فیلوجامعه‌شناسی

مکاتب در فلسفه‌ی روش علوم اجتماعی / بخش چهاردهم: اصول فمنیسم معتدل

فرستادن به ایمیل چاپ

تیم مِی


فمنیست‌ها در مطالعه علمی جامعه تأکید دارند که باید تجربیات زنان در متن یک تئوری عام‌تر در باب جایگاه ایشان در درون جامعه قرار گیرد. از این روی، هماهنگی‌هایی میان معرفت‌شناسی‌های فمنیستی از یک سوی، و رئالیسم از سوی دیگر هست. با این حال، آرمان علم هم چنان بر جای است، ولی معیارها و هنجارهای آن تغییر کرده است. این معیارها، جهتی فمنیستی به خود گرفته‌اند و زنان در آن به حاشیه رانده نشده‌اند، بلکه درجه‌ای یکسره رفیع یافته‌اند.
       این دو موضوع، آغاز شکاف رویکرد «زاویۀ دید فمنیستی» و معرفت‌شناسی‌های «نسبیت‌گرای فمنیستی» است؛ اولاً، نسبیت‌گرایان فمنیست و کسانی که در این چهارچوب می‌اندیشند، متأثر از پسامدرنیست‌ها، هر گونه علمی را رد می‌کنند، از آن رو که علم، تنها مسیر «متخصصان» برای سرکوب تجربیات زنان است:
     
«واقعیت اسف‌بار این است که بسیاری از رفتارهای انسانی که قابل توصیف نیستند و فقط به طور شخصی قابل فهم‌اند، در مقولات و اصطلاحات علمی بکلی از قلم افتاده‌اند. یا بدتر، غفلت خود از این واقعیت‌های شخصی را اینگونه «سر هم‌بندی» می‌کنند که این تجربیات بشری اشتباهات گروهی از نظریه‌پردازان است».
     
      در واقع، برای آن‌که تجربیات بشری را «غلط» تلقی کنیم، دلیل می‌آورند که این تجربیات فراتئوری هستند. در ثانی، نسبیت‌گرایان فمنیست، این دیدگاه را یکسره رد می‌کنند که دانستن و کشف «واقعیت» در مورد جایگاه زنان در جامعه ممکن است. به رغم آن‌که گونه‌های بسیاری از واقعیت اجتماعی وجود دارد، همه آنها به یک اندازه ارزشمندند. تجربیات زنان نقطه آغاز و در عین حال نقطه پایان تحقیقی می‌شوند که خواهان یاری به فرآیند «در هم کوبیدن» پارادایم پوزیتیویستی باشند:
     
«زندگی زنان، جسم زنان، و تجربیات زنان معلوم می‌کند که جهان اجتماعی (و جهان فیزیکی) پیچیده است؛ «واقعیت» چند بعدی و چند چهره می‌نماید. اما «واقعیت» به عنوان یک واقعیت ساخته می‌شود، ساده و بدون آن‌که مویی به درزش رود. و اینگونه سرکوب، تحریف، استفاده ابزاری، ستم و تبعیض علیه زنان شکل می‌گیرد. زندگی زنان نشان می‌دهد که «این حلقه» مجموعه‌ای از شکاف‌ها و عناصر مفقوده است، نه حلقه‌ای آهنین و بی‌عیب و نقص».
     
      خیانت تحمیل برخی ایده‌های نظری به جهان اجتماعی، با حذف تمایزهایی چون تمایز تجربیات زنان/مردان میسر شده است. تجربیات و احساسات زنان در چهارچوب رویکردهای علمی نمی‌گنجند، بلکه این تجربیات برای شخص زنان معنی‌دار است. ابزارهایی که روش تحقیق به آن اشاره می‌کند برای همه در دسترس خواهند بود تا بخشی از این فرآیند را به عنوان واقعیت تجربی معتبری جلوه دهند. اما آیا همه تجربیات معتبری که شامل تجربیات زنان هم می‌شوند، از محدودیت و تعصب مبرا هستند؟ آیا عقیده زنان طبقه متوسط بر اینکه زنان تحت ستم نیستند با اعتقاد زنان طبقه کارگر که زنان را تحت ستم می‌دانند یکی است؟
      برخی فمنیست‌ها، در واکنش به این پرسش‌ها، مبنای اصولی علم را پذیرفته‌اند، ولی از رویکردی مردمحور گسیخته و به زاویۀ دید زنانه نقل مکان‌کرده‌اند. در گیر و دار تحیر فکر میان تفاوت‌گرایی و ذات‌انگاری، همچنین نسبیت‌گرایی و عینیت‌گرایی، خصوصاً آن هنگام که این تحیر به رویه‌های عملی تحقیق فمنیستی کشیده می‌شود، هستند افرادی که از «بنیان‌گرایی گسسته» با «ذات‌گرایی استراتژیک» دفاع می‌کنند [سربسته این که معتقد به تمایز اصول دانش زنانه و مردانه، در عین دفاع از امکان شناخت اصولی زنانه از جهان اجتماعی هستند].
      فمنیست‌هایی که در چهارچوب فمنیسم تجربه‌گرا قرار می‌گیرند، «در همان ابتدا خود را پیروان سفت و سخت‌تر قوانین و مبانی فعلی علوم یافته‌اند. در این شرایط، اثر مارگریت ایخلر، مجموعه‌ای از مراحل تکنیکی را به دست می‌دهد تا محقق بتواند از سقوط در چهار «تله» روش تحقیق مردانه مصون بماند؛ این تله‌ها عبارتند از (1) اعمال مردسالارانه، (2) تعمیم نتایج تحقیقاتی که صرفاً بر تجربه‌های مردان استوارند، (3) فقدان تبیین در مورد تأثیرات اجتماعی و اقتصادی روابط جنسیتی، و بالاخره، (4) استفاده از معیارهای دوگانه (مثلاً در قلمرو زبان مانند استفاده از «مرد» (Man) و «همسر» (Wife)، آن هنگام که می‌خواهیم به «زن» (Woman) و «مرد» (Man) اشاره کنیم). هدف از رعایت این امور، ارائه تحقیقی کمتر جانبدار و بازنمایی دقیق‌تری از حیات اجتماعی است. به عبارت دیگر، انتقاد این فمنیست‌ها چندان به بنیان‌های علم متوجه نیست، بلکه به سوی تحقق عملی علم نشانه رفته است. از این رو، این فمنیست‌ها به دلیل آن که به جای جانبداری‌های هنجاری مردانه، جانبداری‌های هنجاری مبتنی بر معرفت‌شناسی‌های فمنیستی را در تحقیق نشانده‌اند که هر دو شایسته نقد و جرح و تعدیل‌اند، هدف انتقاد قرار گرفته‌اند.
      همان گونه که در فضای عمومی روش تحقیق، رویکردهای متعددی وجود دارد، رویکردهایی که فمنیست‌ها از خلال آنها به روش تحقیق علوم اجتماعی نگریسته‌اند نیز متعدد است. در عین حال، می‌توانیم درس‌های ذیل را از آن‌ها برای کارهای پژوهشی خود بگیریم: به عنوان محقق، باید مراقب باشیم که از این سفسطه دیرپای اجتناب کنیم که قابلیت زایمان زنان [به عنوان اساسی‌ترین تمایز زنان و مردان]، مانع مشارکت آن‌ها در جامعه است. سؤال مهمی که باید مطرح کرد این است که چگونه سازمان‌های حیات اجتماعی، مفهوم زایمان زنان را تحریف کرده‌اند. در ثانی، بپرسیم که چگونه زنان از حوزه عمومی رانده می‌شوند. ثالثاً، بکوشیم درک بیشتری از نقش اساسی زنان در حیات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی داشته باشیم. رابعاً، بکوشیم تحلیل‌های فمنیستی را در کلیت حیات اجتماعی خاص ایشان یا حیات اجتماعی به طور کلی به کار گیریم. خامساً، در پی آن باشیم که نه تنها تفکرات مردسالار را، بلکه مفروضات جنسیت‌مدار درون جامعه خود را نیز زیر سؤال ببریم.
منابع:...

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.