تخته سیاه شماره ۲ مبانی فلسفه: طرح مبحث

چاپ

 فلسفه

⇐ فلسفه «علم جامع» بود؛ جامع کل معارف بشری و گردآوری کلیه دانستی‌های انسان در زمینه‌های مختلف به شمار می‌رفت. یک فیلسوف کسی بود که به تمام رشته‌های علوم آن زمان آشنایی داشت و در همه زمینه‌ها صاحب نظر بود. ولی دانستنی‌ها متنوع‌تر و ژرف‌تر گردیدند و از آن دانش (جامع کل) جدا شدند. نخست فیزیک و شیمی و طبیعیات و پس از آن علوم اجتماعی نیز جدا شدند، گو اينكه هيچ گاه نمي‌توان گفت كه جدايي آنها از فلسفه كامل شد. ولی درست از آنجا که فلسفه حاصل جمع ساده و گردآوری این علوم نبود، پس از این جدا شدن‌ها و مستقل شدن‌ها به «هیچ» تبدیل نشد. و از بین نرفت. بر عکس جوهر واقعی فلسفه روشن‌تر و پاک‌تر جلوه‌گر شد؛ يعني شناخت قانونمندی‌های عام و اساسي.
⇐ همین واقعیت که فلسفه از دیرترین دوران‌های تمدن باستانی و حتی قبل از دانش‌هایی نظیر فیزیک و زیست‌شناسی و زمین‌شناسی پدید شده، نشانی از نیاز انسان به آن و اهمیتش در حیات معنوی بشر است. کردار، پندار و رفتار ما، احساسات ما و سراسر زندگی ما زیر تأثیر اندیشه‌های معین فلسفی و جهان‌بینی مربوطه جریان یافته است. این تأثیر امروزه تماماً پیدا و نیرومند است. هر مسألۀ جدی را که در نظر آوریم، از مسائل سیاسی، دولت‌ها، احزاب، مبارزه طبقات و گروه‌ها گرفته تا مسائلی درباره چگونگی پیدایش سیارات و آنچه در گیتی و در زمین می‌گذرد یا درباره سرشت و سرنوشت انسان، پاسخ بدان‌ها به میزان زیادی وابسته بدان است که جهان را چگونه می‌بینیم، چه دید عمومی از این دنیا و آنچه در آن می‌گذرد داریم، و في‌الجمله، از چه پایگاه فلسفی به آن‌ها می‌نگریم. نه فقط پاسخ به مسائل و راه حل آن‌ها، بلکه شیوه برخورد با آن‌ها و نحوه طرح آن‌ها نیز به همین دید معین و به همین پایگاه فلسفی وابسته است. فلسفه از آنجا که عام‌ترین قانونمندی‌های جهان را مطالعه می‌کند، به مثابه مدخل روش‌مندي به همه علوم اعم از دانش‌های طبیعی و اجتماعی جایی بسیار مهم و ضروري دارد.

تعريف
⇐ واژه فلسفه از واژهٔ یونانی Philosophia برگرفته شده‌است که به معنای دوستی حكمت است. این واژهٔ یونانی از دو بخش تشکیل شده است؛ Philo به معنی دوستداری و sophia به معنی حكمت.
⇐ منظور از استعمال واژۀ «حكمت»، توجه به استعدادهای عقلی و فکری است که انسان را قادر می‌سازد تا اشیا، حوادث و امور مختلف را از دیدگاهی بالا و گسترده مورد مطالعه قرار دهد و به این ترتیب، با رويدادها با اطمینان و آرامش روياري شود.
⇐ در عين حال كه فلسفه حكمت است، اما در يك معناي اصطلاحي دقيق‌تر، عبارت است از تأملات سيستماتيك در زمينۀ مفاهيم و اصول ناظر بر (1)وجود، (2)شناخت، (3)برهان، (4)ارزش‌ها و (5)زيبايي.
قلمروهاي اصلي فلسفه
⇐ وجودشناسي: كاوش در زمينۀ محض وجود از آن حيث كه وجود دارد؛
⇐ معرفت‌شناسي: مطالعۀ منشأها، اعتبار و محدوديت‌هاي شناخت؛
⇐ منطق: مطالعۀ منظم درباره اصول استدلال صحيح؛
⇐ اخلاق: مطالعۀ ماهيت رفتار صحيح و قضاوت در مورد ارزش‌ها؛
⇐ زيبايي‌شناسي: مطالعۀ دربارۀ ماهيت زيبايي و هنرهاي زيبا.
زيرشاخه‌هاي عمدۀ فلسفه
⇐ فلسفۀ ذهن: شاخه‌اي از فلسفه كه پديدارهاي ذهني همچون احساس، ادراك، تفكر، اميال، اغراض، خاطره، عواطف، خيال و كنش‌هاي هدفدار را مورد مطالعه قرار مي‌دهد.
⇐ فلسفۀ دين: تأملات فلسفي دربارۀ دين، خصوصاً راجع به وجود خداوند، صفات او، مسألۀ شرور، و معرفت‌شناسي عقايد مذهبي است.
⇐ فلسفۀ علم: شاخه‌اي از فلسفه كه به منطق استدلال علمي، ماهيت قوانين، تبيين‌ها و نظريات علمي، و ارتباطات بالقوۀ شاخه‌هاي مختلف علمي مي‌پردازد.
⇐ فلسفۀ سياست: شاخه‌اي از فلسفۀ اخلاق است كه صرفنظر از چگونگي ساز و كارهاي سياسي، به آنچه بايد در صحنۀ سياست روي دهد توجه نشان مي‌دهد.
⇐ فلسفۀ اجتماع: به ماهيت واقعيت اجتماعي، شناخت آن و سنجش ارزش‌داوري‌هاي متعارف در آن مي‌پردازد.
⇐ فلسفۀ حقوق: شاخه‌اي از فلسفه است كه به ماهيت قانون مي‌پردازد؛ مباحثي همچون اينكه قانون چيست، چند نوع است، چگونه با رفتار اخلاقي مرتبط است يا بايد مربوط باشد و چه اصولي بايد قوانين جزايي و تنبيهي را هدايت و مشخص سازند.
⇐ فلسفۀ زبان: به مباحثي همچون ماهيت معنا، رابطۀ ميان واژگان و اعيان، اصول موضوعۀ نظريات مختلف راجع با يادگيري زبان و… مي‌پردازد.
⇐ ساير حيطه‌ها: فلسفۀ تاريخ، فلسفۀ رياضيات، فلسفۀ فيزيك، فلسفۀ آموزش و پرورش، فلسفۀ فرهنگ، اخلاق حرفه‌اي،….

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.