سیسرو در «جمهور»
░▒▓ سیسرو:
• تشابه نژاد بشر، در آن تمایلات شیطانی که انسانها دارند و نیز در محسنات و خصایل نیک آنها منعکس است، زیرا که عیش و خوشگذرانی نیز برای همگان جالب است، و با اینکه انسان را به سوی اعمال بد میکشاند، به هر حال، نوعی شباهت صوری به آن چیزی دارد که به طبع خوب است. خوشگذرانی و عیش و نوش به علت آن عوارض مطبوع که دارند همگان را محظوظ میسازند و از همین روست که مردم، در نتیجه یک اشتباه فکری، آنها را به صورت تفریحات سالم و روح پرور در آغوش میکشند.
• نیز آن ترسی که ما همگان از مرگ داریم و تا آخرین حد امکان از آن پرهیز میکنیم(زیرا در عالم وهم چنین میپنداریم که طبیعت انسانی در نتیجه عارضه مرگ نابود و منفصل میگردد) و آن علاقهای که به زندگی داریم و دامن حیات را دو دستی میچسبیم (زیرا به راین عقیدهایم که این زندگی ما را در همان حوزهای که در آن به دنیا آمدهایم نگاه میدارد) و درد ناخوشی را به صورت یکی از بدترین زیانها تلقی کنیم (نه فقط از این لحاظ که بیرحمانه بر روح و پیکر ما میتازد بلکه نیز از این جهت که به نظر میرسد هدف نهاییاش منهدم کردن طبیعت انسانی باشد) همه این احساسات از نوعی اشتباه یا سوءتعبیر از آن گونه که شرح دادم ناشی میشوند.
• نیز به همین قیاس، آن تشابه ظاهری (ولی بی اساس) که میان ارزش اخلاقی و شهرت دنیوی وجود دارد، در عمل باعث میشود که ما مردانی را که مورد تجلیل و احترام همگان هستند افرادی سعادتمند انگاریم، ولی دیگران را که روح و شخصیتی بزرگوار دارند و فقط به کسب شهرت نایل نشدهاند، عناصری مفلوک و بدبخت بشماریم.
• مصیبتها، خوشحالیها، خواستهها، آرزوها، ترسها، بدون هرگونه فرق و استثنائی به افکار همه انسانها مسلطند و حتی اگر انسانهای مختلف صاحب عقاید مختلف باشند از این موضوع، نمیتوان چنین نتیجه گرفت که فرضاً آن انگیزه خرافی که بر اعمال بعضی نژادها حاکم است و آنها را وادار به پرستیدن سگ و گربه به جای خدا میکند، یا آن انگیزهای که نژادهای دیگر را با خرافاتی دیگر سرگرم میسازد، اساساً فرق دارد. اما کدام ملت است که افراد آن ادب، محبت، حقشناسی، و تذکر خدمتهای گذشته را دوست نداشته باشند، یا کدام قوم است که اعضای آن از اشخاص متکبر، شرور، بیرحم، ناسپاس، متنفر نباشند و آنها را تحقیر نکنند؟
• در پرتو این حقایق که جملگی نشان میدهند که اقوام و نژادهای مختلف انسانی، در کنه وجود یکی هستند، و به هم، بستگی و پیوستگی دارند، سرانجام این نتیجه به دست میآید که آن چیزی که انسان را بهتر و مهذبتر میسازد، همان دانستن اصول زندگی صحیح است.
• حال اگر شما با این مطالبی که شرح دادم موافق باشید باقی مطلب را ادامه خواهیم داد. اما اگر مطلب یا نکتهای مانده که هنوز برایتان روشن نشده با کمال میل حاضرم که اول به ایراداتتان پاسخ دهم، و سپس دنباله مطلب را بگیرم.
░▒▓ آتیکوس:
• اگر مجاز به اظهار نظر از جانب دوستان باشم، به نام خود و آنان، به تو اطمینان میدهم که تا این نقطه که گفتارت رسیده است، هیچ گونه ایراد یا پرسش اضافی نداریم.
مأخذ:...
-
2012-02-24 12:52:34 |80.66.191.xxx| ناشناس
ببخشید میشه همه ی این انواع دموکراسی رو توضیح بدید.
-------------------------
بسم الله الرحمن الرحیمدموکراسی حاصل اتحاد مردم، قرارداد سیاسی، همخِرَدی و همکوششی برای دستیابی به بهترین نوع حکمرانی بود.
انقلابهای سه گانه اروپا، انقلاب درخشان انگلستان، انقلاب امریکا و انقلاب فرانسه، حاصل چنین ایمانی به خردورزی و همخردی بود.
در واقع، دموکراسی نوعی اتحاد خردها و مردم خردمند برای دستیبابی به آزادی/عدالت بود.
پس، بر مبنای اولویت آزادی/عدالت هم این همخردی، به دو نوع لیبرال دموکراسی (همخردی برای آزادی و سپس عدالت)، و سوسیال دموکراسی (همخردی برای عدالت و سپس آزادی) تقسیم شد.
از آغاز قرن بیستم و با ابهام در پروژه خرد و خردورزی، دموکراسی به عنوان همخردی انکار شد، و هواداران دموکراسی تنها به نام کثرتگرایی و صلح از دموکراسی دفاع میکردند. این «دموکراسی پلورالیستی» یا «دموکراسی کثرتگرا» بود.
لیبرال دموکراسی یعنی چی؟
فرقش با لیبرابیسم و دموکراسی خالی چیه؟
-------------------
بسم الله الرحمن الرحیم
دموکراسی را می توان به سه دسته دموکراسی لیبرال، دموکراسی سوسیال و دموکراسی پلورالیستی تقسیم کرد.
لیبرالیسم هم می تواند در قالب دموکراسی لیبرال یا آنارشیسم نمود یابد.