فیلوجامعه‌شناسی

کالهون5/جنبش‌های اجتماعی نوین؛ استمرار در دفاع به جای حمله

فرستادن به ایمیل چاپ

کرایج ادامه مطلب...کالهون


به عقیده نظریه پردازان، «جنبش‌های اجتماعی قدیمی»، آرمان‌گرا بودند و تلاش می‌کردند از طریق غلبه بر روابط سلطه و استثمار کل جامعه را از نو بسازند. در مقابل، «جنبش‌های اجتماعی نوین»، به دفاع از حوزه‌های خاصی از زندگی می‌پردازند؛ مطالبات آن‌ها محدودتر و در عین حال، کمتر قابل چون و چرا کردن است. در اینجا، نظریه «جنبش‌های اجتماعی نوین» اشاره ارزشمندی به اهمیت دفاع از زیست-جهان‌های خاص و ارتباط آن‌ها با مطالبات بی‌چون و چرا دارد، ولی این اشاره ارزشمند با ادعاهای تاریخی گمراه کننده همراه شده است. این نظریه‌پردازان گمان می‌نند که سوسیالیسم، یک پروژه اتوپیایی فراگیر است. جنبش‌های اجتماعی نوین، از این «ضعف انرژی‌های اتوپیایی» پدید آمدند، و مظهر تأکید غالباً محافظه‌کارانه نوین بر دفاع از روش‌های به خطر افتاده زندگی بودند.

                ولی، واقعیت دقیقاً بر عکس این پندار نظریه‌پردازان است. جنبش کارگری نیز به اندازه «جنبش‌های اجتماعی نوین»، در بیشتر مبارزاتش، دفاعی عمل کرده و بندرت به دنبال بازسازی کامل اجتماع بوده است. چپ سنتی، همیشه در تاریخ خود، معمولاً به انرژی‌های اتوپیایی بدگمان بوده است. هر چند این انرژی‌ها، گاه و بی‌گاه فوران کرده‌اند. در واقع، «چپ سنتی»، در اواخر سدۀ نوزدهم طی دوران تثبیت و نهادینه شدن جنبش «پسااتوپیایی» شکل گرفت؛ چپ سنتی، جایگزین شکوفایی اولیه جنبش‌های اتوپیایی‌تر شد و لقب سنتی را به خاطر مقاومت در مقابل جنبش‌های نوین، نه فقط در دهه 1960، بلکه در اوایل سدۀ بیستم و پس از آن کسب کرد. در واقع، چپ جدید (و در معنای کلی‌تر، «جنبش‌های اجتماعی نوین») را بیشتر می‌توان تلاشی برای بازیابی انرژی‌های اتوپیایی اوایل سدۀ نوزدهم در نظر گرفت. این جنبش‌ها، از آن‌جایی که در پیوندهای زندگی روزانه و اجتماعات ریشه داشتند، غالباً در اهداف خود، رادیکال و حتی اتوپیایی بودند.

                آن طور که ضرب‌المثل می‌گوید، «بهترین دفاع حمله خوب است»، لذا تشخیص لحظات دفاعی جنبش‌های عمومی سدۀ نوزدهم از لحظات حمله آن دشوار است. در واقع، این لحظات، غالباً به شکل دو روی یک ایدئولوژی اتوپیایی جلوه می‌کنند. ریشه دیدگاه‌های اتوپیایی (یا بخشی از جذابیت آن‌ها)، اغلب در سنت‌های دینی و/یا تصورات مربوط به دوران طلایی صنعت‌گران یا کشاورزان کوچک است که به تازگی نابود شده است. در همین حال، این آرمانشهرها، با بسیاری از گرایش‌ها و خصوصیات جامعه معاصر در تنش و تقابل بودند. خط حایلی بین کناره‌گیری از این دنیا برای آماده شدن برای دنیای دیگر، یا حفاظت از زندگی سالم‌تر، و کناره‌گیری به منظور ایجاد الگویی که بتواند روابط اجتماعی را در سطح عام‌تر تغییر دهد، وجود نداشت. بررسی نحوه ریشه گرفتن جنبش‌های اجتماعی اوایل سدۀ نوزدهم، از مسائل و پیوندهای زندگی روزمره و دفاع از روش‌های ارزشمند زندگی اهمیت زیادی دارد، و باید در نظر داشته باشیم که پندار ما طوری نباشد که این امر آن‌ها را ذاتاً محافظه‌کار و از انرژی‌های اتوپیایی محروم ساخته است. این خاستگاه‌ها، موجب رادیکال شدن بسیاری از جنبش‌ها شدند، حتی وقتی که این جنبش‌ها برنامه‌های جامعی برای بازسازی جامعه نداشتند.

دورکیم در مقالۀ ”علم اخلاق و جامعه‌شناسی اخلاق“

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...آزاد


• امیل دورکیم، قبل از بازگشت از آلمان و متأثر از مکتب تاریخی آلمانی، در 1887، مقاله‌ای با عنوان «علم اخلاق و جامعه‌شناسی اخلاق» نوشته است. در آنجا می‌نویسد: «اقتصاد اجتماعی، ترکیب ساده محصولات تولیدی نیست». مهم نیست، بدانیم که چگونه تولید محقق می‌شود، بلکه اهمیت دارد بدانیم مردم چگونه زندگی می‌کنند و حد و اندازه‌ای که فعالیت اقتصادی می‌تواند به اهداف اخلاقی زندگی، عدالت خواهی و انسانیت دست یابد را بشناسیم.

• دورکیم در نظریه اخلاقی‌اش، به بحثی نظیر آن چه در سنت ارسطویی در باب امور جهان‌شمول انضمامی بوده و در آن صورت و ماده یکی می‌شوند، پرداخته است. دورکیم، ارسطووار می‌گوید که اصول اخلاقی، مفاهیم و تصوراتی متعالی یا صورت‌هایی انتزاعی، آن گونه که در نزد عقل گرایان دیده می‌شوند، نیستند. افزون بر این، اصول اخلاقی صرفاً وقتی معنادار می‌شوند که به عنوان بخشی از تحلیل‌های تاریخی و تجربی از قوانین مالکیت، قراردادها، کار، وراثت و نظایر آن‌ها قلمداد شوند.

• اخلاق، وظیفه و قانون، محصولات تقسیم کار پیچیده‌ای هستند که تعهدات، حقوق و کارکردهای فردی را ایجاد می‌کنند.
• آن‌ها، نوع جدیدی از فرد را ایجاد می‌کنند که موجودی اخلاقی است که در رابطه‌ای دیالکتیکی میان وجدان جمعی و خودمختاری فردی ساخته می‌شود.
• در نظر دورکیم، این، جوهر عدالت اجتماعی است.
• عدالت اجتماعی و خودمختاریِ اخلاقی، صرفاً می‌توانند در درون زندگی واقعی نهادهای اجتماعی معنادار گردند.

آخرین بروز رسانی در یکشنبه, 23 بهمن 1390 ساعت 21:11

کالهون4/جنبش‌های اجتماعی قدیم و نوین، برای بازسازی روابط انسانی

فرستادن به ایمیل چاپ

کرایج ادامه مطلب...کالهون


کناره‌گیری از تفکر غالب جامعه به منظور بازسازی روابط انسانی، مضمون اصلی جنبش‌های اشتراکی اوایل سدۀ نوزدهم و همین طور مضمون اصلی جنبش‌های دینی غالباً هزاره‌گرایی بود که گاه مشترکاتی با هم داشتند. مثلاً دیدگاه اشتراکی رابرت اُوِن، نظر لاک در مورد شباهت و انعطاف‌پذیری ذات انسان را مطرح می‌کرد. همین طور، شارل فوریه، 1620 نفر برای اجتماع تعاونی مد نظر خود پیش‌بینی کرده بود، چون تمام ترکیبات ممکن از احساسات متمایز و ذاتی هر جنس بتواند نمود و تبلور یابد. روابط جنسی نیز برای جنبش تعالی‌گرایان نیوانگلند یک مسأله مهم بود. این نخستین بار بود که یک جنبش اجتماعی به موضوع روابط جنسی می‌پرداخت. «تعالی‌گرایان که فرهنگ مصنوع و مشحون از وحشت، آنها را به انزوا کشیده بود، گام‌هایی به سوی ایجاد روابط اجتماعی مبتنی برآزادی، رشد، عدالت و عشق برداشتند». هم‌زمان، تجارب اشتراکی مثل بروک فارم، جهت پرورش خودشکوفایی و روابط اجتماعی عادلانه و مولد طراحی شدند.

                    به عبارت دیگر، کانون توجه ملی‌گرایی در اوایل سدۀ نوزدهم، اگر هویت نبوده پس چه بوده؟ فیخته می‌نویسد «ملت‌ها افرادی با استعدادهای خاصند». حداقل در «دوران شکوفایی ملت‌ها» که هم‌زمان با بحران اواسط سدۀ نوزدهم بود، ملی گرایی اساساً یک مکتب لیبرال و فراگیر تلقی می‌شد، نه دکترینی که بعداً در بسیاری از موارد به دکترینی ارتجاعی و انحصارطلب مبدل شد. این «بین المللی‌گرایی ملی‌گرایی» که مربوط به چهره‌هایی مانند ماتسینی است، مدعی بود که تمام ملیت‌های واقعی، حق ابراز وجود و استقلال دارند، و در حقیقت، خود را مدافع آزادی در مقابل امپراطوری (مضمونی که هرگز به طورکامل از میان نرفت) معرفی می‌نمودند. ناسیونالیسم، همانند جنبش‌های معاصر که بر مشروعیت هویت تأکید می‌کنند، تا حدودی معلول ظهور دولت مدرن و ایدئولوژی حقوق بود. ایدئولوژی ناسیونالیسم، به بخش اساسی دستگاه مشروعیت‌سازی و روزنه‌ای همیشگی برای طرح ادعاهای جدید تبدیل شده بود. ملیت، به رغم ایدئولوژی نهفته در خود ملی‌گرایی، هیچ گاه فقط یک هویت مشخص نبود، که صرفاً از گذشتگان به ارث رسیده باشد، بلکه همیشه برساخته و ادعایی در درون قلمرو هویت‌ها بود. جنبش‌های ملی‌گرا، نه فقط ادعای استقلال اقوام خاصی نسبت به دیگران را داشته‌اند (مثلاً برای مجارستانی‌ها برضد امپراطوری اتریش یا به مدتی اندک، برای تگزاسی‌ها در مقابل مکزیک و ایالات متحد)، بلکه برای هویت ملی در مقابل طبقه، منطقه، لهجه، جنسیت و دیگر هویت‌های فرعی اولویت قایل بودند.

                    آخرین، اما نه کم‌اهمیت‌ترین نکته در این خصوص این است که باید مشخص کنیم که چگونه جنبش‌های اولیه کارگران در سطح گسترده درگیر سیاست هویتی بوده‌اند. مارکس و کثیری از فعالان دیگر، این ادعا را مطرح کردند که هویت مشترک کارگران باید بر انواع هویت‌های صنفی، منطقه‌ای، قومی و غیره اولویت داشته باشد. با این حال، این قرائت قاطع از ادعای هویت برای طبقه کارگر، خصوصاً در اوایل سدۀ نوزده، اگر نگوییم اصلاً محقق نشد، باید بگوییم که بندرت تحقق پذیرفت. چیزی که به دست آمد، قرائت‌های معتدل‌تری از همبستگی طبقه کارگر بود که در آن، هویت‌یابی اولیه از طریق گروه صنفی یا محلی به ابزار ایجاد گفتمان یا جنبش مبتنی بر هویت‌های طبقاتی ملی (یا بین‌المللی) تبدیل شد. این برداشت معتدل از عضویت طبقاتی با تلقی روشن مارکسیستی از افرادی که به یکسان اعضای طبقه کارگر را تشکیل می‌دادند، کاملاً تفاوت دارد. فی‌الجمله، آنچه واقعیت تاریخی اویل سده نوزدهم است، هویت‌های منعطف و دلخواهانه‌ای است که کارگران برای خود اتخاذ می‌کردند.

کالهون3/جنبش‌های اجتماعی نوین؛ هویت، استقلال و خودشکوفایی

فرستادن به ایمیل چاپ

کرایج ادامه مطلب...کالهون


«جنبش‌های اجتماعی نوین» (NSMs)، در قیاس با اهداف عمدتاً نفع‌جویانه و اقتصادی جنبش کارگری نهادینه شده و احزاب سوسیال-دموکرات اروپا، تأکید اساسی را بر «سیاست هویتی» می‌نهد. با این حال، بسیاری از خود این جنبش‌ها، ریشه در جنبش‌های اواخر سدۀ هیجدهم، و اوایل سدۀ نوزدهم دارند: ریشه ایدئولوژی فمینیسم مدرن به مری ولستنکرافت برمی‌گردد. خاستگاه جنبش گسترده زنان به توجه اساسی به برابری جنسی و بازتعریف جنسیت در سوسیالیسم متمایل به اُوِن، و مشارکت نابرابر زنان در مبارزات لغو برده‌داری، جنبش پاکدامنی و دیگر «مبارزات اخلاقی» اوایل سدۀ نوزدهم باز می‌گردد.

               با این حال، جستن این ریشه‌ها، لزوماً به معنای شناسایی روند خطی و تک سویۀ گسترش جنبش‌ها نیست. این ادعا که زنان از هویت و موضع اخلاقی مستقلی برخوردارند، در اوایل سدۀ نوزده، نسبت به سال‌های بعد شکل متفاوتی به خود گرفت. در واقع، رندال معتقد است که همین مفروضات فمینیست‌های سدۀ بیستم در مورد برابری، «فهم این را که ادعای ”برابری در عین تفاوت“ می‌تواند به معنای گامی اساسی به جلو باشد، دشوار می‌کند. … تأکید بر برتری اخلاقی زنان است که می‌تواند مبنای مطمئن جدید، و نوعی انرژی تازه و ادعای نوین درباره پتانسیل متمایز زنان به بار آورد». این مسأله در چارچوب معیارهای ایجاد شده توسط «جنبش‌های اجتماعی نوین» (و نظریه‌های بسیار جدید پساساختارگرا و فمینیستی) راحت‌تر قابل تشخیص است تا در چارچوب لیبرالیسم و جهانی‌گرایی کلاسیک که مفروضات مورد اشاره رندال را القا می‌کنند. سخن کاترین بارمبی به پیروی از اُوِن مبنی بر اینکه «زنان و مردان از لحاظ نوع دو گونه‌اند، و از لحاظ برابری [حقوق]، یکسانند»، دیگر به نظر چندان عجیب نمی‌آید. زنان در اوایل سدۀ نوزدهم، مدعی بودند که تفاوت از نظر اخلاقی و افکار عموم امری معقول است، در حالی که این تفاوت تا ربع آخر سدۀ بیستم به روشنی تعریف نگردیده بود. «همان طوری که طبق خواست الهی، دو جنس، با هم انسانیت را شکل می‌دهند، معتقدم که اراده الهی بر این استوار است که اثر و تلاش هر دو جنس، در کنار هم، برای تکمیل موفقیت هرگونه نهاد انسانی یا تمام شاخه‌های این نهادها ضروری باشد». ادعا فقط این نبود که خصوصیات متفاوت زن و مرد مکمل هم‌اند. این ادعا را که فرهنگ غالب [پدرسالار] هم با تعصب بیشتری قبول دارد، ادعا این است که نوعی اقتدار اخلاقی علی‌حده در زنان هست که در اوایل سدۀ نوزدهم، به طور فزاینده در حال جدایی از حوزه عمومی بود. در آن دنیای کاملاً خانگی، زنان می‌توانستند فرهنگی را برای خود بسازند (و چنین هم کردند) که تماماً یک فرهنگ تحمیلی نبود، و در درون خود، امکان‌های اظهار و ابراز را هم به همراه داشت… این اظهار و ابراز می‌توانست به اظهار خودمختاری تبدیل شود. شگفت آن‌که ادعای داشتن هویتی متمایز و احتمالاً مستقل در خانه، مبنایی برای خروج از خانه و طرح ادعاهایی در حوزه عمومی شد. همان طوری که مری رایان نشان داده است، بین سال‌های 1830 تا 1860، حیات عمومی شهروندان امریکایی به سرعت رشد یافت. موضوع، فقط فعال شدن توده خاصی از مردم نبود، بلکه گسترش تنوع در توده‌های درگیر در حوزه عمومی بود. بعضی از این توده‌ها، زنان خودمختاری بودند که خود را با ادعاهای متمایز در مورد هویت مطرح می‌نمودند، ادعاهایی که با ادعاهای حوزه‌های عمومی تحت سلطه مردان در جهت کنار گذاشتن زنان چندان بی‌ارتباط نبودند. آنها مفهوم خانه را به عنوان یک منبع اقتدار می‌گرفتند و آن را مستمسکی برای ورود به حوزه عمومی می‌کردند.

آخرین بروز رسانی در سه شنبه, 25 بهمن 1390 ساعت 13:28

ــ̓ ̓ـکوتیشن: سن آگوستین درباره طریقت یزدان برای صلح

فرستادن به ایمیل چاپ

سن آگوستین در ادامه مطلب...«شهر خدا»


• حال باید توجه داشت که خداوند متعال، آن سرور مشفق ما، در دو فقره از فرامین بزرگش، به بندگان یاد داده است که آفریدگار و همسایه خود را دوست بدارند.

• مفهوم این فرمان بواقع این است که باید سه چیز را همواره دوست بداریم: خدا همسایه و خودمان را؛ زیرا حقیقت امر این است که بنده دوستدار خدا، اگر در عین حال، نفس خود را نیز دوست بدارد، مرتکب اهانتی نسبت به مقام الوهیت نگردیده است.

• اما لازمه حب خدا این است که بنده دوستدار، نه تنها خود به انجام این وظیفه کمر بندد، بلکه به علت همان عشق و محبتی که نسبت به خدا دارد همسایگان را نیز به دوست داشتن وی (خدای معبود) تشویق کند.
• نیز، از اینجا که دوست داشتن خدا مفهومش دوست داشتن همسایه است، پس بر ذمه او فرض است که در تأمین وسایل زندگانی  همسایه از بذل هیچ گونه کمک دریغ نورزد. مفهوم فرمان الهی در این مورد مسلماً چنین است (و چنین باید تعبیر شود) که بنده دوستدار، به هر میزان که نفس خود را دوست می‌دارد، همسایه را نیز باید به همان میزان دوست بدارد و عین این محبت را نسبت به اهل بیت (زنش، بچه‌هایش، خانواده‌اش) و نیز نسبت به تمام افراد انسانی مبذول دارد. و در قبال این خدمتی که به همسایه می‌کند، بحق، می‌تواند انتظار داشته باشد که او نیز در لحظه نیاز شرط دوستی و همسایگی را بجا آورد و با وی معامله متقابل نماید.
• از این قرار، با اجرای فرامین الهی به نحوی که تفسیر شد، بشر در محیطی صلح‌آمیز که ناشی از توافق و سازگاری وی با تمام جهانیان است به سر خواهد برد.
• فرمان خداوند بدین گونه است که بنده وی اولاً به هیچ انسانی نباید آزار رساند، و ثانیاً، تا آنجا که مقدورش باشد، باید به همه انسان‌ها کمک نماید. و در قلمرو اجرای این فرمان، اقربا و خویشاوندان خود وی اولویت دارند، و آن‌ها هستند که باید در درجه اول از توجه و عنایت او بهره‌مند گردند. به این ترتیب، مقامی که بنده فرمان‌بردار خدا در جامعه انسانی برای خود احراز می‌کند، توأم با نظم آن جامعه، وسایل بیشتری برای تمتع و بهره‌مند شدن از مواهب حیات در اختیارش می‌گذارد، و به همین دلیل است که پولوس قدیس می‌فرماید: «هر آن کس که خویشاوندان خود را آسوده نسازد و برای اعضای خانواده‌اش وسایل راحتی تأمین نکند، بحقیقت، منکر ایمان مسیح و از کافر بدتر است».
• زیرا که پایه صلح و آرامش خانوادگی، چیزی جز استقرار نظم در آن خانواده نیست، و این، حکومتی است که در آن بزرگان خانواده و کسانی که وسایل راحتی و اعاشه اعضای خانواده را فراهم می‌کنند، به صورت فرماندگانی در می‌آیند که اوامرشان بر باقی اجزای خانواده مجری است. مثلاً اوامر شوهر نسبت به زن، اوامر والدین نسبت به اطفال، و اوامر اربابان نسبت به خدمتگزاران. و آن عده از افراد انسانی که وسایل معیشت و راحتی آن‌ها تأمین شده است، از تأمین‌کنندگان این وسایل اطاعت می‌کنند؛ زن‌ها از شوهران، کودکان از والدین، و خدمتگزاران از اربابان خود. اما در خانواده انسان مؤمن (آن رهرو سرای آخرت)، خدمتگزاران حقیقی، بواقع، همان فرمانروایان ظاهری هستند؛ زیرا حکومت این گونه زیردستان مؤمن به هیچ وجه معلول غریزه جاه‌طلبی یا حب قدرت نیست، بلکه ناشی از پیوندی است که در حین اجرای دقیق یک وظیفه به وجود آمده است. حکومت آن‌ها، آمیخته به غرور و تحکم نیست، بلکه شفقتی است توأم با نوازش.

بروزرسانی‌دورۀ‌جامعه‌شناسی‌ارتباطات‌توده‌ای

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد ادامه مطلب...حاجی‌حیدری


← دورۀ 2-91-90 ”جامعه‌شناسی ارتباطات توده‌ای“ در دانشكدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران، بر مبنای تدارك مهارت‌های لازم در زمینۀ شناخت عمومی از ارتباطات، ارتباطات توده‌ای و وسایل ارتباط توده‌ای، تدارك دیده شده است.

← ما در این دوره سه هدف را دنبال می‌كنیم:

      ← مهم‌ترین منظور، علاقمندسازی دانشجویان به نهاد ارتباطات توده‌ای و رسانه‌ها به عنوان نیرومندترین نهاد اجتماعی در حال حاضر است، تا انرژی لازم را برای تداوم مطالعات خود در طول دورۀ تحصیل به دست آورند. دو هدف دیگر حول این هدف پی‌گیری می‌شوند؛
      ← در این دوره تلاش می‌شود تا با در نظر گرفتن نهاد ارتباطات توده‌ای در زمینه اجتماعی، احوالات آن و مناسبات آن را با زمینه اجتماعی، مورد بررسی قرار دهیم؛
      ← و منظور سوم، آشنا كردن دانشجویان با مفاهیم اساسی مهم مطرح در این حوزه است.
← تفهیم مطالب به دانشجویان محترم، به شیوه‌های ارائه مطالب و زمینه‌های اصلی، بحث كلاسی، مطالعات دانشجو، ارزیابی مطالعات دانشجویان، و مشورت با استاد صورت می‌گیرد.

░▒▓ برنامه‌دوره
← اعلام برنامۀ ترم/معرفی منابع
← گشایش مبحث (منتخب سه‌گانه ماتریکس/منتخب پنج‌گانه آخرین دشمن)
← سیر ارتباطات و درك عمومی از ارتباط و ارتباطات رسانه‌ای
      ← تحلیل ارتباطات رسانه‌ای در سطح خرد (فصول 3 و 7/مباحث كلاس)
            ← هویت رسانه‌ای
      ← تحلیل ارتباطات رسانه‌ای در سطح كلان (فصول 4، 5 و6/مباحث كلاس)
            ← ظهور عمومیت رسانه‌ای
            ← تسری عمومیت رسانه‌ای: جهانی‌شدن
            ← فایق آمدن بر عمومیت‌های پیشین: دگرگونی در سنت

░▒▓ منبع‌اصلی
← فصول سوم تا هفتم از جان بروکشایر تامپسن (1380)، رسانه‌ها و مدرنیته؛ نظریۀ اجتماعی رسانه‌ها، ترجمه مسعود اوحدی، تهران، سروش.

░▒▓ منبع‌جنبی
← سید محمد مهدی‌زاده (1389)، نظریه رسانه؛ اندیشه‌های رایج و دیدگاه‌های انتقادی، تهران: همشهری.
← ریچارد گراسین و جی. دیوید بالتر (1388)، رسانه‌ای‌سازی مجدد؛ درک رسانه‌های جدید، ترجمه رحیم قاسمیان، تهران: مهرنیوشا.

بروزرسانی‌دورۀنظریه‌های‌جامعه‌شناسی‌دو

فرستادن به ایمیل چاپ


دکتر حامد حاجی‌حیدری


← دورۀ 2-91-90 نظریه‌های جامعه‌شناسی دو، در دانشكدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران، بر مبنای تدارك مهارت‌های ضروری درک نظریه‌های كلاسیك جامعه‌شناسی طراحی گردیده است. هدف از مطالعه نظریات جامعه‌شناسی كلاسیك، به دست آوردن سویه‌های اصولی و تعیین‌کننده تفكر اجتماعی است. ریل‌هایی که حرکت‌های امروز در نظریه جامعه‌شناختی در راستا و چهارچوب آنها صورت می‌گیرد.

← در مورد كسانی كه باید در این مرحله مورد مطالعه قرار گیرند، اختلاف نظر وجود دارد. بسیار حایز اهمیت است كه متفكرانی كه در این مرحله برگزیده می‌شوند، سررشته‌های آنچه در ادامه نظریه جامعه‌شناختی تا امروز اتفاق می‌افتد را به دست دانشجویان بسپارند.

← در مورد جایگاه هربرت اسپنسر از بریتانیا، اگوست كنت و امیل دوركیم از فرانسه، كارل ماركس و ماكس وبر از آلمان اتفاق نظر وجود دارد.
← قبلاً گئورگ زیمل آلمانی در پایه كلاسیك‌های مذکور تلقی نمی‌شد، اما پس از بازشناسی جریان‌های فكری فرجام قرن بیستم، اهمیت او محرز گردید.
← بی‌گمان، جرج كسپر هومنز، جرج هربرت مید، و تالكوت پارسنز امریكایی هم پایۀ شش متفكر مذكور نیستند، ولی مقام شامخ و تعیین‌کننده این سه، در نظریه جامعه‌شناختی تردید ناپذیر است.
← به هر تقدیر، برنامه دوره طوری تنظیم شده است که اصول و مفاهیم اساسی ناظر بر دیدگاه‌های نه متفکر مذکور را در جریان روایتی از سیر نظریۀ اجتماعی تا جنبش‌های 1968 پوشش دهد.
← ما در این دوره دو هدف را دنبال می‌كنیم:
      ← مهم‌ترین منظور، علاقمندسازی دانشجویان به نظریه اجتماعی کلاسیک است تا انرژی لازم را برای تداوم مطالعات خود در طول دورۀ تحصیل به دست آورند. ما بیشتر سؤال ایجاد خواهیم كرد؛
      ← هدف دوم، به دست دادن تصویری از سیر نظریۀ اجتماعی کلاسیک و اهم مفاهیم آن است؛ این تصویر، به شما كمك می‌كند تا برنامه‌های پژوهشی خود را با دید بازتری انتخاب كنید.
← انتظار بر این است كه این دوره، درك عمومی و در عین حال اصولی از نظریه اجتماعی را در دانشجو پایه بگذارد.
← تفهیم مطالب به دانشجویان، به شیوه‌های ارائه مطالب و زمینه‌های اصلی/ بحث كلاسی/ مطالعات دانشجو/ ارزیابی مطالعات دانشجویان/ و مشورت با استاد صورت می‌گیرد.

░▒▓ برنامه‌دوره
← كلیات/ طرح مبحث/ چشم‌انداز كلی به دوره/اعلام برنامه دوره/معرفی منابع
← مرور سیر تاریخی اندیشه تا جامعه‌شناسی مدرن
← شكل‌گیری تفكر اجتماعی مدرن؛ ایده جامعه‌شناسی علمی در اروپای آنگلوساکسون
      ← تجربه‌گرایی انگلیسی
      ← رفتارگرایی/مكتب مبادله (صص.285-269.)
      ← پراگماتیسم/مكتب شیكاگو (صص.124-112.)
      ← تكامل‌گرایی، کارکردگرایی و نظریه عمومی سیستم‌ها (صص.54-45/صص.192-129)
← شكل‌گیری تفكر اجتماعی منتقد مدرنیت؛ ایده جامعه‌شناسی انتقادی در اروپای قاره‌ای
      ← زمینه‌های فلسفی قبل از قرن بیستم
      ← سنت انتقادی چپ‌گرا(صص.67-55.)
      ← سنت انتقادی راست‌گرا(صص.106-67.)

░▒▓ منبع‌اصلی
← صفحات 45 تا 162 و 269 تا 289 از جرج ریتزر (1388)، نظریه جامعه‌شناختی معاصر و ریشه‌های کلاسیک آن؛ مقدمات، ترجمه شهناز مسمی‌پرست، تهران: ثالث.

░▒▓ منابع‌جنبی
← تیم دلینی (1387)، نظریه‌های كلاسیك جامعه‌شناسی، ترجمه بهرنگ صدیقی و وحید طلوعی، تهران: نشر نی.
← یان كرایب (1384)، نظریۀ اجتماعی كلاسیك؛ مقدمه‌ای بر اندیشه ماركس، وبر، دوركیم و زیمل، ترجمه شهناز مسمی‌پرست، تهران: آگه.

بروزرسانی‌دورۀ‌نظریه‌های‌جامعه‌شناسی‌سه

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری


← دوره 2-91-90 نظریه‌های جامعه‌شناسی سه در دانشكده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، بر مبنای تدارك مهارت‌های لازم در زمینه شناخت و تحلیل موج سوم نظریه‌های جامعه‌شناسی (شامل تجدیدنظرها پس از جنبش‌های 1968) است.

← در این دوره، دو هدف را دنبال می‌كنیم:

      ← مهم‌ترین منظور، علاقمندسازی دانشجویان به نظریه اجتماعی است تا انرژی لازم را برای تداوم مطالعات خود به دست آورند. ما بیشتر سؤال ایجاد خواهیم كرد؛
      ← هدف دوم، به دست دادن تصویری از سیر نظریۀ اجتماعی اخیر و اهم مفاهیم آن است؛ این تصویر شما را كمك می‌كند تا برنامه‌های پژوهشی خود را با دید بازتری انتخاب كنید.
← انتظار ماست كه این دوره، درك عمومی و در عین حال، اصولی از نظریه اجتماعی را در دانشجو پایه بگذارد. خصوصاً ایده‌هایی از چشم‌انداز آتی نظریه اجتماعی به آنها ببخشد.
← تفهیم مطالب به دانشجویان، به شیوه‌های ارائه مطالب و زمینه‌های اصلی/ بحث كلاسی/ مطالعات دانشجو/ ارزیابی مطالعات دانشجویان/ و مشورت با استاد صورت می‌گیرد.

░▒▓ برنامه‌دوره
← طرح مبحث/اعلام برنامۀ ترم/معرفی منابع
← گشایش بحث با مرور برگزیده سه‌گانه پدرخوانده اثر فرانسیس فورد کاپولا
← تجدیدنظر در الگوی نظریه‌پردازی چپ‌گرا
      ← ماركسیسم ارتدكس و نظریه اقتصاد سیاسی
      ← ماركسیسم ساختارگرا
      ← نظریۀ امپریالیسم فرهنگی
      ← فرهنگ توده‌ای و امریكایی
      ← مكتب انتقادی فرانكفورت
      ← ماركسیسم نوگرامشی‌ای
░ برای مطالعه:
← تجدیدنظر در الگوی نظریه‌پردازی راست‌گرا
      ← رویكردهای فمینیستی
      ← رویكردهای پسامدرنیستی و پساساختارگرا
      ← رویكردهای روانكاوانه

░▒▓ منبع‌اصلی
← درسنامه «نظریه‌های جامعه‌شناسی سه؛ چرخش فرهنگی»

░▒▓ منابع‌جنبی
← كرایج كالهون و دیگران (1387)، نظریه جامعه‌شناختی معاصر، ترجمه جمال محمدی، در حمیدرضا جلایی پور و جمال محمدی، ”نظریه‌های متأخر جامعه‌شناسی“، تهران: نشر نی، صص.456-125.
← فیلیپ دانیل اسمیت (1384)، درآمدی بر نظریه فرهنگی، ترجمه حسن پویان، تهران: دفتر پژوهش‌های فرهنگی.

ــ̓ ̓ـکوتیشن: سن آگوستین درباره ربط صلح و ایمان

فرستادن به ایمیل چاپ

سن آگوستین در «ادامه مطلب...شهر خدا»


• تمام جوامع دنیوی در پی صلح و آرامش‌اند؛ و این آرامش بر دو گونه است: یکی آرامشی که در شهر زمینی هست و سودش نصیب اعضای شهر می‌گردد، و دیگری آن آرامش ابدی که مخصوص شهروندان ملکوت است و اینان، کسانی هستند که برای مدتی مقیم خاک (سرای سپنج) بوده‌اند.

• بنابراین، اگر خواستار منطق و برهان باشیم، فقط به سوی نظامی باید میل کنیم که هدفش، تعدیل خواسته‌ها و تمایلات نفسانی است و چیزی جز آسودگی جسمانی و کمال خوشی نمی‌خواهد، زیرا که آرامش جسم، بر آرامش روح می‌افزاید و اگر این آرامش نباشد، اغتشاشی از آن نوع که بر وضع حیوانات خون‌خوار حکم‌فرماست، ایجاد می‌گردد؛ و دلیلش این است که احساسات و غرایز تند، به آن حد و میزان صحیح خود که عاری از زیان باشد، تقلیل نیافته‌اند. حال، هر دوی این‌ها (راحتی جسمانی و لذت نفسانی)، وقتی با هم ترکیب شدند، به آرامش روح و پیکر می‌افزایند. به عبارت دیگر، نظم سالم زندگی را افزایش می‌دهند. همان طور که جمله مخلوقات، با اجتناب از عللی که موجد رنج‌های جسمانی هستند، علاقمندی خود را به آرامش و سلامت پیکر خویش نشان می‌دهند، یا با ارضاء غرایز انسانی (هر آن‌گاه که لازم باشد) می‌کوشند که روح را از حد اعلای آرامش بهره‌مند سازند. عین این علاقه را (برای تأمین آرامش روح و پیکر)، با عکس‌العملی مشابه، یعنی با گریز و اجتناب از مرگ، هم به ثبوت می‌رسانند.

• ولی انسان، از آنجا که صاحب روحی معقول است، تمام آن قسمت از اعمال خود را که میان انسان و حیوان مشترک است (خوردن، خوابیدن، تولید نسل) تابع آرامش روح می‌سازد، و در اعمال و تفکراتش همیشه می‌کوشد که نوعی توافق و هماهنگی حقیقی میان این اعمال به وجود آید و این همان وضعی است که ما آن را «آرامش روح معقول» نامیدیم. برای نیل به این هدف، قرار بر این شده است که انسان از ناراحتی‌ها و آشفتگی‌های درونی که ناشی از غم و غصه است، از اغتشاشاتی که زاییده تمایلات غریزی است، و نیز از فانی شدن وجود در نتیجه مرگ، از همه این اتفاق‌ها تا آنجا که بتواند دوری جوید و هدف خود را متوجه کسب دانش (دانش سودآور) سازد، و چنان رفتار کند که اعمالش همواره با چنین دانشی قابل تطبیق باشند. اما از آنجا که مجهولات بشر همیشه فزون‌تر از دانسته‌ها و شناخته‌های وی هستند، و ناتوانی فطری بشر (در مقایسه با این همه مجهولات) توأم با عشق آتشینی که برای افزودن به دانسته‌هایش دارد، ممکن است او را به ناراحتی‌ها و اشتباهات مهلک سوق دهد، پس انسان را چاره‌ای جز توسل به تعالیم آسمانی نیست که کمک‌ها و دستورهای آن را با یک حس اطاعت محکم و از روی میل و اراده قبول کند و در تمام مدتی که از محضر خالق خود غایب است، یعنی در طول مدتی که مقیم خطه خاک است، به نیروی ایمان، و نه به کمک باصره، قدم بردارد. بنابراین، آرامش روح و پیکر چنین انسانی ناشی از همین ایمان وی به خداست و صلحی که بدین‌سان بین مخلوق فانی و خالق فناناپذیر او به وجود می‌آید، چنان که دیدیم، ناشی از زندگی مخلوق (به مدد ایمان) تحت قوانین ابدی خالق است.

امیل دورکیم: پیوند عقل نظری و عقل عملی

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...آزاد


• هدف امیل دورکیم، در نهایت، رسیدن به رهایی و خودمختاری اخلاقی انسان، در جامعه‌ای سالم است، و این نیازمند حذف آنومی و تقسیم کار غیر نرمال است: «اگر فرد بتواند گیر تخصصی شدن فزاینده نیفتد، تشخص او با تقسیم کار بسط می‌یابد [شبیه یک مدیر اجرایی که تخصصی شدن را بنده نگاه وسیع خود به کار می‌کند]. و از این تشخص داشتن، کنش مستقل بر می‌آید». این نقل از دورکیم، شبیه مضامین نوکانتی در بسط فردیت نیرومند است. شبیه آنچه در آثار وبر می‌بینیم.

• پس، استقلال، از وابستگی متقابل اقتصادی، در عین حفظ تشخص و یکپارچگی شخصیت به وجود می‌آید.

• علم و اخلاق، در جامعه‌شناسی اخلاقیات (Sociology of Morals) او یکی شده‌اند. دورکیم، با رد تمایز کانتی میان عقل محض/عقل عملی، و واقعیت/ارزش، به بسط علم اخلاق خود می‌پردازد. از نظر دورکیم، فلسفه اخلاق، ارتباط نزدیکی با علم اخلاق دارد که او آن‌ها را در چارچوب ایده‌آلیسم آلمانی و اقتصاد سیاسی تاریخی و تفکر جامعه‌شناختی تلفیق می‌کند.
• در تقسیم کار اجتماعی، او توضیح می‌دهد که «گر چه در بدو امر، با مطالعه واقعیت آغاز می‌کنیم، ولی این بدان معنا نیست که واقعیت را تأیید می‌کنیم. باید تحقیقات را وارسی کنیم تا معلوم شود که تا چه اندازه صرفاً محض و به دور از ارزش هستند؛ [مع‌الوصف،] اگر دقیقاً میان مسائل نظری و عملی تمایز می‌گذاریم، این به معنای چشم پوشی از دومی نیست؛ بلکه بر عکس، اتخاذ جایگاهی بهتر برای حل مسائل عملی است».
• قدرت و استحکام یک موجود اخلاقی، بر عقلانیت یک خویشتن استعلایی متکی نیست، بلکه بر آگاهی جمعی ارزش‌های اجتماعی استوار است. این گفتار دورکیم، بیان جامعه‌شناختی از مفهوم کانتی سلسله غایات (Kingdom of ends) است.

صفحه 387 از 425

a_a_