فیلوجامعه‌شناسی

ــ̓ ̓ـکوتیشن: هابرماس درباره حوزه عمومی فئودالی/بورژوازی

فرستادن به ایمیل چاپ

یورگن هابرماس در «حوزه عمومی»؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


• هیچ گواهی وجود ندارد بر این‌که جامعه‌ای اروپایی در اوج قرون وسطی، دارای حوزه‌ی عمومی، به عنوان قلمروی منحصربهفرد، باشد که از حوزه خصوصی جدا باشد. با وجود این، تصادفی نیست که در طول آن دوره زمانی، نمادهایی از حاکمیت، برای مثال مُهر شهریاری، «عمومی» تلقی میشد. در آن زمان بازنمایی عمومی از قدرت وجود داشت. اربابِ فئودال، با هر منزلتی در مراتبِ هرم فئودالی، از مقولات «عمومی» و «خصوصی» بیخبر بود، ولی صاحبِ منزلت، آن را در ملأ عام بازمینمایاند: او، خود را نشان میداد، خود را به عنوان تجسم قدرتی «والاتر» و همیشه حاضر بازمینمود. مفهوم این بازنمایی تا واپسینترین تاریخ مشروطیت حفظ شده است. امروزه اقتدار قدرت سیاسی فارغ از آن که تا چه درجه‌ای خود را از مبنای قدیمی رها ساخته باشد، کماکان خواستار آن است که در هیأت رئیس دولت در بالاترین سطح، بازنماینده شود. به هر حال، چنین عناصری از ساختار اجتماعی ماقبل بورژوایی سرچشمه میگیرند. بازنمایی در معنای حوزه‌ی عمومی بورژواییۀ، برای مثال بازنمایی ملت یا احکام خاص، هیچ ارتباطی با حوزه‌ی عمومی نمایشی (representative public sphere) قرون وسطایی ندارد حوزه‌ی عمومی‌ای که مستقیماً با وجود ملموس حاکم پیوند خورده بود. مادامی که شاهزاده و اقشار و اصنافِ (estates) قلمرو، هنوز [در حکم خودِ] زمین «بودند» به جای آن‌که صرفاً در مقام نمایندگان آن عمل کنند، آنان قادر بودند «باز ـ بنمایند»، آنان قدرت خود را «در برابر مردم» بازمینمایاندند نه «از جانب» مردم.
• منابع اقتدار فئودالی (کلیسا، شهریاران، نجبا) که حوزه‌ی عمومی نمایشی در ابتدا با آن گره خورده بود، در طول فرآیند طولانی قطبیشدن، از هم گسیخت. تا پایان قرن هجدهم آن‌ها از یک سو به عناصر خصوصی و از سوی دیگر به عناصر عمومی تقسیم شدند. موقعیت کلیسا با اصلاحات [دینی] تغییر یافت: پیوند با اقتدار الوهی یا، به عبارت دیگر دین که کلیسا نماینده آن بود، به مسأله‌ای خصوصی بدل شد. آن به اصطلاح آزادی دینی به تضمین‌کننده چیزی بدل شد که از حیث تاریخی نخستین حوزه خودآئینی خصوصی به شمار میرود. خودِ کلیسا به مثابه یکی از پیکره‌های عمومی و حقوقی در میان سایران به بقای خود ادامه داد. قطبی‌شدنی مشابه در اقتدار شهریاران در جدایی بودجه عمومی از هزینه‌های خصوصی خانواده حاکم، به وضوح نمایان شد. نهادهای اقتدار عمومی همراه با بوروکراسی و ارتش و بعضاً همراه با نهادهای حقوقی، بر استقلال خود از حوزه خصوصیشده دربار شهریار تأکید کردند. دست آخر اقشار فئودال نیز به همین سان تغییر شکل یافتند: نجبا به ارگان‌های اقتدار عمومی بدل شدند، یعنی به پارلمان و نهادهای حقوقی؛ درحالی‌که آنانی که به تجارت و صناعت مشغول بودند تا بدان جا که توانسته بودند انجمن‌های شهری و سازمان‌های محلی را تأسیس و مستقر سازند تحول یافتند و به حوزه‌ای از جامعه بورژوایی بدل شدند که به مثابه حوزه‌ای ناب از خودآئینی خصوصی، از دولت جدا شد.
• حوزه‌ی عمومی نمایشی، جای خود را به حوزۀ جدید «اقتدار عمومی» داد، حوزه‌ای که همراه با دولت‌های ملی و محلی به وجود آمد. در این زمان فعالیت دولتی مستمر (دستگاه‌های اداری دائمی، ارتش حرفه‌ای) متناظر بود با تداوم مناسباتی که به همراه بازار بورس و مطبوعات در متن مبادله کالاها و اطلاعات تحول یافت. اقتدار عمومی از نظر کسانی که فقط تابع آن بودند و کسانی که در درون آن صرفاً به نحوی منفی خود را تعریف می‌کردند در هیأت اپوزیسیونی مشخص پا گرفت. اینان «افرادی خصوصی» بودند که از آنجا که صاحب هیچ منصب اداری نبودند از اقتدار عمومی کنار گذاشته شدند. «عموم» دیگر به دربارِ «نمایشی» شهریار که دارای اقتدار بود، اطلاق نمیشد، بلکه به نهادی اطلاق میشد که بر مبنای شایستگی نظم مییافت، یعنی به دستگاهی که به آن انحصار اِعمال حقوقی اقتدار اعطا شده بود. افراد خصوصی که تابع دولت شده بودند و اقتدار عمومی متوجه آنان بود، اکنون پیکره عمومی را تشکیل میدادند.
• جامعه که موقعیتی را اشغال کرده بود که اکنون در مقابل دولت قرار داشت، از سویی، گویی که در تضاد آشکار با دولت است، قد علم کرد. از سوی دیگر این جامعه تا آن درجه به مشغله علایق عمومی بدل گشت که بازتولید زندگی از پی اقتصاد بازارِ در حال توسعه از مرزهای اقتدار خانگی خصوصی فراتر رفت. حوزه‌ی عمومی بورژوا را میتوان به مثابه حوزه‌ای از افراد خصوصی فهمید که در پیکره‌ای عمومی گرد هم آمدهاند، پیکره‌ای که تقریباً بلافاصله مدعی تصاحب «روزنامه‌های روشن‌فکرانه‌ای» شد که مقرراتی رسمی داشتند تا از آن‌ها به ضدِ خودِ اقتدار عمومی استفاده کند. آنان در این روزنامهها و در مجلات اخلاقی و انتقادی درباره اقتدار عمومی به مناقشه پرداختند، به ویژه درباره نسبت آن با قواعد کلی مراوداتِ اجتماعی قلمروِ کار و مبادله کالایی که اساساً خصوصی شده بود اما هنوز به مسائل عمومی ارتباط داشت.
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.