فیلوجامعه‌شناسی

عوامل‌مؤثر‌بر‌شكل‌گيري‌وضعيت‌اجتماعي‌و‌فردي‌سكولار‌از‌ديدگاه‌قرآن‌کریم‌(8)/ دين و شريعت و ملت

فرستادن به ایمیل چاپ

دکترحامدحا‌جی‌حیدری/ الهام‌نصرتی


گزارش رساله پایان‌نامه/رتبه اول تحقیقات علوم انسانی تهران/جشنواره محقق حلی 1390

← اصلاح‌طلبان که چهره الهام‌بخش خود را در ”سروش“ یافته بودند، راه ”آزادی“ را تا ”بی‌دینی“ طی کردند! از ”خط امام“ تا ”قبض و بسط تئوریک شریعت“.
← کاری کردند که بود و نبود دین و خط امام برای آنان یکی شد، و اینطور، تقریباً با همه چیز، از انحرافات سکسی و اخلاقی گرفته تا BBC کنار آمدند، چرا که دین خود را از هر گونه محتوای قطعی خالی کردند.
← ماجرای ”شریعت“ و ”ملت“، که معمولاً توسط جماعت موسوم به ”روشنفکران دینی“ برای ساخت‌شکنی ”دین“ استعمال می‌شود، بیشتر به عنوان نحوه نامعقولی از اقتباس از شرایط تجربی خاص، برای تفسیر دین، و خالی کردن دین از مفهوم عام آن به کار رفته است.

----------------------------------------
وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ في‏ ما آتاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَميعاً فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ فيهِ تَخْتَلِفُونَ
كريمه 48: المائده/5
----------------------------------------

← كلمه ”دين“ به معناي طريق است، و اما كلمه ”شريعت“و كلمه ”ملت“ معناي طريقه خاصي است، يعني طريقه‏اي كه انتخاب و اتخاذ شده باشد.
← در عرف و اصطلاح قرآن كريم، كلمه ”شريعت“ در معنايي استعمال مي‌شود كه خصوصي‏تر از معناي ”دين“ است، هم چنان كه آيات زير بر آن دلالت دارد، توجه بفرمائيد: ”إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الاسْلامُ“ (آل‌عمران/19)، ”وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الاسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ، وَ هُوَ فِي الاخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ“ (آل‌عمران/85) كه از اين دو آيه به خوبي بر مي‏آيد هر طريقه و مسلكي در پرستش خداي تعالي ”دين“ هست، ولي ”دين“ مقبول درگاه خدا تنها ”اسلام“ است؛ پس، ”دين“، از نظر قرآن معنايي عمومي و وسيع دارد، حال، اگر آن دو آيه را ضميمه كنيم به آيه زير كه مي‌فرمايد: ”لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً- براي هر يك از شما پيامبران شرعه و منهاجي قرار داديم“ (مائده/48)، و به آيه ”ثُمَّ جَعَلْناكَ عَلي‏ شَرِيعَةٍ مِنَ الامْرِ فَاتَّبِعْها“ (آل‌عمران/85)، اين معنا، به دست مي‏آيد كه ”شريعت“ عبارت است از طريقه‏اي خاص، يعني طريقه‏اي كه براي امتي از امت‏ها يا پيامبري از پيامبران مبعوث به ”شريعت“ تعيين و آماده شده باشد، مانند ”شريعت“ نوح، و ”شريعت“ ابراهيم، و ”شريعت“ موسي، و ”شريعت“ عيسي، و ”شريعت“ محمد؛ ولی ”دين“ عبارت است از سنت و طريقه الهيه؛ پس، كلمه ”دين“ معنايي عمومي‏تر از كلمه ”شريعت“ دارد، و به همين جهت است كه ”شريعت“ نسخ مي‏پذيرد، ولي ”دين“ به معناي عمومي‏اش قابل نسخ نيست.
← البته در اين ميان، فرق ديگري نيز بين ”شريعت“ و ”دين“ هست و آن اين است كه كلمه ”دين“ را مي‏توان هم به يك نفر نسبت داد، و هم به جماعت، حال هر فردي و هر جماعتي كه مي‏خواهد باشد، ولي كلمه ”شريعت“ را نمي‏شود به يك نفر نسبت داد، و مثلاً گفت فلاني فلان ”شريعت“ را دارد، مگر آنكه يك نفر آورنده آن ”شريعت“ يا قائم به امر آن باشد، پس مي‌شود گفت ”دين“ مسلمانان و ”دين“ يهوديان و ”دين“ عيسويان و نيز مي‌شود گفت ”شريعت“ مسلمانان و يهوديان هم چنان كه مي‏توان گفت ”دين“ و ”شريعت“ خدا و ”دين“ و ”شريعت“ محمد و ”دين“ زيد و عمرو و… ولي نمي‏توان گفت ”شريعت“ زيد و عمرو، و شايد علت آن اين باشد كه در معناي كلمه ”شريعت“ بويي از يك معناي حدثي هست و آن عبارت است از تمهيد طريق و نصب آن، پس، مي‏توان گفت ”شريعت“ عبارت است از طريقه‏اي كه خدا مهيا و آماده كرده يا طريقه‏اي كه براي فلان پيغمبر يا فلان امت معين شده، ولي نمي‏توان گفت طريقه‏اي كه براي سابق هست، به اضافه چيزهايي كه در آن شرايع نبوده يا كنايه است از اينكه تمامي شرايع قبل از اسلام و ”شريعت“ اسلام حسب لب و واقع داراي حقيقتي واحده‏اند، هر چند كه در امت‏هاي مختلف به خاطر استعدادهاي مختلف آنان اشكال و دستورات مختلفي دارند، هم چنان كه آيه شريفه: ”أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ“ (شوري/13) نيز بر اين معنا اشعار و بلكه دلالت دارد.
← بنابراين، اگر ”شريعت“هاي خاصه را به ”دين“ نسبت مي‌دهيم، و مي‏گوئيم همه اين‏ ”شريعت“های ”دين“ خداست، با اينكه ”دين“ يكي است، ولي شريعت‏ها يكديگر را نسخ مي‌كنند، نظير نسبت دادن احكام جزئي در اسلام، به اصل ”دين“ است، با اينكه اين احكام بعضي ناسخ و بعضي منسوخند. با اين حال، مي‏گوئيم فلان حكم از احكام ”دين“ اسلام بوده و نسخ شده، يا فلان حكم از احكام ”دين“ اسلام است، بنابراين، بايد گفت: خداي سبحان بندگان خود را جز به يك ”دين“ متعبد نكرده، و آن يك دين، عبارت است از تسليم او شدن. براي رسيدن بندگان به اين هدف، راه‌هاي مختلفي قرار داده، و سنت‏هاي متنوعي باب كرده، چون هر امتي مقدار معيني استعداد داشته و آن سنت‏ها و شريعت‏ها عبارت است از ”شريعت“ نوح، ابراهيم، موسي، عيسي و محمد:، هم چنان كه مي‏بينيم چه بسا شده كه در ”شريعت“ واحده‏اي بعضي از احكام به وسيله بعضي ديگر نسخ شده، براي اينكه مصلحت حكم منسوخ مدتش سر آمده، و زمان براي مصلحت حكم ناسخ فرا رسيده، مانند نسخ شدن حكم حبس ابد در زناي زنان كه نسخ شد، و حكم تازيانه و سنگسار به جاي آن آمد، و مانند مثال‌هايي ديگر، دليل بر اين معنا آيه شريفه: ”وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي ما آتاكُمْ“است كه به زودي تفسيرش مي‏آيد.
← تا اينجا، معناي ”شريعت“ و ”دين“ و فرق بين آن دو روشن شد؛ و اما ”ملت“؛ ”ملت“ عبارت است از ”سنت زندگي يك قوم“، و گويا در اين ماده بويي از معناي مهلت وجود دارد، در اين صورت ”ملت“ عبارت مي‌شود از ”طريقه‏اي كه از غير گرفته شده“ باشد، البته اصل در معناي اين كلمه آن طور كه بايد، روشن نيست، آنچه به ذهن نزديك‏تر است، اين است كه ممكن است مرادف با كلمه ”شريعت“ باشد، به اين معنا كه ”ملت“ هم مثل ”شريعت“ عبارت است از طريقه‏اي خاص، به خلاف كلمه‌ي ”دين“، بله اين فرق بين دو كلمه‌ي ”ملت“ و ”شريعت“ هست، كه ”شريعت“ از اين جهت در آن طريقه خاص استعمال مي‌شود، و به اين عنايت آن طريقه را ”شريعت“ مي‌گويند كه: ”طريقه‏اي است كه از ناحيه خداي تعالي و به منظور سلوك مردم به سوي او تهيه و تنظيم شده”، و كلمه‌ي ”ملت“ به اين عنايت در آن طريقه استعمال مي‌شود كه مردمي آن طريقه را از غير گرفته‏اند و خود را ملزم مي‏دانند كه عملا از آن پيروي كنند، و چه بسا همين فرق باعث شده كه كلمه ”ملت“ را به خداي تعالي نسبت نمي‏دهند و نمي‌گويند ”ملت“ خدا، ولي ”دين خدا“ و ”شريعت خدا“ مي‌گويند، و ”ملت“ را تنها به پيغمبران نسبت مي‌دهند و مي‌گويند: ”ملت“ ابراهيم علیه السلام، چون اين ”ملت“ بيانگر سيره و سنت ابراهيم علیه السلام است و همچنين به مردم و امت‏ها نسبت مي‌دهند و مي‌گويند ”ملت“ مردمي با ايمان يا ”ملت“ مردمي بي‏ايمان، چون ”ملت“ از سيره و سنت عملي آن مردم خبر مي‌دهد، در قرآن كريم آمده: ”مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ“ (بقره/135)، و نيز از يوسف علیه السلام حكايت كرده كه گفت: ”إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ، وَ هُمْ بِالاخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ، وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائِي إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ“ (يوسف/37)، كه در آيه اول كلمه ”ملت“ در مورد فرد، و در آيه دوم هم در مورد فرد و هم در مورد قوم استعمال شده، و در آيه بعدي كه حكايت كلام كفار به پيغمبران خويش است تنها در مورد قوم به كار رفته (توجه فرمائيد“ ”لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا“ (ابراهيم/13). پس، خلاصه آنچه گفتيم اين شد كه ”دين“ در اصطلاح قرآن اعم از ”شريعت“ و ”ملت“ است و ”شريعت“ و ”ملت“ دو كلمه تقريبا مترادفند با مختصر فرقي كه از حيث عنايت لفظ در آن دو هست.
← به علت اختلاف ”امت“ها، ”شرايع“ مختلفي تشريع شد براي اين بود كه مردم را در شريعتي كه داديم بيازمائيم، و ناگزير اين عطاهايي كه جمله ”آتاكم“ به آن اشاره دارد، با يكديگر و در امت‌هاي مختلف خواهد بود، و قطعا منظور از اين عطا يا مسكن و زبان و رنگ‌هاي پوست بدن امت‌ها نيست براي اين است كه اگر چنين چيزي منظور بود، بايد در يك زمان، براي چند قوم كه چند رنگ پوست داشتند چند ”شريعت“ تشريع كرده باشد، در حالي كه سابقه ندارد كه خداي عز و جل در يك زمان دو يا چند ”شريعت“ تشريع كرده باشد، پس معلوم مي‌شود، منظور اختلاف استعدادها به حسب مرور زمان و ارتقاء انسان‌ها در مدارج استعداد و آمادگي است و تكاليف الهي و احكامي كه او تشريع كرده، چيزي جز امتحان الهي انسان‌ها در مواقف مختلف حيات نيست يا به تعبير ديگر تكاليف الهي وسيله‏هايي است براي به فعليت در آوردن استعداد انسان‌ها در دو طرف سعادت و شقاوت، باز به تعبير ديگر وسيله مشخص كردن حزب رحمان و بندگان او از حزب شيطان است.


o بهره‌ي 16 باقي ماندن بر اعتقاد گذشتگان منحصراً از آن رو كه روش آبائنا الاولين بوده، زمينه‌هاي فكري‌اي را پديد مي‌آورد كه جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.

← تا کنون، شانزده رهنمود از مصحف شریف آموختیم. صد و شصت و نه رهنمود دیگر باقیست. تا پایان ساخت این الگو برای فهم عوامل بی‌دینی با ما همراه باشید...
هوالعلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.