حامد دهخدا
...ادامه مروری به آنتونی گیدنز در فراسوی چپ و راست...
«هر چند میتوان پذیرفت كه مفهوم اقتدار، سرسپردگی و سنت برای محافظهكاری اهمیت تعیین كننده دارند، ولی به سختی میتوان گفت كه این مفاهیم اهمیت یكسان دارند. در اینجا بیگمان سنت اساسیترین مفهوم است، چرا كه در نبود آن دو مفهوم دیگر استواریشان را از دست میدهند» (ص.78.). «گر چه مفهوم سنت با محافظهكاری در هم تنیده است، ولی شگفتا كه خود محافظهكاران دربارۀ این مفهوم بسیار كم بحث كردهاند» (ص.78.).
«گهگاه مفهوم آزمون زمان دربرگیرندۀ نوعی تكاملگرایی كم و بیش آشكار است» (ص.79.).
«در دورۀ كنونی، فراگردهای سنتزدایی بسیار ژرفتر از گذشته سنتها را میگزند و هر چند كه بر بخشهای صنعتیشدۀ جهان تأثیر بیشتری دارند، ولی در هر كجای جهان خودشان را محسوس ساختهاند» (ص.81.).
«ما دیگر نمیتوانیم، یا نباید این هدف را داشته باشیم كه از سنت به شیوهای سنتی دفاع كنیم، زیرا این شیوه به بارآورندۀ بنیادگرایی است» (ص.82.)، اما «آیا آنهایی كه بنیادگرا نمیشوند، باید به نابودی سنت رضایت دهند؟ من چنین فكر نمیكنم؛ امروزه سنتها به صورتهای خاص و در برخی زمینهها بیگمان نیاز به دفاع دارند، البته نه به شیوهای سنتی. همچنان كه بعد پیشنهاد خواهم كرد، سنتها تا آنجا كه سرچشمههای تعمیمپذیر همبستگی را فراهم میسازند، باید نجات داده شده یا ترمیم گردند. آیا سنتی كه برای خدمت به ارزشهای گستردهتر اجتماعی حفاظت شده است، هنوز سنت به شمار میآید؟ این میتواند هم سنت باشد و هم نباشد؛ قضیهای كه به همینسان در مورد طبیعی وبدن طبیعت منسوخ شده نیز صادق است» (صص.4 83.).
«در وضعیتی كه سالها است دگرگونی دیگرتنها مایۀ پیشرفت به شمار نمیآید، و حتی ماهیت پیشرفت نیز بسیار مورد تردید قرار گرفته است، نگهداشت و تجدید حیات سنت»… مانند «تجدید حیات محیط زیست، فوریت ویژهای یافته است».…بنابراین «گر چه محافظهكاری به معنای معمول آن فروپاشیده و دچار تناقض درونی شده است»، اما «به اعتقاد من، ما همگی باید محافظهكار شویم، البته نه به شیوۀ سنتی آن» (ص.84.). البته «این امر به معنای عدم نیاز به یك برنامۀ سیاسی رادیكال و ”پایان تاریخ“ نیست» (ص.85.).