فریدریش ویلهلم نیچه در «زایش تراژدی»
• یونانیان، این ناگزیری شادیبرانگیز تجربهی رؤیا را از آپولون مجسم میکردند: آپولون خدای تمامی کار مایههای خلاق، خدایی پیشگو است. او (همان گونه که از نامش پیداست) خدایی تابان، و ایزد روشنایی و افزون بر این بر پندار زیبای جهان درونی خیال فرمانروا است.
• آپولون، حقیقت برین و کمال این حالات در تقابل با واقعیت زندگی روزمرهای که به تمامی دریافتنی نیست، این آگاهی ژرف طبیعت، درمانگر و یاریگر، در خواب و رؤیاها، هم تمثال نمادین قوهی پیشگویی است و هم تمثال نمادین هنر که زندگی را میسر میسازد، زندگی شایان زیستن را.
• اما بایستی در تصویر خویش از آپولون، مرز ظریف و شکنندهای را ترسیم نماییم که نگارهی رؤیا نباید از آن پا فراتر نهد؛ مبادا که احساس بیمار گونه متأثر گردد (اگر چنین شود، «نمود محض» به همین هیئت واقعیتی ساده، ما را خواهد فریفت).
• باید آن مرز قاطع، آن رهایی از انگیزههای بیبند و بار آرامش، آن ایزد پیکرتراش را در خاطر داشته باشیم. چشمانش باید «خورشیدسان» و متناسب با اصل او باشد؛ حتی زمانی که چشمهایش خشمگین و از غضب برافروخته است، باز هم پنداری زیبا چون هالهای آن را در میان میگیرد.
• بدین گونه به یک معنی میتوان سخن شوپنهاور را در مورد آپولون منطبق دانست؛ هنگامی که از مردی سخن میگوید که در پردهی مانا پیچیده میشود: «مانا در دریایی کرانه ناپیدا و توفانی که غرشکنان امواجی به عظمت کوه میانگیزد، ملوانی در زورقی شکسته نشسته به آن امید بسته است: آدمی نیز در میانهی جهانی از عذاب و رنج، در پناه و اتکا به اصل فردگرایی آرام نشسته است». بحقیقت، میتوان گفت که آپولون، والاترین تجلی اصل فردگرایی و ایمان خدشهناپذیر به آن، و فراغت بیدغدغهی انسانی است که در این اصل پناهی میجوید؛ میتوان آپولون را انگارهی فرهمند خدایواری از اصل فردگرایی نامید که ایما و اشارات و چشمهایش، از تمامی شادی و «حکمت پندار» و زیباییاش با ما حکایتها دارد.
مآخذ:...
هو العلیم