فیلوجامعه‌شناسی

بیست و چهار تز در مرور مكتب كنش متقابل نمادین

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از تامس چیبوكاس، رندال لیته و دیوید وایز؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


• مكتب كنش متقابل نمادین، نشانگر خانواده‌ی متنوعی از نظریه‌هاست، و بیش از یک چشم‌انداز نظری صرف است.
• در فرجام آثار فیلسوفان و علمای علوم اجتماعی نظیر چارلز داروین، ویلیام جیمز، و جان دیویی، و آثار جامعه‌شناسان اخیر نظیر جرج هربرت مید، و چارلز کولی، مكتب كنش متقابل نمادین توجه خود را بر الگوهای تفسیر و «معنی‌سازی» در ترتیبات اجتماعی معطوف داشته است. به این ترتیب:

۱. در محور دیدگاه یک معتقد به مكتب كنش متقابل نمادین، این تصور کلی قرار دارد که انسان‌ها مجموعه‌ای از نمادهای عامّه فهم (علامت‌ها، زبان، و…) را به اشتراک گذاشته‌اند، و تحصیل و تولید معنا مغز و جوهر كنش‌های متقابل اجتماعپی انسان‌ها است.
۲. یک رفتار، تنها بر اساس معانی که كنش متقابل‌‌کننده به آن نسبت می‌دهد قابل فهم و توضیح است؛...
۳. یعنی دلایل و معانی که در پس رفتار قرار دارند، از خود رفتار مهم‌ترند. ...
۴. بنابراین، مكتب كنش متقابل نمادین، تمركز خود را بر معانی موجود در زندگی اجتماعی معطوف می‌دارد. شناخت معانی که كنش متقابل كنندگان به یک موقعیت نسبت می‌دهند، بسیار از شناخت ابعاد خود موقعیت مهم‌تر است.
۵. فرض دیگر این است که معانی دریافتی ما طی كنش متقابل شکل می‌گیرند. بنابراین، معانی در ترتیبات اجتماعی آموخته می‌شوند. یك فرد بدون كنش‌های متقابل اجتماعی، دركی از معانیِ منصوب به نمادها و رفتارهای یك جامعه نخواهد داشت.
۶. این، بیانگر یک فرایند چرخه‌ای است؛ افراد طی كنش‌های متقابل اجتماعی به سمت شناخت معانی می‌روند، و شناخت آنان از معانی و انتساب معانی به رفتارها توسط آن‌ها، بر مشارکت ایشان در كنش‌های متقابل اجتماعی تأثیر می‌گذارد.
۷. بنابراین، مكتب كنش متقابل نمادین فرض را بر این می‌گذارد که انسان‌ها بدون هیچ جنبه‌ی اجتماعی به دنیا می‌آیند. ...
۸. در طول زمان، این طفولیت از طفل رخت برمی‌بندد و گستره‌ی گوناگونی از پیام‌های اجتماعی كننده که در فرآیند «معنی‌سازی» و شناخت اجتماعی سهم دارند در این فرد درونی می‌شوند.
۹. در نهایت، باید همه‌ی رفتارها همان طور که اجتماع آموزش داده، شناخته شوند. جنبه‌ی اجتماعی افراد از محیط‌های پیچیده‌ی اجتماعی که بشر در آن‌ها زندگی می‌کند، نشأت می‌گیرد. این محیط‌ها مجموعه‌های پیچیده‌ای از نمادهای مشعر به امور مورد توجه افراد را شامل می‌شوند. به عبارت دیگر، برای هر شخص نمادها، معانی و ارزش‌های متفاوتی دارند.
۱۰. پس، برای هر شخص نمادها، معانی و ارزش‌های متفاوتی دارند.
۱۱. این، مآلاً بدان معناست که افراد عمیقاً تحت تأثیر اجتماع و محیط معنایافته هستند.
۱۲. هنجارها، ارزش‌ها، و انتظارات اجتماعی و الگوهای رفتار و كنش متقابل، همه و همه در معانی‌ای که یک فرد می‌فهمد، سهم دارند.
۱۳. این، كنش متقابل روزمره‌ با اجتماع است که باعث می‌شود فرد جامعه را بشناسد. این شناخت در معانی‌ای که رفتارهای بشری را هدایت می‌كنند، سهم دارند.
۱۴. در عین حال، مكتب كنش متقابل نمادین، فرایِ اجتماع، بر تلقی افراد از خویشتن خود نیز عنایت دارد. از این چشم‌انداز، تلقی یک فرد از «خویشتن» (self) خود نیز از كنش‌های متقابل اجتماعی نشأت می‌گیرد.
۱۵. برداشت ما از خویشتن، بازتاب تجارب ما از كنش‌های متقابل اجتماعی، و تفسیر ما از نحوه‌ی درك ما توسط دیگران در جریان كنش‌های متقابل اجتماعی است. این یعنی رفتارها تنها نشانگر گرایش‌ها و ارزش‌های یک فرد نیستند، بلکه تفسیرهای یک فرد از چگونگی درک رفتارهایش توسط دیگران را نیز نشان می‌دهد. بی گمان می‌توانید مواقعی را تصور كنید که کاری را انجام داده‌اید (یا از انجام كاری پرهیز كرده‌اید)، تنها به این خاطر که معتقد بوده‌اید که آن کار برای فرد دیگری مضر یا نامطلوب است. در نتیجه، افراد می‌كوشند تا نسبت به برداشت اطرافیانشان آگاهی یابند و نسبت به آن‌ها حساس باشند. این آگاهی و حساسیت منوط به برداشت فرد از توانمندی‌ها و مختصات شخصی‌اش دارد. و در قلب برداشت فرد از ویژگی‌های «خویشتن» خود، فهم فرد از درك دیگران نسبت به خودش قرار دارد. بنابراین، این تلقی از «خویشتن»، که به طریق اجتماعی تولید می‌شود انگیزه‌ی رفتارها را تأمین می‌كند.
۱۶. همه‌ی این موارد، خود را در این تلقی دیدگاه مكتب كنش متقابل نمادین، نشان می‌دهد که انسان‌ها رابطه‌ای پیچیده با اجتماع (یا هر گروه اجتماعی محیط‌شان) دارند. فرض بر آن است که افراد از گروه‌ها و جریان‌های بزرگ‌تر تأثیر می‌پذیرند، و طی چنین تأثیراتی، رفتارهای افراد، تا اندازه‌‌ای با ارزش‌ها و هنجارهای آن گروه محدود می‌شوند. جزئیات ساختار اجتماعی از كنش‌های متقابل و موقعیت‌هایی که افراد هر روز با آن‌ها مواجه می‌شوند شکل می‌گیرد. طی این كنش‌های متقابل و موقعیت‌ها افراد و جامعه متقابلاً از هم تأثیر می‌پذیرند.
۱۷. حتی با پیش‌فرض چنین تأثیر متقابلی، مكتب كنش متقابل نمادین، جامعه را بر افراد ارجح می‌داند. افکار افراد نتیجه‌ی جامعه است، ولی جامعه حاصل افکار افراد نیست. نتیجتاً جامعه شامل نیروهای اجتماعی نیرومندی است که در اثر تفسیر افراد از این نیروها، تغییر چندانی در آن‌ها ایجاد نمی‌گردد.
۱۸. این پیش‌فرض‌ها در برخی مفاهیم کلیدی مكتب كنش متقابل نمادین بازتاب می‌یابند. نخست، مفهوم «هویت‌ها» یا معانی چندگانۀ خویشتن است، که افراد آن را به مشارکت در یک نقش‌ اجتماعی مربوط می‌بینند.
۱۹. سلسله مراتب این هویت‌ها یا معانی خویشتن، بر مبنای اهمیتشان نزد فرد رده‌بندی می‌گردند. افراد، بیشتر سراغ نقش‌های مهم‌تر و برجسته‌تر می‌روند، و یحتمل تعهد بیشتر فرد به آن نقش خاص مشهود است.
۲۰. «نقش»‌ها عبارت از هنجارهای مشترکِ منصوب به افرادِ حاضر در موقعیت‌های اجتماعی است. این «هنجار»های مشترک، نظامی از معانی را تشکیل می‌دهند که به افراد این امکان را می‌دهد که نحوه‌ی عمل و عکس‌العمل خود را در نقش‌های اجتماعی پیش‌بینی کنند. همچنین این هنجارها در تعریف این که افراد چگونه باید در نقش‌های اجتماعی رفتار کنند سهم دارند. این واقعیت، که در بسیاری از نقش‌های اجتماعی برداشت‌های فراگیری از رفتارهای مناسب وجود دارد، گویای این مطلب است که یحتمل افراد در آن نقش‌ها از این شناخت‌ها برای جهت‌دهی به رفتارهایشان استفاده می‌کنند.
۲۱. مكتب كنش متقابل نمادین به مفهوم «كنش متقابل» عنایت دارد. از این چشم‌انداز، كنش متقابل نفس یک برخورد اجتماعی نیست، بلكه سطوح معانی، مندرج در برخورد‌های اجتماعی است، به نحوی که مستلزم برآوردهای متقابل از تفاسیر طرف مقابل از معانی است. فی‌المثل، ممکن است دو دوست عادت داشته باشند که در انتهای مکالمه‌ی تلفنی بگویند: «یا علی». شاید برای یکی از این دو، این قسمت، قسمت مهمی از مکالمه باشد و معنایی عمیق را برساند. در حالی که یحتمل برای دیگری، این سخن کاری تکراری و از روی عادت باشد و حداكثر، کاری است که طرف مقابلش را خوشحال می‌کند. در این مورد، گر چه هر دو متعهد به انجام یک رفتار یکسان هستند، ولی دشوار است بگوییم كه این کار برای هر دو یک معنا دارد، هر چند که هر دو برآوردی از تفسیر طرف مقابل از این الفاظ، دارند. این مثال، گواه دیگری بر این است که مكتب كنش متقابل نمادین، به كنش‌های متقابل بر حسب معانی و مقاصدی که در پشت رفتارها قرار دارد توجه می‌کند.
۲۲. مفهوم نهایی در این چشم‌انداز، مفهوم «خویشتن» است. خویشتن را می‌توان به چشم جریانی از رفتارها دید که طی آن، افراد، به صرافت تعیین و کنترل رفتار خود می‌افتند. انگار بیرون از خود ایستاده‌اند، و «خویشتن» را مورد خطاب قرار می‌دهند. این جریان، ساختن یک مجموعه از نقش‌ها توسط فرد برای «خویشتن» و تلاش برای ارزش‌یابی نقش‌هایی خاص در بین دیگران را شامل می‌شود. ممکن است برای یکی نقش پدر یا مادر بودن در مرکز تعریفی که از خود دارد قرار داشته باشد، که این، یعنی این نقش در نگرش فرد نسبت به خودش وزن زیادی دارد. شاید فردی دیگر که او هم نقش پدر یا مادری دارد، آشكارا این نقش خود را در درجه‌ی دوّم اهمیت نسبت به نقشی دیگر ببیند. قابل پیش‌بینی است که این دو فرد در فعالیت‌های مرتبط با پدر یا مادر بودن خود اهتمام متفاوتی از خود نشان دهند.
۲۳. «خویشتن»، كنش‌های متقابل میان افراد و محیط آن‌ها را ایجاد، و سهم هر یک را در تعیین جهت‌گیری توجهات و تلاش‌ها معین می‌کند. این، مستلزم فهم زبان و دیگر نمادهای جامعه و نیز، روشن کردن فرایندهای اجتماعی‌شدن در طول عمر است.
۲۴. تلقی فرد از خویشتن، از طرق متعدد به انگیزه‌‌ای برای فرد تبدیل می‌شود که به نوبه‌ی خود در اتصاف معانی به موقعیت‌ها و رفتارهای مختلف كمك می‌كند. این، یعنی خویشتن، متضمن بر عهده گرفتن نقش و تعهد به اجرای واقعی نقش است.
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.