فیلوجامعه‌شناسی

عوامل‌مؤثر‌بر‌شكل‌گيري‌وضعيت‌اجتماعي‌و‌فردي‌سكولار‌از‌ديدگاه‌قرآن‌کریم‌ (۴۲)/ شوک‌ویرانگرعاشورا‌به‌دموکراسی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکترحامدحا‌جی‌حیدری/ الهام‌نصرتی


گزارش رساله پایان‌نامه/رتبه اول تحقیقات علوم انسانی تهران/جشنواره محقق حلی ۱۳۹۰

← ۷۲، در مقابل ۳۰۰۰۰.
← این، نامعادله کربلاست.
← و ملهم از این اتفاق، و هزار یک قرینه دیگر(مثل سقیفه)،...
← شیعیان و ایرانیان، زمینه‌های تاریخی و اعتقادی نیرومندی علیه دموکراسی داشته و دارند.
← پیام صریح دموکراسی این است: ”ریسمان اکثریت“ را بگیر و برو.
← ایرانی و شیعه، همیشه این واهمه را داشته و دارد که با این فرمول، از اردوگاه ”ابن‌سعد“ سر در بیاورد.
← واهمه دارد که در نامعادله ، ۷۲ در مقابل ۳۰۰۰۰، طرف ۳۰۰۰۰ را بگیرد.
← و هر ساله، محرم، این هراس از دموکراسی را زنده می‌کند.
← اما،...
← اما ملهم از بهره‌مندی موفق میرزای شیرازی بزرگ از حمایت مردمی برای رویارویی با پیمان رویتر، موضوع دموکراسی به عنوان شیوه‌ای که بتواند تأیید دینی کسب کند، اهمیت یافت.
← انقلاب مشروطه، صحنه اولین برخورد نمایان نیروهای غربگرا و اسلام‌گرا بر سر مسأله دموکراسی بود، و آنچه بویژه، برای علمای شیعه برجستگی یافت، ایده ”مشروطه مشروعه“ یا آنچه امروزه به آن ”مردم‌سالاری دینی“ می‌گویند، بود.
← وقوع انقلاب اسلامی و رویدادهای پس از آن، این مجادله را با قوت و توش و توان بیشتری به نمایش گذاشت.
← هم‌اکنون، جدال بر سر ”مردم‌سالاری“ و ”دین“، اساسی‌ترین خط حایل گفتگوهای نظری در زمینه سیاست ایرانی است، و هر از گاهی جدی گرفته می‌شود.
← راستش را بخواهید، این موضوع دقیقاً حل نشده است.
← بخش عمده‌ای از تلفات نخبگان سیاسی پس از انقلاب، قربانیان ناپختگی در حل این موضوع بوده‌اند. آنان که نتوانستند در یک اقدام بموقع، نسبت خود را با این دوگانه معین کنند. آنها دیر یا زود ”افتاده‌اند“.
← پس از ریزش قابل ملاحظه سال هشتاد و هشت، امروز نیز ظرفیت‌های نیرومند ”افتادن“ در نخبگان فعلی، در این نقطه در حال شکل‌گیری است،...
← ...در حال شکل‌گیری است،...
← ...در حال شکل‌گیری است،...
← ... و می‌توان پیش‌بینی کرد که اگر در رابطه با این موضوع، کماکان کجدار و مریض رفتار شود، بزودی شمار دیگری از فعالان سیاسی، عنوان ”اسقاط“ دریافت خواهند کرد.
← بحث و گفتگو راجع به این دوگانه، باید کمک کند که این تلفات کاهش یابد:

----------------------------------------
أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جَاءهُم بِالْحَقِّ وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ * وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ بَلْ أَتَيْنَاهُم بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَن ذِكْرِهِم مُّعْرِضُونَ
مؤمنون /۷۱-۷۰
----------------------------------------

← اينكه روشنفکران دینی براي اعتبار بخشيدن به خواست اكثريت گفتند: ”پيروي اكثریت قانون طبیعی است“، درست است.
← همان منحنی زنگی شکل کارل فریدریش گاوس.
← طبيعت در آثارش، تابع اكثر است.
← ليك، اين، باعث نمي‏شود كه حكم عقل (وجوب پيروي از ”حق“) باطل شود، يا با آن معارضه كند.
← طبيعت، خودش يكي از مصاديق ”حق“ است، آن گاه چگونه ممكن است ”حق“، خودش را باطل كند، يا به معارضه با آن برخيزد.
← توضيح اين مطلب نياز به بيان چند مقدمه دارد:

← اول اينكه: موجودات و حوادث خارجي، كه ريشه و پايه اصول عقايد انسان در دو مرحله ”علم“ و ”عمل“ هستند، در پديد آمدن و اقسام تحولات، تابع نظام عليت و معلوليت هستند كه نظامي است دائمي و ثابت، و نيز به شهادت قرآن كريم استثنا نمي‏پذيرد.
← دوم اينكه: انسان به حسب فطرت، تابع هر چيزي است كه به نحوي آن را داراي واقعيت و خارجيت مي‏داند، پس، خود انسان هم كه به حسب فطرت تابع ”حق“ است، خودش نيز مصداقي از ”حق“ است، و حتي آن كسي هم كه وجود علم قطعي را منكر است و مي‌گويد هيچ علم قطعي‏اي در عالم نداريم، وقتي از شخصي قاطع، سخني قاطع مي‏شنود با خضوع هر چه بيشتر آن را مي‏پذيرد (هر چند كه همين گفتارش گفته او را رد مي‌كند چرا كه اگر اين جمله- كه هيچ علم قطعي‏اي در عالم وجود ندارد- قطعي نباشد پس مردود و غير قابل اعتماد است، چون قطعي نيست، و اگر قطعي باشد پس صاحب اين گفتار يك علم قطعي را پذيرفته است).
← سوم اينكه: ”حق“، امري است كه خارجيت و واقعيت داشته باشد، امري است كه انسان در مرحله اعتقاد خاضعش شود، و در مرحله عمل از آن پيروي كند.

← حال كه اين چند نكته روشن گرديد، معلوم شد كه ”حق“ بودن، صفت موجود خارج است. وقتي چيزي را مي‏گوئيم ”حق“ است كه در طبيعت وقوعش، اكثري يا دائمي باشد، كه بازگشت اكثريتش هم به بياني كه گذشت، به همان دوام و ثبات است.
← پس، ”حق“ بودن هر چيزي بدين اعتبار است، نه به اعتبار اينكه من (یا ”ما“) به آن علم دارم يا دركش مي‌كنم. به عبارتي ديگر، ”حق“ بودن، صفت آن امري است كه معلوم به علم ماست، نه صفت علم ما.
← پس، اگر رأي و علم اكثريت افراد و اعتقادشان به فلان امر تعلق گيرد، نمي‏توان گفت اين رأي ”حق“ است؛ بايد ديد اين رأي اكثريت، مطابق با واقعيت خارجي است يا مخالف آن. بسا مي‌شود كه مطابق با واقع است، و در نتيجه، ”حق“ است، و بسا مي‌شود كه به خاطر مخالفتش با واقعيت خارج، مصداق باطل مي‌شود و وقتي باطل شد، ديگر جا ندارد كه انسان در برابر آن خاضع شود، يا اگر خيال مي‏كرده واقعيت دارد و در برابرش خاضع مي‏شده بعد از آن هم كه فهميد باطل است، باز دست از خضوع قبليش بر ندارد.
← بيان خداي تعالي است كه مي‌فرمايد: ”بَلْ جاءَهُمْ بِالْحَقِّ وَ أَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ“، و اگر آنچه اكثريت مي‏فهمد، ”حق“ بود، ديگر ممكن نبود كه اكثريت نسبت به ”حق“ كراهت داشته باشند و به معارضه با آن برخيزند. یا ضرورتی به ارسال و ابلاغ وحی نبود و ”حق“ به شیوه دموکراتیک کشف می‌شد. پس، بهتر بود که پیامبران به جای آموختن دین به مردم، به آنان ”دموکراسی“ یاد می‌دادند (ر.ک. ترجمه الميزان، ج.۴، صص.۲۱۱-۱۴۵).
در نتیجه...
• بهره‌ي ۱۳۷. در جوامع دموكراتيك امروزين، تدابیر و سیاست‌ها مطابق هوي و هوس اكثريت مردم وضع مي‌گردد، نه بر مبناي حکمت ”حق“. مردم‌سالاری شیوه‌ای برا کشف ”حق“ نیست، بلکه نسقی برای امر به معروف و نهی از منکر و تولی و تبری است که اجرای ”حق“ را میسر می‌سازد. نگاه مردم‌سالاری غيرديني به اداره جامعه، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.

← تا کنون، صد و سی و هفت رهنمود از مصحف شریف آموختیم. چهل و هشت رهنمود دیگر باقیست. تا پایان ساخت این الگو برای فهم عوامل بی‌دینی با ما همراه باشید...
مآخذ: ...
هوالعلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.