه کمتر می‌توانستند، به تأمین آن‌ها موفق شوند، و بدین ترتیب، دچار بحران مقبولیت اجتماعی می‌شدند.
•    از این قرار بود که سیاست‌های خصوصی‌سازی و تعدیل، آهنگ کوچک‌سازی دولت را به مثابه شر لازم و راهی که ناگزیر به نظر می‌رسید آغاز کردند. این کمک می‌کرد که دولت‌ها کمتر مسؤول مسائل پیچیده عمومی شناخته شوند و کمتر از جانب مردم به عدم کفایت متهم شوند. ایده اصلی این بود که بهتر است دولت‌ها مسؤولیت کمتری بپذیرند، و آن را خوب انجام دهند. در عوض، انگیزه‌هایی ایجاد کنند تا بخش خصوصی مسؤولیت‌های قبلی دولت را به عهده بگیرد و در رقابت با رقبا، بهبود انجام خدمات هم تضمین شود.
•    مردم سراسر جهان، لااقل طی سه نسل، عادت کرده بودند تا امنیت و آموزش و بهداشت را از دولت‌ها بخواهند، ولی اکنون، رفته رفته این مسؤولیت‌ها به خارج از دولت‌ها سپرده می‌شود. بخش خصوصی که بسیار نیرومند به نظر می‌رسد، کم کم اراده خود را به قدرتمندترین دولت‌های دنیا هم دیکته کرد، و معلوم شد که دولت، بدون داشتن مالکیت، نمی‌تواند نظارت مؤثری بر بخش خصوصی اعمال نماید. همه احساس می‌کردند که شانه خالی کردن دولت‌های رفاه از مسؤولیت‌ها و احاله آن‌ها به بخش خصوصی، دولت را به مثابه اراده ملی تضعیف خواهد نمود.
•    شکل تازه جامعه و سیاست که همه باید به آن عادت کنند، چیزی شبیه زندگی در زیر سایه مافیا و قدرت‌های خصوصی بزرگ و در عین حال متحد است که کنترل امنیت، آموزش و بهداشت، و مآلاً، فرهنگ و هنر و تسلیحات و انتخابات و قانون‌گذاری و دادرسی و... را به دست می‌گیرند.
•    مردم دنیا چه می‌توانند در مقابل این وضع «بحرانی» صورت دهند؟ یک بخش خصوصی پیشرفته که از امکانات خود برای سوء استفاده و رویارویی با دولت ناظری که نماینده اراده ملی است بهره می‌برد، یا دولتی بزرگ و فاسد که گرفتار ناکارآیی سهمگین است و پوشش مناسبی به نیازهای جامعه نمی‌دهد؟

░▒▓ مسأله ضعف مفرط دولت
•    خب؛ آن چه گذشت، حکایت جهانی بود که پس از یک دوره اقتصاد دولتی رفاهی در غرب و اقتصاد دولتی کمونیستی در شرق، به سمت نولیبرالیسم «بحرانی» گسیل شد.
•    ولی وضع ما، بنا به دلایلی، قدری پیچیده‌تر است؛ نمی‌گویم دشوارتر است، این پیچیدگی می‌تواند مایه امتیاز باشد، یا بسته به نحو چاره‌اندیشی ما، مایه دشواری گردد. زمینه تاریخی و فرهنگی متفاوت ما در قبال حکومت و وظایف حکومت، وضع ما را پیچیده‌تر می‌کند. خصوصی‌سازی در کشور ما لبه‌ها و آستانه‌هایی دارد که نمی‌توان از آن پا پیش‌تر نهد.
•    از یک سوی، زمینه تاریخی ایران که در آن، شرایط زندگی دشوار، و منابع زیست کمیاب بود، همواره مایه اتحاد در پس یک حکمرانی مقتدر بوده است. بنا بر این، به لحاظ فرهنگی یک حکومت ضعیف، مورد تحمل و قبول و حمایت مردم نیست. این فرهنگ، ته‌نشست‌های خود را در همه عناصر زیست ایرانی، از زبان گرفته تا خانواده و تعلیم و تربیت به جای گذاشته و به سهولت قابل رفع نیست؛ مطلوب هم نیست که رفع شود. اینکه چیزی به نام سیاست و حکومت، به مثابه سمبل اراده اخلاقی جمعی حضور داشته باشد، مایه قوت یک تمدن انسانی است. پس، تضعیف ایده حکومت و سیاست، در فرهنگ ایرانی، نه میسر است، و نه مطلوب.
•    از سوی دیگر، زمینه دینی ما در اسلام شیعی، و تز ولایت فقیه، حیطه اختیار ولایت فقیه را پاس می‌دارد، و برنمی‌تابد که این حیطه‌ها به بخش خصوصی تفویض شود. این که در جریان سیاست‌های تعدیل، و قانون اجرای سیاست‌های ذیل اصل چهل و چهار، قدرت حکمرانی به قدری تضعیف شود، که بخش خصوصی قدرت دولت مرکزی را به چالش بطلبد، یا در تدارک مداخله در انتخابات باشد، یا به درون دستگاه حکومت نفوذ نماید، با اصول مشروعیت در نظریه ولایت فقیه تعارض دارد.

░▒▓ حدود مشخص حاکمیتی
•    با توجه به این مقدمات، به نظر می‌رسد که در عین حال که اجرای خصوصی‌سازی و تعدیل دولت، تا حدی، ضروری است، و شرط لازم در مهار بحران دولت‌های رفاهی محسوب می‌شود، ولی باید در اجرای آن «حدود مشخصی» رعایت شود.
•    منظور از «حدود مشخص»، دقیقاً شامل دو ضابطه است: یکی آن که باید تعریف دقیق و متکی به تأملات جامع نظری، از حیطه‌های حاکمیتی یک حکومت اسلامی-ایرانی صورت گیرد، به نحوی که نظارت مؤثر حکومت به نام شرع و ملت، بر فعالیت بخش خصوصی میسر باشد. در این زمینه، حفظ اقتدار حکمرانی مرکزی در دو حیطه فرهنگی در درجه اول، و نظامی-امنیتی در درجه دوم ضرورت دارد. در تعیین این مرزها، و مراعات آن‌ها حداکثر انضباط ضروری است. تنها در سایه تقویت تصدی حاکمیتی در حیطه فرهنگ و نظامی-امنیتی است که می‌توان قلمرو اقتصاد را گشود، در غیر این صورت، شکل‌گیری اتحادهای نفع‌طلبانه فرهنگی و امنیتی، جامعه را به قهقرای سیسیلیسم و مافیا فرو خواهد برد.
•    در ثانی، نباید فراموش شود که حیطه حکمرانی دولت از آن رو پاس داشته می‌شود که مجری عدالت و احکام الهی و نماینده امر به معروف و نهی از منکر و اراده ملی باشد. از این قرار، مالکیت خصوصی، و همچنین انضباط حاکمیتی، نباید تضعیف کننده قانون شرع و آزادی امر به معروف و نهی از منکر مردم باشد.

░▒▓ توازن در انضباط و تحرک: توازن مینیاتوری
•    پس، مسأله پیچیده‌ای که در پیش روی دانش‌مند و سیاست‌مدار ایرانی-اسلامی وجود دارد، برقراری توازن مینیاتوری میان ۱. مالکیت خصوصی، ۲. انضباط حاکمیتی، ۳. قانون شرع، و ۴. آزادی امر به معروف و نهی از منکر مردم است.
•    برقراری این توازن، بی‌گمان نبوغ‌آمیز و دشوار است، ولی کلید اصلی در پیشبرد آن، در درجه نخست، قانون‌گرایی(= پرهیز= تقوا= حدنگه‌داری= انضباط= مبادی آداب بودن= پای‌بندی) است.
•    پیشبرد خصوصی‌سازی، ملازم با افزایش قدرت مالکیت‌های خصوصی است، و در توازن با آن، حکومت باید به نام ملت و منافع مردم، انضباط بیشتری در اعمال مالکیت خصوصی حاکم گرداند تا منافع عمومی به اندازه منافع خصوصی تأمین گردد. این در حالیست که وضع فعلی ما، وفق حال نیست. درست در شرایطی که ما به انضباط بیشتر احتیاج داریم، و لازم است تا نهادهای نظارتی، نظارت دقیق‌تر و منطقی‌تری اعمال نمایند، و نظارت آن‌ها با ضمانت اجرایی همراه باشد، ما با یک «جامعه پرارفاغ» مواجهیم. این، می‌تواند به معنای بی‌دفاع ماندن جامعه در مقابل تاخت و تاز مالکیت خصوصی و نفع‌طلبی‌ها آن هم باشد.
•    آن چه موقعیت ما را در رعایت شرط اصلی یعنی قانون‌گرایی(= پرهیز= تقوا= حدنگه‌داری= انضباط= مبادی آداب بودن= پای‌بندی) دشوار می‌کند، یک جامعه جوان پرتحرک در متن شبکه جهانی است. برقراری قانون و پرهیز و پای‌بندی، در چنین زمینه جمعیتی و ارتباطی فوق‌العاده دشوار است. هر چند که در سوی دیگر، به دلیل بیم از افراط در انضباط یا قوت بیش از حد مالکیت خصوصی، بهره‌مندی از چنین جمعیتی و بستر ارتباطی می‌تواند در تعدیل آن آسیب‌ها به کار آید. باز هم با یک صورت‌بندی «بحرانی» مواجهیم. در یک سوی، ضرورت انضباط عمیقاً احساس می‌شود، و از سوی دیگر بیم افراط در انضباط و تطاول مالکیت خصوصی، زمینه‌های تحرک را مغتنم می‌شمرد.
مآخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 04 دی 1392 ساعت 20:48

یک دیدگاه: الزامات تدوین طرح جامع جمعیت

فرستادن به ایمیل چاپ

گفتگو باادامه مطلب... دکتر محمد جلال عباسی شوازی؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ جناب دکتر عباسی خواهشمندم در ابتدا خود را کمی بیشتر معرفی کنید و درباره انجمن جمعیت‌شناسی آسیا که شما در سال گذشته ریاست آن را بر عهده داشتید، توضیح دهید؟
▬    ضمن تشکر از شما، یکی از راه‌های توسعه علمی و کمک به برنامه‌ریزی در هر کشور و منطقه‌ای، ایجاد و توسعه انجمن‌های علمی است. به رغم این‌که ۶۰ درصد از جمعیت دنیا در آسیا به سر می‌برند و جمعیت‌شناسان زیادی در آسیا به آموزش و پژوهش‌های جمعیتی مشغولند، تا چند سال پیش انجمن جمعیت‌شناسی در آسیا موجود نبود. در سال ۲۰۰۴ دانشگاه «ماهیدول» تایلند نشستی با حضور مسؤولان مراکز جمعیتی آسیا برگزار کرد که بنده و چند نفر از همکاران پیشنهاد تشکیل انجمن جمعیت‌شناسی آسیا را در آن ارایه دادیم. پس از آن طی جلساتی در پاکستان و هند این موضوع را با جمعیت‌شناسان آسیایی به مشورت گذاشتیم. در سال ۲۰۰۷ بنده مجدداً ضرورت تاسیس انجمن، نحوه شکل‌گیری، و محل دبیرخانه انجمن را به صورت آنلاین با جمعیت‌شناسان آسیایی و بین‌المللی به بحث گذاشتم که تعداد زیادی از جمعیت‌شناسان مشهور نظرشان را در مورد تاسیس انجمن ارایه دادند. نتیجه این بحث‌ها این شد که پنج نفر از جمعیت‌شناسان آسیایی از جمله این‌جانب به عنوان عضو کمیته تاسیس انجمن جمعیت‌شناسی آسیا برگزیده شدیم و قرار شد که تاسیس و ثبت انجمن را دنبال کنیم. با همکاری گروه جمعیت‌شناسی دانشگاه تهران و حمایت صندوق جمعیت سازمان ملل در ایران، اولین جلسه کمیته تاسیس انجمن را در دانشگاه تهران در دی ماه ۱۳۸۶ برگزار کردیم و پیش‌نویس اساس‌نامه انجمن را تدوین نمودیم. این انجمن در سال ۲۰۰۸ میلادی در تایلند به ثبت رسید. اولین انتخابات رسمی انجمن در همان سال برگزار شد و اینجانب به عنوان نایب رییس انجمن برای دوره ۲۰۱۰-۲۰۰۹، و در دومین انتخابات انجمن به عنوان رییس انجمن برای دوره ۲۰۱۲ -۲۰۱۱ انتخاب شدم. در حال حاضر نیز به عنوان رییس قبلی در شورای مرکزی انجمن عضویت دارم. انجمن در حال حاضر بیش از ۱۳۰۰ عضو دارد و تا به حال دو کنفرانس منطقه‌ای در هند و تایلند برگزار کرده و قرار است، سومین کنفرانس انجمن در سال ۲۰۱۵ در مالزی برگزار شود.
▬    فعالیت‌های انجمن زمینه‌ای برای گسترش تحقیقات جمعیتی و تبادل‌نظر در منطقه آسیا ایجاد کرده است و با سایر انجمن‌های جمعیت‌شناسی امریکا، اروپا، افریقا و امریکای لاتین همکاری دارد. این افتخار بزرگی است که با یاری خداوند زمینه شکل‌گیری و تاسیس این انجمن از ایران و دانشگاه تهران آغاز شده و جمعیت‌شناسان ایرانی نیز به صورت فعال در تاسیس و نیز فعالیت‌های علمی این انجمن نقش فعالی داشته‌اند.

░▒▓  کتاب تحولات باروری در ایران که شما و همکارانتان به زبان انگلیسی چاپ نمودید و به عنوان برنده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی در سال ۱۳۸۸ انتخاب شد، به صورت خلاصه به چه نتیجه‌ای می‌رسد؟
▬    این کتاب بر مبنای نتایج تحقیقاتی است که به مدت ۱۰ سال با همکاری دانشگاه تهران و دانشگاه ملی استرالیا در مورد روند باروری انجام شده بود. در این کتاب با استفاده از داده‌های موجود و نیز جمع‌آوری داده‌های جدید به بررسی روند باروری و تحلیل علل تحولات باروری در سه دهه گذشته پرداخته شده است. نتایج این اثر نشان داد که اولاً، سطح باروری در دهه‌های ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ کاهش یافته است. ثانیاً، استان‌های کشور روند مشابهی طی نموده‌اند. ثالثاً، دلایل تغییرات باروری از جمله توسعه بهداشتی، گسترش آموزش و نیز نقش تغییرات جمعیتی و تغییر ایده‌ها در مورد تغییر رفتارهای باروری نیز بحث و بررسی شده است. در مجموع، این کتاب تصویر جامعی از تحولات جمعیتی در سه دهه گذشته در کشور ارایه داده و به فهم و شناخت عمیق‌تر تغییرات جمعیتی در کشور کمک کرده است.

░▒▓ شما در سال ۲۰۱۱ جایزه جمعیت سازمان ملل را دریافت کردید که افتخار بزرگی برای ایران بود. هدف این جایزه چیست و انتخاب شما بر چه مبنایی صورت پذیرفت؟
▬    در سال ۱۹۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل جایزه‌ای تعیین کرد که هر ساله به یک نفر از محققان یا سیاست‌گذاران جمعیتی که در توسعه و گسترش آموزش و پژوهش جمعیت‌شناسی یا سیاست‌های جمعیتی نقش بسزایی داشته است، تعلق می‌گیرد. کمیته ویژه‌ای متشکل از نمایندگان دایمی کشورها سالانه با بررسی سوابق افرادی که برای این جایزه نامزد شده‌اند، با رأی مخفی آن‌ها را انتخاب می‌کنند. این جایزه بالاترین جایزه‌ای است که در حوزه جمعیت در سطح بین‌المللی ارایه می‌شود. برای بنده مایه افتخار بود که به دلیل فعالیت‌های تحقیقی و آموزشی که زمینه جمعیت و توسعه در عرصه ملی و بین‌المللی داشتم و علاوه بر آن به خاطر فعالیت‌های بین‌المللی از جمله تاسیس انجمن جمعیت‌شناسی آسیا، توسط افرادی مختلفی در هند، بنگلادش، استرالیا، فرانسه و ایران برای دریافت این جایزه در سال ۲۰۱۱ معرفی شدم و کمیته جایزه فوق نیز پس از بررسی سوابق، بنده را برای دریافت جایزه معرفی کرد. خوشبختانه، در ایران تا به حال سه نفر به خاطر خدماتی که در حوزه جمعیت و توسعه داشته‌اند، این جایزه را دریافت کرده‌اند. آقای دکتر علیرضا مرندی و دکتر حسین ملک افضلی نیز به پاس خدماتی که در حوزه بهداشت داشته‌اند نیز قبلاً این جایزه را دریافت کرده‌اند.

░▒▓ حالا که بحث سازمان ملل شد، خوب است سؤالی در مورد داده‌ها و پیش‌بینی‌های سازمان ملل داشته باشیم. چندی پیش سازمان ملل در سه حالت خوش‌بینانه تا بدبینانه پیش‌بینی‌هایی برای کشورها از جمله ایران انجام داد. درباره این پیش‌بینی‌ها و نحوه انجام آن‌چه توضیحی دارید؟ این پیش‌بینی‌ها با چه دقتی انجام شده و چقدر قابل اعتماد است؟
▬    بخش جمعیت سازمان ملل سالانه به انتشار داده‌ها و شاخص‌های جمعیتی کشورها می‌پردازد. برخی از داده‌های بخش جمعیت به صورت رسمی مستقیماً از مراکز آماری کشورها دریافت می‌شود، برخی نیز منابع دست دومی هستند که از طریق تحقیقات و انتشارات که در دسترس عموم است، گرفته می‌شود. شاخص‌های جمعیتی با استفاده از این داده‌ها محاسبه می‌شوند و برخی نیز بر مبنای فرضیات مختلفی توسط کارشناسان سازمان ملل برآورد یا پیش‌بینی می‌شوند. یکی از انتشارات این بخش پیش‌بینی‌های جمعیتی کوتاه‌مدت و طولانی مدت است که با توجه به فرضیات مختلفی (سناریوهای بالا، متوسط و پایین)، در مورد باروری، مرگ و میر و مهاجرت، صورت می‌گیرد. پیش‌بینی‌های کوتاه‌مدت (تا ۱۰ سال) در صورتی که بر مبنای فرضیات واقعی استوار باشند، می‌توانند قابل اعتماد باشند؛ ولی، پیش‌بینی‌های طولانی مدت به ویژه برآوردهایی که برای ۳۰ سال تا ۱۰۰ سال آینده ارایه می‌شوند، کمتر قابل اعتمادند. دلیل این است که کسی نمی‌تواند رفتارهای باروری نسل آینده را پیش‌بینی کند. علاوه بر آن، رفتارهای باروری و مرگ و میر و، حتی، مهاجرت در کشورها به عوامل مختلفی بستگی دارد. خیلی ساده‌لوحانه است که کسی بگوید چون سازمان ملل این پیش‌بینی‌ها را ارایه داده است، پس، این پیش‌بینی معتبر است.

░▒▓ برخی با توجه به این پیش‌بینی‌ها که در سه سطح از خوش‌بینانه تا بدبینانه انجام شده است، نتیجه گرفته‌اند جمعیت ایران در دهه‌های نزدیک به نصف تقلیل می‌یابد یا این‌که جمعیت ایران به سمت پیری پیش می‌رود. آیا این نتیجه‌گیری ثانویه در ایران که با استناد به این پیش‌بینی‌های سازمان ملل انجام شده است، چقدر درست است؟
▬    جای تعجب است که برخی افراد که ادعای کارشناسی جمعیت نیز دارند از داده‌های سازمان ملل با این قاطعیت استفاده می‌کنند؛ بدون این‌که سایر عوامل رشد جمعیت و فرضیات مبتنی بر آن را نادیده بگیرند. نشان دادن نتایج پیش‌بینی‌های جمعیتی با سناریو باروری پایین در مورد کاهش جمعیت یا سال‌خوردگی جمعیت اغراق آمیز و غیر کارشناسی است. متأسفانه وقتی شناخت درستی از تحولات جمعیتی ایجاد نشود، افکار عمومی نیز گمراه می‌شود. حاصل این اطلاعات غلط این می‌شود که سرمایه‌های کشور برای پیشگیری از «کاهش شدید جمعیت» صرف شود که اصل این قضیه اشتباه است و نیازی به نگرانی نیست.
▬    همان گونه که گفتم، آینده جمعیت کشورها به عوامل مختلفی از جمله ساختار جمعیت، تعداد سال‌هایی که جمعیت باروری پایین‌تر از حد جانشینی را تجربه کرده و نیز سطح باروری بستگی دارد. برای روشن شدن مسأله اجازه دهید مثالی بزنیم. به عنوان نمونه، کشور فرانسه در بین سال‌های ۱۹۸۰-۱۹۷۵ به باروری پایین‌تر از حد جانشینی رسید، رشد جمعیت فرانسه هم منفی (۴/۰) - و میزان باروری کل در این کشور نیز حدود ۸/۱ فرزند است. اگر باروری و رشد جمعیت در همین سطح باقی بماند بر مبنای فرمول‌های جمعیت‌شناسی حدود ۱۹۶ سال (یعنی ۲ قرن) طول می‌کشد که جمعیت فرانسه به نصف تقلیل یابد. کشور سوئد طی سال‌های ۱۹۷۵-۱۹۷۰ به باروری پایین‌تر از حد جانشینی رسید و میزان باروری کل این کشور در حال حاضر حدود ۶/۱ است و رشد جمعیتش نیز منفی (۸/۰- درصد) است. اگر رشد جمعیت و باروری در این حد باقی بماند حدود ۸۸ سال طول خواهد کشید که جمعیت سوئد به نصف کاهش یابد. هر چند باید در مورد پیش‌بینی‌های جمعیتی دراز مدت شک کرد، ولی، حتی، با حساب سر انگشتی مشخص می‌شود که کاهش جمعیت به این سادگی نیست که برخی ادعا می‌کنند و نگران هستند. بنا بر این، باید توجه داشت که بدون شناخت مسایل و شرایط جمعیتی دچار اشتباه نشویم و به راحتی و با قاطعیت در مورد کاهش جمعیت صحبت نکنیم. امروزه، از برخی می‌شنویم که مثلاً، جمعیت ایران در دو دهه آینده به نصف تقلیل می‌یابد و به ۳۰ و، حتی، ۱۹ میلیون می‌رسد. باید به این افراد گفت اگر شما می‌توانید پیش‌بینی کنید که خود و نیز فرزندان، نوه‌ها، نتیجه‌ها، و نبیره‌هایشان در چه سنی ازدواج خواهند کرد و چند فرزند خواهند داشت و فرزندانشان با چه فاصله سنی به دنیا می‌آیند، آن وقت جمعیت‌شناسان هم می‌توانند بر این مبنا برای ۱۰۰ سال آینده پیش‌بینی جمعیت کنند! کسانی که حرف‌های غیر کارشناسی در مورد جمعیت می‌زنند و با قاطعیت در مورد جمعیت در ۱۰۰ سال آینده صحبت می‌کنند باید توجه داشته باشند که نسل آینده حرف‌های آن‌ها را مرور می‌کند و از غیرواقعی بودن نظرات آن‌ها تعجب خواهد کرد!
▬    توضیح داده شد که اخیراً در ایران موجی ایجاد شده تا از پیری جمعیت جلوگیری کنیم (که صحت این پیش‌بینی در هاله‌ای از ابهام است)، اما، می‌دانیم که برای اعمال سیاست‌های جمعیتی باید خیلی آرامش و طمأنینه و بلندنظری به خرج داد. به نظر شما آیا این نگرانی‌ها بر مبنای تحقیقات علمی درست و کارشناسی انجام شده یا خیر؟ چگونه باید سیاست‌های جمعیتی طراحی و اجرا شوند.
▬    ضمن این‌که تغییر سیاست‌های جمعیتی و تعدیل آن‌ها ضرورت است، متأسفانه در سال‌های اخیر بحث‌های جمعیتی به صورت غیر کارشناسی ارایه شده و همان گونه که قبلاً نیز توضیح دادم در مورد مسایل جمعیتی اغراق شده است. تغییر سیاست‌های جمعیتی جدید باید با شناخت درست و کارشناسی از تحولات جمعیتی صورت پذیرد. ممکن است دیدگاه‌های مختلفی در مورد شرایط جمعیتی وجود داشته باشد. اشکالی ندارد که افراد و کارشناسان نظرات مختلفی در مورد جمعیت داشته باشند، ولی، باید قبل از طراحی سیاست‌ها و صرف هزینه‌های زیاد برای کشور، ابتدا کارشناسان دعوت شوند و نتایج تحقیقاتشان را ارایه کنند و سیاست‌گذاران پس از استماع نظرات و نتایج تحقیقاتی که به صورت علمی و درست انجام شده، ابتدا مسایل جمعیتی را به درستی بشناسد و، سپس، برای حل آن مسایل برنامه‌ریزی کند. بدیهی است برای شناخت درست یا نادرست بودن نتایج تحقیقات و تحلیل آن‌ها باید از نظرات داوران و متخصصانی استفاده کرد که با علم و تجربه خود توان شناخت مسایل و داوری در مورد نتایج تحقیقات را داشته باشند.
▬    متأسفانه، در سال‌های اخیر عده محدودی که دیدگاه خاصی در مورد مسایل جمعیتی داشته‌اند هم به عنوان متخصص، هم به عنوان داور و هم به عنوان سیاستگذاربه‌کار گرفته شدند و میدان دار بحث‌های جمعیتی شدند. این عده هم مسؤولیت اجرایی و امکانات و بودجه را در اختیار داشته‌اند، هم به مراکز تصمیم‌گیری راه داشته‌اند، صدا و سیما نیز عمدتاً در اختیار این عده بوده است. در مقابل، بقیه و شاید اکثریت کارشناسان که کار تحقیقی کرده‌اند یا شناختی نسبت به مسایل جمعیتی دارند به درستی به کار گرفته نشدند، حتی، اگر این افراد از سر دلسوزی و بر مبنای وظیفه ملی و رسالت حرفه‌ای مطالبی ارایه کرده‌اند، به عنوان مخالف سیاست‌های جمعیتی و تغییرات سیاست‌های جمعیتی قلمداد شدند. به دلیل این‌که داوری و مسؤولیت و اجرا و، حتی، قانون‌گذاری در دست افراد محدود و موافق با افزایش جمعیت بوده است، سایر دیدگاه‌ها در شناخت مسایل جمعیتی نادیده انگاشته شده و برنامه‌ریزی برای تغییر سیاست‌ها نیز به صورت شتاب‌زده و یک‌جانبه انجام شده است.
▬    به جای این‌که ابتدا نظرات کارشناسی ارایه شود، الآن مسؤولان به فکر این افتاده‌اند که سیاست‌ها را نقد و بررسی کنند، ولی، متأسفانه فرضیات نادرستی در اذهان شکل گرفته که اصلاح آن باورهای غلط در مورد آینده جمعیت کار آسانی نیست. حساسیت و اهمیت مسایل جمعیت ایجاب می‌کرد که از ابتدا سیاست‌گذاران و مسؤولان از گروه‌های کارشناسی دعوت می‌کردند تا هر کدام نتایج تحقیقات خود را ارایه کنند، سپس، تعداد محدودی داور، با بررسی نتایج این تحقیقات جمع‌بندی نهایی را در مورد شرایط جمعیتی و راهکارهای آن پیشنهاد کنند و در نهایت مسؤولان نظام و دستگاه‌های سیاست‌گذاری از جمله دولت و مجلس به صورت یک‌صدا به تدوین قانون و اجرای آن بپردازند.

░▒▓ به نظر شما نقش دولت در سیاست‌های جمعیتی چیست؟ آیا اعمال سیاست‌های بالا به پایین در زمینه جمعیت اثربخش است؟ مردم که نقشی باید در این برنامه‌ها ایفا کنند؟
▬    اولاً باید توجه داشت که دولت‌ها باید همواره نقشی در تدوین، اعمال و تغییر سیاست‌های جمعیت داشته باشد. با توجه به این‌که سیاست‌های جمعیتی هزینه‌بر است، امکان ندارد سیاست‌های جمعیتی بدون حضور و حمایت دولت انجام شود. منتها باید در نظر داشت که دولت‌ها همواره باید نقش تسهیل‌کننده داشته باشند و اجرای قوانین و مقررات و نیز تغییر رفتارها را به خود مردم واگذار کنند. اگر سیاست‌ها در جهت پاسخ به نیازهای مردم طراحی نشوند و به صورت دستوری و از بالا به پایین دیکته شوند، محکوم به شکست خواهند بود. تنها با همکاری و همفکری و همدلی مردم است که سیاست‌های امکان موفقیتشان بالا می‌رود. نکته مهم دیگر این است که مسایل جمعیتی را نمی‌توان و نباید سیاسی و امنیتی کرد یا این‌که نباید تنها از دریچه سیاسی و امنیتی به مسایل جمعیتی نگاه کرد. مردم رفتارهای باروری خود را با توجه به آگاهی و شناختشان از مسایل جمعیتی و اجتماعی برنامه‌ریزی می‌کنند. شرایط اقتصادی نیز رفتارهای آن‌ها را تعدیل می‌کند. درست نیست که گفته شود رفتار باروری مردم تابع برنامه‌های غرب و دشمن است یا این‌که از آن طرف بخواهیم برنامه‌های جمعیتی را برای مقابله با دشمن طراحی کنیم. سیاست‌هایی موفق خواهند بود که برای تأمین نیازمندی‌های مردم و جمعیت طراحی شوند و در راستای اهداف توسعه و بهبود کیفیت زندگی مردم باشند. در غیر این صورت، مردم ابزاری نخواهند بود که با فرزندآوری تعداد جمعیت را برای مقابله با دشمن افزایش دهند.

░▒▓ آیا بحث‌های امنیتی که بعضی مطرح کرده‌اند، که طبق پیش‌بینی سازمان ملل ما در فلان سال با کمبود سرباز مواجهیم (به فرض صحت آن) دلیل مناسبی برای تصمیم‌گیری جمعیتی است؟
▬    بحث جمعیت و قدرت حرف تازه‌ای نیست و برخی افزایش جمعیت را معادل قدرت سیاسی می‌دانند و برای روشن شدن هدفشان از چین و هند مثال می‌زنند. بر این مبنا، اعلام می‌کنند که اگر تعداد جمعیت جوانان کم شود، با کمبود سرباز مواجه می‌شویم. بظاهر هم این حرف درستی است. منتها باید سؤال کرد آیا داشتن جمعیت جوان تحصیل‌کرده که بیکار است و دغدغه‌های زندگی دارد و برخی از آن‌ها مبتلا به انواع مسایل اجتماعی هستند هم نماد قدرت خواهند بود؟ باید در نظر داشت که، حتی، اگر فکر کنیم که اگر پادگان‌های ما مملو از سربازانی باشند که از زندگی خود ناراضی باشند و به آینده خود اطمینان نداشته باشند، چنین سربازانی نمی‌توانند از وطن و میهن خود به درستی دفاع کنند. حال آنکه، اگر در جامعه جمعیتی جوان و تحصیل‌کرده و باسواد داشته باشیم که متفکر و تولیدکننده باشند، چنین افرادی می‌توانند به امنیت و پیشرفت جامعه کمک کنند و، حتی، در عرصه بین‌المللی افتخارآفرین باشند. منظور این است که به جای تعداد جمعیت جوان باید به کیفیت سرمایه انسانی هم اندیشید. سرمایه انسانی کشور ایران کم نیست، ولی، متأسفانه از این سرمایه انسانی به درستی استفاده نمی‌شود. همین مسأله می‌تواند در جهت خلاف امنیت ملی کشور عمل کند.

░▒▓ موضوع کیفیت نیروی انسانی جمعیت بویژه جوانان و سالمندان چگونه باید در برنامه‌های جمعیتی مورد توجه قرار گیرد؟
▬    علاوه بر تعداد و رشد جمعیت، باید شاخص‌های بهداشتی، اقتصادی، اجتماعی، مسکن، اشتغال، محیط‌زیست و سایر شاخص‌های رفاهی جمعیت نیز مورد توجه قرار گیرند. نمی‌توان صرفاً تأکید کرد که تعداد جمعیت یا تعداد جمعیت جوان در دهه‌های آینده کاهش می‌یابد و بر وضعیت زندگی جمعیت جوانان توجهی نداشت. کمتر در بحث‌های مطرح شده به وضعیت اشتغال و بیکاری جوانان پرداخته می‌شود. چند درصد از جوانان بیکارند؟ چقدر از شاغلان به کارهای مورد علاقه خود و در حیطه تخصص خود اشتغال دارند؟ وضعیت سلامت روحی و روانی جوانان و سالخوردگان و زنان و مردان چگونه است؟ مهم‌تر از آن، چه درصدی از جوانان یا به طور کلی، جمعیت روزانه مطالعه دارند؟
▬    اینکه فقط به سبد غذایی جمعیت توجه کنیم و به سایر نیازهای فرهنگی و رفاهی جمعیت توجه نداشته باشیم، به معنی این است که از پرورش استعدادها و استفاده از سرمایه‌های انسانی جمعیت غافل مانده‌ایم. برخی فقط به یک بعد از نیازهای زندگی جوانان توجه دارند و فقط از آن‌ها می‌خواهند برای نجات مملکت از رشد منفی جمعیت و سال‌خوردگی فرزندآوری کنند. چنین دیدگاهی همانند باغبانی است که فقط از درخت گل و میوه می‌خواهد بدون این‌که به سایر نیازهای درختان و باغ توجهی کند. جوانان دوران پیچیده و سختی را می‌گذرانند که نیاز به حمایت در همه زمینه‌ها دارند.
▬    هزینه‌های زندگی، هزینه‌های ازدواج از جمله هزینه فرزندآوری و تحصیلات فرزندان، هزینه مسکن، خودرو و سایر تسهیلات زندگی به اندازه‌ای افزایش یافته است که جوانان با در نظر گرفتن شرایط و محاسبه هزینه و درآمد خود از ازدواج و تحمل هزینه‌های زندگی پرهیز می‌کنند.
▬    سیاست‌های جمعیتی به صورت بلندمدت تأثیر خود را نشان می‌دهند؛ گر چه نرخ باروری از اوایل دهه ۱۹۷۰ به زیر نرخ جایگزینی جمعیت افت پیدا کرده است. که انتظار می‌رود با این نرخ باروری، جمعیت کاهش پیدا کند؛ اما، در حال حاضر هنوز هم نرخ رشد سالانه جمعیت چین مثبت است.

░▒▓ طرح جامع جمعیت و تعالی خانواده را که الآن در مجلس است، چگونه ارزیابی می‌کنید؟
▬    برای تهیه طرح زحمات زیادی کشیده شده است و نمایندگان مجلس به دنبال حل مسأله جمعیت هستند. پرداختن به این موضوع هم یکی از وظایف آن‌ها است. با این حال، همان گونه که عرض کردم طرح جامعی که مسایل جمعیتی را به درستی معرفی کرده باشد برای کشور تهیه نشده است و حداقل بنده و همکارانم از آن اطلاعی نداریم. اگر چنین طرحی پژوهشی انجام شده بود باید در معرض ارزیابی عموم قرار می‌گرفت تا مشخص شود اولاً، یافته‌های این پژوهش و فرضیات پیش‌بینی‌ها چه بوده است و ثانیاً، اولویت‌های جمعیتی در حال حاضر کدامند. در حال حاضر طرح مواد مختلفی را برای تشویق افزایش جمعیت در نظر گرفته است و کمتر موادی است که برای پرداختن به سایر جنبه‌های جمعیتی از جمله کیفیت جمعیت توجه کند. بحث اشتغال جوانان، بهبود استانداردهای زندگی، محیط زیست، مهاجران و، حتی، سال‌خوردگی در این قانون نادیده انگاشته شده است.
▬    ویژگی دیگر این طرح این است که اهداف طرح یا مشخص نیست یا این‌که دستیابی به آن اهداف غیرممکن و بسیار هزینه بر است. مثلاً، دستیابی به باروری ۵/۲ فرزند غیرممکن است، ولی، در طرح بدان اشاره شده است. مواد مختلفی در طرح گنجانده شده که یا ضرورتی ندارند یا این‌که اجرای آن‌ها در حال حاضر امکان‌پذیر نیست. انجمن جمعیت‌شناسی برخی جمعیت‌شناسان تا به حال پیشنهادهایی داده‌اند. باید منتظر بود و دید آیا به این پیشنهادها برای اصلاح طرح استفاده می‌شود یا خیر.

░▒▓ حجت‌الاسلام احمد سالک کاشانی رییس کمیسیون فرهنگی مجلس در تاریخ ۱۹ آبان ابراز داشت: طرح جامع جمعیت مستلزم اختصاص بودجه‌ای سنگین و اجرای آن نیازمند عزمی ملی است. به نظر شما این همه هزینه، نیاز به کار کارشناسی بیشتر و بررسی نظر همه کارشناسان و دلسوزان مطلع ایرانی ندارد؟
▬    درست است. انجام این طرح مستلزم بودجه کلانی است. بنا بر این، با توجه به این‌که در حال حاضر وضعیت اقتصادی کشور در شرایط بحرانی است، باید سؤال نمود که آیا این طرح توسط اقتصاددانان بررسی شده است؟ هزینه‌های هر ماده از طرح چقدر است؟ آیا با صرف هزینه‌ها به نتیجه مطلوب و مورد نظر دست می‌یابیم؟ اگر پاسخ به این سؤالات منفی است، بهتر است در تصویب قانون تأمل بیشتری داشته باشیم. طرح را برای ارزیابی به کارشناسان بسپاریم و، سپس، با اصلاح و تدوین طرح جامع و کامل آن‌را به تصویب برسانیم.
▬    معمولاً برنامه‌های جمعیتی در میان‌مدت جواب می‌دهند بنا بر این، اگر، حتی، یک سال دیگر هم صبر کنیم و برنامه درستی تدوین کنیم که هزینه کمتری در بر داشته باشد یا، حتی، اگر هزینه بر است در جهت صحیح و کارشناسی اجرا شود، برای کشور مفیدتر است. همان گونه که گفتم نتایج تحقیقات نشان می‌دهد که وضعیت جمعیت در کشور اورژانسی نیست و قرار نیست که سال‌های آینده بحران جمعیتی داشته باشیم. صبر و تأمل قانون‌گذاران و سیاست‌گذاران برای تدوین قانون جامع جمعیتی در کشور نه تنها لازم است، بلکه وظیفه‌ای ملی است.

░▒▓ به نظر می‌رسد که اگر سیاست افزایش جمعیت در ایران اجرا شود، تأثیر بیشتری بر افراد ساکن شهرهای کوچک خواهد داشت. آیا سیاستی که اعمال آن نتایج منطقه‌ای داشته باشد. خود همین نتیجه دلیلی برای اشتباه بودن این سیاست نیست؟
▬    یکی از فرضیات سیاست جدید این است که تفاوت‌های باروری در کشور وجود دارد و این تفاوت‌ها می‌تواند تعادل جمعیتی مناطق را از بین ببرد. طرح پیشنهادی مجلس نیز با توجه به این فرضیه تدوین شده است. نتایج تحقیقاتی بنده و سایر جمعیت‌شناسان نشان می‌دهد که تفاوت‌های باروری در کشور کاهش یافته است. مهم‌تر از آن، سطح توسعه نقش مهمی در تبیین باروری جوامع، قومیت‌ها و مذاهب دارد. قانون در هر کشور بایستی در سطح ملی طراحی شود و به همه به نحو یکسان نگاه کند. دیدگاهی که معتقد است بایستی مثلاً، برنامه‌های تنظیم خانواده به مناطق محروم ارایه شود باید توجه کند که این دیدگاه تبعیض‌آمیز است و در برابر این طرح نیز مقاومت خواهد شد. اعمال برنامه‌های توسعه نیز باید به نحوی باشد که همه استان‌ها دسترسی یکسان به خدمات توسعه‌ای داشته باشند. سطح توسعه خود رفتارها را تعدیل خواهد کرد.

░▒▓ درباره ایجاد انگیزه‌های اقتصادی برای مردم که خودشان تصمیم بگیرند، انتخاب کنند تا فرزند بیشتری بیاورند، چه نتایجی پیش‌بینی می‌شود؟
▬    همان گونه که قبلاً هم ذکر شد، برنامه‌های جمعیتی باید در جهت تأمین نیازها و خواسته‌های مردم باشد. مردم تمایل به ازدواج و فرزندآوری دارند، ولی، به دلیل ناامنی اقتصادی ازدواج و فرزندآوری خود را به تأخیر انداخته‌اند. بخشی از کاهش باروری نیز به خاطر شرایط مقطعی و وضعیت بد اقتصادی حاضر است. دولت می‌تواند زمینه‌های رونق اقتصادی را فراهم کند و جوانان را در تشکیل خانواده حمایت کند و همین امر می‌تواند پایین بودن باروری را جبران کند.

░▒▓ مباحثی را که مد نظرتان است و در مصاحبه بر آن تأکید نشد، توضیح دهید.
▬    نکته مهمی که باید توجه شود این است که کشور در حال حاضر در شرایطی نیست که هزینه‌های زیادی برای خطاهایی که قابل اجتنابند، بپردازد. نمی‌توان برنامه‌ای نادرست اجرا کرد و پس از شکست آن سیاست چند سالی دیگر آن را عوض کرد. اعمال شتاب‌زده قوانین، برنامه‌ها و تغییرات آن‌ها در کوتاه‌مدت برای کشور هزینه بردار است. باید از مشاوران و متخصصان استفاده کرد و از آن‌ها تعهد و مسؤولیت خواست که برنامه‌های جامع طراحی کنند. استفاده از تجربه کشورهای دیگر نیز خیلی مهم است.
▬    نکته دیگر این است که کشور جمهوری اسلامی ایران در اجرای سیاست‌های کنترل جمعیت موفق بوده و برای سایر کشورها نیز الگویی شناخته شده است. موفقیت جمهوری اسلامی در سیاست‌های جمعیتی به خاطر برنامه‌ریزی و سیاست‌های جامع بهداشتی؛ آموزشی و توسعه‌ای بوده که به درستی طراحی و اجرا کرده است نه ناشی از برنامه تنظیم خانواده و توزیع وسایل پیشگیری. ایران می‌تواند در اعمال سیاست‌های افزایش جمعیت نیز موفق و الگو باشد؛ به شرط این‌که برنامه‌های جامع و کیفی تدوین و اجرا کند و به همان اندازه به کیفیت و زیرساخت‌های جمعیتی توجه کند که به تعداد جمعیت.
برداشت از دنیای اقتصاد
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 04 دی 1392 ساعت 20:35

فنون مذاکره: موضع‌گیری‌های سخت‌گیرانه | Harball Positions

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...از محمدرضا شعبانعلی؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    بسیاری از کتاب‌های مذاکره، قسمت قابل توجهی از مطالب خود را به ترفندهای مربوط به موضع‌گیری‌های سخت‌گیرانه (Harball Positions) اختصاص داده‌اند. از این‌گونه ترفندها معمولاً، برای تحت فشار قرار دادن طرف مقابل استفاده می‌شود. هنوز مطالعات دقیق و معتبری راجع به کارآیی و اثربخشی این ترفندها انجام نشده است؛ اما، آن‌چه قطعی به نظر می‌رسد این است که ترفندهای مربوط به موضع‌گیری‌های سخت‌گیرانه، در مورد مذاکره کنندگان غیرحرفه‌ای مؤثرترند. لازم به تأکید است که استفاده از این تکنیک‌ها می‌تواند اثرات منفی نیز داشته باشد. برخی از مردم در مقابل، این ترفندها، موضع‌گیری‌های شدیدی می‌کنند و ممکن است در فرآیند مذاکره از طرف مقابل انتقام بگیرند. برخی مؤلفان، استفاده از این ترفندها را در هیچ نوع مذاکره‌ای توصیه نمی‌کنند.
▬    قبل از هر چیز لازم است برخی نکات عمومی راجع به موضع‌گیری در مذاکره را مورد بررسی قرار دهیم. موضع‌گیری بسیار محکم و سخت‌گیرانه می‌تواند چند مزیت داشته باشد:

•    لحن محکم شما در شروع مذاکره باعث می‌شود طرف مقابل بداند شما یک مذاکره کننده سخت‌گیر هستید. احتمال دارد چنین برداشتی، به دادن امتیازهای مهم برای حصول توافق با شما منجر شود.
•    با شروع یک موضع افراطی و سخت‌گیرانه معمولاً، مذاکره و دستیابی به توافق، به زمان بیشتری نیاز خواهد داشت و در این مدت می‌توانید با جزییات مذاکره و نوع امتیازاتی که در این نوع مذاکره قابل تبادل است، بهتر آشنا شوید.
•    موضع سخت‌گیرانه در شروع مذاکره ممکن است این حس را در طرف مقابل ایجاد کند که شما نیاز، یا تمایل یا تصمیم قطعی در مورد حصول توافق ندارید. در صورتی که طرف مقابل حس کند ممکن است شما را از دست بدهد، احتمال دارد پیشنهاد متقابل مناسبی مطرح کند. البته، چنین فرصتی تنها زمانی صحیح است که طرف مقابل به اندازه شما یا بیش از شما به حصول توافق نیازمند باشد. در غیر این صورت ممکن است به راحتی از ادامه مذاکره با شما سر باز زند.

▬    علاوه بر ویژگی‌های مثبت فوق، برخی نکات منفی نیز در مورد «استراتژی سخت‌گیرانه» (Harball Strategy) وجود دارد که مهم‌ترین آن‌ها به شرح زیر است:

•    مهم‌ترین خطر استفاده از موضع‌گیری سخت‌گیرانه، احتمال سر باز زدن طرف مقابل از ادامه مذاکره است. زیرا، ممکن است تصور کند که شما فردی غیرمنطقی هستید. احتمالاً، با فروشندگانی برخورد کرده‌اید که اگر قیمت پایین برای کالایشان پیشنهاد کنید، از فروش منصرف می‌شوند و، حتی، دیگر حاضر نمی‌شوند پیشنهاد قیمت‌های بالاتر را هم از شما بشنوند.
•    طبیعی است زمانی که طرف مقابل چندان به حصول توافق با شما نیازمند نباشد، این خطر اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.
•    گاه ممکن است چنین برخوردهایی به برخورد سخت‌گیرانه متقابل منجر شود. خصوصاً اگر طرف مقابل، احساسات خود را نیز در تصمیم‌گیری دخالت دهد. حالتی را در نظر بگیرید که یک فروشنده ماشین‌آلات، پنج درصد تخفیف پیشنهاد کرده و خریدار درخواست ۲۰ درصد تخفیف را مطرح می‌کند.
•    ممکن است فروشنده با خود فکر کند: «اگر این‌ها می‌خواهند با من بازی کنند، من هم باید نشان بدهم که این بازی‌ها را خوب می‌دانم!». بنا بر این، فروشنده موضع خود را به صورت کامل حفظ کرده یا، حتی، موضع محکم‌تری اتخاذ می‌کند. نتیجه این می‌شود که فاصله خواسته خریدار و فروشنده به حدی زیاد می‌شود که حصول توافق بسیار زمان‌بر و گاه غیرممکن خواهد شد.

░▒▓ مواضع اولیه در مذاکره، سرنوشت‌ساز هستند
▬    فاصله گرفتن بیش از حد از مواضع اولیه، برای اکثر مذاکره کنندگان چندان ساده نیست. بنا بر این، هرچه فاصله میان موضع اولیه دو طرف بیشتر باشد، مذاکره کنندگان در طول فرآیند مذاکره، کمتر می‌توانند به سمت مواضع و خواسته‌های طرف مقابل، نزدیک شوند و به همین دلیل، حصول توافق سخت‌تر خواهد بود. خطر جدی دیگری در موضع‌گیری سرسختانه این است که امکان دارد روابط بلندمدت در این نوع مذاکره آسیب ببیند. اگر چه ممکن است مذاکره رقابتی، برای مذاکره با یک فروشنده در خیابان جوابگو باشد، اما، اگر همین روش در مذاکره یا یک تأمین‌کننده مواد اولیه کارخانه، با یک توزیع‌کننده به کار گرفته شود، امکان دارد مذاکره (هرچند موفق و منتهی به عقد قرارداد شود) به آخرین مذاکره با طرف مقابل تبدیل شود.
▬     در مذاکرات تجاری، اگر چه گاه حس می‌شود که نیازی به نگرانی برای آینده نیست و طرف‌های دیگری برای مذاکرات آتی وجود خواهند داشت، اما، تجربه نشان داده که دنیای تجارت بسیار کوچک است و باید در روابط، همواره به اثرات بلندمدت استراتژی‌های مذاکره توجه داشته باشیم.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 04 دی 1392 ساعت 20:32

دام هزینه‌ازدست‌رفته یا هزینه‌فرصت | Opportunity Cost

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشتادامه مطلب... از صونا ولی‌پور؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    هزینه‌ازدست‌رفته، هزینه ناشی از تعهدی در گذشته است و نمی‌توان آن را بازیابی کرد. برای مثال، هزینه استهلاک یک ساختمان در هر دوره مالی، بخشی از بهای تمام‌شده تاریخی ساختمان است که در مقطع خرید، در گذشته، متحمل شده‌ایم و هزینه‌ای از دست رفته است و در تصمیم‌گیری‌های ما نباید نقشی ایفا کند. مثال دیگر، اجاره‌بهایی است که به موجب یک قرارداد بلندمدت اجاره، ناگزیر از پرداخت آن هستیم. برای مثال، در صنعت دارو هزینه قابلِ توجه که برای تولید اولین قرص یک دارو صرف می‌شود، بسیار بزرگ است و پس از آغاز فرآیند تولید، هزینه تفاضلی تولید هر عدد قرص، در مقایسه، بسیار ناچیز خواهد بود.
▬    حالا اگر بخواهیم این هزینه هنگفت را در قیمت‌گذاری لحاظ کنیم تا شاید آن را بهینه کرده باشیم، چه کار باید بکنیم؟ روشن است که چنین تصمیمی را خیلی زودتر باید گرفت؛ یعنی، پیش از آن‌که متعهد به تحمل هزینه‌ای شویم؛ نه زمانی که تصمیم گرفته شده، هزینه متحمل شده و اکنون، از دست رفته است. یعنی، پیش از آغاز زنجیره ارزش اولین قرص.
▬     نکته این‌جا است که هزینه‌های از دست رفته را نباید در تصمیمات متعاقب تحمل چنین هزینه‌هایی وارد کرد؛ چرا که آن‌ها به گذشته تعلق دارند، تعهد شده هستند و از دست و اختیار ما رفته‌اند. هزینه‌های از دست رفته، مستقل از رویدادهایی هستند که بنگاه اقتصادی در آینده با آن‌ها مواجه خواهد شد و از این منظر، به کلی «نامربوط» تلقی می‌شوند و نباید تصمیم مدیران را متأثر کنند. هزینه مربوط، هزینه‌ای مربوط به آینده است و میان گزینه‌های مختلف تصمیم، متفاوت است. به دیگر سخن، هنوز تعهد نشده و در آینده، بسته به این‌که کدام گزینه ممکن را در فرآیند تصمیم‌گیری انتخاب کنیم، تحمل خواهد شد. یک قلم بهای تمام‌شده، برای این‌که در تصمیم‌گیری مربوط باشد، باید هر دوی این شرایط را داشته باشد. با این تفسیر، هزینه‌های از دست رفته، هزینه‌هایی نامربوط هستند که نباید در تصمیم‌گیری دخالتشان داد. با این حال، از آن‌جا که این نوع هزینه‌ها اغلب تصمیم‌های مدیران را تحت تأثیر قرار می‌دهند، در ادبیات مدیریت بهای تمام‌شده، آن‌ها را «عارضه» هزینه‌ازدست‌رفته می‌نامیم. در برخی متون، از آن‌ها با عنوان «اثر کنکورد» یا «مغلطه کنکورد» هم یاد می‌شود. دلیل این نام‌گذاری آن است که با وجود این‌که همه می‌دانستند تولید کنکورد، هواپیمای مسافربری با سرعت مافوقِ صوت که پروژه مشترک انگلستان و فرانسه بود، پروژه‌ای زیان‌ده است و مقرون به صرفه نیست، این دو کشور هم‌چنان بر سرمایه‌گذاری در تولید آن پافشاری می‌کردند؛ چرا که تا آن مقطع، مبالغ قابل توجه در تولید آن سرمایه‌گذاری کرده بودند و این یعنی، از دست دادن بیشتر و بیشتر منابع به بهانه منابعی از دست رفته! به زبان ساده، سوختن و ساختن با مصیبت، به این دلیل که مثلاً، تا اینجای راه را آمده‌ایم و تاوان بسیار داده‌ایم!
▬    روانشناسان ریشه چنین خطایی را در میل افراد به گریز از تلف کردن پول می‌دانند.
▬     گرفتار دام هزینه‌های از دست رفته شدن گاه به این دلیل است که مدیران بنگاه اقتصادی به امید موفقیتی محتمل، به رغم شواهد قوی موجود علیه آن، دل خوش می‌کنند و هم‌چنان، منابع بنگاه اقتصادی را در مسیری با ناکامی محتوم می‌بازند.
▬    عارضه هزینه‌ازدست‌رفته، یک رفتار اقتصادی ناهنجار است که فرد گرفتار آن، پس از سرمایه‌گذاری پول، کار یا زمان، گرایش شدید به ادامه مسیری نافرجام دارد و بر آن اصرار می‌ورزد و این اصرار، به بهای از دست رفتن بیشتر منابع، بنگاه اقتصادی را نیز بیشتر متضرر می‌کند.
▬    نکته جالب، طبق مطالعه‌ای که حدود بیست سال قبل در یک نشریه روانشناسی در ایالات‌متحده امریکا به چاپ رسیده، این است که جوان‌ترها کمتر از افراد مسن در این دام می‌افتند و رفتار عقلایی‌تری در تصمیم‌گیری درباره هزینه‌های از دست رفته از خود نشان می‌دهند.
▬     موضوع هزینه‌های از دست رفته، از موضوعات مورد علاقه اقتصاددانان و روانشناسان بسیاری بوده است. عارضه هزینه‌ازدست‌رفته ما را از تصمیم‌گیری عقلایی بازمی‌دارد. مدیران برخی از بنگاه‌های اقتصادی بزرگ جهان، هم‌چون شرکت خدمات مالی گلدمن ساکس، برای جلوگیری از گرفتاری در عارضه هزینه‌ازدست‌رفته، برای تصمیم‌گیری در مورد دارایی‌های خود، به طور مرتب به ارزش جاری تمامی دارایی‌های خود مراجعه می‌کنند و روزانه به بررسی سود و زیان حاصل از نگهداری آن‌ها پرداخته، در صورت وقوع زیان، بلافاصله آن‌ها را وارد فرآیند تصمیم‌گیری (درباره نگهداری یا فروش) می‌کنند، تا مبادا به بهانه هزینه‌ای که در گذشته برای به دست آوردن آن‌ها تحمل شده، متحمل زیان اضافی شوند. در مقاله‌ای درباره همین موضوع که در نشریه دانشکده بیزنس هاروارد به چاپ رسیده، خواندم که مدیران موفق حتی، در تصمیم‌گیری‌های روزمره‌شان هم گرفتار رفتاری توهم‌آمیز هستند؛ توهم توان بسیارشان در دیدن تمامی جوانب پروژه؛ پروژه‌هایی که گاه تمامی شواهد علیه سودآوری آن‌ها است، اما، این مدیران بر ادامه کار اصرار می‌ورزند و منابع بنگاه را تباه همین توهم می‌کنند.
▬    این رفتار هم ناشی از عدم توجه به هزینه‌های از دست رفته است. هزینه‌های از دست رفته و نقش آن‌ها در قیمت‌گذاری که فصل مشترک مدیریت استراتژیک بهای تمام‌شده و مدیریت استراتژیک بازاریابی بنگاه‌های اقتصادی است، موضوعی بسیار مهم است که طرح آن در این یادداشت نمی‌گنجد و در این‌جا قصد دارم توجه شما را به رویکردهای مبتنی بر حسابداری مالی در قیمت‌گذاری محصولات جلب کنم که می‌توانند به کلی گمراه‌کننده باشند. بهایابی کامل محصولات و خدمات و قیمت‌گذاری مبتنی بر بهای تمام‌شده کامل، هزینه‌های ثابت، متغیر و هزینه‌های از دست رفته را در بر می‌گیرد. هزینه‌های از دست رفته، گر چه طبق استانداردهای حسابداری (حسابداری مالی)، در حساب‌ها لحاظ شده و در گزارش‌های برون سازمانی ارائه می‌شوند؛ ولی، در گزارش‌های درون‌سازمانی و اطلاعاتی که برای تصمیم‌گیری به مدیران ارائه می‌شوند، باید به عنوان هزینه‌هایی نامربوط گزارش شده، از اطلاعات فرآیند تصمیم‌گیری خارج شوند. کامیابی بنگاه اقتصادی شما، در گروی دریافت گزارش‌هایی موجد ارزش اطلاعاتی برای تصمیم‌گیری، از دایره حسابداری مدیریت است. تردید نکنید! اولین درس مدیریت بهای تمام‌شده این است که برای مقاصد مختلف، باید مبالغ مختلفی برای بهای تمام‌شده محاسبه کرد. بهای تمام‌شده محاسبه‌شده برای مقاصد گزارشگری برون‌سازمانی، به هیچ وجه نمی‌تواند برای تصمیم‌گیری مدیران (به عنوان استفاده‌کنندگان برون‌سازمانی) مناسب باشد و در گزارش‌های درون‌سازمانی نیز، برای مثال، بهای تمام‌شده محاسبه‌شده برای مقاصد قیمت‌گذاری با بهای تمام‌شده محاسبه‌شده برای پاسخگویی به یک سفارش خاص متفاوت است.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 04 دی 1392 ساعت 20:24

استراتژی رنگ

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...از تامسن داوسن از Branding Strategy Insider؛ برای تأمل بیشتر


▬    یک قوطی قرمز نوشابه را در نظر بگیرید، یا حروف راه راهی به رنگ آبی، سیبی سیاه و سفید یا قوس‌هایی زرد رنگ، تصویر و نام چه برندهایی به ذهنتان رسید؟ در هر نمونه، رنگ عنصر اصلی شناسایی و ارتباط با نام‌های تجاری است. این رنگ‌ها ما را در تشخیص و برقراری ارتباط با برند یاری می‌رسانند.
▬    در انتخاب استراتژی موثر و جامع برای برند، باید اهمیت رنگ را همواره در نظر داشت. اهمیت رنگ به مراتب چیزی بیش از جنبه زیباشناختی آن است. مشتریان با کمک رنگ اولین درک و شناخت از نام تجاری شما را کسب می‌نمایند و همین شناخت میزبانی برای برقراری ارتباطات آتی با نام تجاری خواهد بود.
▬    رنگ نام تجاری، از جمله شخصیت‌های مهم داستان نام تجاری شما است. در انتخاب رنگ برای معرفی نام تجاری خود بایستی فرای تفکرات شخصی و ذهنی فکر کنید.

░▒▓ رنگ و مغز
▬    ادراک بصری از جمله حواس اولیه انسان است که برای بررسی و برخورد معقول با محیط اطراف به کار گرفته می‌شود. رنگ مجموعه‌ای از واکنش‌ها را در قشر مغز و در سراسر سیستم عصبی مرکزی ایجاد می‌کند. درک اولیه رنگ یکی از محرک‌های اصلی تکامل انسان به شمار می‌رود، تصور کنید چنین درکی چه تأثیری بر شناخت مشتریان شما از برند خواهد داشت.
▬    هنگامی که انسان‌ها رنگی خاص را شناسایی می‌کنند، واکنش شیمیایی در مغز انجام می‌شود که منجر به واکنشی احساسی و عاطفی می‌شود. این واکنش نسبت به رنگ باعث بروز افکار، یادآوری خاطرات، حوادث، افراد و ارتباطات تلخ و شیرین می‌شود. رنگ تأثیر بسزایی بر انسان دارد. مغز انسان طوری طراحی شده است که در برابر مشاهده رنگ‌های مختلف واکنش نشان دهد. تمامی این واکنش‌ها در هوشیاری کامل برای انسان اتفاق می‌افتد.
▬    همه ما می‌دانیم رنگ چیزی بیش از برداشت عصب بینایی انسان از بازتاب امواج نوری است که به مغز منتقل می‌شود. در اصل رنگی وجود ندارد و تنها بازتابی از آن قابل‌مشاهده است. ذهن آگاه ما آماده و مستعد بخشیدن معنا و احساس به رنگ‌های مختلف در چارچوب ارزش‌ها است. برقراری چنین ارتباطات فرهنگی با رنگ‌های خاص باید محرکی توانمند برای تصمیمات استراتژیک و خلاقانه‌ای باشد که بنیان و هویت برند شما را در بازار شکل می‌دهند.
▬    در طیف نور تأثیری فیزیولوژیک نهفته است. رنگ‌هایی با طول موج بلند (مثل رنگ قرمز) تأثیر بیشتری در مغز به جای می‌گذارند. رنگ‌هایی با طول موج کمتر (مثل آبی) آرامش بخش‌تر و در واقع، تأثیر کمتری بر مغز انسان به جای می‌گذارند. پس، جای تعجب نیست که برندی مشهور در صنعت بیمه مثل Progressive از رنگ آبی به عنوان اصلی‌ترین رنگ جهت هویت بخشی استفاده می‌کند. این نکته برای رنگ‌های دیگر در این طیف نیز صادق است. زرد از جمله رنگ‌هایی با طول موج کم است که برای چشم انسان قابل‌تشخیص است. رنگ زرد به دلیل درخشان بودن به راحتی توجه بیشتری به خود جلب می‌کند. به همین دلیل از این رنگ در خط کشی خیابان‌ها استفاده می‌شود. رنگ زرد، مفهومی از توجه را در خود نهفته دارد.

░▒▓ رنگ، محرک حالات خاص و احساسات عاطفی تعریف شده
▬    رنگ‌ها به طرق مختلف بر انسان تأثیرگذارند. تمامی رنگ‌ها چارچوب خاصی در ذهن انسان به جا می‌گذارند که به آن حالت (mood) گفته می‌شود. وا داشتن افراد به خلق و خویی پذیرا برای تعامل با برند، ضروری است. رنگ‌ها با ایجاد حسی نسبت به برند قادر به برقراری ارتباطی با مفهوم نام تجاری در چارچوب‌های جهانی است که در آن زندگی می‌کنید. IBM با داشتن رنگ آبی سلطنتی مفهوم ثبات و قابلیت اطمینان را تداعی می‌نماید. Fed Ex با انتخاب دو رنگ نارنجی و بنفش تداعی‌کننده تحویل چیزی بسیار مهم به مشتری است که مستلزم توجه و، حتی، امضای وی است.

░▒▓ رنگ و هویت بصری
▬    رنگ بنیان هویت بصری نام تجاری شما است، به عبارتی منعکس‌کننده تمام آن چیزی است که یک لوگو، بسته‌بندی، محصول، محیط و ارتباطات بازاریابی در تلاش برای دستیابی به آن هستند. برای برندهای موفق و مدیریت شده، رنگ چیزی بیشتر از انتخابی ذهنی به شمار می‌رود. اکنون، دیگر رنگ یک استراتژی بیزنس ضروری است.

░▒▓ انتخاب مناسب‌ترین رنگ برای برند شما
▬    برای انتقال ایده‌ای ساده از معنا و تمایز، باید رنگی انتخاب کنید که به خوبی با موقعیت استراتژیک شما سازگاری داشته باشد. انتخاب رنگ باید منعکس‌کننده تمایلات و خواسته‌های عاطفی مشتری یا ارزش و وعده‌ای باشد که نام تجاری برای پاسخگویی به این تمایلات در نظر گرفته است.
▬    انتخاب رنگ مناسب برای معرفی نام تجاری شما باید بر اساس معیارهای مختلف انجام گیرد. در این قسمت به سه معیار مهم اشاره می‌شود:

░▒▓ مخاطبان
▬    این گروه از افراد چه کسانی هستند؟ چه چیزی برای آنان از اهمیت برخوردار است؟ در چه صورتی حاضر به برقراری تعامل با برند شما هستند؟ گروه مختلف مشتریان به روش‌های مختلف و به دلیل گرایش‌های فرهنگی تحت‌تأثیر رنگ‌های گوناگون قرار می‌گیرند. چه رنگی قادر خواهد بود، به بهترین نحو ارزش نام تجاری شما را انتقال دهد و موقعیت رقابتی آن را تقویت کند؟

░▒▓  الگوی اصلی برند شما
▬     اگر الگوی اصلی مناسبی برای نام تجاری خود تعیین کرده‌اید، چه رنگی برای تقویت این الگو مناسب‌ترین است؟

░▒▓ فرهنگ
▬    رنگ تداعی‌کننده مفاهیم متعددی در فرهنگ‌ها و در میان افراد مختلف است. در ایالات متحده رنگ سفید به مفهوم خلوص است، در حالی که در قسمت‌هایی از آسیا این رنگ مفهوم عزاداری را به همراه دارد. درک رنگ و معانی آن بسته به نژاد، سن، طبقه اجتماعی و جنسیت و مذهب تغییر می‌کند. در انتخاب رنگ برای برند بایستی جوانب جمعیتی و روانی غالب هر فرهنگی مورد توجه قرار گیرند.

░▒▓ سخن آخر
▬    انتخاب رنگ برای معرفی نام تجاری هرگز نباید مبتنی بر نظرات و تمایلات مدیر تبلیغات سازمان یا، حتی، علاقه شخصی مدیر عامل شرکت باشد. انتخاب رنگ مناسب جهت تعریف ارزش برای نام تجاری شما، تقویت و حمایت از موقعیت تجاری آن، ایجاد آگاهی بیشتر در مشتری و تمایز برای نام تجاری در میان گزینه‌های مشابه از اهمیت خاصی برخوردار است. تأثیرات انتخاب رنگ صحیح برای نام تجاری، هرگز نباید دست کم گرفته شود.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 04 دی 1392 ساعت 20:18

کلیدنکته‌هایی برای افزایش انگیزش در سازمان

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشتادامه مطلب... آزاد از لائورا برونر؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    ۱.    انتظار موفقیت مداوم نداشته باشید. اغلب برنامه‌های پرداخت انگیزشی موفق، فرآیندی بلندمدت را در نظر می‌گیرند. آن‌ها معمولاً، تحت نفوذ یک برنامه استراتژیک بیزنس جامع که اهداف بلندمدت و کوتاه‌مدت شرکت را تعریف می‌کنند، قرار دارند.
▬    ۲.    اغلب برنامه‌های پرداخت انگیزشی وقتی که به بیزنس مربوط نشده‌اند، و هم‌چنین، وقتی که از سوی مدیریت اجرایی شور و شوق و پشتیبانی مداوم دریافت نمی‌کنند، مردود می‌شوند.
▬    ۳.    شرکت‌ها باید به دقت برنامه پرداخت انگیزشی ارایه‌شده را در برابر تلاش‌های انجام شده ارزیابی کنند. نرخ بازپرداخت چقدر است؟ (تغییر در سود خالص تقسیم بر کل مبلغ پرداختی)
▬    ۴.    علاوه بر این یک اصل روان‌شناسی وجود دارد که بر لزوم توجه به سیستم‌های کارانه‌ای تأکید می‌کند؛ زیرا، اگر پرداخت‌ها بسیار بالا باشد، کارکنان نگران مسایلی که تحت کنترلشان نیست، می‌شوند و اگر بسیار ناچیز باشد، کارکنان ممکن است معین کنند که رقابت بسیار زیاد است و بنا بر این، هم‌عرض تلاششان نیست.
▬    ۵.    بسیار حیاتی و مهم است که برنامه‌های پرداخت انگیزشی ابزارهای اندازه‌گیری بسیار ملموس و اهداف قابل مشاهده را به کار گیرند. ممکن است که بخواهید امتیاز اختصاص دهید یا از سیستم وزن‌دهی که اطمینان‌بخش رعایت بی‌طرفی هستند، استفاده کنید. هم‌چنین، خردمندانه است که میزان پیشرفت در راه هدف را اطلاع‌رسانی عمومی کنید. کارت امتیازی مربوط به یک تیم یا هدف بسازید که برای همه افراد همکار قابل مشاهده بوده و آزادانه به ایشان بازخورد می‌دهد.
▬    ۶.    اغلب برنامه‌های پرداخت انگیزشی موفق از دو عامل اساسی برخوردارند. هدف‌ها مستقیما به اهداف شرکت متصلند و افرادی که باید از این برنامه منتفع شوند، در ایجاد آن دخالت داده می‌شوند.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 04 دی 1392 ساعت 20:15

مرور تاریخ بورس تهران؛ هشدار در مورد تکرار سقوط بزرگ ۸۳ در ۹۳

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشتادامه مطلب... آزاد از امیر حبیب دوست و مرضیه ناجی زواره؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    این روزها بورس اوراق بهادار تهران بسیار بیشتر از گذشته مورد توجه سرمایه‌گذاران و سیاست‌گذاران قرار گرفته است، زیرا، افت بازارهای موازی و امید به رشد اقتصادی در آینده و بهبود عملکرد شرکت‌ها در کنار نقدینگی بالای موجود در جامعه موجبات رشد این بازار را فراهم کرده است. این رشد شتابان و جهشی اگر چه سود آوری زیادی را به همراه داشته، اما، گویا پرتاب شاخص به بالا به نگرانی بازار منجر شده است. با این حال، از پنج منظر می‌توان به وضعیت بازار اوراق بهادار تهران پرداخت که در ادامه این موضوع مورد بررسی قرار می‌گیرد:

░▒▓  شاخص واقعی یا تعدیل شده بورس اوراق بهادار تهران
▬    قبل از بررسی شاخص تعدیلی یادآوری چند نکته درباره بازار سهام ضروری است:

•    الف. شاخص بورس از سال ۸۲ شروع به رشد شدیدی کرده، به گونه‌ای که از رقم ۵۰۶۲ واحد در انتهای سال ۸۱ به ۱۱۳۷۹ واحد در پایان سال ۸۲ رسیده است؛ یعنی، رشدی نزدیک به ۱۲۵ درصد. رشد شاخص تا اواخر سال ۸۳، اما، با شدت کمتری ادامه داشت و به ۱۳۱۶۸ واحد رسید و پس از آن ریزش قیمت‌ها آغاز شد تا جایی که در نیمه سال ۸۵ شاخص به مقدار ۹۵۰۳ واحد برگشت؛ یعنی، افتی نزدیک به ۳۰ درصد.
•    ب. پس از طی یک دوره ثبات مجدداً شاخص تا ۱۲۶۶۹ واحد در تیر ماه ۸۷ رشد کرد، اما، افت قیمت‌ها شاخص را به ۷۹۶۰ واحد در انتهای سال ۸۷ رساند.
•    ج. پس از آن مجدداً شاخص تا اوایل سال ۹۰ به سرعت رشد کرد و پس از یک دوره ثبات از اواسط سال ۹۱ مجدداً رشدی با شیب تند را آغاز کرد.
•    د. پس از انتخابات نیز در فاصله خرداد تا ۱۷ آذر ۹۲ رشد بازار با شیبی بسیار زیاد رقم خورد، به گونه‌ای که در این فاصله رشد شاخص بالغ بر ۷۳ درصد شد، در حالی که از ابتدای سال رشد شاخص کل بازار در حدود ۱۳۰ درصد بوده است.

▬    بررسی دقیق وضعیت بازار نیازمند آن است ابتدا شاخص کل را نسبت به شاخص قیمت‌ها تعدیل کنیم تا تصویر واقعی‌تری از تغییرات شاخص داشته باشیم. شاخص کل تعدیل شده تعدیل نسبت به شاخص قیمت مصرف‌کننده در آبان ۹۲ نشان می‌دهد که شاخص واقعی در سال ۸۳ به اوج خود رسیده است و پس از ترکیدن حباب افت شدیدی را تجربه کرده است. همان طور که مشاهده می‌شود شاخص تعدیل شده پس از رشد از سال ۸۸ تا اواسط سال ۹۰ دچار یک اصلاح قیمتی شده و پس از آن مجدداً به رشد خود ادامه داده و در چند ماه اخیر به بیش از مقدار مشابه در سال ۸۳ رسیده است. اگر چه این وضعیت می‌تواند یک وضعیت هشدار برای فعالان بازار تلقی گردد، اما، پتانسیل امروز بازار متفاوت از گذشته است و لزوماً نمی‌توان گفت کلیه گروه‌ها در بازار سهام دچار وضعیت حبابی شده‌اند.

░▒▓ P/E شیلر و بازدهی بازار بورس اوراق بهادار تهران
▬    نسبت تعدیل شده چرخه‌ای قیمت به سود یا همان نسبت قیمت به سود شیلر در بازارهای مالی توسعه یافته از تقسیم قیمت‌های تعدیل شده با شاخص قیمت مصرف‌کننده (به میانگین سالیان گذشته سود هر سهم، برای مثال، ۱۰ سال) که با شاخص قیمت مصرف تعدیل شده به دست می‌آید. حامیان این شیوه محاسبه نسبت قیمت به سود معتقدند در این روش اثرات چرخه‌های اقتصادی با میانگین گرفتن از ادوار گذشته کمرنگ خواهد شد. در واقع، اشکال منتقدان نسبت به نحوه رایج محاسبه P/E این است که در دوران رکود و رونق مخرج کسر یعنی، سود هر سهم، نوسان زیادی از خود نشان می‌دهد و عملاً نماینده خوبی برای عملکرد اقتصادی شرکت نیست، لذا، مقدار P/E به صورت غیرواقعی در کوتاه‌مدت تحت تأثیر قرار می‌گیرد و خصیصه پایداری و هم‌چنین، پیش‌بینی را از آن می‌گیرد. اگر چه محاسبه و استفاده از P/E شیلر در ایران به زیربنای غنی تئوریک و داده‌های بیشتری نیاز دارد، به عنوان یک تمرین با توجه به محدودیت تعداد داده‌ها، P/E۴ (میانگین ماهانه EPS برای دوره چهار ساله) محاسبه شده است.
▬    P/E۴ شیلر و بازدهی بورس اوراق بهادار تهران را نشان می‌دهد. محور سمت راست مقادیر بازدهی شاخص کل را نشان می‌دهد که به صورت وارون نمایش داده شده است و محور سمت چپ نیز مقادیر P/E۴ شیلر را نمایندگی می‌کند. (با توجه به کمبود داده‌ها P/E شیلر در محدوده سال‌های ۸۴ تا ۹۲ محاسبه شده است) از آن‌جا که این متغیر یک متغیر پیش‌بینی‌کننده ۴ ساله است، جهت استفاده از آن به منظور پیش‌بینی بازده بورس نقطه مبدأ آن به سال ۸۸ انتقال داده شده است.
▬    نتایج حاکی از آن است که P/E۴ شیلر تغییرات بازدهی را پیش‌بینی می‌کند، از این‌رو به نظر می‌رسد روند ۴ سال آینده بورس مشابه روند P/E۴ شیلر باشد، به عبارت دیگر، در صورت عدم وقوع اتفاقات خاص سیاسی و اجتماعی انتظار می‌رود بازدهی بازار برای مدتی از روند شتابان رشد شاخص بکاهد و مجدداً روند صعودی خود را آغاز کند. البته، این پیش‌بینی لزوماً به معنای منفی شدن شاخص نیست، بلکه در ابتدا به معنای کند شدن رشد شاخص و از طریق اصلاح شاخص است؛ به عبارت دیگر، بازدهی ۴ ساله شاخص تا اواسط سال آینده کمتر خواهد شد، یعنی، اگر بازدهی آبان‌ماه ۹۲ نسبت به آبان ماه ۸۸ برابر ۱۶۵ درصد بوده، بازدهی اواسط سال ۹۳ نسبت به اواسط سال ۸۹ کمتر از ۱۶۵ درصد خواهد بود. علاوه بر این، P/E۴ شیلر به مقادیر خود در اواخر سال ۸۳ نزدیک شده است که می‌تواند علامتی برای کاهش مجدد آن باشد.

░▒▓ نقدینگی و ارزش بازار بورس
▬    نقدینگی موجود در جامعه از عوامل کلان موثر بر اقتصاد، به ویژه تورم است. طبیعتاً بورس می‌تواند یکی از کانال‌های جذب نقدینگی باشد و به عنوان سپر تورمی عمل کند، از این‌رو رابطه نقدینگی و بورس مسأله حایز اهمیتی است. نسبت ارزش بازار به نقدینگی و هم‌چنین، نسبت ارزش معاملات به نقدینگی را نشان می‌دهد. همان طور که مشاهده می‌شود نسبت ارزش بازار به نقدینگی و نسبت ارزش معاملات به نقدینگی در سال‌های ۸۲ و ۸۳ به شدت افزایش پیدا کرده و پس از ترکیدن حباب سال ۸۳ این نسبت‌ها کاهش پیدا کرده است. همان طور که ملاحظه می‌شود نسبت ارزش معاملات به نقدینگی از سال ۸۳ برای مدتی‌کوتاه از نسبت ارزش بازار به نقدینگی پیشی گرفته است.
▬    به نظر می‌رسد روندی مشابه از سال ۹۱ شکل گرفته و نسبت ارزش معاملات به نقدینگی با سرعت از نسبت ارزش بازار به نقدینگی پیشی گرفته است که نشان‌دهنده افزایش فعالیت در بازار است. (در واقع، از منظری دیگر به نسبت فعالیت بازار نگاه شده است) نکته قابل توجه دیگر این است که نسبت‌های مذکور، از مقادیر مشابه خود در سال ۸۳ پیشی گرفته‌اند، به گونه‌ای که تا مرداد ۹۲ نسبت ارزش بازار به نقدینگی از ۵۹ درصد گذشته و نسبت ارزش معاملات به نقدینگی نیز از ۸۵ درصد عبور کرده است. لازم به ذکر است که اگر چه نسبت ارزش بازار به نقدینگی در مرداد ۹۲ مشابه سال‌های ۸۲ و ۸۳ است، اما، با توجه به مقدار نقدینگی موجود در جامعه و افت بازارهای موازی این وضعیت چندان دور از ذهن نبود، اما، در مجموع، نمودارها حاکی از وضعیتی است که باید سرمایه‌گذاران و سیاست‌گذاران به آن توجه کنند. زیرا، عملاً نقدینگی موجود در بازار اجازه کاهش سوخت و اصلاح به موشک شاخص را نمی‌دهد، اما، با توجه به سیاست‌های دولت در زمینه کنترل نقدینگی انتظار می‌رود از شدت رشد شاخص کاسته شود و با توجه به رشد اقتصادی سال آینده بازار کمی متعادل‌تر و منطقی‌تر عمل کند. بدیهی است در صورت عدم چاره یابی برای نقدینگی سرگردان بازار بورس و در واقع، سهامداران واقعی دچار مسأله جدی ناشی از تغییرات شدید قیمتی خواهند شد.

░▒▓ ارزش بازار و تولید ناخالص داخلی
▬    این نسبت نیز می‌تواند به ارزیابی ارزش واقعی بازار کمک کند. گر چه به طور عمومی نسبت‌هایی بین ۷/۰ تا ۹/۰ را به معنای ارزش‌گذاری واقعی یک بازار سهام تلقی می‌کنند، اما، اغلب مطالعات و معیارها در این زمینه مربوط به بازارهای مالی توسعه یافته است. به طور کلی، برای کشورهای غرب آسیا و شمال افریقا این نسبت از ۳/۰ تا ۹/۰ در سال ۲۰۰۷ تغییر کرده، در حالی که در سال ۲۰۱۲ به ۴۴/۰ رسیده است و برای کل جهان این نسبت از ۴۷/۰ تا ۱۸/۱ (در سال ۲۰۰۷) به ۷۶۷/۰ در سال ۲۰۱۲ رسیده است. در ایران نیز در سال ۸۰ این نسبت ۱۲/۰ بوده است و در سال ۸۲ و ۸۳ به ترتیب به ۲۷۵/۰ و ۲۶۶/۰ رسیده است و پس از ترکیدن حباب در اواخر سال ۸۳ به مقدار ۱۷۵/۰ در سال ۸۴ رسید؛ هرچند این نسبت، اما، مجدداً در سال ۸۸ شروع به رشد کرد، اما، این روند رو به رشد از سال ۹۱ دوباره شتاب گرفته و در سال ۹۲ مجدداً بر شتاب آن افزوده شده است، به گونه‌ای که انتظار می‌رود این نسبت از ۲۵/۰ در سال ۹۱ به ۵۹/۰ در سال ۹۲ برسد. (با این فرض خوش‌بینانه که ارزش بازار از آذر ۹۲ تا پایان سال تنها ۱۰ درصد رشد کند و تولید ناخالص داخلی نسبت به سال ۹۱ به اندازه ۱۰ درصد رشد داشته باشد) با توجه به این‌که بخش اعظم این جهش از طریق انتشار سهام جدید و بهبود اقتصادی نبوده، به نظر می‌رسد باید این وضعیت را نیز با دقت دنبال کنیم. البته، انتظار بهبود اقتصادی و سود آوری شرکت‌ها در کنار این مسأله که تا کنون پتانسیل رشد برخی شرکت‌ها بالقوه نشده، می‌تواند کمی این وضعیت رشد شتابان را قابل تحمل نماید.

░▒▓ EPS بازار و P/E بازار
▬    P/E بازار در ۱۷ آذر ۹۲ برابر ۹۹/۷ بوده است که نزدیک به ۴۲ درصد از ابتدای سال تا کنون رشد داشته است، اما، دو تفاوت مهم سال ۸۳ و ۹۲ در ارتباط با سود هر نخست آن‌که و P/E بازار قابل توجه است: ۱- P/E بازار در (۱۷ آذر ۹۲) است، اما، در سال حباب مالی رشد در بازه ۹ تا ۱۱ بوده است. ۲- قیمت‌ها در سال ۸۳ بدون پایه‌ای مبنی بر رشد سود هر سهم (EPS) صورت گرفته بود. بررسی مقادیر سود هر سهم (EPS) در آن سال‌ها نشان می‌دهد سود هر سهم رشد کمتر بوده است (البته، بجا است که در این بخش نیز به سودهای واقعی توجه کرد)، اما، در سال‌های اخیر مقادیر سود هر سهم صعودی بوده است و این می‌تواند در کنار امیدواری به آینده، بخشی از رشد بازار را توجیه کند. البته، باید از این نکته نیز غفلت نکرد که رشد EPS برخی گروه‌ها تنها ناشی از تغییرات قیمتی و دلاری بوده است از این‌رو بجا است که در این بخش نیز به سودهای واقعی توجه کرد.

░▒▓ جمع‌بندی
▬    متن حاضر به صورت اجمالی به وضعیت بازار بورس اوراق بهادار تهران از چند منظر پرداخته است: با توجه به مطالب مطرح شده می‌توان گفت براساس پیش‌بینی P/E شیلر رشد بازدهی چهار ساله کند خواهد شد که البته، به معنای ریزش بازار نخواهد بود. در واقع، این امید وجود دارد که بازار شرایط منطقی‌تری پیدا کند و از رشد شتابان شاخص کاسته شود. علاوه بر این سیاست‌های دولت در زمینه کاهش رشد نقدینگی و تزریق پول، در زمینه کنترل رشد شتابان شاخص بسیار موثر خواهد بود. اگر چه به نظر می‌رسد حجم نقدینگی موجود و افت بازارهای موازی، و رشد قیمت دلار سبب شده است در برخی گروه‌ها حباب مالی وجود داشته باشد (که البته، خود نیازمند یک مطالعه مستقل است) بهبود فضای کسب‌وکار و اقتصاد کلان، می‌تواند از نگرانی‌ها بکاهد (کما این‌که در برخی گروه‌ها قیمت‌ها پایین‌تر از ارزش ذاتی سهم هستند). بدیهی است در بورس کمتر توسعه‌یافته ایران (چه به لحاظ ابعاد، عملکرد، حجم، شفافیت اطلاعات و... ) که در شرایط کنونی وضعیت آن به لحاظ برخی پارامترها کمی نامساعد است (و بعضاً در وضعیت هشدار قرار گرفته‌اند) کنترل و هدایت این شرایط بر عهده سازمان بورس و هم‌چنین، دولت خواهد بود. چه از طریق ادامه درمان‌های سریع و موثر مانند انتشار سهام توسط سازمان خصوصی‌سازی و چه از طریق درمان‌های پایدار و اساسی مانند کنترل نقدینگی، تنوع بخشی به ابزارهای بازار سرمایه (به‌خصوص حل مسأله فروش استقراضی و طراحی ابزاری مشابه آن)، بهبود وضعیت اطلاعات و بهبود فضای کسب و کار.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 04 دی 1392 ساعت 20:05

ماکس وبر: کارورزی با مفاهیم نیچه‌ای ”واپسین‌انسان“(Last Man)/”ابرانسان“(Super Human)

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشتادامه مطلب... آزاد از جرج مک‌کارتی؛ ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    تحلیل ماکس وبر، از محدودیت‌های شخصیت انسان مدرن، مرهون ایده درخشان فریدریش ویلهلم نیچه از «واپسین‌انسان» (Last Man) است که در مقابل مفهوم «ابرانسان» (Super Human) است.
▬    نیچه، علم را به شیوه‌ای سودانگارانه برای نیل به کیف و حال می‌بیند. این انسان علم‌محور، پست‌ترین نوع انسان مدرن است که جایگزینی برای «ابرانسان» است.
▬    نیچه در «چنین گفت زرتشت»، قصه زرتشت را روایت می‌کند؛ زاهد و پیامبری که پس از ده سال، به تنهایی، از کوهستان بازگشت تا به مردم کوچه و بازار، چیزهایی درباره‌ی بشر نو بیاموزد. او با زرتشت، «ابرانسان» را روایت می‌کند؛ «ابرانسان»، فردی است که می‌کوشد تا خود را از طریق معرفت، کار سخت، گسترش روح و فعالیت پرهیزکارانه ارتقاء دهد و کسی است که می‌خواهد جان تازه‌ای به این سیاره درخشان ببخشد.
▬    اما زرتشت مورد ریشخند افرادی قرار گرفت که کلام او را درک نکردند. از آن پس، او بدان‌ها هشدار داد که «واپسین‌انسان» می‌آید که فقط عشق و حال فردی را می‌جوید و «نمی‌تواند خویش را زیر پا گذارد» و تهذیب کند. این، جهان سودانگارانه‌ای است که نه تنها لذت و کیف فی‌الحال را می‌جوید، بلکه در به چنگ آوردن فراتر از خودش به چیزی بزرگ‌تر و اصیل‌تر و شکوهمندتر نیز ناتوان است.
▬    در این جهان، عوام کالانعام و گله‌هایی وجود دارند که باور عمومی به خیر و شر را می‌پذیرند. زرتشت، با آن‌ها برای کسب چیزی فراتر از خودشان و پرسش از دیدگاهی که آن را پذیرفته‌اند به چالش بر می‌خیزد.
▬    وبر داستان را ادامه می‌دهد. او می‌پذیرد که جست و جوی علمی مدرن برای سلطه بر زندگی و پیگیری کیف و حال توهم است، زیرا، علم، علم اخلاقاً بی‌معناست. در پایان، فقط سازگاری و پوچی کوچه‌بازاری وجود دارد.
▬    نه تأملی و نه رویاپردازی و نه جست و جوی چیزی فراتر از خود انسان وجود ندارد؛ دیگر اشتیاقی برای چیزی دیگر وجود ندارد. صرفاً یک خودبینی گزاف و ارضاء خرف‌کننده و لحظه‌ای وجود دارد. چیزی ورای ماده و عینیت نیست.
▬    از قوت اجتماع و روابط انسانی کاسته شده است، و نیاز به امنیت و حمایت به جای آن نشسته‌اند؛ اهمیت تولید و کار کمرنگ شده است، و تفریح جایگزین شده است؛ قدر و قیمت تلاش و کوشش کم شده، و لذت و خوشی جای آن را گرفته است؛ و ارزش تفاوت و تمایز ترک شده، و برابری و یکسانی ارزش پیدا کرده است. نیچه با انزجار از مدرنیت بیان می‌دارد که هر کسی همان است که باید باشد؛ هر آن‌که بخواهد متفاوت باشد به تیمارستان می‌رود.
مآخذ:...
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در سه شنبه, 03 دی 1392 ساعت 21:08

صفحه 152 از 407