فیلوجامعه‌شناسی

تخته سیاه شماره ۵ نظریه های جامعه شناسی ۳: نظریة جامعه توده اي

فرستادن به ایمیل چاپ

مدرنیت
⇐ اگر دو رویكرد گذشته می‌كوشیدند تا چشم‌انداز ماركس را به لحاظ سطح تحلیل آسیب‌شناسی كنند، سه رویكرد بعدی معتقدند كه دشواری اصلی در نظریة ماركس تلقی مدرنیستی او از انسان بود.
⇐ مدرنیت=وضعیت اجتماعی كه ویژگی آن گسترش حیطة خِرَدreason مدرن است؛
⇐ خرد مدرن؛ خردی كه می‌كوشد همه چیز را بر اساس امور تجربی و این‌جهانی (غیراستعلایی) توجیه كند.
⇐  انقلاب كپرنیكی(آدام اسمیت(اصحاب دائره‌المعارف(انقلاب كبیر

فرهنگ توده‌ای و امریكایی
⇐ نظریة جامعة توده‌ای چارلز رایت میلزCharles Wright Mills یك نظریة مخاطب‌محور است و می‌خواهد تحولات روی داده در جامعة امریكا را كه به استیلای رسانه‌ها انجامید تشریح كند.
⇐ توده‌ای شدن جامعه در پایان قرن بیستم
⇐ سه عامل اساسی مؤثر در آغاز فرایند توده‌ای شدن جامعه:
  ⇐ شهرنشینی (سی. رایت میلز)
  ⇐ صنعتی شدن (سی. رایت میلز)
  ⇐ دانش نظری مدرن (دانیل بلDaniel Bell)
⇐ در ابتدای دورة مدرن، فیلسوفان روشنگری گمان می‌كردند كه خرد مدرن حلال مشكل است؛ آنها تصور می‌كردند كه چهار زمینه توسط خرد مدرن فراهم می‌شود:
  ⇐ مرجع نهایی قضاوت وجدان افراد است كه به واسطة محوریت دانش تجربی، همه تا اندازه‌ای امكان دستیابی به راه درست را دارند؛
  ⇐ هماهنگی طبیعی میان منافع؛
  ⇐ نتیجة بحث عاری از خطا خواهد بود؛
  ⇐ بحث عقلانی منجر به اقدامات عمومی می‌شود.
⇐ میلز به وضعیت مفروض فیلسوفان روشنگری كه ذكر شد، اصطلاح «جامعة اكثریت» را اطلاق می‌كند كه در مقابل «جامعة توده‌ای» موجود قرار دارد.
⇐ میلز برای این چهارچوب مفهومی چهار بعدی، چهار شاخص عینی و قابل تحقیق شناسایی می‌كند:
  ⇐ نسبت میان بیان‌كنندگان افكار به تعداد گیرندگان افكار؛
  ⇐ امكان گفتگو یا واكنش بلافصل؛
  ⇐ امكان تحقق نتیجة گفتگو؛
   ⇐ میزان استقلال گفتگوها از سازمان‌ها و نهادها.
⇐ میلز معتقد است كه ما رفته رفته بر اساس این شاخص‌ها به سمت یك جامعة توده‌ای حركت می‌كنیم.
⇐ در توضیح این وضعیت چند موضوع را مطرح می‌كند:
  ⇐ نوع نگاه به اكثریت دموكراتیك تغییر كرده است:
  ⇐ اكثریت دیگر كسانی نیستند كه وجدانشان معیار سنجش باشد (زمینه‌ها و شواهد از تردید قن بیستمی در خرد مدرن)
  ⇐ این نتیجه حاصل شد كه اكثریت به جای آنكه ملاك سنجش خیر اجتماعی باشند، باید كنترل شوند
  ⇐ از نظر میلز فروپاشی اكثریت تا اندازة زیادی به دلیل فروریختن انجمن‌ها و تشكل‌هاست: اولاً امكان فرموله شدن عقاید معقول در انجمن‌ها از دست رفته است؛ ثانیاً امكان تحقق معقول‌ترین نتایج در غالب انجمن‌ها وجود ندارد، چرا كه معیارهای گفتگو میان افراد از دست رفته است. ثالثاً و دقیقاً به همین دلایل (و مآلاً عدم اقبال افراد به مشاركت در انجمن‌ها) انجمن‌ها قدرت لازم را برای اجرایی كردن تصمیمات خود ندارند.
  ⇐ از این گذشته خود ساختار انجمن‌ها به دلیل شكاف میان نخبگان/بدنة انجمن‌ها استحاله و عقیم شده است.
  ⇐ از این گذشته برخی ساز و كارهای نهادی برای كنترل اكثریت شكل گرفته است، كه همگی تبعات پیش‌بینی نشدة خرد مدرن محسوب می‌شوند:
  ⇐ رسانه‌ها، نهادهایی هستند كه جریان اطلاعات را در جامعه محدود می‌كنند. همچنین آنها از طریق القاء داوری‌ها به تجربیات افراد خط می‌دهند.
  ⇐ یك نوع انحصار رسانه‌ای رخ داده است: اولاً مردم، خود به رسانه‌هایی تمایل دارند كه با پندارهای قالبی خودشان هماهنگ باشد، ثانیاً فرض اینكه رسانه‌ها حقیقتاً محتوای متفاوتی دارند فرض صحیحی نیست.
  ⇐ دستكاری تلقی مخاطبان از خودشان؛ رسانه‌ها هویت می‌دهند؛ آرمان‌ها را تعریف می‌كنند؛ روش‌ها و تاكتیك‌ها را برای دستیابی به آرمان‌ها پیش می‌نهند و در صورت عدم تحقق آرمان‌ها از طریق جابجایی روش‌ها با آرمان‌ها به افراد تلقی دروغی از موفقیت می‌دهند.
  ⇐ ایجاد شكاف میان حیات خصوصی و نظام اجتماعی:
  ⇐ نهادهای آموزشی كه باید امكان چنین ارتباطی را فراهم كنند، چنین نمی‌كنند؛
  ⇐ كلان‌شهرها نیز نقش مهمی در شكل‌گیری این وضعیت دارند؛ امكان گمنامی در شهر، و مكانیسم‌های تفكیك و جدایی‌گزینی عملاً مانع از شكل‌گیری گفتگوی عمومی در مورد مسائل مشترك می‌شوند و مآلاً قدرت انجمن‌ها را می‌كاهند.

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.