دنیس دیدرو و ژان لروند دا لامبر در مقدمه «دائرهالمعارف»
• نکتهای که بویژه نباید از نظر دور داشت، این است که اگر ما، انسان را به عنوان موجود اندیشمند و متفکر از صحنه جهان طرد کنیم، چشم انداز این طبیعت غمانگیز و گیجکننده به صحنه جنون و سکوت تبدیل میشود. در آن صورت، سکوت و ظلمت بر جهان مسلط میشوند و همه چیز به تنهایی و انزوای گستردهای تبدیل میشود که در آن پدیدههای نامرئی به شیوهای مبهم و مرموز حرکت میکنند. تنها حضور انسان است که وجود موجودات را جالب توجه میکند. آیا میتوان در تحریر تاریخ این موجودات پیشنهادی از این بهتر کرد که خودمان را تسلیم این مطلب سازیم؟ چرا نباید انسان را چنانکه در جهان هست در این کتاب در نظر بگیریم؟ چرا نباید او را کانون عام و مشترک بسازیم؟ …
• همین مطلب ما را مصمم ساخته است که در تواناییهای اصلی انسان، آن دستهبندی عامی را بیابیم که همه مطالعات ما در اینجا تابع آن است … انسان، نقطه بینظیری است که باید همه چیز را بدو ارجاع دهیم، زیرا اگر بخواهیم در میان نکات بسیار بیثمر و جزئیات بسیار خشک، نکتهای جالب و خوشایند بیاوریم، [همین است]. منهای هستی من و شادی همنوعان من، بقیه طبیعت بیهوده و عبث است.
مآخذ:...