برداشت آزاد از تامس چیبوكاس، رندال لیته و دیوید وایز؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
• اگر از شما میپرسیدند که منظور غایی از تحقیق در هر موضوع و زمینهی علمی چیست، چه میگفتید؟ چه چیز بین زمینشناسان، روانشناسان، خانوادهشناسان، محققان علوم پزشكی، متخصصان رشد انسانی، شیمیدانها، دانشمندان علوم سیاسی، جامعهشناسان، زیستشناسان، اخترشناسان، آسیبشناسان گیاهی، و انسانشناسان مشترک است؟ نه، جواب این نیست که همهی آنها تیزهوشند و روپوش سفید میپوشند. اشتراک آنها در یک هدف مشترک است: میل به افزایش فهم در رشتهی خود. آنها در پی آنند تا دریابند که بعضی چیزها چگونه کار میکنند، و چرا به این صورت کار میکنند. چرا؟ به دو دلیل عمده: (۱) شناختن به پاس شناخت داشتن، و (۲) ابراز این که چگونه میتوان برخورد بهتری با برخی از مشکلات یا معضلات داشت.
• به منظور تلاش برای پاسخگویی به سؤالات فكری و كاربردی، فرد فرد محققین (و در اصل، کلّ حرفهی پژوهش) در دو دنیای متفاوت ولی بسیار وابسته به هم عمل میکنند: دنیای مجرد (دنیای مفاهیم و افکار) و واقعی (دنیای تجربی و قابل مشاهده). آنچه که نظریههای علمی صورت میدهند، اتصال این دو حوزه به یکدیگر است. نظریههای علمی برای این منظور توصیفهایی از واقعیت ارائه میكنند، آنها را جمعبندی مینمایند، تركیب میكنند، و تبیینی از آنچه از طریق تحقیق به دست آمده ارائه میدهند. همچنین راهنماییهایی برای تحقیق و كاربست افزونتر که باعث افزایش مضاعف فهم ما شود تدارك میبینند.
• پس، نظریهپردازی فرایند بسط و سازماندهی سیستماتیك اندیشهها به منظور تبیین پدیدارهاست؛ و یک نظریه، مجموعهی كلی از اندیشههای مرتبط به هم با قابلیت آزمون تجربی، و فرموله شده برای شرح آن پدیدار است. روشن شدن این مطلب بغایت اهمیت دارد که اگر یک نفر تنها به سطح مفاهیم و اندیشهها بپردازد، بدون آن كه این اندیشهها را در مقابل دادههای مستقل تجربی (عملی، یعنی «در دسترس حواس بودن») بیازماید، یا این که فردی تنها به اطلاعات قابل مشاهده، بدون تلاش برای تبیین سازمانیافته آنها اکتفا کند، توسعهی نظریهی علمی امکان پذیر نخواهد بود. در ضمن، باید دانست که این فرایند ماهیتی خطی ندارد. فیالمثل، كسی میتواند با مشاهداتی از چند جنبهی زندگی خانوادگی، شروع به کار کند و بكوشد تا این مشاهدات را شرح دهد (مثلاً، به نظر میرسد فرزندان در یک خانواده، در مواقعی از روز که پدر یا مادرشان «یك مشاجرهی بزرگانه» دارند، با یكدیگر ناسازگارتر هستند تا وقتی که پدر و مادرشان در چنان وضعی نیستند). یا كسی میتواند با یک تبیین شروع کند و بعد مشاهداتی تجربی فراهم آورد (برای مثال، آنچه که باعث میشود فرزندان یاد بگیرند که چگونه باید یک پدر یا یک مادر باشند، نتیجهی سرمشقگیری است، یعنی نتیجهی مشاهده و تقلید از رفتار والدینشان است).
• سطح توسعهی نظری، معیاری برای بلوغ و ثمردهی یک رشته علمی است. آیا تحقیقات در یک حوزهی معین، تعریف و انجام میشوند تا پیشگوییهای یک نظریه را بیازمایند؟ آیا نظریه، توسعه و پیادهسازی كاربردی (مثلاً تلاشهای آموزشی یا مداخلههای درمانی) را حمایت و پشتیبانی میكند؟ اگر چنین است، یحتمل باید اُس و اساس معرفتی نسبتاً نیرومندی در حوزهی تحقیق قرار داشته باشد. به رغم این دیدگاه که نظریه، «خشک» یا «بی ربط» یا «غیر ضرور» یا «بی اهمیت برای عموم مردم» است، واقع این است که، جمعبندی، سازماندهی، آزمون، شرح، بازآزمایی، و تلاش برای تبیین و فهم امور (که کارهایی هستند که نظریه انجام میدهد) قطعاً برای تمام ابنای بشر و واقعاً در تمام جنبههای زندگی ما حیاتی است. كورت لوین، متفکّر و روانشناس مشهور، در جملهای گفت که هیچ چیز، سودمندتر از یک نظریهی خوب نیست. این، در مورد نظریهی علمی، همان گونه که تعریف کردهایم (و این کتاب بر آن متمرکز شده)، صادق است. ولی نظریهسازی (فرایند گردآوری، ارزیابی، اتصال، آزمایش، بازآزمایی، و تبیین اطلاعات، بر یك مبنای موجود) نیز یک خصیصهی ضروری زندگی روزمره است. البته، تفاوتهای بارزی بین کارکرد این فرایند در زندگی روزمره و تحقیقات علمی وجود دارد.
• برای فهم این تفاوتها، بیایید تا «پروفسور اس. کَنون» را که در زمینهی رشد خانوادهها در سیر زندگی مشغول پژوهش است، به شما معرفی کنیم. یحتمل کنون در یک دانشگاه، یک نمایندگی تحقیقات دولتی، یک شرکت خصوصی، یا در یک بنیاد مشغول به کار است. با فرض این که خانم كنون به خوبی در زمینهی شیوههای تحقیقات علمی آموزش دیده، و متمایل به مراعات اخلاق در تحقیقات خود باشد، وی از یک سری قواعد کاملاً مشخص در کل فرایند اکتشاف و تبیین پیروی خواهد كرد. این «قواعد بازی» طی سالها به وسیلهی محققین، نظریهپردازان، و فیلسوفان تعریف شده و بهبود یافته است. این قواعد شامل فرایندهای یکپارچهی جمعآوری اطلاعات و تفسیر اطلاعات است و مشخص میکند که چگونه محققین در دنیای واقعی و انتزاعی حرکتی رو به جلو یا عقب دارند. باید این شیوهی «شناخت» یا توسعهی فهم، را درك كنید تا بتوانید نقشهای خاص نظریه و نظریهپردازی را در توسعه شناختسازی (شامل ساخت و توسعهی مفاهیم و روابط بین آنها)، آزمون پیشنگرهها، و استفاده از نتایج تحقیقات برای ایجاد، حمایت، یا نفی تبیینهای نظری بپذیرید.
• نکات برجستهای که ذیلاً میآیند، اهم فرایند تحقیق علمی است، که جهت امعان نظر شما مطرح میشوند. این نكات نشان میدهند که چگونه یک محقق در زمینه خانواده نظیر پروفسور کنون میتواند برای استفاده از این فرایند اقدام کند (دقت کنید که این فرایند تنها بندرت حالتی خطی كه بتوان آن را اینچنین فهرستوار بیان کرد، دارد):
۱. کنون از طریق مطالعه، تفکر، صحبت با همکاران و دانشجویان، و با مشاهدات اتفاقی یا منظم، در خود رغبتی به یک حوزهی کلی از مطالعه در زمینه خانواده یا رشد انسانی ایجاد میکند. فرض کنیم که او به موضوع چگونگی تسهیل یا ممانعت خانواده از دوستی یا دلبستگی به دیگران علاقهمند است. شاید کمی با دید منفی، او به كاوش دربارهی رشد مقید و ولنگار در سطح فردی و همچنین خانوادگی باشد.
۲. کنون وضعیت فعلی دانستهها و اندیشهها را در این مقوله از مسائل خانواده که علایق او را برانگیخته، به طرق زیر بررسی میکند:
• تحقیقات علمی پیشین؛
• تجربهی شخصی؛
• كاربست عملی؛
• نظریه؛
• مشورت و پیشنهادهای همکاران یا یك معلم؛
• افکار خام نیازموده.
۳. کنون با استفاده از اطلاعاتی که در بالا مشخص كردیم، یک مسأله یا دستهای از مسائل را که علاقهمند به تحقیق در موردشان است را مشخص و منقح میکند. با توجه به دیدی که او در مورد وضعیت دانش در زمینهی مورد علاقهی خود دارد، احتمالاً بر آن میشود تا مفروضاتی بسیار خاص را بیازماید، خواه با انجام جمعآوری اطلاعات به گونهای اکتشافی، یا انجام تحقیقاتی کیفی که به ایجاد ایدههای جدید و/یا مطرح ساختن دیدگاههایی که معمولاً از آنها حرفی به میان نمیآید منجر میشود.
• کنون مسائل را از یكدیگر متمایز و منقح میسازد (یک نفر نمیتواند همه چیز را مورد مطالعه قرار دهد)؛
• او دقیقاً تمام متغیّرهای عمده را تعریف میکند. برای مثال، واژههای مقید، ولنگار و علاقمند به دیگران مشخصاً چه معنایی دارند؟
• کنون چیستی (یعنی سؤالات یا فرضیات مشخص)، چرایی (یعنی منطق مبنایی تحقیق، بر این اساس كه درک [نظری]، یا در جهت کاربردهای مهم در عمل یا سیاستگذاری)، و چگونگی (یعنی رویكردها و شیوههایی و راهکارهای پاسخگویی به این سؤالات) تحقیق را مشخص میکند.
۴. برای پرداختن به مسأله (مسائل) مشخص شده، سؤالات تحقیق یا بررسی فرضیهها، «دادهها/Data، ورودیها/Inputs، اطلاعات/Informations، واقعیتها/Facts و مشاهدات/Observations» (DIIFO) در دو نوع کلی گردآوری میگردند:
• «DIIFO»هایی که توسط خود نظریهپرداز یا محقق تجربه شدهاند (خواه در تحقیقی عامدانه و برنامهریزیشده در پی آن بوده، یا غیر عمدی و اتفاقی فراهم شده باشند)؛
• «DIIFO»هایی که از افراد یا منابع دیگری اخذ شده باشند (مجدداً، اعم از آن كه محقق/نظریهپرداز در تحقیقی عامدانه و برنامهریزیشده در پی آن بوده باشند یا غیر عمدی و اتفاقی فراهم شده باشند).
۵. کنون از شیوههای از پیش تعیین شده، همهی متغیرهای عمدهی تحقیقش را اندازهگیری میکند (یا شیوههای تازهای برای اندازهگیری آنها ابداع میکند). همهی «DIIFO»های موجود یا مربوط:
• بنا بر میزان روایی و قابلیت اعتماد ارزیابی میشوند (کیفیت همهی «DIIFO»ها به طور منظم ارزیابی میشوند و به سادگی صحت آنها مفروض انگاشته نمیشود)؛
• جمعبندی و تركیب میشوند؛
• با توجه به اهمیت نسبی در قیاس با دیگر «DIIFO»ها ارزشگذاری میشوند، همچنین همه روالهایی که منجر به ایجاد این «DIIFO»ها شدهاند، به نحوی منظم توصیف، سازماندهی، و ارزیابی میشوند.
۶. کنون نتایج حاصله را تركیب و تبیین میکند. شاید یافتههای تجربی او مستقیماً در رابطه با یك نظریهی موجود در موضوع پدیدار مورد بحث وی تبیین شوند. حتی در این حالت هم او نتایج تحقیق خود را آگاهانه به تحقیقات عملی دیگر در زمینههای مشابه مرتبط میسازد (و امید میرود كه با صداقت این ارتباط را افشا كند). با چنین عملی، یافتههای کنون قسمتی از مبنای علمی رو به پیشرفت در زمینهی خانواده میشود:
• گر چه تحقیق میتواند بر یک نظریهی خاص متكی باشد یا نباشد، ولی باز هم نتایج پژوهش میتوانند برای آزمون نظریه یا نظریههایی به کار روند (این نیز گواه دیگری از آن است که فرایند [تحقیق كه مشغول طرح آن هستیم]، همه چیز هست الا یك فرایند خطی). برای مثال، نتایج حاصله از تحقیق کنون نظریهی كنش متقابل نمادین در زمینهی كاركرد خانواده (فصل ۸) را تقویت میكند، یا در جهت پشتیبانی از نظریهی یادگیری اجتماعی (فصل ۴)، یا هیچ یک، یا هردو.
• شاید كنون (یا محققین دیگر چون تحقیق یک فرایند عمومی است)، بر اساس ماهیت نتایج مطالعهی خود، نتیجه بگیرد که حاصل پژوهشاش، به صورت قوی یا ضعیف، از نظریه یا نظریههایی حمایت میکنند (یا از نظریه یا نظریههایی حمایت نمیكنند). شاید این نتیجه ما را به اصلاح نظریه، یا مطالعهی مجدد در مباحث مشابه به منظور اطمینان از اعتبار آنها رهنمون شود.
• شاید دادهها و تبیینهای حاصل از كار كنون مآلاً و به نحو ضمنی منجر به پیشنهادات ویژهای برای تحقیقات بیشتر شوند. چنین رهنمودهایی برای بهبود تبیینها لازماند، و/یا ایدههایی خاص در مورد اقدامات و كاربردهای عملی به دست میدهند.
۷. این فرایند با مورد سؤال قرار دادن، تکرار، رد، تنقیح و… کارهای کنون توسط محققین و نظریهپردازان دیگر ادامه پیدا میکند. دیگران به این دلیل قادر به ارزیابی کارهای کنون هستند که او از قوانین تحقیق علمی (خصوصاً تا آنجا كه به سرشت عمومی تحقیق و فرایند نظریهپردازی) پیروی میكند.
• از میان این فرایند کلی گردآوری اطلاعات و خلق تبیین، مرحلهی ششم و هفتم، مراحلی هستند که مستقیمتر از همه بر نظریه و تبیین پدیدهها ابرام دارند (این بدان معنی نیست که مراحل دیگر از جهتگیریهای نظری محقق تأثیر نمیپذیرند. شاید آنها نیز در یک حوزه یا بیشتر تحت تأثیر رویكرد نظری باشند).
• امیدواریم که روشن شده باشد که نظریهپردازی به یک فرایند پیچیده از تحقیق تجربی مداوم بستگی دارد که هم ایدههای نظری را میسازد، و هم آنها را میآزماید. مآلاً هر یک از نظریهها باعث تحقیقات و كوشش پی در پی و مداوم میشوند. مهم و آموزنده خواهد بود اگر یادآور شویم که تحقیقات علمی یک كار دست جمعی است؛ که این خود نتیجه میدهد که یک مطالعهی تنها در هر یک از زمینههای مربوط به خانواده تقریباً هیچ قطعیتی ندارد، نه از بابت تحقیق (نتایج تجربی) و نه از دیدگاه تبیین. نظریهپردازی و آزمون مباحث نظری طی تحقیقات تجربی صرفاً منحصر به کنون یا محقق منفرد دیگر نیست. گر چه ما در مورد این فرایند با اشاره به کارهای کنون سخن گفتیم، ولی بسیاری دیگر از محققین، از پژوهش او برای تكمیل اطلاعات خود استفاده خواهند کرد، و آن را با تحقیقات دیگر میآمیزند تا هم نتایج تجربی به دست آورند (یعنی، چه واقعیتهایی دربارهی یک موضوع مشخص خانوادگی وجود دارد؟) و هم نظریهی خانواده را تفسیر کنند (یعنی، چرا واقعیتهای پژوهشی این چنین كه هستند، هستند).
مآخذ:...
هو العلیم