فیلوجامعه‌شناسی

امروز روز دانشجو نیست

فرستادن به ایمیل چاپ

حامد دهخدا


• میراثی شد برای «جنبش دانشجویی»، این ایده «فشار از پایین، چانه‌زنی از بالا»...
• میراث ثابتی شد، که رخوت به بار آورد. بی‌فکری به بار آورد. تخدیر به بار آورد. شیدایی چپ‌ها در پیشگاه ارباب امریکا و انگلیس را به بار آورد.
• «جنبش دانشجویی از بالا»، تحت تأثیر رهنمودهای «فشار از پایین»، در موضعی «پایین» قرار گرفته است؛ و خوب می‌داند كه امروز، در روزگار قدرت‌های عوام‌فریب و استیلای كامل «شیطان بزرگ»، طوفان حوادث، از استدلالات نشسته بر صفحات روزنامه‌ها و كتابها و كامپیوترها و گفتگوهای علمی منطقی برخاسته از دانشگاه‌ها بر نمی‌خیزد، بلكه قدرت و سلطه، از ابتذال نشسته بر صفحات روزنامه‌ها و كامپیوترها و هیپنوتیزم‌های رسانه‌ای منعكس در ماهواره‌ها (كه هیچیك ربطی به بحث منطقی دانشگاهی ندارند) تراوش می‌كند؛ دست آخر، اگر این ابزار نیز چاره‌ساز نشد، سلطه و چیرگی را می‌توان در به كارگیری ابزارهای ظاهراً دموكراتیك و راهكارهای مثلاً مدنی (كه در پشت همة آنها نخبگان قدرت اهداف كلان خود را به پیش می‌برند) به پیش برد و اگر آن نیز میسر نگردید، آنگاه سلطه از درون لوله‌های سلاح به دستور «ارباب ایالات متحدة امریكا» به برون می‌تراود.
• جنبش دانشجویی ایران در دهه نخست انقلاب، «عدالتخواهی» را مبنا و آرمان غایی حركت خود قرار داده بود. اما «جنبش دانشجویی از بالا» در دهه دوم، با فراموشی «عدالت‌خواهی»، «آزادی‌خواهی» را «شعار» اصلی خویش قرار داد، بدون آنكه بداند آزادی بدون عدالت (توزیع نابرابر آزادی)، با استبداد و آزادی گروهی برای تطاول به گروهی دیگر همعنان و مرادف است. جنبش دانشجویی ایران در طول حیات پنجاه سالة خود (تا قبل از حدود یك دهة اخیر) همواره نقد قدرت را به نوعی در كارنامه فعالیتهای خود ثبت كرده بود، اما از یك دهه پیش، با «نقد عقلانیت» كه توسط آموزه‌های دكتر سید عبدالكریم سروش پی‌گیری می‌شد، مبنای انتقادی در این «جنبش دانشجویی» از میان رفت و این چنین، آماده شد تا توسط مراجع قدرت زر و زور و تزویر بازیچه شود و از اتخاذ هر نوع موضع فعال علمی آكادمیك در مقابل دیكتة قدرت ناتوان ماند. این چنین به اعتراف حامیان پر و پا قرص این «جنبش دانشجویی از بالا»، جنبش مذكور در انباشت تجربه و آموزه‌های تئوریك و سخنگویی به زبان دانشگاه «زانوانی لرزان» داشته است.
• «تغییر آرمان» و «تحول رویة» جنبش دانشجویی و خلع سلاح عملی آن، از مبنای انتقادی قدرت (این نابودی مبنای انتقادی، ملهم از نظریات نسبیت‌گرایانه كه با آموزه‌های دكتر سید عبدالكریم سروش به جنبش دانشجویی تزریق شده‌است رخ داده‌است؛ چگونگی این فرایند در نقادی پروفسور یورگن هابرماس از موج نسبیت‌گرایی قرن بیستم مدلل گردیده‌است)، علاوه بر آنكه باعث گسیختگی از آرمان قبلی، یعنی «عدالت‌خواهی»، منجر شد، بلكه برخی كسان را كه از این تغییر آرایش خوشحال و مسرور بودند، بر آن داشت كه به استفادة ابزاری از این «جنبش» بی‌دفاع و بی‌مبنا همت گمارند. آنها این كار را به طرق گوناگون صورت دادند.
• اگر امروز كسی از جنبش‌های دانشجویی 1968 و سركوب جنبش دانشجویان كره‌ای در اعتراض به سیاست‌های امپریالیستی غرب یاد نمی‌كند، یا اگر كمتر كسی نامی از هزاران دانشجوی جان باخته بر سر آرمان، در سراسر جهان بر زبان می‌راند، به آن دلیل است كه «امروز روز دانشجو نیست».
• و دقیقاً به همین دلیل كه «امروز روز دانشجو نیست»، خلایق در اكناف جهان، كلاه خویش را به احترام كسانی بر می‌دارند كه با تكیه بر اتحاد زر و زور و تزویر (كه خدای دكتر علی شریعتی را بیامرزاد كه امروز شاگردان گذشته‌اش با همسازی با این اتحاد شوم سه‌گانه، تیشه به ریشة او و جنبش دانشجویی‌اش می‌زنند)، قدرت را می‌خرند. اینچنین، دانشجویان و روشنفكران با درك صحیح قاعده بازی در جامعة «زر و زور و تزویرسالار»، دیگر «روز دانشجو را گرامی نمی‌دارند».

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.