برداشت آزاد
• امیل دورکیم همصدا با کارل مارکس، اجزاء را وجوهی از ارگانیسم اجتماعی تلقی میکند.
• همانطور که جامعه پیچیدهتر میشود، روابط میان اعضاء آن به یکدیگر وابستهتر و مرتبطتر میشود.
• جامعهی مدرن، به دلیل پیچیدگیهایش، نوعی نیاز ساختاری به وابستگی بیشتر میان کار و سرمایه، انسانیت و ماشینها و صنعت و نهادهای اجتماعی دارد.
• با رشد محصولات صنعتی و بازار، صورتهای جدیدی از یکپارچگی، برای حفظ ثبات کارکردی و تعادل رقابت بازار ضرورت مییابد.
• سازمان کار بایستی با ظرفیتهای خاص هماهنگ شود. اهداف، بایستی بینشها را منعکس سازد و فطریات فردی، بایستی کارکردهای اجتماعی همساز داشته باشند.
• دورکیم باز همصدا با مارکس، معتقد است که نابرابری خوره همبستگی اجتماعی است. گر چه نابرابری، وجدان جمعی را در ازمنه پیشین، دچار خلل و چالش نمیکرد، ولی در وجه مدرن همبستگی اجتماعی میتواند منجر به گسستی واقعی شود.
• دورکیم میگوید که تقسیم کار بایستی مبتنی بر غریزه، برابری و عدم اجبار باشد. کاستها و طبقات، با ملاک اخلاقی شأن و پایگاه هر فرد جایگزین شود. در اینجا، بایستی هماهنگی میان نیازهای فردی و کارکردهای اجتماعی برقرار شود.
• با این شرایط، نابرابری قابل قبول، نه نابرابریهای طبقاتی و نابرابری ثروت، بلکه نابرابریها و خصایص طبیعی است.
• بدون رفع نابرابریهای طبقاتی و ثروت، دیگر تقسیم کار همعنان با تخصصی شدن کارکردی، هماهنگی و همکاری اجتماعی نخواهد بود.
• در این صورت، تقسیم کار نمیتواند موجوداتی اخلاقی با وظایف خاص، و صاحب شأن و منزلت و خودمختاری خلق کند.
• پس، کارکرد اجتماعی از نظر دورکیم، در چارچوب عدالت اجتماعی تعریف میشود.
• خوب که دورکیم را مرور میکنیم، متوجه میشویم که گاه الزامات درس دادن نظریههای جامعهشناسی، معلمان را واداشته است تا اختلافات را کش دهند.