فیلوجامعه‌شناسی

وضع امروز...

فرستادن به ایمیل چاپ

حامد دادامه مطلب...هخدا


• غلامحسین کرباسچی، در متن فیلم تبلیغاتی مهدی کروبی در انتخابات ریاست جمهوری هشتاد و هشت، شکست اصلاح‌طلبان در انتخابات را پایان راه شمرد.

• اشتباه گمان می‌کرد. اشتباه. اشتباه. اشتباه. اشتباه.

• این، فقط اشتباه او نبود. «آن‌ها» اشتباه کردند.
• اشتباه بود. اگر زیر بازی نزده بودند، شاید برنده انتخابات دوازده اسفند، آن‌ها بودند؛ ولی زدند زیر بازی.
• اینکه چه شد این اشتباه را مرتکب شدند، هزار و یک تعلیل و استدلال و تحلیل می‌طلبد، ولی به نظر من، آن‌ها اشتباه قاجار/ رضاخان/ مصدق/ محمدرضا شاه/ بنی‌صدر را تکرار کردند: «آن ور آب، لنگر انداختند».
• «آن ور آب لنگر انداختند»؛ بگذریم...
• و این اشتباه تحلیل، باعث شد که تصمیم بگیرند که به هر قیمت، و دقیقاً به هر قیمت، بکوشند که ببرند.
• نبردند، و زدند زیر صفحه بازی و متهم کردند.
• متهم کردند.
• متهم کردند که از هر چهار صندوق، یکی تقلبی است!
• متهم کردند که از هر چهار رأی، یکی تقلبی است!
• حیرت‌آور بود. آیا حتی مافیای بین‌الملل نیز می‌توانست در یک کشور جهان چهارمی بدون پیشینه انتخابات هم این حجم از جابه‌جایی رأی را صورت دهد؟
• زدند زیر صفحه بازی...
• و تجربه سال شصت تکرار شد. بخشی از نیروهای سیاسی انقلابی جدا شدند.
• آن وقت، لیبرال‌ها و چپ‌گراهای متحد آنان، دست به رویارویی آشکار زدند. آن وقت، حزب جمهوری اسلامی سعی کرد که زیر صفحه بازی نزند، ولی حساسیت روزگار با کوتاه‌قامتی نسبی لیبرال‌ها و چپ‌گراها همراه شد. ظرفیت رقابت سیاسی و دموکراتیک نداشتند. سرطانی شدند. «آن ور آب لنگر انداختند»، و این خطرناک بود.
• و در موقعیت جنگ، کشور نمی‌توانست سرطانی را هم در درون تحمل کند. کشور استفراغ کرد و آن‌ها حذف شدند.
• سایر نیروهای انقلابی که در حزب جمهوری اسلامی متشکل بودند، به دو شق تقسیم شدند و جامعه روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز را ساختند. آن‌ها تاریخ رقابت‌های پرشور انقلاب را به مدت بیست و هشت سال پیش بردند.
• رقابت آن‌ها، رویارویی پررونق نیروهای رقیب در جمهوری اسلامی را به مدت بیست و هشت سال موجب شد.
• می‌شد، آن رونق ادامه یابد، ولی زدند زیر بازی. چون «آن ور آب لنگر انداختند»، باور کردند می‌توانند بزنند زیر بازی.
• سال هشتاد و هشت، غلامحسین کرباسچی به فصیح‌ترین گفتار، گفت آن ارزیابی اشتباه را.
• سال هشتاد و هشت، زمانه تنگ نبود؛ ولی، مردان اصلاحات، کوتاه قامت بودند، و ظرفیت هزیمت در رقابت را نداشتند.
• زدند زیر بازی. بدجوری زدند زیر بازی.
•  حیرت‌آور بود. آیا حتی مافیای بین‌الملل نیز می‌توانست در یک کشور جهان چهارمی بدون پیشینه انتخابات هم از هر چهار صندوق رأی، یکی را کلاً جابجا کند؟ الآن، پایان سال نود است، و تا امروز، هزار و یک بیانیه و مصاحبه منتشر کرده‌اند، ولی دلیلی که منصف و نیم‌منصف را به تصدیق این اتهام حجیم و عظیم وادارد اقامه نکرده‌اند.
• و انتخابات دوازده اسفند، بهت‌آور بود. خب حتی ما هم فکر می‌کردیم که انتخابات در شهری مانند تهران که بخش عمده آن به میرحسین موسوی رأی داده بودند، لااقل کم‌فروغ‌تر از انتخابات مجلس هشتم باشد. نشد. نه تنها، میزان مشارکت فوق‌العاده بیش از میزان استاندارد مشارکت در انتخابات مجلس بود، بلکه اگر میزان آراء، اندکی بالاتر بود، میزان مشارکت به سطح رقابت انتخابات هشتاد و هشت می‌رسید. بله؛ بهت‌آور بود.
• و معلوم شد که تجربه سال شصت، در یک تراز بالاتر، در تراز خیلی بالاتر و با رونق بیشتر تکرار شد.
• جمهوری اسلامی پوست انداخت و بزرگ شد. خیلی بزرگ شد.
• دوره دومی با یک تراز انرژی بالاتر از جمهوری اسلامی آغاز شد. بدون اصلاح‌طلبان، و حتی بدون پدربزرگ‌ها.
• مهم است...
• انتخابات دوازده اسفند، آغاز یک دوره جدید تاریخ این کشور است.
• ...
• خلاصه، آغاز این دوره هم ماجرا دارد: جبهه متحد/جبهه پایداری.
• متحد/پایداری؛ رقابت این دو، تنها یک رقابت در سطح سیاسیون نیست، و بر عمق اجتماعی سوار شده است.
• رقابت این دو در این انتخابات، وضع جالبی داشت، و تنش مردم‌سالارانه‌ای را نوید داد که مردان بزرگ می‌طلبد.
• الگوی پیچیده‌ای که با رقابت ریاست‌جمهوری نود و دو تکمیل خواهد شد، شامل پیچیدگی یک مجلس، و مناسبات غامض آن با دولت فعلی و آینده خواهد بود. مجلسی با اکثریت جبهه متحد، در عین پیروزی دراماتیک جبهه پایداری در تهران، و رقم زدن یک اقلیت مجلسی نیرومند. پیروزی جبهه پایداری در انتخابات ریاست جمهوری آتی و شرایط پیچیده رابطه میان مجلس و دولت، نوید دهنده نحوی رقابت سیاسی خواهد بود که مردم، انگیزه‌های مهم و پاینده‌ای برای مشارکت در آن خواهند داشت.

آخرین بروز رسانی در سه شنبه, 16 اسفند 1390 ساعت 17:19

عوامل‌مؤثر‌بر‌شكل‌گيري‌وضعيت‌اجتماعي‌و‌فردي‌سكولار‌از‌ديدگاه‌قرآن‌کریم‌(1)/گریزازبی‌دینی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکترادامه مطلب...حامدحا‌جی‌حیدری/الهام‌نصرتی


گزارش رساله پایان‌نامه/رتبه اول تحقیقات علوم انسانی تهران/جشنواره محقق حلی هزار و سیصد و نود

← بشر کلافه می‌شود از این وضع...

← دین با سه مؤلفه مهم اعتقاد، ایمان و شریعت، یك نهاد اجتماعی بی‌مانند محسوب می‌شود كه بدیلی برای انجام كاركردهای آن وجود نداشته و ندارد. از آغاز گسترش فرایند مدرنیت در جهان، روند رو به گسترش وضعیت سكولار و زوال سطوح مختلف حیات دینی، بحران‌های اجتماعی متعددی را موجب شده است.

← بشر کلافه می‌شود از این وضع...
← با توجه به فرایند عمومی جهانی‌شدن، نهادها و زندگی مدرن، بررسی عوامل و مؤلفه‌های مختلف سكولاریسم از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. در جهان امروز با وجود وسایل ارتباط جمعی، هیچ نظریه، دیدگاه و فرهنگی تنها در یك كشور خاص باقی نمی‌ماند و اطلاعات به سرعت مبادله می‌شوند. به همین دلیل، دولت‌ها نمی‌توانند جلوی تبادل اطلاعات و به طور كلی، تهاجم فرهنگی بایستند.
← افراد صاحبنظر، باید در مورد همه گرایش‌های فرهنگی تحقیق نمایند تا اطلاعاتی كامل و جامع از آنها را در اختیار همه افراد جامعه بگذارند تا اقشار مختلف جامعه در مقابل ایده‌ها و فرهنگ‌ها به انفعال نیفتند. به همین جهت، احساس می‌شود این مسائل از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند.
← سكولاریسم یكی از تلقی‌های متداول از دنیای غرب است؛ سكولاریسم، رد صورت‌ها و عملكردهای دینی و مقدس، به نفع تلقی‌ها و تصمیم‌گیری‌های عقلانی و دنیوی و نهادهای مدنی و حكومتی می‌دانند. بنا به این تعریف، سكولاریسم آهنگ زدوده شدن دین از صحنه‌های مختلف زندگی افراد است.
← با توجه به اینكه قرآن كریم، آخرین كتاب آسمانی و فرجامین برنامه زندگی بشر است، كشف مواضع قرآن در مورد این تحولات و رسوخ رو به گسترش دنیوی شدن، حیطه پژوهشی پر رونقی را موجب خواهد شد. این نوع مطالعه، نظر به مجموعه اهمیت‌های پیش‌گفته در مقایسه با سایر مطالعاتی كه در حوزه دین‌شناسی و جامعه‌شناسی صورت می‌گیرد، اولویت دارد.
← استراتژی اصولی ما در این سلسله گفتارها، در گام نخست، استخراج جنبه‌های مختلف سكولاریسم در مساعی نظری مختلف متألهان، جامعه‌شناسان و سایر دانشمندان علوم انسانی، و در ادامه، استخراج مواضع قرآن كریم در باب این جنبه‌هاست. این قالب و شیوه پرسشگرانه از محضر قرآن کریم که سؤالات آن از جانب سازه‌های نظری پیشرفته و نیرومند علوم انسانی مدرن به دست می‌آید، می‌تواند به مثابه یک روش‌شناسی تازه و راهگشا برای مقدمه‌چینی علوم انسانی اسلامی فراهم آورد. الگوی تدوین این تحقیق، یک نقشه راه خواهد بود.
← و توفیق در این مهم را به خدا می‌سپاریم، همانا که او به حال بندگان آگاه است...
← هر چند سكولاریسم و سكولاریته مانند بسیاری مفاهیم دیگر در علوم انسانی مدرن، مفاهیم جدیدی هستند، ولی واقعیاتی كه این مفاهیم به آنها اشاره می‌كنند، ابداً تازه نیستند، و بسیاری از آنها، جنبه‌های ثابتی از حیات انسانی بوده‌اند. دین، حیات دینی، شریعت، ایمان، بی‌دینی، حیات كافرانه، نگاه فارغ از دین به جهان و… ابداً موضوعات تازه‌ای نیستند و حداقل در سراسر تاریخ مضبوط بشر، جنبه‌های حیات انسانی را تشكیل داده‌اند.
← آشکارا، ادیان، ادیان توحیدی و خصوصاً دین اسلام و قرآن كریم به این جنبه‌های متعارف از حوزه نظری دین، سكولاریسم و سكولاریته بی‌اعتنا نبوده‌اند، بلكه این موضوعات به نوعی، وجهه همت اصلی آنها بوده‌اند.
← خواهید دید… ملاحظه خواهید کرد… و این تحقیق، نشان خواهد داد كه بررسی قرآنی در مورد این جنبه‌ها، ابعاد تازه‌ای از موضوع سكولاریسم و سكولاریته را روشن می‌كند كه تا كنون نزد متألهان و جامعه‌شناسان مطرح نبوده است و می‌توان ایده‌های تازه‌ای را در باب ابعاد این موضوع و علل و عوامل منجر به آن فهمید.
← این، تنها یک طرح مبحث و معرفی بود، و از این پس، حاصل مطالعه‌ای تقدیم خواهد شد که طی آن، 185 بهره از قرآن کریم، که حاصل یک مطالعه نظری، همراه با کاوش و بحث و بررسی در 285 آیه از آیات کریم قرآن مجید است، و مستظهر به 38 منبع مستقیم و 76 منبع غیر مستقیم فارسی، عربی و انگلیسی خواهد بود، در میان گذاشته خواهد شد. دولت خوانندگان منتقد مستدام.
← ...ادامه دارد...
هوالعلیم

آخرین بروز رسانی در سه شنبه, 16 اسفند 1390 ساعت 08:03

امیل دورکیم: تعلیم و تربیت زایا

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...آزاد


• نحو معرفتی که تعلیم و تربیت ایجاد می‌کند، نه تنها دانشی از گذشته را منتقل می‌نماید، بلکه برای آینده راه باز می‌کند. امیل دورکیم آشکارا، علم را با عقل عملی، واقعیت را با ذهنیت، و نظریه را با عمل پیوند می‌دهد. با تلفیق جامعه‌شناسی و تربیت، مطالعه‌ی علمی تعلیم و تربیت را با بصیرت عملی مربی پیوند می‌دهد.

• تعلیم و تربیت، خودخواهی انسان و ماهیت اجتماعی بشر را با هم آشتی می‌دهد، طوری که پتانسیل پنهان انسان را پر و بال می‌دهد و ذهن او را بارور می‌کند. تربیت مدرن، ارزش فرد، ارزش‌های اخلاقی فردی، خودمختاری، شأن و دموکراسی را به عنوان حیثیت عقل و نیز بالاترین آرمان‌های علم مدرن و انسان‌گرایی مدنی می‌آموزد. باید بیاموزد. دورکیم امیدوار است که بیاموزد، چون تعلیم و تربیت بایسته، گویای روح هر جامعه است.

• دورکیم، با پیروی از کانت و جان استوارت میل، امیدوار است که تعلیم و تربیت به بالاترین نقطه‌ی تأمل انسانی برسد. ولی دورکیم با محدود نساختن تعلیم و تربیت به دیدگاهی استعلایی از ماهیت انسان و ارزش‌های اخلاقی جهان‌شمول، اصرار دارد که تعلیم و تربیت، پتانسیل‌های فردی و انسانی و ظرفیت‌های بالقوه اجتماعی را بارور کند.
• او با تعابیری ارسطویی می‌نویسد: «از آن‌جایی که انسان در خود، تمام امکانات بالقوه تکامل خویش را دارد، تنها او و خود اوست که باید وظیفه تعیین مسیر و روش رشد خویش را بر عهده گیرد. آن‌چه مهم است، شناخت فطرت او، توانایی‌های او، و چیزهایی است که طبیعت او را تشکیل می‌دهند. ... انسانی که تعلیم و تربیت باید در درون ما بسازد، انسانی نیست که طبیعت می‌سازد، بلکه انسانی است که جامعه آرزوی ساختن آن را دارد».
مآخذ:...

بن‌بست‌گشایی‌جامعه‌شناختی‌ازحوزۀسیاسی10/مسائل‌اساسی‌امروز:بنیادگرایی

فرستادن به ایمیل چاپ

حامد ادامه مطلب...دهخدا


«امروزه می‌توان از پیدایش یك سامان اجتماعی پساصنعتی سخن گفت. سامان پساصنعتی همانی نیست كه در آن سنت ناپدید می‌شود و با آن بس تفاوت دارد. در این نوع سامان، سنت جایگاه خود را دگرگون می‌سازد و در این جایگاه، سنت‌ها باید خودشان را تبیین كنند و به بازسنجی با گفتمان تن در دهند» (ص.15.).

«در جریان بسط مدرنیته، اندیشۀ روشنگری همه گونه سنت را بی‌ثبات كرده بود. با این همه، تأثیر سنت همچنان نیرومند بر جای مانده: از این بالاتر، در نخستین مراحل تحول جوامع مدرن، تأكید دوباره بر سنت نقش عمده‌ای در تثبیت سامان اجتماعی بازی كرد. سنت‌های بزرگی چون ملیت‌گرایی و سنت‌های مذهبی بدعت گذاشته یا بازبدعت گذاشته شدند. از این مهمتر، سنت‌های بازسازی شدۀ زمینی‌تری بودند كه با حوزه‌های زندگی اجتماعی از جمله، خانواده، جنسیت و رابطۀ جنسی سر و كار داشتند» (ص.16.).

«در یك جامعۀ سنت‌زدا، افراد بشر باید به پالایش انواع اطلاعات راجع به موقعیت‌های زندگی‌شان خو بگیرند و بر پایۀ این فراگرد پالایش، عادتوارانه عمل كنند» (ص.17.).
«جهان بازاندیشی تشدید شده، جهان آدم‌های هوشمند است. این به آن معنا نیست كه آدم‌ها امروزه باهوش‌تر از گذشته‌اند. در یك سامان پساسنتی، افراد كم و بیش باید درگیر جهان گسترده‌تری شوند، اگر كه بخواهند در آن ادامۀ حیات دهند. اطلاعات تولید شدۀ متخصصان (از جمله دانش علمی) دیگر نمی‌تواند یكسره محدود به گروه‌های خاص باشد، بلكه افراد غیرمتخصص در جریان كنش‌های روزانۀشان پیوسته باید این اطلاعات را تفسیر كرده و بر پایۀ آن عمل كنند» (ص.18.).
«اقتدار دیوانسالارانه، همانگونه كه ماكس وبر روشن ساخته است، شرط كارآیی سازمانی بوده است. اما در یك جامعۀ بازاندیشانه سامان گرفته كه در بافت عدم قطعیت انسان‌ساخته عمل می‌كند، قضیه دیگر به این صورت نیست. نظام‌های دیوانسالارانۀ قدیمی آغاز به ناپدید شدن كرده‌اند و بسان دایناسورهای عصر مابعد سنتی درآمده‌اند. در پهنۀ سیاست، دولت‌ها دیگر به آسانی نمی‌توانند با شهروندان‌شان به صورت رعایا برخورد كنند. تقاضا برای بازسازی سیاسی، از بین بردن فساد و نیز ناخشنودی گسترده از مكانیسم‌های سیاسی متعارف، بخشی از تجلی بازاندیشی روزافزون اجتماعی به شمار می‌آیند» (ص.19.).
«ظهور بنیادگرایی را باید در زمینۀ جامعۀ پساصنعتی نگریست. اصطلاح بنیادگرایی تنها در دهه‌های اخیر رواج عام یافته است.… حال ببینیم بنیادگرایی چیست؛ به استدلال من، بنیادگرایی چیزی نیست جز سنتی كه به شیوه‌ای سنتی از آن دفاع می‌شود و در همین‌جا است كه این شیوۀ دفاع از سنت به گونه‌ای گسترده مورد تردید قرار گرفته است. ویژگی سنت این است كه شما در واقع نیازی به توجیه آن ندارید، زیرا هر سنتی حقیقت فی‌نفسه دارد، حقیقتی آیینی كه معتقدانش آن را درست می‌انگارند. اما به هر روی، در یك سامان جهانی و جهان‌وطن یك چنین موضعی خطرناك می‌شود، زیرا گفتگو را اساساً طرد می‌كند. بنیادگرایی بر آن است تا بر خلوص یك رشته از آیین‌ها تأكید كند، نه تنها برای آنكه می‌خواهد این آیین‌ها را از سنت‌های دیگر جدا سازد، بلكه بیشتر به خاطر آنكه الگوی حقیقت وابسته به التزام به تبادل اندیشه‌ها را در یك فضای عام انكار كند. بنیادگرایی از این روی خطرناك است كه زمینه را برای خشونت فراهم می‌سازد. انواع بنیادگرایی در هر یك از عرصه‌های زندگی اجتماعی می‌توانند سربركشند، یعنی در هر كجا كه سنت تبدیل به چیزی شده است كه دربارۀ آن باید تصمیم گرفت نه اینكه آن را دربست باید پذیرفت. بنیادگرایی نه تنها در ارتباط با مذهب، بلكه در ارتباط با قومیت، خانواده و جنسیت نیز پدیدار می‌شود» (صص.7 16.).

...ادامه مروری به آنتونی گیدنز در فراسوی چپ و راست...
مآخذ:...

مظلوم، زمان را خورد

فرستادن به ایمیل چاپ


ادامه مطلب...

 


امیل دورکیم: مدرنیت، از اتوپیا تا واقعیت

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...آزاد


• یونانیان، آرمان خود را در علاقه به حکمت و زیبایی کلاسیک و طبیعی قرار دادند. انسان رومی، بر فضیلت جنگاوری و شجاعت تأکید داشت. جهان قرون وسطی، بر سلحشوری و مبارزه‌جویی ابرام می‌ورزید. و جهان مدرن، تأکید خود را بر بالاترین ارزش‌ها یعنی علم و معرفت قرار داده است.

• این روش تحلیل تاریخی برای آسیب‌شناسی دورکیم از مدرنیت مهم است. بررسی تاریخی او نشان می‌دهد، مدرنیت را با آن آرمان‌ها، فرصتی برای تأمل در جوامع پیشین و ایده‌آل‌های فرهنگی آن‌ها معرفی می‌کند. ولی فاصله هست از اتوپیای علم و معرفت، تا تحقق انضمامی و نهادی علم و معرفت. امروز، در جهانی مشحون از آشفتگی تربیتی به سر می‌بریم که از فقدان ارزش‌های آموزشی و تربیتی و هدایت روشن، رنج می‌برد.

• این تأمل، می‌تواند بینشی به ما نسبت به دوراهی‌های پیش روی ما در میان مدرنیت و سنت ببخشد.
• آینده، صرفاً می‌تواند بر شرایط کنونی ساخته شود، و نمی‌تواند نتیجه‌ای از اتوپیاهای فانتزی قلمداد گردد. ایده‌ال‌های اجتماعی، باید به تعابیری از نهادها و روابط واقعی تبدیل شوند و این مشکل دنیای مدرن است که آرمان‌هایش با هدایت درست تعلیم و تربیت به تبلورات انضمامی نهادی بدل نمی‌شود. روشنگران، علم و معرفت را آرمان دنیای مدرن معرفی کردند، ولی نظام تعلیم و تربیت همپای این آرمان نیست و جامعه‌شناسی برای دورکیم عامل اصلاح این وضع است.
مآخذ:...

طرح مبحث نظریه عمومی بازی‌ها

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...آزاد


• نظریۀ بازی (Game Theory)، شاخه‌ای از ریاضیات بود. اکنون، این نظریه، یک نظریه عمومی است.

• نظریه عمومی بازی‌ها (General Games Theory)، به تصمیم‌سازی‌های کنشگران معقول و وابسته به همی می‌پردازد که تصمیمات خود را در متن تضاد و همسازی منافع می‌سازند.

• فرض نظریه عمومی بازی‌ها این است که کنشگران به هم وابسته، می‌توانند تصمیمات مستقلی بسازند که به منافع شخصی‌شان مربوط است. وقتی نظریه قابل اعمال‌تر و منطقی‌تر می‌شود که افراد در حین اتخاذ تصمیم، مراقب دیگران هم باشند؛ چنین نظریه‌هایی طبعاً پیچیده‌تر خواهند بود آزمون آن نیز دشوارتر.

░▒▓ هزیمت نظریه انتخاب عقلانی و برآمدن نظریه بازی‌ها
• نظریه عمومی بازی‌ها را می‌توان نسخه فراگیرتر و بسط‌یافته نظریه انتخاب عقلانی شمرد. به این معنا که در جریان نظریه عمومی بازی‌ها، نظریه انتخاب عقلانی به کنشگران پیچیده‌تری شمول می‌یابد که درگیر کنش اجتماعی هستند.
• نظریه عمومی بازی‌ها، قابل تقلیل به نظریه اقتصاد خرد نیست. چرا که نظریه اقتصاد خرد، کنشگر منفعت‌جویی را در یک بازار رقابت کامل، درگیر عرضه و تقاضای ساده می‌بیند. این، در حالیست که نظریه عمومی بازی‌ها، کنشگران را درگیر کنش‌های پیچیده و استراتژیک و با دوراندیشی‌های قابل ملاحظه تصور می‌کند. کوشش می‌شود تا این نظریه به حیطه کنش‌های کمتر عقلانی و حسابگرانه تسری یابد. در هر دو حال، این نظریه برای علوم اجتماعی و موضوع شبیه‌سازی و برآوردهای کنش می‌تواند مفید باشد.

░▒▓ بازی‌های تعاونی در جامعه‌شناسی
• مفهوم «بازی» (game) به موقعیتی اطلاق می‌شود که در آن برونداد مجموعه‌ای از کنشگران بر حسب تبعات تصمیمات آن‌ها، و احتمالات و برآورد شانس، قابل توضیح باشد. یک «راه‌حل» (solution)، نحوی از نتیجه بازی است که معیار مشخصی از موفقیت در بازی را احراز کند. موضوع اغلب نظریه‌های بازی، شرح راه‌حل‌ها و الزامات آنهاست.
• بازی‌های غیرتعاونی (noncooperative games)، بازیگران مفروضند که امکان ایجاد اتحاد بین خود را ندارند و در واقع نمی‌توانند جمعی عمل کنند. بازی‌های غیرتعاونی را می‌توان به دو رده مهم بازی‌های مجموع-صفر، و بازی‌های غیرمجموع-صفر تقسیم کرد: بازی‌های مجموع-صفر (zero-sum games)، نوع خاصی از بازی‌های غیرتعاونی هستند که در آن یک کنشگر تنها به قیمت زیان دیگران می‌تواند منتفع شود. بازی‌های غیرمجموع-صفر (nonzero-sum games) چنین نیستند.
• تا اینجا در فضای نظریه انتخاب عقلانی هستیم. بروز مسأله مهم مندرج در معضلاتی که مهم‌ترین آنها را می‌شود در «دوراهی زندانیان» (Prisoners’ Dilemma) دید، موضوع بازی‌های تعاونی (cooperative games) را مطرح نمود. کنشگران در بازی‌های تعاونی، امکان ایجاد اتحادها را دارند.
• اکنون، نظریه عمومی بازی‌ها، در نسخه پیچیده‌تری که بتواند برای شبیه‌سازی رفتارهای انسان مورد استفاده قرار گیرد، متولد می‌شود.
• موضوع محوری در نظریه بازی‌های تعاونی، صورتبندی و میزان پایداری اتحادهاست که آن نیز تابع نحوه توزیع سهام اتحاد، نزد مشارکت‌کنندگان خواهد بود. فرض بر آن است که هر یک از مشارکت‌کنندگان در اتحادهای مختلف، عضویت دارند، و «راه‌حل»ها را با برآورد منافعی که از مشارکت در هر یک از اتحادها به دست می‌آورند، می‌سازند.
• شناخته شده‌ترین معضل در بازی‌های دو نفره با حاصل جمع غیرصفر، بازی معمای زندانیان بود که ضرورت در نظر گرفتن اتحادها را گوشزد کرد:
• دو نفر به «اتهام» «جنایت» در زندان نگهداری می‌شوند.
• چون این دو به طور جداگانه بازپرسی می‌شوند، لذا هیچ یک اطلاعی از آن چه دیگری به بازپرس خواهد گفت ندارند.

o (حالت اول:) هر یک از دو زندانی می‌دانند که چنان چه سکوت پیشه کنند، یا تمامی ادعاهای پلیس را انکار نمایند، بدترین نتیجه‌ای که ممکن است عایدشان شود، 60 روز بازداشت به جرم ولگردی است.
o (حالت دوم و سوم:) اگر یکی شواهدی علیه دیگری اقامه کند و جنایت را به گردن دیگری بیندازد، و دیگری سکوت کند، به او مجازات کمتری برابر یک سال حبس داده خواهد شد، و دیگری برای ده سال به زندان جنایی دولت فرستاده خواهد شد.
o (حالت چهارم:) اگر هر دو با هم اعتراف کنند، هر دو پنج تا هشت سال را همراه با قول بخشودگی احتمالی در پایان پنج سال، در زندان خواهند گذراند.

• آشکارا، بهترین استراتژی، توافق بر ساکت ماندن است، ولی در شرایط عدم ارتباط، هیچ یک از دو زندانی نمی‌توانند به دیگری اعتماد کند. هر یک، ارزیابی‌های زیر را از وضعیت به عمل خواهد آورد:

o اگر ساکت بمانم و شریکم اعتراف کند، و همه چیز را به گردن من بیندازد، ده سال حبس خواهم کشید.
o اگر ساکت بمانم و شریکم نیز حرفی نزند، فقط 60 روز بازداشت خواهم داشت.
o اگر اعتراف کنم و شریکم نیز اعتراف کند، پنج تا هشت سال حبس خواهیم داشت.
o اگر حرف بزنم و شریکم نیز چیزی نگوید، و همه چیز را به گردن او بیندازم، آزاد می‌شوم.

• در هر حال، می‌توانم با حرف زدن برای خودم مجازات کمتری تدارک ببینم. پس حرف می‌زنم! از آنجا که او نیز بی‌شک به همین نوع نتیجه‌گیری خواهد رسید احتمالاً اعتراف خواهد کرد. بنا بر این، احمقانه است که ساکت بمانم و روی شانس ناچیز ساکت ماندن وی حساب کنم.

• بدین ترتیب، هر یک از دو زندانی با انتخاب آنچه شیوه‌ای مطمئن‌تر به نظر می‌رسد به بروز نتیجه‌ای کمک خواهد کرد که شدیداً برای هر دو زیان‌بار است؛ مجازات لااقل پنج سال حبس به جای شصت روز بازداشت!
مآخذ:...

آخرین بروز رسانی در جمعه, 12 اسفند 1390 ساعت 18:06

کالهون10/جنبش‌های اجتماعی نوین؛ تعهدات محدود و متداخل

فرستادن به ایمیل چاپ

کرایادامه مطلب...ج کالهون


ادعای جنبش‌های اجتماعی گذشته (جنبش‌های کارگری و سوسیالیستی) این بود که دست کم بالقوه، می‌توانند تمامی نیازهای عمومی حامیان خود را رفع کنند. فی‌المثل، اگر فردی به اتحادیه کارگری یا از طریق آن یا به طور مستقیم وابسته به حزب کارگر بود، ضرورتی نداشت به انواع گروه‌های موضوعی ویژه تعلقی داشته باشد. فرد می‌توانست برای این‌که منافع ویژه شخصی‌اش کاملاً مورد توجه قرارگیرد در چارچوب حزب سوسیال دموکرات یا اتحادیه مبارزه کند، اما می‌بایست در درجه اول به آن سازمان یا دست کم به آن جنبش تعهد داشته باشد.

                    در مقابل، «جنبش‌های اجتماعی نوین» (NSMs) در خصوص اعضای خود چنین ادعایی ندارند، یا در حل یک‌باره طیفی از مسائل، پتانسیلی مشابه جنبش‌های کارگری و سوسیالیستی از خود بروز نمی‌دهند. این‌ها احزاب سیاسی یا سازمان‌های دیگری نیستند که مسؤولیت اولویت‌بخشی به طیف مسائلی را می‌پذیرند که برای جلب توجه افکار عمومی با یکدیگر رقابت می‌کنند، بلکه گروه‌های متحدی هستندکه نه با منطق فراگیر، بلکه توسط شبکه‌ای از عضویت‌های متداخل به هم گره خورده‌اند و بیشتر شبیه محافل اجتماعی مقطعی هستند که به عقیده گئورگ زیمل، برای هویت مدرن و سازمان اجتماعی حیاتند. بنابراین، فرد می‌تواند فمینیسم و صلح‌طلبی را به هم درآمیزد و اصلاً تحت تأثیر مسائل محیطی قرار نگیرد، و هیچ سازمانی دلارهای فمینیست‌ها و صلح‌طلبان را صرف مصارف طرفداران محیط زیست نخواهد کرد. این مسأله گاه به گرایش مصرف‌گرایانه به مشارکت سیاسی تعبیر می‌شود، مبنی بر این‌که در این عرصه جنبش‌ها کالاهای متنوعی را برای انتخاب عرضه می‌دارند. جنبش‌های مختلف در یک حوزه، ولی نه در یک سازمان فراگیر به هم گره می‌خورند.

                    در اوایل سدۀ نوزدهم، اوضاع این گونه بود: خویشتن‌داری، ملی‌گرایی، مبارزات صنفی، مشارکت‌طلبی، طرفداری از لغو برده‌داری، آزاداندیشی و آئین اجرای شعائر دینی در ملأ عام، در کنار هم به حیات خود ادامه می‌دادند و گاهی اوقات، بدون این‌که تحت لوای مشترکی باشند، طرفداران مشترکی داشتند. نه سوسیالیسم و نه لیبرالیسم، هیچ یک قبل از اواسط سدۀ نوزدهم جنبش‌های برتر نبودند. شاید اصلاحات آموزشی توانست به عنوان وجه مشترک جنبش‌های اولیه در امریکا مطرح شود، اما به جای این‌که آن‌ها را دربرگیرد به جنبش‌های دیگر منجر شد.
                    به رغم این که جنبش‌های اوایل سدۀ نوزدهم در زیر یک چتر فراگیر جمع نمی‌شدند، با این حال، برای ایجاد حوزه‌ای برای فعالیت با همدیگر ادغام می‌شدند. فعالان جنبش به شبکه‌هایی پیوستند که جنبش‌های ویژه را به یکدیگر پیوند می‌داد و اکثر مردم دریافتند که جنبش‌های محتمل بسیاری وجود دارند که باید مورد توجه قرار گیرند. گاهی اوقات این جنبش‌ها خواهان ایثار و وفاداری کامل بودند‌. از طرف دیگر، عضویت چندگانه، چه به طور هم‌زمان و چه به نحو دوره‌ای، رایج بود. مثلاً اعتقاد بر این بود که فمینیسم نوین حاصل کنش‌گرایی در جنبش‌های طرفدار لغو برده‌داری و منع مصرف مشروبات الکلی بوده است. ... گاهی شبکه‌های شخصی فعالان جنبش‌ها به سرعت گسترش می‌یافت تا دیگران را نیز دربرگیرد. فی‌المثل، به مری ولستنکرافت (فمینیست پیشگام) و ویلیام گادوین (فیلسوف سیاسی آنارشیست) توجه کنید. گادوین به خاطر «کشاندن» رابرت اُوِن از مدیریت کارخانه به کار توسعه نظام اجتماعش اعتبار کسب کرد؛ آن‌ها در بسیاری از اوقات یکدیگر را ملاقات می‌کردند. مری، دختر ولستنکرافت و گادوین، به قصد ازدواج با پرسی بیشی شلی (هوادار سینه چاک پدر مری) گریخت و هنگام زندگی با او و لرد بایرون، داستان اهریمن دکتر فرانکنشتاین را به رشته تحریر درآورد. البته لرد بایرون هنگام عشقبازی رمانتیک با ملی‌گرایی یونانی درگذشت. بنابراین، فیمینسم، سوسیالیسم اونی، آنارشیسم، ملی‌گرایی و رمانتیسم در یک شبکه نزدیک به همدیگر پیوند خوردند.
مآخذ:...

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 11 اسفند 1390 ساعت 20:30

بن‌بست‌گشایی‌جامعه‌شناختی‌ازحوزۀسیاسی9/مسائل‌اساسی‌امروز:مقیاس‌جهانی‌مشکلات

فرستادن به ایمیل چاپ

حامد دهخدا


«جهانی شدن، نه تنها به ایجاد نظام‌های پهن‌دامنه، بلكه همچنین به تغییر شكل بافت‌های محلی و حتی شخصی تجربۀ اجتماعی مربوط است. فعالیت‌های روزانۀ ما بیش از پیش تحت تأثیر رخدادهایی قرار گرفته‌اند كه در آن سوی جهان رخ می‌دهند. بر عكس، عادت‌های سبك زندگی محلی نیز پیامدهای جهانی پیدا كرده‌اند.

«…جهانی‌شدن نه یك فراگرد واحد، بلكه آمیزۀ پیچیده‌ای از فراگردهایی است كه غالباً به شیوه‌ای تناقض‌آمیز عمل می‌كنند و كشمكش‌ها، گسست‌ها و صورت‌های قشربندی نوپدیدی را به بار می‌آورند» (ص.15.).

«جهانی شدن با توسعۀ ”نظام جهانی“ یكی نیست و نباید تصور كرد كه جهانی شدن ”در خارج از ما“ با تأثیرهای بسیار پهن‌دامنه حضور دارد. این فراگرد همچنین یك پدیده ”درونی“ است و با مقتضیات زندگی محلی پیوستگی تنگاتنگی دارد. ما نباید جهانی‌شدن را فراگرد یكدستی بپنداریم كه در جهت واحدی گرایش دارد، چرا كه این فراگرد در برگیرندۀ رشتۀ پیچیده‌ای از دگرگونی‌ها است كه پیامدهایی مركب غالباً تناقض‌آمیز دارند. جهانی شدن بر اندیشۀ یك اجتماع جهانی دلالت می‌كند، ولی آن را به وجود نمی‌آورد؛ یك چنین اجتماع همچنان كه نشانگر تأثیرهای یكپارچه كننده است، از جهانی شدن «شرها» نیز حكایت می‌كند» (ص.133.).

«در سطح فرهنگی، جهانی شدن به ایجاد آوارگی فرهنگی گرایش دارد. اجتماع‌هایی كه دارای سلیقه‌ها، عادت‌ها و باورداشت‌های خاصی‌اند، غالباً از مكان‌شان و حتی محدوده‌های ملی‌شان كنده می‌شوند. ویژگی‌های فرهنگی آواره‌كننده غالباً یكدست‌كننده نیز هستند و بدین‌سان تحت تأثیر تبلیغات انبوه و كالاسازی فرهنگی قرار می‌گیرند. مدهای لباس، از كت و شلوار گرفته تا لباس جین، سلیقه‌های موسیقیایی، سینمایی و یا حتی مذهبی، ابعاد جهانی به خود می‌گیرند. آوارگی‌های فرهنگی دیگر تنها از طریق تحرك فیزیكی آدم‌ها و فرهنگ‌هایشان تحقق نمی‌یابند، هر چند كه هنوز این تحرك اهمیت خود را از دست نداده است» (ص.134.).

«تأثیرهای جهانی شدن گرایش به تهی ساختن زمینه‌های محلی كنش دارند؛ این زمینه‌ها باید از سوی تأثیرپذیران این فراگرد، بازاندیشانه تجدید سامان پیدا كنند، هر چند كه این تجدید سازمان‌ها نیز به گونه‌ای بر عكس بر فراگرد جهانی شدن تأثیر می‌گذارند. بدین‌سان، دگرگونی‌های بزرگی در تار و پود زندگی روزانه رخ می‌دهند و حتی بر تركیب هویت‌های شخصی ما نیز تأثیر می‌گذارند. خویشتن و نیز بدن انسان تبدیل به یك طرح بازاندیشانه می‌شوند. افراد دیگر نمی‌توانند به هویتی خرسند باشند كه صرفاً به آن‌ها داده شده یا به ارث رسیده و یا مبتنی بر منزلت سنتی‌شان باشد» (ص.134.).

«تهی شدن زمینه‌های محلی كنش، یعنی همان ازجاكندگی فعالیت‌ها، را می‌توان به عنوان فراگردهای دلالت‌كنندۀ سنت‌زدایی تشدید شده ادراك كرد» (ص.137.).
«در روزگار سنت‌زدایی تمام‌عیار، آنهایی كه اعتقاد به سنت دارند باید از خود بپرسند و یا دیگران از آن‌ها می‌پرسند كه چرا به این سنت‌ها باور دارند» (ص.138.). «سامان اجتماعی سنت‌زدا، سامانی است كه در آن مردم فعال‌تر و بازاندیش‌تر می‌شوند، هر چند كه در اینجا معنای ”بازاندیشی“ را باید به درستی درك كرد. حال كه گذشته چیرگی‌اش را از دست داده و یا به یك ”دلیل“ در میان دیگر دلایل اعمال انسان تبدیل شده است، عادت‌های پیشین تنها راهنمای محدودی را برای كنش به دست می‌دهند، حال آنكه آینده كه ممكن است صورت‌های گوناگونی به خود گیرند، اهمیت تعیین كننده‌ای پیدا كرده است» (ص.151.).
«تأثیر عمیق عوامل سنت‌زدا این قضیه را تبیین می‌كند كه چرا مفهوم و وجود بنیادگرایی این همه اهمیت پیدا كرده است. همچنین كه پیش از این یادآور شده‌ام، بنیادگرا كسی است كه می‌خواهد از سنت به شیوه‌ای سنتی دفاع كند، آن هم در شرایطی كه اینگونه دفاع ذاتاً مسأله‌ساز است. ”پافشاری“ بنیادگرایی بر سنت و تأكید بر ”خلوص“ آن، تنها از این نظر قابل فهم است» (ص.139.).


«سیاست رهاسازانه برای هر گونه برنامۀ رادیكال سیاسی همچنان آشكارا مهم است. امروزه این سیاست با یك رشته نگرانی‌های ناشی از دگرگونی‌های توصیف‌شده در بالا و یا همان سنت‌زدایی به اضافۀ ناپدید شدن طبیعت، همراه شده است. این نگرانی‌ها قضایای سیاست حیاتی را دامن می‌زنند. سیاست حیاتی و جدل‌ها و كشمكش‌های وابسته به آن، حول این قضیه دور می‌زند كه در جهانی كه زمانی همه چیز در آن طبیعی (یا سنتی) بود و اكنون باید كم و بیش انتخاب‌شان كرد و دربارۀ آن‌ها تصمیم گرفت، چگونه باید زندگی كنیم؟…سیاست حیاتی سیاست هویت و نیز انتخاب است.» (ص.148.).

«این تصور كه سیاست حیاتی تنها برای مرفه‌ترین جاذبه دارد، خطایی بنیادی است. در واقع، از برخی جهات عكس این قضیه درست است.برخی از فقیرترین گروه‌ها (نه تنها در جوامع توسعه‌یافته) امروزه عمیق‌تر از دیگران با مسایل سنت‌زدایی روبروری‌اند. می‌بینیم كه امروز زنان به تعداد فراوان روابط زناشویی‌شان را ترك می‌كنند و همراه با این اظهار خودمختاری زندگی‌هایشان را نیز تغییر شكل می‌دهند. بسیاری از این زنان به بخشی از ”فقیران جدید“ تبدیل می‌شوند» (ص.148.).
«سیاست حیاتی تنها سیاست امور شخصی نیست، زیرا عوامل دخیل در آن در مورد بسیاری از جنبه‌های زندگی اجتماعی كه برخی‌شان به راستی پهنۀ وسیعی دارند، عمومیت پیدا كرده‌اند.…سیاست حیاتی حوزه‌های كاملاً متعارف درگیری سیاسی، مانند كار و فعالیت اقتصادی، را نیز دربرمی‌گیرد» (ص.149.).
«سیاست حیاتی به چالش‌هایی راجع است كه كل انسانیت با آن‌ها روبروی است و تنها به این منحصر نمی‌شودكه افراد در برخورد به گزینه‌هایی بسیار بیشتر از آنچه كه در گذشته داشتند، چگونه باید تصمیم گیرند.…مسؤولیت‌های تازه‌ای برای نسل‌های آینده به گردن ما افتاده و مسایلی اخلاقی پیش روی ما قرار گرفته‌اند كه ساز و كارهای رشد اقتصادی وادارمان می‌سازند یا آن‌ها را كنار گذاریم و یا سركوب كنیم» (صص.1 150.).

سیاست زایا در این شرایط برای ایجاد اعتماد و همبستگی مورد توجه قرار می‌گیرد. «سیاست زایا بر یك رشته مقتضیات دلالت می‌كند:

1. «تقویت شرایطی كه تحت آن می‌توان به نتایج خوشایند رسید، بدون آنكه این نتایج خوشایند یا محقق ساختن آن‌ها ”از بالا“ تعیین شوند؛
2. «ایجاد موقعیت‌هایی در نهادهای حكومت و مؤسسات وابسته به آن، كه در آن‌ها اعتماد فعالانه را می‌توان بنا كرد و حفظ نمود؛
3. «اعطای خودمختاری به كسانی كه تحت تأثیر برنامه‌ها یا سیاست‌های خاص قرار می‌گیرند؛ و در واقع، توسعۀ یك چنین خودمختاری در بسیاری از زمینه‌ها؛
4. «ایجاد منابعی مانند ثروت مادی كه سطح خودمختاری را بالا می‌برند؛ آنچه كه در اینجا مطرح است، منابعی است كه بهره‌وری را به معنای گستردۀ آن بهبود می‌بخشند» (ص.152.).

«سیاست زایا با توصیف بالا، به هیچ روی محدود به عرصۀ سیاسی رسمی نیست، بلكه طیفی از حوزه‌ها را در بر می‌گیرد كه در آن‌ها مسائل سیاسی مطرح می‌شوند و باید به آن‌ها پاسخ گفت. اعتماد فعالانه با چنین مفهومی از سیاست زایا پیوستگی دارد. این نوع اعتماد كه دیگر به صف‌بندی‌های از پیش تعیین شده وابستگی ندارد، از صورت‌های پیشین روابط اعتماد محتمل‌تر است و بیشتر از آن‌ها بستگی به موقعیت دارد» (صص.3 152.).
«عامل مؤثر در اینجا، تأثیر همه‌جانبۀ ”نظام‌های انتزاعی“، یا همان انواع نظام‌های تخصصی بر زندگی ما در جهان امروز است. تحت تأثیر دوگانۀ جهانی شدن و عوامل سنت‌زدا، بسیاری از جنبه‌های زندگی روزانه از مهارت‌های محلی تهی می‌شوند و با تهاجم نظام‌های دانش تخصصی روبرو می‌گردند» (ص.154.).
«هر آدم متخصصی در قبال تنوع نظام‌های تخصصی دیگری كه بر زندگی‌اش تأثیر می‌گذارند، یك آدم غیرمتخصص است؛ با این همه، هر آدم غیرمتخصصی اصولاً و غالباً عملاً می‌تواند دانش تخصصی را كه در زمینۀ فعالیت‌های اجتماعی كاربرد دارد، به خود اختصاص دهد. همۀ صورت‌های تخصص به اعتماد فعالانه نیاز دارند، زیرا داعیۀ مرجعیتی در كنار داعیه‌های دیگر مرجعیت مطرح می‌شود، و خود متخصصان غالباً با یكدیگر توافق ندارند.…یك متخصص تنها می‌تواند مدعی مرجعیت موقتی باشد، زیرا نظرهای او ممكن است با مخالفت متخصصان دیگری كه به همان اندازۀ او اعتبار دارند، روبرو شوند. وضعیت دانش در بیشتر حوزه‌ها به سرعت دگرگون می‌شود، چندان كه هر آنچه با اطمینان در یك زمان معین بیان می‌شود ممكن است به سرعت از اعتبار بیفتد. وانگهی، در عصر بازاندیشی اجتماعی، تخصص ملك طلق متخصص باقی نمی‌ماند.…حیثیت خود دانش كه در نخستین مراحل رشد نهادهای مدرن آن همه اهمیت داشت، بر اثر شك‌ورزی كه موتور فعالیت علمی است، تنزل مقام پیدا كرده است.…تنگنایی كه بدین‌سان پدید می‌آید، عمیق‌تر می‌شود.…هر الگوی سبك زندگی، هر چقدر هم كه سنتی باشد، تنها یكی از صورت‌های ممكن زندگی در میان صورت‌های دیگر است. خصلت احتمالی اعتماد فعالانه در چنین شرایطی را غالباً می‌توان با عادت تخفیف داد؛ ولی ماهیت نااستوار عادت‌ها در مقایسه با انواع فعالیت‌های سنتی‌تر، نشان می‌دهد كه در موقعیت‌های تنش یا بحران شخصی و اجتماعی، اعتماد می‌تواند به سرعت از چیزی گرفته شده و به چیز دیگری داده شود» (ص.7 155.).

دست آخر اینكه:

«دست‌اندازی نظام‌های انتزاعی به زندگی اجتماعی و واكنش در برابر این پدیده، تنها بر زندگی محلی و هویت سخصی تأثیر نمی‌گذارد، بلكه به فراگیرترین عوامل سامان‌های جهانی، از جمله زمینه‌های مخاطرۀ سنگین‌پیامد، نیز بسط می‌یابد» (ص.158.).

...ادامه مروری به آنتونی گیدنز در فراسوی چپ و راست...
مآخذ:...

امیل دورکیم: ضرورت مطالعات تطبیقی و عملی در تعلیم و تربیت

فرستادن به ایمیل چاپ


برداشادامه مطلب...ت آزاد


 • در سراسر دوره‌ای که امیل دورکیم، در سوربون و بوردو به تدریس می‌پرداخت، سخنرانی‌های او، بر گزارشاتی درباره تربیت و نظام آموزش و پرورش متمرکز بود که ابزاری برای طرح ایده‌هایش درباره‌ی عدالت اجتماعی و علم اخلاق شد.

• از آن‌جایی که انسان‌ها، موجوداتی قویاً اجتماعی و تاریخی‌اند، مبنای آگاهی فردی و جمعی، در تعلیم و تربیت نهفته است.

• جامعه‌شناسی، یک علم تکنیکی و فنی نیست، بلکه از آن بیش، اهداف اجتماعی و ارزش‌های عملی و اخلاقی را تعریف می‌کند. دورکیم مثل مارکس، معتقد است که ربط نزدیکی میان نظریه و عمل اجتماعی هست.
• دورکیم در 1904 و 1905، مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها در مورد تعلیم و تربیت داشته است که با عنوان تاریخ تعلیم و تربیت در فرانسه منتشر شده‌اند.
• پی‌گیری ارزش‌های تعلیمی و تربیتی و روش‌هایی که از یونان و روم باستان به جامعه جدید رسیده است، او را مهیای مروری تاریخی بر دوره‌های متفاوت و اهداف آموزشی در اروپای غربی می‌کند.
• دورکیم، با بهره‌گیری از روش تطبیقی و تاریخی، تکامل تاریخی تعلیم و تربیت را از سقوط امپراتوری روم و دوره کارولینژی و از منشاء دانشگاه‌ها و آموزش منطق و دیالوگ در قرون وسطی، تا اومانیسم رنسانس، احیاء مطالعات کلاسیک در دانشگاه‌های یهودی و بعدها تضادهای تربیتی در مدرنیت را مورد بررسی قرار می‌دهد. افزون بر این، پیشنهاد می‌کند که مروری بر آرمان‌های اجتماعی که در آموزش دوره متوسطه فرانسه مطرح هستند، صورت گیرد.
• دورکیم، با جمع‌آوری آراء، در باب تعلیم و تربیت گذشته به عنوان واقعیت‌هایی اجتماعی، قادر است تا ارزش‌های تعلیم و تربیت در گذشته و کارکرد و نقش نهادی آن‌ها در حفظ جوامع گذشته را با اکنون مقایسه نماید.
مآخذ:...

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 11 اسفند 1390 ساعت 20:34

صفحه 382 از 425

a_a_