برداشت آزاد از تامس چيبوكاس، رندال ليته و ديويد وايز؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
• نظریهی تضاد اجتماعی بر تحلیل جامعهشناختی رقابت بین و درون طبقات اجتماعی، و الگوهای رقابت در جامعه، بر سر منابع كمياب تمرکز دارد.
• طبیعتاً در چنین رقابتهایی، گروههایی که قدرت بیشتری در اختیار دارند، به منابع بیشتری دسترسی پیدا میکنند.
• دسترسی به منابع بیشتر، به نوبهي خود، گروهی با قدرت بیشتر را پديد ميآورد.
• چون اغلب طبقات اجتماعی دارای منافع رقيب هستند، در میان گروههایی از این طبقات، «تضاد» به وجود میآید.
• و نهایتاً در تعیین فرجام این تضادها، تفاوت قدرت بین گروهها، نقش مسلطی دارد.
• معمولاً فلسفهی کارل مارکس بنياد نظریهی تضاد اجتماعی تلقّی شده است.
• توجه مارکس به تغییرات اجتماعی و اقتصادی در قالب الگوهای تضاد، موجد توجهات بعدي به الگوها و تأثیرات تضاد در زندگی اجتماعی شده است. جامعهشناسانی چون ماكس وبر و گئورگ زيمل، پس از او مفاهیم مارکسی را در كنشهاي متقابل بین شخصي اعمال کردند.
• چشمانداز تضاد اجتماعی، نفع شخصی را انگيزهاي اساسی در بشر محسوب میکند. تضاد بین افراد و گروهها از منافع رقيب نشأت میگیرند.
• به هر روي، نظریهی تضاد اجتماعی با این تلقي که بررسی موضوع تضاد اسباب دردسر است به مبارزه برمیخیزد. در مقابل، این نظریه، مدعی است که تغییرات اجتماعی، یکی از نتایج این تضادها خواهند بود و نمیتوان به این تضادها با این عنوان که دردسر درست میشود نپرداخت.
• این چشمانداز بیان میدارد که تضاد، لازم، و اغلب مطلوب است. بدون تضاد، که باعث تحریک برای تغییر میشود، وضعیت واقعاً غیر منصفانهی فعلی در مورد افراد و گروههایی که در ترتيبات اجتماعی فاقد قدرت هستند، به همین صورت باقی خواهد ماند.
• در راستای توجه به الگوهای تضاد در ترتيبات اجتماعی، نظریهی تضاد اجتماعی بر چند پيشفرض بنا شده است:
۱. اولین آنها این است که تضاد، یک مؤلفۀ اساسی زندگی بشری است. چون به نفع شخصی به چشم یکی از انگيزههاي اساسی انسان نگاه میشود، منافع شخصی مختلف فيه، در تمام كنشهاي متقابل اجتماعی دیده میشوند.
۲. چشمانداز تضاد اجتماعی بر آن است که به جای این که به تضاد به مثابه یک مسألهی ذاتاً دردسر نگريسته شود، باید تضاد را چونان یک جزء اساسی از تعاملات بشری پذیرفت و آن را شناخت.
۳. همان طور که در بالا ذکر شد، نظریه تضاد اجتماعی فرض را بر آن ميگذارد که انسانها در درجهی اوّل از «منافع» شخصی خود انگیزه میگیرند. گر چه ممکن است برخی این انگیزش برآمده نفع شخصی را قابل قياس با ارزش تحریک «سودها و فايدهها» در نظریهی مبادلهي اجتماعی بدانند، ولي این دو مفهوم، با هم تفاوت دارند. در حالی که «سودها و فايدهها» به طريق «عقلاني» ارزیابی میشوند، منافع شخصی مطرح در نظریهی تضاد اجتماعی بسيار ریشهایتر است. این تحریک از یک «میل ریشهای به بقا» نشأت میگیرد و نمایانگر میلي قوی به ارضاء نیازها و امیال در زندگی است.
۴. به علاوه، نظریهی تضاد اجتماعی، فرض را بر این مینهد که تضاد بین افراد و گروههای اجتماعی «اجتنابناپذير» است. در اجتنابناپذیری این موضوع، همین بس که افراد و گروهها بر سر منابع محدود به رقابت برميخيزند. خواه این منابع، منابع اقتصادی باشند، خواه منزلت، پايگاه، قدرت، یا اقتدار، یا هر چیز مطلوب دیگر؛ افراد و گروهها برای به دست آوردن اين منابع محدود، هر قدر که بتوانند مبارزه میکنند، تا آنجایی که دیگر ادامهي مبارزه ممکن نباشد.
۵. از اين گذشته، چون تضاد امری اجتنابناپذير تصور ميشود، «وضع نرمال» كنشهاي متقابل اجتماعی افراد و گروهها وضعيت «تضاد» است. زندگی هماهنگ، یک زندگی طبیعی نیست. گر چه میل به سازگاری در روابط خانوادگی عموميت دارد، اما نظریه تضاد اجتماعی بیان میدارد که انتظار عدم بروز تضاد در این روابط غیر واقع بینانه است.
۶. شیوع رقابت در ترتيبات اجتماعی، به وجود تضاد در گروههای اجتماعی كمك ميكند. تضاد میان افراد گروه، در اثر رقابت بر سر منابع محدود، تعارض بر سر ابزارهای رسیدن به اهداف، و/یا بر سر اهداف مختلف ناسازگار ایجاد میشود. چنین تضادي، منوط و نیازمند همسویی اعضای گروه در تعاریف چيزهايي که ارزشمند هستند، خواهد بود.
۷. چون رقابت در قلب روابط اجتماعی جای دارد، نظریهی تضاد، به مفهوم قدرت توجه ویژه دارد. قدرت در الگوهای اقتدار درون واحدهای اجتماعی و گروهی بازتاب مييابد. نوعاً افرادی که اقتدار بیشتری دارند، قدرت بیشتری را نيز برای تأثیرگذاری بر دیگر افراد در اختیار داردند. در چشمانداز تضاد اجتماعی، به شيوهاي که افراد قدرتمند بر دیگران (به صورت مثبت یا منفی) تأثیر میگذارند، علاقهی زیادی وجود دارد.
۸. چون رقابت ذاتي روابط اجتماعی است، هیچ رابطهای نیست که همهی طرفها از آن پیروز برون آيند؛ تمام روابط اجتماعی شامل روابط «برد باخت» (win lose) هستند که در آن، یک فرد یا گروه از زیان فرد یا گروه دیگر سود میبرد. اسپری از این رابطه الزامی میان اعضای اجتماع و گروه، به وابستگی متقابل منفی (negative interdependence) بین افراد در موقعیتهای مختلف اجتماعی تعبیر میکند.
۹. چشمانداز تضاد اجتماعی بر آن است که منافع شخصی رقيب از طریق مذاكره (negotiation) و چانهزنی (bargaining) به فرجام میرسند. در مورد مذاكره، تمرکز بر یافتن یک راهحل است که پذیرش جمعی را در بر داشته باشد. گر چه این به معنای اتفاق نظر همهی طرفها نیست، ولی حداقل یک مقبولیت مقدماتي از راه حل را توسط همهی طرفها در بر دارد. از طرف دیگر، چانهزنی نشاندهندهی یک فرایند مبادله است که در آن، هر فرد بر یافتن راهحلی تمرکز دارد که به بهترین نحو منافع شخصی خویش را تأمين کند. در اینجا تمرکز بر دستیابی به چیزی است که برای یک نفر بهترین است، در حالی که به بقیهی اعضای درگیر در آن موضوع خسارت میزند. به تعبیر ساده، چانهزنی، فرایندی است که در آن افراد عضو، به دنبال موقعیتها یا نتایجی هستند که منافع شخصی خود را بیشینه کنند، در حالی که مذاكره فرایندی است که در آن، هدف بهترین راه حل ممکن برای تمام افراد شرکتکننده است. در هر حال، زندگی اجتماعی و گروهی دنبالهای از نتایج موقعیتهای مختلف است که در آنها نهایتاً یکی سود میبرد و ديگري زیان.
۱۰. یکی دیگر از نتایج تضاد و رقابت در اجتماعات و گروهها، رفتارهای احقاقگرانه و رفتارهاي پرخاشگرانه است. اینها رفتارهایی هستند که از سوی یکی از افراد در مورد افراد دیگر اعمال میشوند تا بر برآورده کردن نیازهای آن فرد توسط دیگر افراد تأثیر بگذارند. در میان افراد، الگوی رفتارهای احقاقگرانه، با انتخاب اعمال و اجرای مصمّم حقوق خود آشکار میشود، در حالی که معمولاً پرخاشگری تلاشی همراه با زور در جهت برآوردن نیازهای فرد توسط دیگر افراد خانواده را شامل میشود.
۱۱. دست آخر، نظریهی تضاد اجتماعی به پیامهایي توجه دارد كه قدرتمندان، به منظور حصول اطمینان از تسلیم بودن دیگران به برآوري منافعشان به ايشان ارسال ميكنند. وعیدها (threats) پیامهایی هستند که متضمن تنبیه متعاقب نافرمانی ساير افراد خانواده باشند. از سوی دیگر، وعدهها (promises) پیامهایی هستند که امکان فايده به دلیل فرمانبرداری افراد دیگر را مطرح ميكنند. وعدهها، مثبتتر از وعیدها به نظر میرسند، ولی وجه مشترک آنها این است که هر دو تلاش میکنند تا بر اعضای گروه در موقعیتهایی که منافع شخصیشان در رقابتند، تأثیر بگذارند.
مآخذ:...
هو العلیم
با سلام و احترام من دانشجوی دکتری جامعه شناسی دانشگاه چمران هستم از این مطلب خواستم استفاده کنم برای چارچوب نظری در خصوص منبع اگر امکان داره لطفا راهنمایی بیشتری بفرمایید ممنونم