فیلوجامعه‌شناسی

مروری‌به‌کتاب«تجددشناسی‌وغرب‌شناسی؛حقیقت‌های‌متضاد»/برداشت‌ششم

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری


• یک نکته دیگر در مورد تعریف مدرنیت اینکه، مدرنیزاسیون، مانند سکولاریزاسیون، یک فرآیند است که همواره شدت و ضعف داشته است و نمی‌توان از «تمامیت یافتن آن»، آن هم در «قرن هیجدهم» (ص.26) سخن گفت («این اجماع وجود دارد [مستندات؟] که از نظر تاریخی و به لحاظ واقعی، تجدد به عنوان یک جهان متفاوت و عصری متمایز در قرن هجدهم میلادی تمامیت یافته [؟] است»).
• خصوصاً اگر مرادمان از مدرنیت، «تجدد» باشد. «تجدد»، در حاق مفهوم کلمه، یک مفهوم فرآیندی است. مدرنیت، یک فرآیند است، نه یک امر محقق و تمامیت یافته. شاخص دوره تاریخی مدرنیت را هر چه در نظر بگیریم، چه در طول زمان و چه در پهنای مکان، مدام با شدت و ضعف‌هایی از این شاخص‌ها مواجه بوده‌ایم. دوره تاریخی مشهور به مدرنیت، همواره مرکب از شدت و ضعف‌هایی در عواملی است که معمولاً به عنوان شاخص مدرنیت عنوان می‌شود.
• خب، اگر مدرنیت، یک «فرآیند» باشد، ایجاب می‌کند که نحو برخورد و مواجهه ما با آن، ویژه‌تر و ظریف‌تر و دقیق‌تر شود. وقتی با یک «فرآیند» مواجهیم، باید به جای توضیح یک امر «تمامیت یافته»، دنبال شناخت مکانیسم پویایی و تحرک باشیم. تعریف فرآیند با اطلاق «تمامیت» آن به یک مقطع تاریخی، آن هم بدون بیان مستندات تاریخی، معلوم است که پایه تحلیل را شل و ول می‌کند.
• وقتی با یک فرآیند مواجهیم، هوشمندانه آن است که موتور و مغز و گوهر محرک فرآیند را پیدا کنیم تا بتوانیم شکوفایی همواره و «تجدد» را، بر مبنای یک منطق اصولی توضیح دهیم، و این کاریست که کانت در مقاله مهم «روشنگری چیست؟» انجام می‌دهد.
• البته نمی‌خواهم با اصرار بر ماهیت فرآیندی مدرنیت، خطای روشن‌فکری ایرانی را در یک تلقی تکامل‌گرا تکرار کنم. نمی‌خواهم بگویم که صبر کنید تا این فرآیند کامل شود، تا مدرنیت را نقد کنیم. نمی‌خواهم بگویم که صبر کنید که «تجددشناسی» بالغ شود تا «غرب‌شناسی» میسر گردد. بلکه می‌خواهم تصدیق کنم که کانت در مقالۀ «روشنگری چیست؟» تشخیص نافذی داشت در شناخت موتور محرک این فرآیند، و در عین حال، مهیا کردن زمینه نقد اصولی مدرنیت. من فکر نمی‌کنم که بشود کانت را متهم کرد که: «به دلیل فقدان درک کامل از تمدن یا جامعه، در قالبِ یک کلیت یکپارچه و جامع، امکان طرح سؤال از این عصر را در صورت تام و تمام آن ندارد» (15).
• داشتن یک درک اصولی از مدرنیت، برای نقد اصولی مدرنیت لازم است، و باور دارم که کانت با طرح مفهوم «انقلاب کپرنیکی» در مقاله مهم «روشنگری چیست؟» این باور اصولی را در اختیار ما می‌گذارد.
• ضرورت داشتن درک اصولی از مدرنیت، با ابهام اصولی در تعریف مدرنیت و تحویل بردن نامشخص آن به اتفاقات سده هیجدهم سازگار نیست. در تلقی نگارندۀ محترم و ارجمند کتاب «تجددشناسی و غرب‌شناسی؛ حقیقت‌های متضاد»، معلوم نیست که دقیقاً چه رویداد تاریخی در کدام موقعیت جغرافیایی در سده هیجدهم، نشانه «تمامیت یافتن مدرنیت» است.

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.