فیلوجامعه‌شناسی

دفاع از دیدگاه توحیدی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری


• مجموعه علوم اجتماعی، بخصوص جامعه‌شناسي، در ایران سابقه کمی دارند. قدمت فعالیت این رشته‌ها بيش از پنجاه سال نیست، که از سابقه علوم دیگر به مراتب کم‌تر است. وانگهی، عمر اغلب علوم اجتماعی، خیلی خیلی کوتاه‌تر از علومی همچون طبابت و طبیعیات و فلسفه است. پس این علوم در جهان و ایران قدمتی بسیار کمتر از سایر علوم دارند.
• از این گذشته، تمایز رشته‌های علوم اجتماعی، هم در جهان و هم در ایران بسیار ناجور و جدی صورت گرفته است. اینقدر که بین متون اقتصادی و سیاسی و جامعه‌شناسی فاصله هست، میان فیزیک و شیمی و ریاضیات فاصله نیست. این تمایز جدی‌تر در علوم اجتماعی، مخرب و مانع پیشرفت این علوم بوده است؛ طوری که متون نظری در مجموعه علوم اجتماعی، کمتر به یکدیگر ارجاع می‌دهند. به پیکربندی دانشکده‌ها در دانشگاه تهران که نظر می‌کنیم، این مصیبت را می‌بینیم. فاصله میان دانشکده علوم سیاسی و اقتصاد و جامعه‌شناسی و روانشناسی، طوری است که گذر دانشمندان و دانشجویان این رشته‌ها به هم نمی‌خورد. در عوض، همه رشته‌های علوم محض در دانشکده علوم جمع‌اند. طوری که یک دانشجوی فیزیک هر روز دانشمندان ریاضیات و شیمی را می‌بیند و با آنها تبادل نظر می‌کند.
• این دو عامل، به همراه توقعات زیاد جامعه ما از علوم اجتماعی، فضاي علوم اجتماعي را آشفته‌تر كرده است. لذا، طرح مباحثی مانند «علوم انسانی در ایران جواب نمی‌دهد»، «ما با بحران علوم انساني مواجه هستیم»، «باید جایگزین دیگری برای علوم انسانی ساخت» و...، ناشی از وضع کنونی این علوم در جهان و در کشور ما بوده است. امروز در ایران، علوم اجتماعی با پیشرفت‌های مهندسی و فنی و پزشکی مقایسه می‌شود؛ در حالی که سابقه‌ي این علوم و فنون، در ايران و جهان خیلی طولانی‌تر است. اقلاً در ایران، سابقه علوم مدرن فنی و طبی، به اولین محصلین اعزامی دانشجو به غرب بازمي‌گردد.
• مع‌الوصف، و با ملاحظه هر دو مضیقه، باید بگویم که روند پیشرفت علوم اجتماعی در جهان و ایران، بیش از حد انتظار بوده است. خصوصاً در ایران، متفکرانی داریم که صاحب‌نظر هستند؛ نام آن‌ها در ایندکس‌های جهانی ثبت شده است. بویژه متفکرانی داریم که سعی کرده‌اند در زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی ما نظر بدهند. در همین دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، استادی داشته‌ایم که پنجاه سال پیش، با زمینه‌های بومی و دینی ما، شخصاً و یک نفره، مجموعه متونی بیش از کل مجموعه‌ی متون مؤسسه رویان تولید کرده‌اند، با این که می‌دانیم به لحاظ مالی و امنیت و هزار و یک مؤلفه دیگر، همیشه علوم اجتماعی در ایران در مضیقه بوده است، و هیچ گاه وضعیتی شبیه مؤسسه رویان را تجربه نکرده‌اند.
• سعي در «ابقاء»، در کنار «احیا»ی علوم انسانی و بخصوص علوم اجتماعی، براي شرايط كنوني كشور ما و جهان اسلام و همه دنیا، امري ضروري است. برای همه دنیا جالب است که خروجی تفکرات و تولیدات متکی بر جهان‌بینی توحیدی و اسلامی چه خواهد بود.
• اين مهم، مستلزم ارزیابی‌های دقیق از کارهایی است که تا كنون انجام شده و تبیین راهی برای آینده است.  از آن مهم‌تر، باید از تمام آنچه در پیشینه علوم انسانی غرب و شرق هست که بتواند در چهارچوب یک دیدگاه توحیدی بازتولید شود، استفاده کرد. برای تولید فکر متکی به جهان‌بینی توحیدی، آموختن از غیر، و تلفیق آموخته‌ها در یک جهان‌بینی توحیدی ضروری است. به علاوه، توجه در تفکرات ملحدانه، خیلی خوب می‌تواند جنبه‌های یک تفکر توحیدی را به ما نشان دهد. عميق شدن در برخي از نظریه‌های به شدت ملحدانه‌ي متفكران غربي، نيازي است كه فضای مناسب و پخته‌ای برای مطرح شدن می‌خواهد؛ كه البته درحال حاضر، چنين فضايي مهیا نیست.
• تأکید دارم که فضای موجود «پخته» و مناسب نیست. ببینید؛ ظاهراً مشکل آنان که این روزها به علوم اجتماعی خرده‌های کلی و خیلی کلی می‌گیرند، غربی بودن آن است. نفس این نحو ادعاها، مشحون از مقدمات تصوری مبهم است. «غرب» دقیقاً چیست؟ آیا یک موقعیت جغرافیایی است؟ یا یک طرز فکر غیر توحیدی است؟ آنچه عملاً این روزها در بازسازی علوم انسانی ملحوظ شده است، عملاً غرب را به مثابه غرب جغرافیایی می‌بیند و فی‌المثل، اکیداً انتقاد می‌کنند از تدریس نظریات با مبدأ اروپایی و امریکایی، و دفاع می‌کند از نظریات با مبدأ سرزمین‌های اسلامی. و باز عملاً، آنچه اتفاق می‌افتد، طرد و نفی اروپاییان و امریکاییانی است که در دیدگاه توحیدی مقام شامخی دارند، و استقبال می‌شود از کسانی مانند ابن‌خلدون که با پوزیتیویسم و ضدیت‌شان با حکمت و مابعدالطبیعه و الهیات، با یک دیدگاه توحیدی زاویه دارند. البته این بدان معنا نیست که می‌گویم که باید در برنامه خود برای بازسازی دیدگاه توحیدی، حتی از ابن‌خلدون، حتی از نیچه، حتی از مارکس، حتی از... غفلت کنیم. باید برای غنای هر چه بیشتر یک دیدگاه توحیدی، با تیزبینی حکیمانه، سره از ناسره از هر نظریه‌ای جدا کنیم، و از هر چه خوب است استفاده کنیم، منتها با یک «دیدگاه توحیدی».
• کمک گرفتن از متفکران اروپایی و امریکایی، به ما در پیکری‌بندی واحد علوم انسانی یاری خواهد رساند، و برخورد ما را با مسائل اجتماعی پخته‌تر و عالمانه‌تر می‌کند. دانشجوی ایرانی که امروز، به اتکای ادیان ابراهیمی، متکفل حرف جدیدی در موضوعات انسانی است، باید تجربه‌ي حرف‌های گذشتگان را در مشت خود داشته باشد؛ و این مهم، در نظریه‌های جامعه‌شناسی با اصرار بر تلفیق این نظریه‌ها با تمام رشته‌های علوم انسانی امکان‌پذیر است و روند پرشتاب‌تری را برای ما به ارمغان می‌آورد.
• از شواهد دیگر بی‌دقتی مفهومی نزد پیشروان امروز موضوع بازسازی علوم انسانی این است که موضوع «غیرغربی» شدن علوم انسانی، فقط در بخش علوم اجتماعی پی‌گیری می‌شود، نه فی‌المثل در فلسفه و ادبیات. همانان که در صدر مؤسسات آموزشی و پژوهشی، از «غیرغربی» شدن علوم انسانی هواداری می‌کنند، خودشان «امانوئل کانت» درس می‌دهند و سخت شیفته «مارتین هایدگر» هستند، ولی به علوم اجتماعی که می‌رسند، از مفهوم مبهم «فضای گفتمانی» نظریه‌پردازان غربی بهره می‌گیرند تا ریزترین گزاره‌های نظری در علوم اجتماعی غربی را بی‌اعتبار کنند.

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.