برداشت آزاد از کاترین آلن؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
• مانند ساختن یك قلعهی شنی در ساحل، تعریف كاربردیِ من از «فمینیسم»، بازتاب لحظهی تاریخی است كه فمینیسم در آن مطرح شده است. در بند و بست این تعریف، حواسم به عواملی كه تلاش دارند قلعهی ماسهای مجازی مرا خراب كنند، هست؛ شاید با جزر و مدهای روزانه از بین برود، یا كودك بازیگوشی عامدانه وقتی كسی نمیبیندش پایمال كند. حتی اگر بچهها و جزر و مد هم صافش نكنند، ماشینهای رُفت و روبی كه ساحل را پس از تاریكی به لرزه درمیآورند این كار را خواهد كرد. مانند ماسه كه در اشكال موقت شكل میگیرد، هرگز نمیتوان فمینیسم را در یك رساله جمع و جور كرد، و وقتی روی كاغذ میآید، نمیتوان بیحركت و ثابت نگاه داشت. من در طرح یك تعریفِ كارا از «فمینیسم»، ریسك گفتن و نگفتن ابعاد فمینیسم را میپذیرم؛ چرا كه من فمینیسم را به شیوهی منحصر به فردی كه برای خودم جالب است وصف میكنم.
• با در نظر داشتن تمام این ملاحظات، برای دست یافتن به فهمی از فمینیسم كه تا حدی چنین قیودی را رعایت كرده و از طرفی هنوز جذابیتی برای مطرح شدن را داشته باشد، به كار ادامه میدهم. واقعاً که صحبت كردن، به عنوان دانشمندِ فمینیست در رشتهای كه ایدههای فمینیستی در آن همچنان در حاشیه قرار دارند خطرناك است. ادراكات و ارتباطات انسانی آن چنان شكننده و ابتدایی هستند كه مجال برای سوءتفاهم بسیار زیاد است. توان بالقوه برای پیوستن به یك تحقیق سیاسیشده به جامعهشناسی فمینیستی، مستلزم ذهنی باز و فراگیر و قلبی صبور و مهربان است.
• از ارمغانهای دیدنِ زندگی اجتماعی از عدسی فمینیستی، یکی این است که میفهمیم ارتباطی عمیق هست بین اینكه چگونه زندگی میكنیم و چگونه تحقیق میكنیم. تلاشی طرفدارانه با هدف تغییر جامعه است. فمینیسم، مخالف وضع موجود است.
• فمینیسم، شیوهای برای «بودن در دنیا= دازاینیدن» (هستیشناسی)، راهی برای جستجو و تحلیل این دنیا (روششناسی)، و یك نظریه یا الگویی برای اینكه ما در مورد این دنیا چگونه میدانیم و چه میدانیم (معرفتشناسی) است.
• فمینیسم تنها یك فكر یا نظریه نیست، بلكه یك پراكسیس است، عبارتی كه ماركس برای «تمیز دادن بین كاری كه یك نفر انجام میدهد و فكری كه میكند، و نیز بین فعالیت انقلابی و دیگر فعالیتها» به كار برد.
• نیِلسون، بیشتر توضیح میدهد كه، پراكسیس، از نظریه انتقادی سرچشمه میگیرد، و فرایندی فعال و بازاندیشانه است كه به ما امکان میدهد تا روابط قدرت را آشكار و افشا كنیم، روابطی كه ارتباطات و كنشهای بشری را هدایت میكنند، و علایق را برای تغییرات اجتماعی تحریك میكنند.
• پراكسیس فمینیستی راهی هوشیارانه، فراگیر، و پرشور برای فكر كردن و عمل كردن در این دنیاست.
• فمینیسم یك پروژهی آزادیبخش است كه درست پس از جنبشهای حقوق مدنی برای سیاهان امریكا در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، و مقارن با جنبش آزادی همجنسگرا در دهه ۱۹۷۰، به وجود آمد.
• جنبش آزادیبخش زنان، یا موج دوّم فمینیسم، در نیمه دهه ۱۹۶۰ افروخته شد و زنانِ بیشتر و بیشتری شروع به پچ پچ کردند. صحبت از این كه در حال تحمل چه جبر و زوری از جانب مردسالاری سرمایهدارانه هستند؛ آنها شروع به گفتگو راجع به موضوعاتی كردند كه تا قبل از انتشار كتاب «جذبهی معنوی جنس زن» از بتی فریدن، بحث از آنها ممنوع بود.
• افراد زیادی تحت تأثیر فعالیتهایی كه از گروههای «آگاهیافزایی» (consciousness raising: CR) آغاز شد و به كثیری از تلاشهای آزادیبخش منجر گردید، سعی میكنند تا زنان را از سلطه رها كنند.
• سپس، فمینیسم در مانیفستهای جدید خود، با ایدئولوژیها و اقدامات دیگری متصل شد که منادیان آنها به نفع همهی آن كسانی كه تحت استثمار سرمایهداری فراگیر مردسالارانه قرار داشتند آوای عدالت سر میدهند.
• فمینیسم با تركیب نظریه و پراكسیس، معادل نوعی اقدامی هوشمندانه، با هدف به هم ریختن روالهایی (یعنی وضع موجود) شد، كه برتریهایی غیراكتسابی به اقلیتی برگزیده میدهد، و زحمت، زندگی، و امیال تودهی باقی مانده را به استثمار میكشد. این استثمارها به شیوههایی سازمانیافته و طی فرایندهای ساختاری و ایدئولوژیك تبعیض نژادی، تبعیض جنسی، تبعیض علیه همجنسخواهان، اختلاف طبقاتی، قوممداری، تبعیض سنی، طرفداری از زورمداران، و سیاست مستعمراتی صورت میگیرند.
• فمینیسم، با دیگر نظریهها و اقدامات انتقادی سر همراهی دارد؛ در به چالش طلبیدن وضع ستمگرانهای كه با استضعاف برخی و ترجیح بلامرجح برخی دیگر، بیگانگی از خویشتن، دیگری و جامعه را سبب میشود.
• فمینیسم، بیشمار قسم و اقسام دارد، و مانند هر جنبش آزادیبخشی، مباحثات داخلی و خارجی فراوانی برمیانگیزد. برای مثال، برون میلر شرحی بر وقایعِ تولّد، رشد و تغییر شكل جنبش زنان نوشته است، و مسائل محوری نظریۀ فمینیستی را در ۳۰ سالِ پس از ۱۹۶۸ مورد توجه قرار میدهد، موضوعاتی شامل سقط جنین، تجاوز جنسی، ناهمجنسخواهی و همجنسبازی زنان، بیعدالتی نژادی، آزار جنسی، و هرزهنگاری. همچنین والبی، هاردینگ، و اسپراگو اخیراً در گفتگویی در یك مجله برجسته در زمینه دانش فمینیستی یعنی «مجله زنان در فرهنگ و جامعه»، درباره نظرات متأخر در مورد نقش علوم در دانش فمینیستی به بحث و تبادل نظر پرداختند. هر روز، هر گفتگو، و هر اثری كه منتشر میشود، راهی جدید برای طرح یك بینش فمینیستی از دانستن، بودن، و عمل كردن در این دنیا را به ارمغان میآورد.
• نظریههای فمینیستی فراوانی وجود دارند.
• فمینیسم، رویكردی آزادیخواهانه (لیبرال) دارد، كه حقوق برابرِ مطمئن میخواهد (سوسیال) و میخواهد كه به زنان كمك كند تا سهم عادلانهی خود را از موجودیت اقتصادی و حقوقی به دست آورند (رادیکال).
• فمینیسم، یك نسخهی اساسی دارد كه با این رهنمود شناخته میشود: «حقوق خودت را بگیر و به من تكیه نكن».
• فمینیسم، مشحون از یك گرایش همجنسخواهی زنانه است كه در آن، زنان یك زندگی خصوصی زنمحور، متناسب با سیاستها و نیز علایق خود را برمیگزینند.
• فمینیسم، گرایشی فرهنگی در جهت حفظ ارزش و تجلیل از یكتایی زنان و تا حدی هم در راههای تفوق به دنیا دارد؛ مثل این گفته كه: «مردها مدت مدیدی قدرت را در دست داشتهاند، ببین چه آش شله قلمكاری درست كردهاند».
• فمینیسم، گرایشی چند فرهنگی دارد؛ یعنی مركززدایی از آنچه كه موریسُن «امور سفید» (white things) مینامد؛ و این مركززدایی، یعنی تسلط بیچون و چرا بر سرنوشت، و گشودن فضا برای همه مردم، از جمله مردم رنگین پوست.
• فمینیسم، گرایشی انتقادی دارد، كه هدفش پخش مجدد ابزار و اهداف تولید است، به نحوی كه «دستی که انگور را میچیند، شیره را هم بچشد».
مآخذ:...
هو العلیم