حامد دهخدا
• این روزها، فقرا، همان «فقرای ته خط»، پس از فراموشی «گوشت قرمز»، و «گوشت مرغ»، به «نان» رسیدهاند.
• هر نانوایی، روزانه چندین فقیر واقعی به خود میبیند.
• کسی میآید و با شرم، پول نمیخواهد، گوشت نمیخواهد، مرغ نمیخواهد، کیک نمیخواهد، او «یک»، و فقط «یک» نان، صدقه میخواهد.
• شک نکنید که او فقیر واقعی است، و برنامهریزان این کشور، این سائل را از مقابل نانوایی میرانند. «این سائل را میرانند». «میرانند».
• او، یک کارگر یا کارمند قراردادی است که پنج ماه است حقوق نگرفته، یا یک کاسب جزء فلک زده است که دیگر قدرت رقابت با «شهروند» و «رفاه» و «سپه» و... را ندارد، یا یک کارگر فصلی شهری و روستایی است، یا جوانی است که دستش به هیچ جا بند نیست.
• اینها، «نان» ندارند.
• ولی یخچال «بالابالاییها»، همان سیاستمداران، بورکراتها، کارشناسان، برنامهریزان، نمایندگان، تجار و کسبه عالیرتبه، کارمندان و کارگران رسمی دائم و رسمی آزمایشی و پیمانی (همانها که دستشان به یک جایی بند شده و بالاخره، هر طور شده حقوق و مزایا و ردیف و تبصره و حق مأموریت و حق ویژه و حق فوقالعاده و سبد کالا و هزار و یک چیز دیگر برای خود دست و پا کردهاند)، هر کدام، کمی تا قسمتی «باغ وحش» است. گوسفند و گاو و مرغ و... در آن هست. زیاد هست. «نان» که حتماً هست.
• آنها صدایشان از جای خنک بلند میشود. از یخچالی پر از حیوانات.
• و به اتکاء این پشتگرمی محکم و در عین حال خنک، همان سیاستهای بیملاحظه و بیانعطاف تعدیل که شانزده سال بلای جان این کشور بود، را این بار، در «هدفمندسازی یارانهها» که نه، در «حذف یارانهها» تکرار میکنند.
• بار دیگر، سیاست ایران، «سیاست سطح بالا»، سیاست فاصله گرفته از «مردم» شد. و همه باید از این ماجرا بترسیم.
• درست، در شرایط بحران جهانی اقتصاد، و وقتی که سیاستورزان کشوری مانند ایران، باید از هدفمندسازی واقعی تخصیص عواید نفت و سایر ذخایر راهبردی، برای توانمندسازی و حفظ حداقلهای بقای اقشار دونپایه کشور استفاده کنند، کارشناسان و بوروکراتهای دولت و مجلس، که همیشه صدایشان از جای خنک بلند میشده و بر پیام رأی مردم میچربیده، اکنون هم در تلاشاند تا اقتصاد ایران را به هر قیمت، جهانی کنند. قیمت بنزین در سطح قیمت جهانی، قیمت غذای مرغ در سطح قیمت جهانی، قیمت مرغ در سطح قیمت جهانی، قیمت نان در سطح قیمت جهانی، و بدبختی هم در سطح بدبختی جهانی. در سطح مردم و یونان و اسپانیا و ایتالیا و... اتیوپی و سومالی. ضرورت پدید آمدن دستور كارهای سیاسی برای تنظیم و تنسیق زندگی روزمرۀ مردم در برنامههای كلان توسعه و از خلال «آمارهایی كه خود سخن میگویند» نادیده گرفته میشود و این خلاء از سوی عامۀ مردم احساس میشود، و نهایتاً «حادثهساز» خواهد شد.
• و نهایتاً «حادثهساز» خواهد شد.
• «حادثهساز» خواهد شد.
• خواهد شد.
• شد.
• مشغولیت به «حرفهای بزرگ»، خلأی را در پرداختن به پرسشهای ذهنی روزمرۀ مردم پدید آورده است و حوزۀ زندگی روزمره را فقیر میسازد. و مردم به این اطمینان میرسند که دولتمردان و نمایندگان مجلس، جملگی، حسی شبیه «نان نداشتن» را تجربه نکردهاند. «نانی برای کودک گرسنه نداشتن». «کودک بیمار واقعاً گرسنه». «کودک سرطانی، بدون درمان، با درد، پیش چشم مادر، مرده».
• فرهنگ «بالابالاییها»، در فضای انتزاعی خود، واقعیتهای بیربط به این جامعه را شكل میدهند و سپس به تحلیل آن میپردازند. آنها به گسترش هر چه بیشتر پیچیدگی سیستم نظری و عملی علاقمندند، حال آنكه با پیچیده شدن هر چه بیشتر این نظام انتزاعی بیربط، فاصلۀ آن از زندگی ملموس روزمره فزونی مییابد و به عدم تفاهم كامل با جامعه میرسد.
• چه آنها که به پرداخت یارانه بیست و هشت هزارتومانی اصرار دارند، و چه آنها که انکارش میکنند، هر دو، انگار میان مردم نیستند که وانفسای فقدان «نان» را احساس کنند. در میان مردم نیستند، تا صدای شکستن استخوانهای فقرا را بشنوند.
• حاملهای انرژی، گران شدند، و سپس، خانه و بهداشت و درمان و تحصیل و پوشاک و گوشت قرمز و گوشت سفید و نان، همه با هم، یکجا گران شدند. بدین ترتیب، بیست و هشت هزار تومان، پاسخ نیازهای حیاتی (نه نیازهای رفاهی؛ اصلاً بحثی از نیازهای رفاهی نیست) یک خانوار ایرانی را نخواهد داد.
• باور کنید که بیمار شدن یکی از اعضای خانواده در این روزگار، هولناک است. باور کنید که در نقاط تمرکز فرصتهای شغلی مانند تهران، هزینه اجاره مسکن برای یک نیروی خدماتی کمرشکن است. و وقتی تلاش کردی با یارانه نقدی، بخشی از این دست هزینهها را که همگی به بهانه افزایش سطح عمومی قیمتها و حاملهای انرژی بالا میروند را بپردازی، آن وقت، یارانه نقدی بیست و هشت هزار تومانی به خرید نان فردا صبح نخواهد رسید.
• فکر میکنم که این ملت، در کنار + بیش از یارانه ضمیمه بیست و هشت هزار تومانی، در کوتاه مدت و میان مدت، به یک سیستم هوشمند و انعطافپذیر توزیع حمایتهای اجتماعی عمومی نیاز دارند که با حساسیت، میان مردم بگردد و چاله و چولههای هولناکی از آن دست که گفتم و فراوان است را پر کند.