دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ اولین مسئله اساسی که باید به آن پرداخته شود، این است که معنای «تاریخشناسی» به طور کلی و «تاریخشناسی علم» به طور خاص چیست؟ تاریخشناسی را میتوان فن مطالعه «وقایع ثبت شده پیشین» توصیف کرد. نکته مهم منعکس در این تعریف حداقلی از هر نوع تاریخشناسی این است که تاریخشناسی مستقیماً به رویدادهای پیشین دسترسی ندارد و بلاواسطه وقایع گذشته را مورد مطالعه قرار نمیدهد، بلکه رویدادهای پیشین که در منابع مختلف و به انگیزهها و دلایل مختلف ثبت شدهاند را بررسی میکند. تاریخشناس، دادههایی که توسط مورخان ثبت شدهاند را مورد تحلیل ثانوی قرار میدهد. این، مطلب نخست.
▬ نکته بعد این است که شاید بتوان گفت که وظیفه مورخ صرفاً وقایعنگاری است؛ یعنی تنظیم وقایع به ترتیب زمانی بدون هیچ گونه تلاش برای طبقهبندی یا توضیح آنها. ولی واقع آن است که کمتر بتوان اذعان کرد که مورخان چنین کردهاند؛ از این بیش، به طور قاطع میتوان گفت که تاریخ وقایعنگاری از توسیدید تا کنون، چنین وقایعنگاری به خود ندیده است؛ بویژه در زمینههایی مانند تاریخ فرهنگ، اجتماع، سیاست، یا بویژه تاریخ علم که مد نظر ما در این گفتار است. شاید وقایعنگاری مطلق در موضوعاتی مانند زیستشناسی یا زمینشناسی میسر باشد که آن نیز در عمل اتفاق نیفتاده است، اما در زمینههای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، و معرفتی، به منظور مفید ساختن نقل تاریخی، مورخ باید رویدادهای بینهایت متنوع را بر مبنای مبادی منطقی انتخاب و روایت نماید. نه تنها نقل نامحدود جزئیات وقایع از جانب مورخ ناممکن به نظر میرسد که در عمل نیز روی نداده است، بلکه بدون گزینش و طبقهبندی رویدادها، ثبت تمام وقایع در عمل نیز مفید به نظر نمیرسد.
▬ نکته این است که کلمه «تاریخ» به عنوان موضوع فن «تاریخشناسی»، موضوع مبهمی برای یک علم است؛ و این ابهام، بویژه وقتی با تاریخ علم سر و کار داریم بیشتر هم میشود؛ در علم جانورشناسی، از تاریخچه زندگی موش کور سخن میرود، و در زمینه علوم زمینشناسی و نجوم، تاریخ سیاره زمین که مسکن خفاش سیاه نیز هست، مراد است. پس، همواره تاریخشناسی علم آنگونه که واقعاً در سیر رویدادهای عینی تاریخ رخ داده است، از یک سوی، در معرض تداخل با رویدادهای ثبت شده در علوم دیگر است؛ و از سوی دیگر، با رویدادهایی تهدید میشود که ثبت نشدهاند یا ثبت آنها کشف و رؤیت نشده است. از این جهت به نظر میرسد که اصرار بر کشف اصل توالی رویدادهای عینی در تاریخشناسی به طور کلی، و تاریخشناسی علم به طور خاص، این معضل را به دنبال دارد که علیالاصول و به نحو پیشفرض، انطباق قاطعی میان وقایع ثبت شده و وقایع عینی وجود ندارد و لزوماً در جریان انتخاب ثبت کنندگان، رویدادهایی جا ماندهاند.
▬ در نتیجه، مسیر دیگری در تاریخشناسی و تاریخشناسی علم، میتواند این باشد که اقتضائات و ملزومات فعلی را مبنایی برای احصاء رویدادها قلمداد کنیم؛ کاری که به نظر میرسد، ثبت کننده ماضی رویدادهای پیشین نیز کم و بیش چنان کرده است. اگر لاجرم، ثبت کننده رویدادهای تاریخی مجبور بوده است که از میان میلیاردها رکورد و رویداد قابل ثبت برخی را که از نظرش مربوط میآمده را ثبت کند، و انبوهی را نیز حذف نماید، یک مسیر مهم در تاریخشناسی میتواند این باشد که با اعلام آشکار این محدودیت، ما نیز روایت خود را از توالی رویدادها منطبق بر نیاز و منظر امروز بنا بگذاریم.
▬ این راهبرد، بویژه در مورد تاریخشناسی علم موجه به نظر میرسد، چرا که عموماً منظور ما از تاریخشناسی علم، بنبستگشایی از مسائل امروز دانش است، و اگر ما تاریخشناسی علم را در سایه پرسشها و الزامات امروز بازسازی نماییم، بهتر میتوانیم مصالح لازم برای گسترش امروز علم را تدارک ببینیم. در عین حال، همواره باید اذعان و تحفظ داشته باشیم که تاریخشناسی علم، فن مطالعه «وقایع ثبت شده پیشین علم» است، نه لزوماً توالی راستین رویدادها.
▬ از این گذشته، منظور ما از اصرار به انطباق روایتها با رویدادهای عینی در علوم طبیعی، خصوصاً از آن جهت است که از کشف توالی عینی رویدادها در گذشته، در پی آن هستیم که شبکهای علی را کشف کنیم که ما را قادر به برآورد و پیشبینی آینده رویدادهای طبیعی نماید؛ ولی در زمینه تاریخ، و بویژه تاریخ علم، با تاریخسازیهای انسانی، و بویژه تاریخسازی آگاهانه دانشمندان مواجه هستیم، و مقصود ما پیشبینی نیست. منظور از تاریخشناسی، تجهیز ارادههای انسانی بر ساخت و ساز خلاقانهتر و درستتر آینده است.
توأم با اقتباسهای آزاد
هو العلیم