جمع‌بندی‌دسـ☷ـتنامه‌نظریه‌های‌جامعه‌شناسی... چرخش مدرن ... سبک متمایز علوم اجتماعی قاره‌ای... رنه دکارت

چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    رنه دکارت، با زمینه‌های تجربه‌گرایی بریتانیایی که پیش‌تر در دیدگاه‌های راجر بیکن و ویلیام آکمی آشکار بود، سر همسازی نداشت. او در تجربه‌ها و نیز باورهای قدما، «شک منظم/Systematic Doubt» روا داشت؛ بدین معنا که در اعتبار هر باور مرسوم یا تجربه هر شیء عینی (Object) اصولاً شک ورزید، مگر آن که نزد سوژه اندیشنده (Subject) که «می‌اندیشد، پس، هست» به «وضوح/Clearness» و «تمایز/Distinction» معلوم گردد. ملاک این «وضوح» و «تمایز» نیز نزد دکارت، نهایتاً ریاضیات، بود. به عبارت دیگر، اگر تجربه یا باوری به معیار ریاضیات عرضه شود و همساز گردد، به کسوت یقین در می‌آید. تدقیق در ملاک‌های منطقی و ریاضی «وضوح» و «تمایز»، چیزی است که توسط لایبنیتس تکمیل شد.
▬    این، تحول بنیادین در حکمت اصالت وجودی قدما محسوب می‌شد؛ در حالی که، اصل وجود بی‌قید بی‌انتها، یا همان خدا طبق تعریف ادیان ابراهیمی، مفروض بدون نیاز به اثبات حکمت‌های اصالت وجودی پیشین قلمداد می‌شد، حال، سوژه جای آن مفروض وجودی را گرفته بود، و سایرین از جمله همان وجود بی‌قید بی‌انتها، پاسپورت وجود خود را از سوژه اخذ می‌کردند.
▬    دکارت، پس از بنای اصل «می‌اندیشم، پس هستم/Cogito»، بر آن شد که شک، یک علت موجده می‌خواهد، و آن، بی‌گمان نزد او «سوژه» است؛ پس «سوژه» بی‌گمان هست، چرا که شناختی هست و آن نیز علت موجده‌ای می‌خواهد. او برای سوژه نیز عامل موجده‌ای مفروض می‌دارد که آن نیز مطابق برهان علیت سن آنسلم، نهایتاً مدلل می‌دارد که خداوند به مثابه علت‌العلل و مستجمع جمیع صفات کمالیه هست؛ و اگر خداوند که علت‌العلل است، تصویر اعیان را به «وضوح» در ساحت سوژه منعکس گرداند، او را که بسیار کامل است را نباشد که مخلوق خویش را اغوا نماید؛ از این قرار، اگر ملاک «وضوح» به مدد ریاضیات احراز گردد، پس، ابژه واضح، وجودی مستقل از سوژه خواهد داشت. بدین ترتیب رئالیسم دکارتی اقامه می‌شود. جهان به نحوی ساخته شده است که انسان بتواند آن را بازشناسد.
▬    در مابعدالطبیعه دکارت سه جوهر یا عنصر اساسی در جهان وجود دارد؛ خدا، نفس و ماده. همهٔ موجودات دیگر از این‌ها نشأت می‌گیرند. خدا جوهر خلاق است که دو جوهر دیگر را آفریده است. صفت ذاتی جوهر نفسانی این است که فکر می‌کند و حال آنکه صفت ذاتی ماده آن است که ممتد می‌باشد. آنچه در یکی از دو قلمرو مادی یا نفسانی می‌گذرد کاملاً وابسته به ارادهٔ خداست که آن‌ها را نظم و انتظام می‌بخشد. خداوند دائماً نظام جسمانی را به‌وسیلهٔ برخورد و تماس به حرکت در می‌آورد و درنتیجه عالم منظمی که علم جدید توصیف می‌کند پدید می‌آید.
▬    دکارت بر این نتیجه ثابت قدم است که جوهر متصل از کلیهٔ خواص خود که به حس وابستگی دارد ذاتاً جداست. او مومی را مثال می‌زند که در اثر حرارت دیدن خواصی متفاوت می‌یابد اما با این همه هنوز میل داریم بگوییم که این همان موم است. چه چیزش همان است که بود. از نظر دکارت این همان مکان و امتدادی است که موم اشغال می‌کند و هم از نظر زمان و هم از نظر مکان قابل‌اندازه‌گیری است. دکارت بر این نکته تأکید داشت که اشیاء یک تکه از مکان‌اند و جهان ماده چیزی جز امتداد نیست. پس جهان قابل شناخت ریاضی و هندسی است چرا که چیزی جز امتداد نیست.
▬    در زمینهٔ فیزیک نکتهٔ شاخص در اندیشهٔ دکارت که بعدها بسیار اهمیت پیدا کرد قانونی بود ناظر بر بقای کمیت. کمیتی که دکارت فکر می‌کرد باقی است، حرکت بود. نظریه دکارت آن‌قدر اهمیت داشت که دنیای جدید را واکنشی به دکارت تلقی نماییم. دکارت و همچنین گالیله، بر این باور بودند که ساخت کیهان ریاضی است، بدان معنی که ما با کاربرد ریاضی می‌توانیم رازهایش را بگشاییم. نظریه مکانیسیسم دکارت در انکار وجود غایت در عالم مادی، یک بنیاد رضایت‌بخش متافیزیکی برای نظرات فیزیکی دانشمندانی مانند گالیله فراهم آورد.
▬    پس از دکارت جهد قابلی صورت گرفت که مکانیک گرایی او را به سراسر پهنهٔ واقعیت از جمله واقعیت انسانی و اجتماعی سیطره بخشند. زمینهٔ چنین برداشتی قبلاً در دستگاه دکارت فراهم آمده بود. از آنجا که بدن مادی انسان لاجرم باید از قوانین فیزیکی و مکانیکی تبعیت کند، هنگامی که بدن مجزا از ذهن تصور شود شبیه ماشین خواهد بود. دکارت برای بررسی این ایده خود را به اعمالی معطوف داشت که تحت مراقبت و خواست عامل آن نیستند (مانند رفتار حیوانات) و بدین‌سان نظریهٔ "کنش بازتابی" را پروراند. بر اساس این دیدگاه بدن انسان همچون ماشینی تلقی می‌شود که به‌وسیلهٔ روح هدایت می‌شود. اما چون حیوانات فاقد روح‌اند مانند ماشین خودکار عمل می‌کنند.
▬    عالم حیوانی نیز، چنانکه گفتیم کاملاً به وسیلهٔ اصول مکانیکی، اما شاید پیچیده‌تر از اشیاء بی‌جان در کار است. دکارت بر آن بود که حیوانات در واقع ماشین‌های کوچک خودکار هستند. همهٔ امور و رویدادهای موجود زنده با طریقه اسلوب صرف مکانیکی تبیین کرد، و برای حوادث حیات نفسانی نیز می‌توان تبیینی مشابه ارائه نمود. می‌توان اوصاف جهان را در اوضاع و احوال و مقتضیات طبیعی یا تجربی تبیین کرد.
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.