حامد دهخدا
░▒▓ مقدمه
• تکه تکه شدن «امت اسلام»...
• «تکه تکه شدن» در تمام سطوح. در درون مرزهای ملی «امت اسلام» و میان دولتهای فعال.
• در واقع، تکه تکه شدن، یک مسأله اصلی برای شرایط حال حاضر «امت اسلام» است.
• اصلیترین نگرانی و عامل تعیین کننده برای ایرانیها در درون مرزهای ملی، بیگمان شکاف تهران/غیرتهران است. به جای ایفای نقش تاریخی خود، باید مشغول پاسخ دادن به تهرانیهایی باشیم که میخواهند همچنان ایران را ببلعند. بلوای هشتاد و هشت به راه میافتد و این بخش از «امت اسلام» معطل حل بدیهیات میشود. بله؛ مسأله «تکه تکه شدن» است.
• و در مناسبات میان ایران/عربستان هم، تکه تکه شدن و قطبی شدن، برخوردهای سهمگینی را موجب شده است که چیزی از یک نبرد واقعی کم ندارد. عربستان به جای اسرائیل میرزمد و نقش اخالیهود را پذیرفته است. پس، اینجا هم مسأله «تکه تکه شدن» است.
• بله؛ «تکه تکه شدن»، مسأله اصلی است که باید فکری برای آن کرد.
• در شرایطی که اگر «امت اسلام» متحد بودند، در وانفسای بحرانهای چندلایه دنیا که همه از «انرژی» و در یک سطح عمیقتر، از «اعتقاد» آب میخورد، میتوانستند به اتکاء تسلط خود بر منابع «انرژی» و «اعتقاد»، آرزوهای عظیم احیاگران فداکار سیصد ساله اخیر امت اسلام را چه راحت تحقق بخشند.
• و در دنیای اسلام، سه تکه، لا اقل سه تکه، دور از هم، برای هم نقشه میکشند و به هم مشغولند؛ عربستان و قطر و اردن و ترکیه و اسرائیل در یک سوی، و ایران و عراق و سوریه و لبنان و فلسطین در یک سوی دیگر، و ممالک میانحال و درگیر و مصیبزده دیگر. لااقل، امت اسلام، در سرزمین اسلامی سه تکه شده است و نمیتواند از مزیتهای نسبی تاریخی خویش برای پیشبرد آرمانهای تاریخی خویش بهره ببرند. آنها در شرایطی هستند. این سه تکه را اضافه کنید به بریدگان و دینفروشان و خودفروختگان که در دو سوی اقیانوس اطلس خیمه زدهاند و نزد خدای خود روزی میخورند تا روزی بتوانند به «امت» خود ضربهای کاری بنوازند که جای خود دارند.
• اینها، یعنی مصایب «امت» اسلام، در یک مقطع تاریخی که میشد روزگار طلایی «ما» باشد.
• و امروز، میتوان شرایطی را فراهم آورد که «بسرعت»، «امت اسلام» دور هم جمع شوند و برای این منظور، گروههای فکری رایانهای کوچک، و در عین حال آگاه و هماهنگ لازم است.
• به نظر من، اتحاد «سریع» امت اسلام، با مقدمات موجود، و خصوصاً شبکههای اجتماعی رایانهای، البته به کمک «گروههای فکری رایانهای کوچک و آگاه و هماهنگ» میسر است.
• این، اصل ادعای این مقال است.
░▒▓ برهان
• نخستین گام، برای بازسازی «امت اسلام»، بیگمان تأکید و حساسیت گفتمانی بر شرایط تاریخی برآمدن «امت اسلام» است. «امت»، محصول فرآیند بلندمدت و پیچیدۀ تحول تاریخی است. «امت»، گروه اجتماعی بزرگی است که با ترکیبی از چندین نوع رابطه (اقتصادی، سیاسی، زبانی، فرهنگی، دینی، جغرافیایی، و تاریخی) و بازتاب ذهنی این روابط در «آگاهی جمعی» قوام یافته است. برای احیاء و تحکیم بازتاب ذهنی هستی تاریخی «امت اسلام»، باید «خاطرۀ» مشترک که به مثابه «تقدیر» یا لااقل به عنوان هستۀ تشکیل دهنده آن گروه قلمداد میگردد، را گوشزد و یادآوری کرد. «امت» اسلام، هرگز طرح جاهطلبانه یا خودپسندانه احیاگران ملهم از سید جمالالدین حسینی اسدآبادی نبوده است. احیاگران، تنها به شرطی میتوانستند مفهوم «امت» اسلام را به وجود آورند که پیشاپیش، پارهای شرایط عینی برای تشکیل امت فراهم آمده باشد. تصور اینکه احیای امت اسلامی زیر سر سید جمالالدین حسینی اسدآبادی یا محمد اقبال لاهوری و محمد علی جناح یا آیت ا... روح ا... موسوی خمینی بوده است، از تبیین این مسأله عاجز خواهد بود که چرا در امپراطوری عثمانی، شبه قاره هند، و ایران، اینچنین در شرایط متفاوت تاریخی، ایدههای «امت» اسلامی برخواسته است.
• گام بعد، افشای پیوندهای تنگاتنگ فرهنگی است که روابط اجتماعی عمیقتری را در درون «امت اسلام» امکانپذیر میسازد. در واقع، حضور دیرپای اسلام، در پهنه وسیعی از جهان، شرایط فرهنگی مشابهی را در نقاط دوردست فراهم آورده است که باید با شناخت، سپس، اعلام و نهایتاً اصرار بر آنها، از آنها دستمایههایی برای بازسازی امت اسلام ساخت. این کار، اولویت و فوریت دارد و فوریت آن را میتوان با تکنولوژی ارتباطاتی جدید در شبکههای اجتماعی پوشش داد. باید جزء به جزء، این شرایط فرهنگی بررسی شود، و از کوچکترین زمینه مشترک، برای جذب گروههای همفکر در سراسر «امت اسلام» و از طریق شبکههای اجتماعی استفاده کرد.
• یک اقدام مهم دیگر، کشف و اصرار بر مفهوم برابری تمام اعضای «امت اسلام» است که به صورت یک جامعه مدنی سازمان یافتهاند. بنیادگرایان اسلامی، در نسبت با سایر امتسازان امروز، یعنی بنیادگرایان مسیحی و یهودی، این امتیاز را دارند که بر مبنای آموزههای دینشان که هنوز هم بدون تحریف مانده است، مفهومی از شهروندی جهانی زیر سایه اعتقاد و دین و ایمان دارند که به همه اعضای امت، انگیزه و رمق یکسان برای پشتیبانی از روند امتسازی میبخشد.
• پس از تدارک این مقدمات فکری، در جریان تحقق عملی «امت اسلام»، بحرانهای اجتماعی یا سیاسی حاصل از تشتت امت اسلام، باید به درستی فهم و درک شوند و توسط «گروههای فکری رایانهای کوچک و آگاه و هماهنگ»، به عنوان محصول تشتت در امت اسلام به مردم معرفی شوند. در این صورت است که تنشها و چشماندازهای جدیدی آشکار خواهد شد.
• برای آنکه این روشنگریها به مطالبه و اقدام هماهنگ برای شکلدهی به «امت اسلام» تبدیل شود، باید توضیحات «گروههای فکری رایانهای کوچک و آگاه و هماهنگ»، به پیدایی نارضایتی در میان بخش مهمی از جمعیت، از نظم متشتت موجود منتهی شود، و از دست رفتن ایمان مردم نسبت به نظامهای اخلاقی متفرق موجود، بویژه افت مشروعیت مذاهب تفرقهافکن را به همراه آورد. از دست رفتن مشروعیت مذاهب تفرقهافکن، حتی اگر تنها به بخش کوچکی از متفکران آن مذاهب محدود شود هم مهم است، چرا که متفکران مذاهب با شناختهای محلی از ظرفیتها، مزیتهای بیشتری برای انتقال و اشاعه ایده دارند.
• در گام بعد، باید حداقلی از پویایی عمودی اجتماعی به بار آید که در آن، تلفیقی از نخبگان تمام سکتورهای اصلی امت متشتت، عضویت داشته باشند. برای این منظور، باید سطح بالایی از ارتباط اجتماعی، شامل سواد، عمومیت تحصیلات و مناسبات بازار و از همه مهمتر، شبکههای اجتماعی را تدارک دید و نقاط جنبش اجتماعی برای اتحاد امت را در محلهای تضاد منابع، سازمان داد. رهبران جنبش، باید به نحو پخته و عمیقی از روابط درونی میان چشمداشتهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، و نیز ساختارهای درونی هر یک از آنها و خواستههای مشخصی که از آنها سرچشمه میگیرند، مطلع باشند. در عین حال، باید بدانند که این چشمداشتها و ساختارهای درونی، میتوانند کاملاً تغییر یابند، و همه باید نسبت به تغییرات آن حساس باشند. پس، «گروههای فکری رایانهای کوچک و آگاه و هماهنگ»، احتیاج به یک اتاق فرمان هوشمند و حساس نسبت به تغییرات دارند.
• در نهایت راه، وقتی جنبشهای اجتماعی موفق شدند خواستههای سیاسی معطوف به شکلگیری «امت اسلامی» را در مقیاس محلی اولویت بخشند، خود جنبش، ناگزیر به میدان نبرد با معاندان، بر سر کسب قدرت تبدیل میگردد؛ تحت این شرایط، این خطر هست که رهبری جنبشها، مشخصاً از رهبران دینی به لایههای حرفهای منتقل گردد، که خطر بازگشت سیکل، به فروپاشی و ضعف امت تقویت میشود. در واقع، رهبران دینی آگاه، باید از انتقال ناجور قدرت به لایههای حرفهای که علیالاصول و گه گاه بدون ملاحظات اعتقادی عمل میکنند، پرهیز نمایند تا بصیرت و حکمت امت، همچنان روح «امت اسلام» را حفظ نماید. به عنوان یک برنامه ضمیمه، آموزش و فعالیت عقیدتی، همیشه یک کلید برای حفظ تغییرات خوب است و همراه نگاه داشتن لایههای حرفهای با لایههای اعتقادی و فکری است.
مآخذ:...
هو العلیم
بسم الله الرحمن الرحیم
لطفا در این باره بیشتر توضیح دهید
درباره رهبر امت و "گروههای فکری رایانه ای..."
------------
سلام
خود حامد دهخدا باید توضیح بده.
نقل این مطالب در اینجا فقط ایده هایی برای تأمل بیشتر شماست. همین.