تزهایی در توضیح ابعاد مدیریت ”فرهنگی-جهادی“

چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    تز اول. بی‌گمان، از دیدگاه تحلیل‌گران امروز دنیای سیاست، مهم‌ترین مفهوم سیاسی اسلام، مفهوم «جهاد» است. اهمیت سیاسی این مفهوم، از آن بابت نیز هست که این سازه تئوریک، برای ترسیم خط حایلی میان بنیادگرایی شیعی و بنیادگرایی سلفی نیز دیدگاه مناسبی به دست می‌دهد. در واقع، مفهوم «جهاد»، در دیدگاه بنیادگرایی شیعی، همواره یک مفهوم عمیقاً فرهنگی بوده است، در حالی که برای بنیادگرایان سلفی، رنگ خشن و نظامی و کشورگشا به خود گرفته است.
▬    تز دوم. از این قرار است که معنای «جهاد» در یک مقیاس جهانی، در علوم سیاسی و اجتماعی امروز، یک مفهوم بسیار مهم و تعیین کننده است. به باور من، مهم‌ترین جمله آیت الله سید علی حسینی خامنه‌ای، مقام معظم رهبری، که سبک رهبری سیاسی و معنوی ایشان را نیز بوضوح توضیح می‌دهد، اشاره به «جهاد» دارد؛ این جمله که: ”بنده بیشترِ سنگینی بارم این است که نگاه کنم ببینم کجا شعله‌ی جهاد در حال فروکش کردن است و به کمک پروردگار نگذارم“ (۲۰/۳/۱۳۷۵، بیانات در دیدار فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله ص). حفظ «جهاد»، مهم‌ترین وزن و جد و جهد یک رهبر شاخص در بنیادگرایی اسلامی شیعی را می‌سازد؛ و نکته بعد این است که «جهاد» یک مفهوم عمیقاً فرهنگی است. ایشان در همان ابرسخنرانی در سال ۱۳۷۵، مفهوم جهاد را این‌چنین تعریف فرموده‌اند: «یکی از نکات برجسته در فرهنگ اسلامی، که مصداق‌های بارزش، بیشتر در تاریخ صدر اسلام و کمتر در طول زمان دیده می‌شود، فرهنگ رزمندگی و جهاد است. جهاد هم فقط به معنای حضور در میدان جنگ نیست؛ زیرا هر گونه تلاش در مقابله با دشمن، می‌تواند جهاد تلقّی شود. البته بعضی ممکن است کاری انجام دهند و زحمت هم بکشند و از آن، تعبیر به جهاد کنند. اما این تعبیر، درست نیست. چون یک شرط جهاد، این است که در مقابله با دشمن باشد. این مقابله، یک وقت در میدان جنگِ مسلحانه است که جهاد رزمی نام دارد؛ یک وقت در میدان سیاست است که جهاد سیاسی نامیده می‌شود؛ یک وقت هم در میدان مسائل فرهنگی است که به جهاد فرهنگی تعبیر می‌شود و یک وقت در میدان سازندگی است که به آن جهاد سازندگی اطلاق می‌گردد. البته جهاد، با عنوان‌های دیگر و در میدان‌های دیگر هم هست. پس، شرط اوّلِ جهاد این است که در آن، تلاش و کوشش باشد و شرط دومش این‌که، در مقابل دشمن صورت گیرد».
▬    تز سوم. تمایز معنوی مفهوم «جهاد» میان بنیادگرایی اسلامی شیعی و سلفی، در میراث امام سید روح الله موسوی خمینی (ره) نیز با تأکید به مفهوم «جهاد اکبر» مشهود است. با این ابرام که جهاد مسلک سازندگی معنوی انسان است، نه قتل عام خونین انسان‌ها. در تلقی امام خمینی (ره)، «اساساً اسلام براى سازندگى آمده است. و نظر اسلام به ساختن انسان است. جهاد براى سازندگى. سازندگى انسان خودش را، مقدّم بر همه جهادهاست. اين است كه رسول اكرم ”جهاد اكبر“ فرموده‏اند -كافى، ج ۵، ص ۱۲. ر. ك: شرح چهل حديث، امام خمينى، حديث اول. جهادى بس بزرگ است و مشكل. و همه فضیلت‌ها دنبال آن ”جهاد“ است. ”جهاد اكبر“ است؛ جهادى است كه با نفْس طاغوتى خودش انسان انجام مى‏دهد» (صحيفه امام، ج.‏۸، ص.۳۰۰، زمان: ۵ تير ۱۳۵۸، سخنرانى در جمع دانشجويان دانشگاه صنعتى اصفهان، با عنوان «اسلام، دين سازندگى»). اصل «جهاد» در تلقی امام خمینی (ره)، به عنوان پیش شرط «جهاد متکی بر حدید»، همین مضمون عمیقاً فرهنگی، «جهاد اکبر» است. این، یک خط حائل مهم، میان مفهوم «جهاد» در بنیادگرایی شیعی و سلفی است.
▬    تز چهارم. مفهوم اخیرتر «مدیریت جهادی» را باید به اتکاء این برداشت اصولی از «جهاد» نزد دو رهبر بنیان‌گذار بنیادگرایی شیعی، یعنی امام خمینی (ره) و آیت الله خامنه‌ای درک کرد. در واقع، «مدیریت جهادی»، که خود را بویژه در عملکردهای انقلاب اسلامی طی نبرد هشت ساله به خوبی نشان می‌دهد، نشان‌گر تمایز مهمی میان یک «شیوه بوروکراتیک» و «شیوه فرهنگی-جهادی» بوده است. در «شیوه بوروکراتیک»، نحوی انتظام از بالا به پایین، خواهان انضباط کامل شهروندان تحت فرمان یک بوروکراسی آهنین است. در مقابل، «روش بوروکراتیک»، در «شیوه فرهنگی-جهادی»، «ارزش»های متعالی جمع یا هنگ است که جمع را با نرمی و تدریج، اما مؤثر و کوبنده، به هماهنگی در مقابل «دشمن» به پیش می‌راند. نظم اجتماعی، در این شیوه، از طریق اتحاد فرهنگی در مقابل «دشمن» به دست می‌آید. در این معنا، وزن واژه «فرهنگ» به پیشوند «فر» بار شده است که به معنای «پیش»، «به سوی پیش»، و «به پیش» است و اشاره مستقیم به «ارزش»ها دارد. بدین ترتیب، در اصطلاح و عبارت، نهایتاً، «فرهنگ» به «ارزش»ها و قواعد پیشران جامعه اطلاق می‌شود، و «مدیریت فرهنگی-جهادی» با توش و توان «ارزش‌ها» است که حرکت می‌کند.
▬    تز پنجم. میراث نهادی انقلاب اسلامی ایران، برآور نحوی عبور از این دو گانه مفهومی بوده است، به نحوی که «شیوه فرهنگی-جهادی» در همه موقعیت‌ها جای شیوه «بوروکراتیک» را می‌گیرد، حتی در موقعیت‌هایی که همه به فکر اعمال بوروکراتیک و آهنین نظم هستند؛ یعنی زمان جنگ. انقلاب اسلامی، صحنه قدرت و اهمیت «فرهنگ» است. در این انقلاب، با شکل‌گیری یک نهاد دفاعی عقیدتی که از همان ابتدا، پسوند «نامنظم» به معنای «غیر آرتشی» (با تأکید بر مد الف) را در پس گروهی از نیروهای مدافع داشت، عملکرد «شیوه فرهنگی» را حتی در موقعیت‌های بحرانی، و حتی، جنگ حائلی مانند نبرد کوبنده هشت ساله نشان داد. از این زاویه دید، انقلابی‌ترین نهاد انقلاب اسلامی، بی‌گمان نیروی مقاومت بسیج هشتاد میلیونی است. این نهاد، بوضوح نوع نگاه انقلاب اسلامی به قدرت سیاسی را نشان می‌دهد. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بویژه نیروی مقاومت بسیج، اتکاء اندکی به «نظم بوروکراتیک»، و اتکال بیشتری به قدرت و توش و توان «عقیدتی» دارد. در واقع، قدرت این نیروی دفاعی، از ابتدا، بر مبنای یک پایه «فرهنگی-جهادی» بنا شده است. این که عملکردهای این نیروی دفاعی از بدو تأسیس تا کنون برای نیروهای متخاصم همواره گیج کننده بوده است، به این عامل مهم باز می‌گردد. از این قرار است که مفهوم «سیاست» و «قانون» در جمهوری اسلامی، همواره، مفهوم ویژه‌ای است که بار نیرومند «فرهنگی-جهادی» دارد، و بر یک مبنا و پایه عقیدتی استوار است.
▬    تز ششم. راه‌اندازی یک «جریان سازمانی فرهنگی-جهادی» همواره دشوارتر از یک «سازمان‌دهی آهنین بوروکراتیک» است، چرا که مبتنی بر همفکری و اقناع و اتحاد عقیدتی در ارزش‌های پیشرو خواهد بود، و این اتحاد عقیدتی همیشه به سهولت به دست نمی‌آید و نیاز به «کار فرهنگی» دارد. ولی وقتی ارابه «سازمان فرهنگی-جهادی» به حرکت در می‌آید، نوعی از سازمان چابک را رقم می‌زند که آهنگ حرکت آن، چندین برابر شتابناک‌تر و مؤثرتر و پرنفوذتر و کارآمدتر از یک «سازمان آهنین بوروکراتیک» است، سرّ و دلیل آن هم این که امروز، سازمان‌دهی و مدیریت، مبتنی بر مفهوم مهم «نوآوری» گردیده است؛ وقتی فرض ما در مورد سازمان، «انسانی» است نه «ماشینی»، فرآیندهای «نوآوری»، به جای آن که تنها در تارک سازمان متمرکز باشد و سایر اجزاء سازمان تنها مجری و عمل کننده باشند، در سر تا سر سازمان منتشر است. بدین ترتیب، هر یک از عاملیت‌های سازمان، در جای خود، مشغول نوآوری در شیوه‌ها و عملکردهاست، و این، سرزندگی، پختگی، و چابکی قابل ملاحظه‌ای به سازمان می‌بخشد.
▬    تز هفتم. امروزه، پیشرانی یک «کشور نوآور»، به هیچ عنوان، ساده نیست. برای تحریک و برانگیختن «نوآوری» در یک کشور، با طیف متنوعی از موانع از درون و بیرون کشور، و آن‌چه نوآوری را در مسیری قرار می‌دهد که خودش را تقویت کند، مواجه خواهیم شد، و فایق آمدن به این موانع، نیاز به آن دارد که یک تصمیم‌سازی منتشر و در عین حال همگرا در همه عاملیت‌های سازمان، با تشخیص محلی و بهنگام، موانع را از جلوی پای سازمان بردارد، و این با مدیریت بوروکراتیک میسر نیست. سطح مناسب و مهمی از انعطاف نیاز است که در عین حال، جهت‌گیری‌های کلی را نیز یادآوری کند. از این قرار، باید به مدیریت «فرهنگی-جهادی» به مثابه یک «فضای تنفسی نوآوری» نگاه کرد؛ یک «فضای تنفسی نوآوری» که افراد با تنفس در آن، به تشخیص و تحلیل و نوآوری برای برداشتن موانع اعمال مدیریت جهادی برانگیخته می‌شوند. با این فرض است که مهم‌ترین وظیفه «رهبری»، این خواهد بود که «فضای تنفسی نوآوری» را با مدیریت انسانی و اقناع گسترده زنده نگه دارد؛ این که «نگاه کند و ببیند کجا شعله‌ی جهاد در حال فروکش کردن است و به کمک پروردگار نگذارد».
▬    تز هشتم. «فضای تنفسی نوآوری» شامل مجموع همه طرف‌ها و شرکای کنش اجتماعی است و با کوتاه نظری نمی‌سازد. در پیشرانی بوروکراتیک کشور، به فرآیندهای تصمیم‌گیری و اجرا، به مثابه توسعه یک‌باره ایده و خط‌مشی سیاسی از بالا به پایین نگاه می‌کنند. این، در حالی است که در یک سازمان‌دهی چابک که در خور سیاست عمیقاً تحول یابنده امروز است، تلاش‌های نوآورانه منحصراً بر آینده و ایده و خط‌مشی سیاسی بعدی تمرکز دارند و باید داشته باشند. از این دیدگاه، ایجاد یک مسیر نوآورانه مستلزم فرآیندهای وسیع و انتشاریافته‌ای است که طی آن، ایده‌ها در هر نقطه‌ای مجال طرح می‌یابند، به رسمیت شناخته می‌شوند، امتحان می‌شوند، به سمت اجرا می‌روند، بازخورد می‌گیرند، تصحیح می‌شوند و نهایتاً به فرمول‌های عملیاتی در سر تا سر  کشور بدل می‌گردند، و بدون توقف، به سمت مسیرهای آینده معطوف می‌شوند، و نقش «رهبری» این است که همه تلاش‌ها را به سمت هدف معنوی معطوف دارد، و در عین حال، «ببیند کجا شعله‌ی جهاد در حال فروکش کردن است و به کمک پروردگار نگذارد».
▬    تز آخر. هنگامی که فرد فرد ملت، در جست و جوی کشف راه‌های جدید و محلی برای افزودن ارزش به «فضای تنفسی نوآوری در کشور» می‌گردند، همه چیز به طور پیوسته استمرار می‌یابد. در این صورت، «شکست‌ها» هم به اطلاعات تبدیل می‌شوند و ارزش خاص خود را به عنوان دستمایه گام‌های آینده پیدا می‌کنند. در یک سازمان ملی فعال، که همه چیز دارای بازخورد است، حتی ارزش ادغام شده در شکست‌ها هم درک می‌شود. محدودیت‌ها و شکست‌ها بینش عظیمی به مردم می‌دهند و دور جدیدی از نوآوری را ایجاد می‌کنند. این، مزیت مدیریت فرهنگی-جهادی یک اجتماع است؛ این که همه چیز متکی بر بینش‌هاست، و زمانی که به طور مداوم، بینش‌ها را به کار می‌بریم، «نوآوری» نیز پیوسته می‌شود. بازخورد به عنوان یک داده برای فرآیند ایده سازی بعدی عمل می‌کند. توسعه چابک، به صورت مرحله به مرحله و تکاملی تحویل ملت می‌شود و مردم با ارتباط‌های تنگاتنگ و متقابل با یکدیگر، سطح بالایی از رضایت جمعی را تجربه خواهند کرد (توأم با اقتباس‌های آزاد از فیلیپ هاروات).
مأخذ:همشهری ماه
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.