دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ دولت بر اجرای بودجه ریاضتی در «سال خلأ انتخاباتی» اصرار دارد؛ امیدیهای پارلمان هم عمدتاً همراهی خواهند کرد، چرا که اسفند ۹۸ موعد انتخابات پارلمانی است و آنها نمیخواهند تعدیل ساختاری دولت به سال ۹۸ معوق شود. سال ۹۹ هم سال آستانه انتخابات بهار ۱۴۰۰ است، و امیدیهای دولت و پارلمان، هر دو نمیخواهند که تعدیل ساختاری به آن موقع محول شود؛ پس سال ۹۷، سال «خلأ انتخاباتی» است و دولت تمام فشار هشت ساله مورد نظر خود را به این سختسال قحطسال تحمیل خواهد کرد. بدین سان، انتخابات به جای آن که نعمت ملت باشد، به نقمت ملت بدل میشود.
▬ در کنار بودجه ریاضتی سختسال ۹۷، نصف شدن بارندگیها، و عدم آمادگی دولت برای تأمین اجتماعی و امداد گسترده، سالی دشوار و حتی «فجیع» را هشدار میدهد؛ سال بسیار بسیار دشواری در پیش است، و این پیشهشدار، باید تمام مصلحان اجتماعی را به خط کند. اغتشاشات دو هفته قبل هم دو نکته را معلوم کرد؛ یکی آن که اعتراضات مهمی وجود دارند، و دیگر آن که متد اغتشاش و شبکههای ارتباطی و منابع تأمین مالی، زود هنگام لو رفت. لااقل، نگرانیها هم از عملکرد دولت جدی است. اینها صورت مسألههای دشوار سال آینده هستند. دشوارتر خواهند شد، اگر برخی فرضیات منفیتر را هم به ذهن راه بدهیم.
▬ تحت این شرایط و مضیقهها، بسیج اقتصادی برای «مقاومت ملی» لازم است. در برنامهریزی «مقاومت ملی»، اصل مهم، استفاده از هر آن چیزی است که استفاده شدنی و کارآمد است، و بسیج همه چیز و همه کس و در یک کلام، همه «ظرفیتها»، در جهت تحقق خواستهها و قواعد مستقل و آرمانی، و در عین حال اصولی و واقعبینانه. از این قرار، هیچ چیز، در این ترتیبات «مقاومت ملی»، مهمتر از پیوستگی آگاهی ملی مستقر در دورترین نقاط سرزمین، و برنامهریزی معقول و منضبط و در عین حال چابک بر تارک حکمرانی نخواهد بود. حکمرانی مکلف است که «ظرفیتهای ملی» را به «نیازهای ملی» پیوند بزند و جریانها را برقرار و تسهیل نماید.
▬ با سرشماری کامل ظرفیتها و نیازها، تابلوی اقتصادی کشور کامل میگردد. در حین تکمیل مستمر چنین جدول گسترده و عظیمی باید به تحلیل آن پرداخت، و با توجه به پارامترهای مختلفی از جمله جامعهشناسی مصرف، فوریت نیازهایی که از طریق مصرف کالا و خدمات تشفی مییابند، به رتبهبندی کالاها و خدمات مبادرت کرد تا معلوم شود که جامعه به مصرف چه خدمات غیرضروری و پرهزینهای دست میزند، و از مصرف خدمات گوناگون، چه قشرهایی بهرهمند میشوند و نقش آنان در تولید ملی به چه میزان است، و اگر دسترسی به چنین خدمات قطع یا دشوار شود، چه واکنشهایی برمیانگیزد و چه گروههایی به چه میزان خسارت میبینند. باید میزان خسارتهای برآورد شود، و تأمین اجتماعی و امداد کافی تدارک شود.
▬ این برآوردها در «تابلوی اقتصادی کشور»، به ما پیشنگرههایی در مورد عدم توازنهای احتمالی میدهد که میتوان پیش از وقوع، آنها را چاره کرد. «تابلوی اقتصادی کشور»، میزان وابستگیها و به هم پیوستگیها، و ریز خدمات را معلوم میکند؛ بدین ترتیب، اولویتهای تغییر مسیر تولید یا مصرف جامعه معلوم میشود. این تغییر مسیر، به سمت جایگزینی مصرف مادی و معنوی جامعه با چیزهایی است که کشور دارای مزیت بیشتری برای پاسخگویی به آنهاست. مزیت دیگر تهیه «تابلوی اقتصادی» برای کشوری مانند ایران که هماکنون در حال تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای و جهانی است و انزوا برازنده او نخواهد بود، این است که میتواند فعالانه در جهت تغییر ترکیب خدمات و مصارف منطقه عملیاتی خود، مقدورات درونی خویش را با آنها تطبیق دهد، و به مزیت تبدیل کند.
▬ برای تدارک و تکمیل این «تابلوی اقتصادی کشور»، ساز و برگی فراهم میشود که در عین کم هزینه بودن، کشور را از یک ظرفیت جدید فکری برخوردار میکند و نهادهای تازهای را به وجود میآورد. نهادی کردن امر تحقیق و جمعآوری اطلاعات در کف سرزمین، با استفاده از شمار بسیار نیروهای تربیت یافته در رشتههای مختلف علوم انسانی، میتواند در بلند مدت، توسعه همه جانبه و عقلایی اجزاء به هم مرتبط ساختار جامعه را میسر سازد و کم کم، به جایگزین کارآمدتر و منطقیتر و چابکتر احزاب ناکارآمد موجود، تبدیل شود و یک فرآیند «نوآوری پیوسته» در حل مسائل اقصی نقاط جامعه را رقم بزند. در «نوآوری پیوسته» شکستها به اطلاعات جدید برای بازبینی فرآیندهای آتی تبدیل میشود. زمانی که همه چیز دارای بازخورد است، ارزش ادغام شده در شکستهایمان را درک میکنیم. شکستها بینش عظیمی به ما میدهند و دور جدیدی از نوآوری را ایجاد میکنند. زمانی که به طور مداوم بینشها را به کار میبریم، نوآوری نیز پیوسته میشود. بازخورد به عنوان یک داده برای فرآیند ایدهسازی بعدی عمل میکند. ما به جای احزاب ناکارآمد فعلی، از «استارتاپهای نوآوری اجتماعی» بهرهمند خواهیم شد که کار و وظیفهشان، پیوند زدن خواست امر به معروف سیاسی مردم با بهبود کشف راهحلهای سیاسی جامعه است. بدینترتیب، نوآوری به بخشی از فرهنگ و سبک زندگی و مشغله مردم تبدیل میشود؛ مردمی که نحو مشارکت آنها در شبکههای اجتماعی نشان میدهد که خواست بلیغی برای نقادی اجتماعی دارند و در سوی دیگر، حکمرانی هم در شرایط دشوار اقتصادی نیاز دارد تا منابع را بهینه توزیع کند. پیوند این دو ظرفیت، کلید اصلی راهاندازی «استارتاپهای نوآوری اجتماعی» است. مجال مطلب ما تمام شد. اینها کلیدواژههای مطلب ما بودند که برازنده تأمل بیشتر شما هستند: «سختسال قحطسال ۹۷»، «سال خلأ انتخاباتی»، ضرورت «مقاومت ملی»، لزوم طراحی «تابلوی اقتصادی کشور»، پیوند «ظرفیتهای ملی» به «نیازهای ملی»، «استارتاپهای نوآوری اجتماعی» به مثابه جایگزین احزاب و ابزاری برای «نوآوری پیوسته» (همراه با اقتباسهای آزاد از دکتر پرویز پیران و فیلیپ هوروات).
مأخذ:صبحنو
هو العلیم