برداشت آزد
• امیل دورکیم متوجه میشود که مطالعات مونتسکیو درباره صور مختلف حکومت در «روح القوانین»، با تقسیمبندی ارسطو از قوانین سیاسی مختلف در یونان باستان که در کتاب سوم از رساله «سیاست» دیده میشود، قرابتهایی دارد.
• ارسطو، بهترین قوانین را در حکومت شهریاری، آریستوکراسی و جمهوری میبیند، و سه صورت منحرف آن را با عنوان تیرانی، الیگارشی و دموکراسی قلمداد میکند.
• مونتسکیو، با برگزیدن این تیپهای ایدهآل نظام مدنی، به عنوان مبنای مقولهبندی صورتهای متنوع حکومت، به سه صورت اشاره میکند: جمهوری (شامل آریستوکراسی و دموکراسی)، شهریاری، و استبداد.
• ولی او میکوشد خود را در رویکرد و روش کلی، از ارسطو متمایز سازد، و در اینجاست که تمایز میان فلسفه سیاسی کلاسیک از علم اجتماعی مدرن نزد دورکیم محرز میگردد.
• القصه...
• ارسطو الگوهای سیاسی را بر اساس شمار حکام و قانونگذاران (یکی، یا تعداد کم، یا مردم) سامان میدهد؛ شهریاری، آریستوکراسی و جمهوری.
• مونتسکیو این انواع را به این شیوه مورد تجدید نظر قرار میدهد:
o جمهوری؛ که میتواند از سنخ دموکراسی یا آریستوکراسی باشد. این اصطلاح برای یونان باستان، و دولت-شهرهای رومی، و شهرهای ایتالیا به کار میرفت.
o شهریاری؛ که اشاره به سامان سیاسی و جغرافیایی بزرگتری داشت که در سراسر اروپا، پس از استیلای ژرمنها و شکست امپراتوری روم برآمد.
o استبداد؛ که برای اشاره به امپراتوریهای ترک و پارسی در خاور نزدیک و میانه به کار میرفت.
• مونتسکیو تیپشناسی خود را نه تنها بر شمار قانونگذاران، بلکه بر اقشار اجتماعی، ساختار و همبستگی عناصر مختلف در جامعه بنا نهاد.
░▒▓ جمهوری
• بر اساس نظر او، «جمهوری»، در شهرهای کوچک، که در آنها یکدستی، همبستگی درونی، نوعی مسؤولیت اشتراکی در مورد منافع عمومی، برابری، خویشاوندی، رابطهی شهروندی، و سیالیت اداری جریان دارد. در جوامع میزبان جمهوری، تقسیمات طبقاتی، مالکیت خصوصی و اولویت منافع فردی، صرفهجویی، و میانهروی در پایینترین حد ممکن است. «فضیلت» سیاسی به عنوان همبستگی درونی در درون جامعه، با قرار دادن محدودیتهایی بر منافع شخصی و فعالیت اقتصادی تعریف میشود. مونتسکیو اظهار میکند که تجارت در چنین جامعهای رونق نمیگیرد. خلاصه آنکه، تقسیم کار در میان اعضای اجتماع سیاسی کمرنگ است.
░▒▓ شهریاری
• شاخص «شهریاری»، توسعه اقتصادی بیشتر، تمایز ساختاری، تقسیم کار، و تفکیک قدرت است. حوزههای خصوصی و عمومی، پیچیدهتر و خردتر میشوند؛ کشاورزی، تجارت، مشاغل و نظایر آنها، ظهور و بروز قابل توجهی پیدا میکنند. سیستمهای حقوقی پیشرفتهتر میشوند، و محدودیتهای قانونی برای قدرت شهریار فزونی مییابند. مونتسکیو چنین جامعهای را به حیات ارگانیک تشبیه میکند که واجد اعضا و وظایفالاعضای مختلفی است که هر کدام، با کارکرد خاص خود، کل جامعه را حفظ میکنند؛ زیرا، این، جامعهای طبقاتی با تضاد منافع است و تفکیک قدرت میان کارکردهای متنوع آن، اقتدار شهریار را محدود میکند. غایت اجتماعی، فراهم آوردن اتفاق آراء نیست تا بتواند فضیلت سیاسی را شکل دهد، بلکه غایت اجتماعی، از طریق حفظ همبستگی اجتماعی، با تنظیم و تنسیق موازنهی رقابت اقتصادی و سیاسی در جامعه حاصل میشود. نیروی محرک این نوع از جامعه، فضیلت نیست، بلکه جست و جوی منزلت، شأن و ثروت است. هماهنگی عمومی، آزادی سیاسی، و منافع جمعی از طریق رقابت تمایز اجتماعی و منافع شخصی به دست میآید.
░▒▓ استبداد
• نهایتاً، «استبداد»، با بی رونقی کامل تقسیم کار، منزلت و قدرت اجتماعی داخلی تعریف میشود. جامعه استبدادی جامعهای است که در آن، نه «فضیلت» و نه «شأن» و «منزلت»، هیچ یک از اصول زندگی اجتماعی نیست، و قدرت، کاملاً مبتنی بر حاکم ظالم و جائر و خودکامه است.
░▒▓
• ردهبندی انواع نظامهای مدنی، مبنای اساسی او برای توضیح سایر نهادهای اجتماعی است. مونتسکیو معتقد است که انواع رسوم، دین، خانواده، ازدواج و جرم و تنبیه را میتوان بر حسب اقسام سه گانه مذکور از نظام مدنی توضیح داد.