ژان ژاک روسو در «قرارداد اجتماعی»
• همه مواد [این قرارداد] را، اگر درست فهمیده شود، میتوان به صورت ماده واحدی درآورد: هر یک از افراد، کل هستی خود را با همه حقوقی که دارد به اجتماع واگذار میکند. اولاً، چون هر فرد تمامی هستی خود را میبخشد، وضع زندگی برای همه یکسان خواهد بود، و ثانیاً، چون وضع برای همه یکسان است، به سود هیچکس نیست که برای دیگران مزاحمتی ایجاد کند.
• وانگهی، چون این چشم پوشی، بدون هیچگونه شرطی انجام یافته است، اتحادی که از آن ناشی میشود، کاملترین اتحاد ممکن خواهد بود، و هیچیک از شریکان، ادعای حقوق خاصی را نخواهد داشت. زیرا اگر حقوق خاصی برای برخی از افراد باقی بماند، نتیجتاً چون هر کس در مورد آن حقوق، داور خود خواهد بود (زیرا هیچ مقام مشترک و برتری وجود ندارد که بتواند اختلاف میان او و اجتماع را فیصله دهد)، به زودی ادعا میکند که در همه امور، میتواند داور باشد. در آن صورت، وضع طبیعی همچنان ادامه خواهد یافت، و اتحاد آنان یا به صورت یک قدرت جابر در میآید، یا بیهوده و عبث میشود.
• بالاخره، چون هر فرد خود را وقف همگان میکند، هیچ شخص معینی اختیاردار او نخواهد بود. و چون هر یک از شریکان در مقابل حقی که از دست میدهند، حقی را کسب میکنند، بنابراین، هر کس به همان اندازه که چیزی به دست میآورد، و علاوه بر آن قدرت حفظ دارایی خود را مییابد.
• بنابراین، اگر قرارداد اجتماعی را از حشو و زوائد آن بپیراییم، اصل آن بدین قرار خواهد بود: «هر یک از ما، وجود و قدرت خود را تحت رهبری عالیه اراده همگانی به مشارکت گذاریم؛ و هر عضوی را به عنوان جزء لاینفک کل در مجمع خود میپذیریم».
• بلافاصله پس از انعقاد قرارداد، بر طبق قانون مجمع، یک هیأت اخلاقی و اشتراکی (moral and collevtive body) به وجود خواهد آمد که جانشین تک تک افراد خواهد شد. این هیأت به شمار رأیدهندگان مجمع، عضو خواهد داشت و به موجب همان قانون مجمع، وحدت و شخصیت مشترک و زندگی و ارادهای از آن خود خواهد داشت.
• این مجمع عمومی را، که بدین ترتیب به وسیله اتحاد همه افراد تشکیل مییابد، در دوران باستان به نام مدینه یا شهر (city) خواندهاند، ولی اینک جمهوری یا هیأت سیاسی (body politic) نامیده میشود. اعضای این مجمع، به عنوان هیأتی که قوانین را مقرر میکند حاکم یا صاحب حق حاکمیت، و در مقام مقایسه با نهادهای مشابه، قدرت (power) نام دارد. افراد تشکیل دهنده آن بر روی هم مردم (people) نامیده میشوند. و اگر منظور از افراد، شرکت کنندگان در قدرت حاکمه باشد، شهروندان (citizeos) نام میگیرند، و اگر افراد، به صورت پیروان قوانین ملحوظ باشند، اتباع (subjects) خوانده میشوند؛ لکن در عمل، اغلب این اصطلاحات از روی مسامحه و اشتباه، به جای یکدیگر به کار میروند. ولی در جایی که این اصطلاحات در معنای دقیقشان به کار روند، باید معانی آنها را از یکدیگر بازشناخت.
مآخذ:...