برداشت آزاد از مرحوم علامه محمد تقی جعفری در «شرح نهجالبلاغه»؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
• مطلب، در ادامه حاشیهنگاری به خطبه پانزدهم کلام امیر عدل است...
-------------------------------------
خطبه پانزدهم: و من کلام له علیه السلام فیما رده علی المسلمین من قطائع عثمان رضی اللّه عنه و اللّه لو وجدته قد تزوّج به النّساء، و ملک به الإماء، لرددته، فإنّ فی العدل سعة. و من ضاق علیه العدل، فالجور علیه أضیق.
ترجمه: بدانید، هر قطعهای از زمین را که عثمان بخشیده است و هر مالی از مال اللّه که به ناحق داده است، باید به بیت المال برگردد، زیرا هیچ چیزی حق قدیم و ثابت را باطل نمیکند و اگر آن اموال را پیدا کنم به حال اصلی خود برمیگردانم، اگر چه مهریه زنان قرار گرفته و در شهرها پراکنده شده باشد؛ پس بیگمان، عدالت گشایش و آسودگی میآورد، و اگر برای کسی تنگی و دشواری به بار آورد، ستم برای او تنگ و سختتر خواهد بود.
-------------------------------------
• دو اصطلاح مشخص در قرآن مجید درباره خودکامگان ستمکار به کار رفته است:
o ۱. مترفین.
o ۲. ملأ.
• معنای لغوی «مترفین» که از ماده ترف است، عبارت است از غوطهوران در عیش و کامکاری و اسراف در اموال.
• و معنای لغوی «ملأ» عبارت است از چشمگیران و اشراف و اغنیای کامجوی یک جامعه.
• در امتداد تاریخ، هر دو گروه، همواره در مسیر «خود محوری» حرکت نموده خود را غایت، و دیگران را وسیله تلقی کردهاند.
• اینان بودهاند که فطرتهای پاک آدمیان را آلوده نموده، جز کامیابی در این دنیا هدفی نداشتهاند.
• و اینان ستمکارانی بودند که جلوی هر گونه اعتلا و پیشرفت را که موجب دگرگونی وضع خوشایندشان میگشت، میگرفتند.
░▒▓ ۱. مترفین
• آیات قرآنی این ستمکاران را با شدیدترین لحن و خشنترین بیانی میکوبد. نمونهای از آیات مربوط به «مترفین» از این قرار است:
• ۱. وَ کَمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْیَةٍ کانَتْ ظالِمَةً وَ أَنْشَأْنا بَعْدَها قَوْماً آخَرِینَ. فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها یَرْکُضُونَ. لا تَرْکُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلی ما أُتْرِفْتُمْ فِیهِ لا تَرْکُضُوا وَ ارْجِعُوا. إِلی ما أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَ مَساکِنِکُمْ (الانبیاء/۱۱).
• (چه بسا اجتماعاتی را هلاک کردیم که ستمکار بودند و پس از آنان گروههای دیگری را به وجود آوردیم. آن هلاک شدگان هنگامی که عذاب ما را احساس کردند، فوراً پا به فرار گذاشتند. [کجا فرار میکنید] نگریزید و برگردید بهمان جایگاهی که در آنجا در کامکاری غوطهور بودید، برگردید به مسکنهای خویش، شاید که مسئول قرار خواهید گرفت. آنان گفتند: وای بر ما، ما ستمکاران بودهایم).
• ۲. وَ ما أَرْسَلْنا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَذِیرٍ إِلَّا قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا به ما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ (سبأ/۳۴).
• (ما هیچ رسولی را برای تبلیغ به جامعهای نفرستادیم، مگر این که خودکامگان کامور آن جامعه گفتند: ما به آن رسالتی که شما برای آن فرستاده شدهاید، کفر میورزیم).
• ۳. وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا فِیها فَحَقَّ علیها الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمِیراً (الاسراء/۱۶).
• (و هنگامی که بخواهیم اجتماعی را به هلاکت بیندازیم، به کاموران آن جامعه دستورات خود را صادر میکنیم، آنان از دستورات ما منحرف میشوند و در آن جامعه فسق میورزند، در نتیجه تهدید ما درباره آنان تثبیت میگردد و محو و نابودشان میسازیم).
• نتیجه قطعی که از این گروه آیات میگیریم، این است که دین اصیل در طول تاریخ دو کار اساسی را بر عهده گرفته است:
• یک. نشان دادن و هموار کردن راههای پیشرفت به سوی زندگی پاکیزه و قابل تفسیر با اصول عالی انسانی.
• دو. مهار امیال و هوی و هوسهایی که مانع پیشرفت به سوی زندگی مزبور میباشند.
• مسلم است که برداشتن موانع پیشرفت، چه عوامل طبیعی و چه عوامل انسانی با آرزو و خیال امکان پذیر نیست، لذا پیامبران الهی هر اندازه که میتوانستند کاموران را تبلیغ و ارشاد و موعظه نموده آنان را آگاه میساختند و سپس آنان را از عواقب هویپرستی و ستمکاری بر حذر میداشتند و تا آنجا که قدرت داشتند، عملاً جلوی انحرافاتشان را میگرفتند. و هنگامی که ناتوان میگشتند، آنان را به حال خود میگذاشتند، تا نتایج کردارشان را بینند. آری برای کسی که:
چندین چراغ دارد و بیراهه میرود
• پاسخی جز این وجود ندارد که:
بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش
░▒▓ ۲. ملأ
• چشمگیران و کاموران و تثبیت شدگان شرایط مخصوص در جوامع، بودهاند که در ابلاغ رسالتهای رسولان کارشکنی و مبارزهها به راه میانداختهاند. این حقیقت را در آیاتی که کلمه ملأ را آورده است، به خوبی میبینیم:
• ۱. قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ. قالَ یا قَوْمِ لَیْسَ بِی ضَلالَةٌ وَ لکِنِّی رَسُولٌ مِنْ ربالعالمین. أُبَلِّغُکُمْ رِسالاتِ رَبِّی وَ أَنْصَحُ لَکُمْ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (الاعراف/۱-۶۰).
• (چشمگیران قوم نوح گفتند: ما تو را در ضلالت آشکار میبینیم. نوح گفت: من گمراه نیستم، بلکه رسول پروردگار جهانیانم. رسالتهای پروردگارم را به شما تبلیغ میکنم و شما را اندرز میدهم و حقایقی را از خدا میدانم که شما نمیدانید).
• ۲. قالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراکَ فِی سَفاهَةٍ وَ إِنَّا لَنَظُنُّکَ مِنَ الْکاذِبِینَ. قالَ یا قَوْمِ لَیْسَ بِی سَفاهَةٌ وَ لکِنِّی رَسُولٌ مِنْ ربالعالمین (الاعراف/۷-۶۶).
• (چشمگیران قوم هود گفتند: ما تو را در حماقت میبینیم و ما گمان میکنیم تو از دروغگویانی. هود گفت: من حماقتی ندارم، بلکه رسول پروردگار جهانیانم).
• ۳. وَ اذْکُرُوا إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ عادٍ وَ بَوَّأَکُمْ فِی الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِها قُصُوراً وَ تَنْحِتُونَ الْجِبالَ بُیُوتاً فَاذْکُرُوا آلاءَ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ (الاعراف/۷۴).
• (و به یاد بیاورید که خدا شما را پس از عاد جانشینانی قرار داد و شما را در روی زمین مستقر نموده [زندگی با آسایش شما را به راه انداخت] شما در زمین هموار قصرها میسازید و کوهها را برای خانهسازی میتراشید. نعمتهای خداوندی را متذکر شوید و در روی زمین فساد به راه نیندازید).
• این است خواسته صالح پیغمبر عظیمالشأن قوم «ثمود» که آنان را از فساد در روی زمین جلوگیری میکند.
• اکنون ببینیم منطق قدرتمندان در برابر این سازندگی صالح چه بوده است: قالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قالُوا إِنَّا به ما أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ. قالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِی آمَنْتُمْ بِهِ کافِرُونَ (الاعراف/ ۶-۷۵).
• (چشمگیران متکبر قوم «صالح» به آن بینوایان که از آن قوم ایمان آورده بودند، گفتند: آیا میدانید که صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است بینوایان پاسخ دادند: ما به رسالت صالح ایمان آوردهایم.
• آن متکبران گفتند: ما به آنچه که شما ایمان آوردهاید کفر میورزیم).
• توضیح. آیا تکبر بدون قدرت امکان پذیر است پس معلوم میشود که قدرتمندان بودهاند که با ادیان الهی مبارزهها میکردهاند. مخصوصاً با تصریح به این که ایمان آورندگان مردم بینوایی بودهاند.
• ۴. وَ إِلی مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ قَدْ جاءَتْکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ فَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمِیزانَ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ. وَ لا تَقْعُدُوا به کل صِراطٍ تُوعِدُونَ وَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ تَبْغُونَها عِوَجاً وَ اذْکُرُوا إِذْ کُنْتُمْ قَلِیلًا فَکَثَّرَکُمْ وَ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ (الاعراف/۶-۸۵).
• (و ما شعیب (هم جامعه اهل مدین) را به آن جامعه فرستادیم. به آنان گفت: خدا را بپرستید، برای شما خدایی جز او نیست. دلیل روشنی از پروردگارتان آمده است. پیمانه و میزان را ایفاء کنید و اشیاء مردم را از ارزش نیندازید و در روی زمین که اصلاح شده است افساد نکنید، این روش برای شما اگر با ایمان باشید، بهتر است. و سر راه مردم را نگیرید که آنان را از ایمان و اصلاح بترسانید و ایمان آورندگان را از راه خداوندی باز بدارید و کجرویها به راه نیندازید و به یاد آورید که شما اندک و ناچیز بودید، خداوند شما را تکثیر نمود و متشکل ساخت و بنگرید که پایان کار افسادگران به کجا رسید).
• این منطق پیامبر است:
• ۱. خداپرست باشید، این غریزه کمال جو را در پرستش موضوعات ناشایست مستهلک نسازید.
• ۲. عدالت را میان قیمتها و کالاهایی که با مقدار معین باید تشخیص داده شوند، جدا مراعات کنید.
• ۳. اشیاء مردم را از ارزش نیندازید.
• ۴. فساد در روی زمین بر پا نکنید. مردمی را که در مسیر پیشرفت قرار گرفتهاند، تهدید نکنید.
• ۵. قدر و ارزش اجتماع و تشکل خود را بدانید.
• در میان این مواد سازنده، توضیحی در ماده سوم که فوقالعاده با اهمیت است بیان میکنیم: «ارزش کار و کالا و اندیشه مردم را پایمال نکنید» کلمه «شیء» مانند وجود یا پس از آن عمومیترین مفهومی است که ذهن بشری میتواند آن را درک کند. در آیه فوق کلمه اشیاء که جمع شیء است مطرح و چنین دستور داده شده است که ارزش هیچ شیء منسوب به انسان را کاهش ندهید.
• وَ إِلی مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً.
• بایستی ارزش کار بجای آورده شود، نه این که به آن چه که انجام دهنده کار قناعت بورزد، کفایت کنید. بعضی از اقتصاددانان گفتهاند: کارگر میخواهد زندگی کند و کاری با ارزش حقیقی کار خود ندارد این منطق از نظر پیامبران الهی چنان که در آیه فوق دیده میشود، محکوم است. زیرا پیامبران حیات انسانها و ارزش آن را میشناسند و میدانند: هر کاری که از انسان صادر میشود، مقداری از حیات او به آن کار مبدل شده است. لذا، بایستی رضایت واقعی او در مقابل از دست دادن مقداری از حیات به دست آورده شود، در حقیقت، معنای آیه با نظر به تحلیل آن بر عوامل اولیه کار و مزدی که گرفته میشود، چنین است که از ارزش حیات مردم نکاهید.
• شاید معنای جمله بعدی وَ لا تُفْسِدُوا فِی وَ لا تُفْسِدُوا (در روی زمین پس از اصلاح افساد نکنید) این است که فساد در نتیجه اسقاط ارزشها است، یعنی اگر ارزشها کاسته شود، فساد روی زمین قطعی است. این است منطق پیامبران که اساسیترین مبارزه با ظلم را پیریزی میکنند.
مآخذ:...
هو العلیم