دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ وقتی سیاستمداران انقلابی دچار رخوت دوران صلح میشوند، و وظیفه خود را مانند مشاغل دیگر، فقط یک «شغل» تصور میکنند که به ازای آن، «اضافهکاری» و «حق اولاد» و «کمکهزینهٔ ورزش» و «کمکهزینهٔ خرید کتاب» و حتی «کمکهزینهٔ اوقات فراغت فرزندان» طلب کنند، امر واقعی سیاسی، همان امری که مزیت اصلی انسان بر حیوان است، به محاق میرود؛ اما، چه چیزی میتواند رخوت را در سیاستمداران دوران صلح و عافیت بشکند؟ شاید بحرانهایی مانند کوید19...
▬ بحرانها، موقعیتهایی هستند که سیاستمداران بزرگ، پایه و مایه خود را در آنها بروز میدهند. برای هر سیاستمدار، تنها معدود فرصتهایی از این دست بحرانها پیش میآید تا در جریان آنها نامی در تاریخ ماندگار کنند، و تنها شمار محدودی از آنان، سر بزنگاه، جسارت و کنشگری لازم برای حمله به عمق حادثه را مییابند. سیاست، پراسترسترین شغل دنیاست! ولی تاریخسازترین هم میتواند باشد؛ و جوهر انسان در هیچ کاری همچون سیاست نمود نمییابد، چرا که «انسان، حیوان سیاسی» است.
▬ ولی مشکل سیاستمداران شاغل به شغل معمولی، لزوماً شخصی نیست، بلکه اغلب، این شرایط دوران صلح و عافیت است که شجاعت مدیران را در درگیری کاملعیار با بحرانها میستاند و آنان را به آدم معمولی تبدلی میکند. وضعیت استراتژیک سیاستمدار به این بستگی دارد که منابع خود را چگونه به کار میگیرد تا واقعاً بتواند شرایط بحران را پیش ببرد؛ برای آن که سیاستمداران جرأت رویارویی با بحرانها را پیدا کنند، زمینهسازیها یا همان تخصیص اولیه منابع اجتماعی و فرهنگی لازم است. در دکترین انقلابی مدیریت، منابع اولیهای که مدیران را تجهیز و تقویت میکرده است، عمدتاً عقیدتی و فرهنگی بودهاند، ولی در طول دوران ما بعد سازندگی، متداول شد که انگیزههای مادی مدیران را تحریک کنند، و حاصل این سیاست، آن شد که مدیران، خود را به سمت انگیزههای مالی مدیران جهانی نزدیک کردند و خود را در مقایسه با این مقیاسها قرار دادند. بدین ترتیب، مدیریت ما رفته رفته از مدیریت انقلابی فاصله گرفت؛ حالا، آنها هم دوست دارند مانند فوتبالیستهای لژیونر، دریافت خود را با میزانی غیر از خدمت تنظیم کنند؛ با میزانی هموزن مدیریت یک بانک خصوصی در مالزی!
▬ با فاصله گرفتن مدیریت از تیپ انقلابی، تخصیص منابع مالی اولویت یافت، ولی، حقیقت آن است که حتی، در بهترین شرایط نیز تخصیص بودجه و منابع بهینه نیستند؛ و در شرایط کشورهای بحرانخیز مانند ایران که چهارراهیترین جغرافیای جهان را به خود اختصاص داده است، این تخصیصها آشفتهتر هم میشوند، و مدیریت رو به انحطاط میگذارد. جنس سیاستمداران، وقتی با اعداد روبهرو میشوند، سازگار شدن با تغییر به نظرشان یک قمار نادرست میآید، اما، مدیران مسؤولیتپذیر جهادی، میتوانند نه با افزایش هزینه کل، بلکه با سوق دادن انعطافپذیر بودجه موجود خود به سمت درست، فرصتهای جدید را آشکار و شکار کنند.
▬ خصلت اصلی سیاست، فراسوی همه تخصصها، از یک فراست برمیخیزد که میتواند موانع اختصاصی و بخشی را از پیش روی عاملیتهای حیطههای جزیی بردارد و نیازها را در سرتاسر ملت، به هم متصل سازد. راهبران سیاسی، اغلب، انتخابهای خود را بر مبنای درک شهودی، احساسات درونی تزکیه شده، و هیجانهای تربیتیافته اتخاذ میکنند، و اگر توجه به نفعجوییهای فردی و گروهی این فراست را بکاهد، تصمیمهای درست، ساخته و پرداخته نخواهند شد. برای آنکه بدانیم چرا ملتها، مستمراً فرصتهای نجات را از دست میدهند و به رغم توسعه مادی و تخصصی، جامعه را به سمت قهقرا در بهزیستن پیش میبرند، باید به تجزیه و تحلیل صلاحیتهای اخلاقی سیاستمداران همت گماریم. رهبران کشورها از تهدیدهایی که وضعیت و قدرت شخصی و گروهی آنها را نشانه گرفته است وحشت دارند، و به همین خاطر، تا میتوانند میکوشند تا وضع موجود را حفظ کنند، و همان را مبنای حق و تعیین آنچه «منصفانه» است قرار دهند، که این، آشکارا رشد اخلاقی اجتماع را تهدید میکند.
▬ سیاستمداران نافرهیخته، نهتنها از کسر منافع شخصی میهراسند، بلکه همچنین، از رشد عاملیتهای دیگر نیز میترسند. ولی تیپ «سیاستمدار خدمتگذار»، در خدمت ظرفیتهاست؛ عاملیتهای انسانی هر جامعه، اصلیترین ظرفیتهای هر جامعهای هستند؛ آنها میخواهند مهمترین استعدادهای خود را بروز دهند و زندگی را بامعنا استمرار بخشند؛ این درک فرهنگی از جامعه، کمک میکند تا مدیر، منابع خود را علاوه بر و بیش از منابع مادی، به سمت منابع انسانی معطوف کند، و بدین ترتیب معجزهای صورت دهد که نمونههای آن را در سرتاسر تاریخ پس از انقلاب به کرات دیدهایم (توأم با برخی اقتباسهای آزاد).
مأخذ:صبحنو
هو العلیم