برداشت آزاد
• دورکیم، با حذف سوژه استعلایی یا خویشتن محض از قلب نظریه معرفت کانت، و در عوض، توجه به چیزی واضح که در وجود همه ما هست (همان جوهری از هستی که پیش از ما بوده و پس از ما هم خواهد بود)، به بسط دیدگاهی از حقیقت میپردازد که مبتنی بر ساخت اجتماعی واقعیت است. پس، تأکید میکند که مقولات فاهمه، کاملاً اجتماعیاند.
• دورکیم در بحث خود درباره «بازنمودهای اجتماعی»، افزون بر رد این فرض مارکسیستی که تفکرات، محصولات ایدئولوژیک بنیانهای اقتصادی (از جنس کار) و ساختارهای قدرت در جامعه هستند، به رد تأکید وبری بر قصدیت فردی و معنای نهفته در کنش اجتماعی نیز میپردازد.
• دورکیم، جامعه را صورتی از آگاهی جمعی میبیند که بر تفکرات فردی و کنش سایه میافکند، و آنان را مطابق قوانین قابل پیشبینی شکل میدهد.
• اگر این نکته را بپذیریم که بازنمود ذهنی، نوعی دستاورد جمعی است که پیش از من بوده و پس از من هم خواهد بود، متوجه همان وحدتی شدهایم که نزد ما ملموس، ولی پراگماتیسم منکر آن، و شوپنهاور نیز از آن غافل است.
• این آن چیزی است که احساس چیزی فراتر از فرد که ما در حضور حقیقت تجربه میکنیم و مبنای ضروری عینیت است را تبیین میکند.