برداشت آزاد
مارش و همكارانش در دانشگاه آكسفورد به دو نوع پرخاشگری قائلاند. یكی را پرخاشگری یا خشونت واقعی مینامند و دیگری را آیینی. اولی را اعمال خشونت جسمانی علیه دیگران تعریف میكنند و دومی را كنایی یا نمادین میدانند، مثل نشان دادن اسلحه به جای استفاده از آن (هر چند در شرایطی ممكن است به استفاده از آن و ضرب و جرح و قتل نیز بینجامد، كه در این صورت نوع دوم به نوع اول منتهی شده است).
پرخاشگری آیینی محصول توافقی در مورد مجموعهای از قواعد است كه از گفتههای شركتكنندگان در آن میتوان آنها را استنباط كرد. قواعد دربارۀ زمان مناسب حمله، شكل و اهداف حمله، و ختم آن است. مارش و همكارانش از مصاحبههایی كه با بلواگران فوتبالدوست كردهاند پارهای از قواعد را به دست آورده و به نتیجه رسیدهاند كه قصد آنها از جنگیدن با حریف فقط كوچك كردن و به تسلیم واداشتن اوست، نه ضرب و جرح یا قتل او.
مارش و همكارانش ادعا میكنند كه بلوای فوتبال یك گونۀ امروزی پدیدهای است كه در همۀ جوامع بشری وجود داشته است. همانندش را حتی در میان بعضی حیوانات نیز میتوان یافت و رفتاری طبیعی است كه دانشمندان آن را «آیینیسازی پرخاشگری» نامیدهاند. مارش و همكاران نمیگویند كه پرخاشگری انسان را تا چه اندازه میتوان مادرزادی دانست، ولی معتقدند كه احتمالاً در ساختمان ژنتیك انسان چیزی وجود دارد كه مقدمات پرخاشگری را فراهم میآورد.
در عین حال آنها اذعان میكنند كه انگیزش و مهار پرخاشگری در انسان، تا حد زیادی، فرایندی فرهنگی به نظر میرسد. به عبارت دیگر اگر چه پرخاشگری ممكن است شالودۀ زیستشناختی داشته باشد، شرایط انگیزش آن، هدفهای آن و نحوۀ جلوگیری از آن، فرهنگی است. همچنین آنها ادعا میكنند كه اگر ضرب و جرحی در بلوای فوتبال رخ میدهد یا تصادفی است، یا به دلیل بیتوجهی بعضی از شركتكنندگان به قواعد آن. یك عامل مهمتر صدمات، به زعم آنها، دخالت طرف ثالثی مثل پلیس است كه پرخاشگری را از مسیر عادیش خارج میكند؛ اینگونه توافق شكنندهای كه گفتیم در مورد قواعد پرخاشگری آیینی در میان طرفین وجود دارد مختل میشود و خشونت خوب، به تعبیر مارش، جای خود را به خشونت بد میدهد. پرخاشگری نظم قاعدهمند خود را از دست میدهد و خون و خونریزی به دنبال میآورد. ظاهراً مارش و همكارانش در مورد میزان تأثیر و وزن این متغیرهای فرهنگی در مقایسه با عوامل روانی توضیحی نمیدهند و این عمدهترین نقیصه در مساعی نظری ایشان است. وانگهی، اینكه رویاروییهای بلواگران با یكدیگر مؤلفهای آیینی دارد و خشونت آنها كمتر از خشونت جنگی است، خود به خود به این معنا نیست كه پس در همۀ موارد میتوان آنها را آیینهای بیضرری دانست كه عاری از خشونت زیانآور هستند؛ ممكن است مانند آیین یا بازی بیضرری آغاز شوند اما در موارد بسیاری به خشونتی میانجامد كه ویرانگریش شوخی بردار نیست، چنانكه در تاریخ فوتبال به كرات دیدهایم. همچنین قاعدهمند بودن عملی، به خودی خود، از خشونت آن نمیكاهد. بستگی دارد به آنكه قاعده چه قاعدهای باشد، چه كاری را منع كند یا روا دارد، و خود چگونه و چقدر اعمال شود.
░▒▓ منابع:...