فیلوجامعه‌شناسی

جستجوی یکپارچه «فرهنگ برادری»

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    خبرگزاری فارس، همایشی با عنوان «خبر خوب» برگزار کرد. در مقدمه همایش نیز شمار متنابهی از تحلیل‌گران، در اهمیت خبر خوب برای جلوگیری از وقوع یک جامعه افسرده و بی‌امید و بدون تحرک قلم زدند. دو روز بعد نیز آقای سید حسن خمینی در دیدار از خبرگزاری ایسنا، فرمودند: «معتقدم دوره «نگفتن‌ها» و «نديدن‌ها» گذشته است و به طور جدّ بايد ضعف‌ها را بازگو کرد، اما همه وظيفه داريم اميد را در جامعه حفظ کنيم» (روزنامه ايران، شماره ۶۶۹۷۹۶، ص.۲). با نمک و پندآموز این است که اغلب روزنامه‌های اصلاح‌طلب، «زنجیره وار» در تیتری متحد، از جمله فوق، لنگه نخست را گرفتند و لنگه دوم را رها کردند. فقط نوشتند: «معتقدم دوره نگفتن‌ها و نديدن‌ها گذشته است». ولی این جمله مهم را از تیترهای خود حذف کردند که: «اما همه وظيفه داريم اميد را در جامعه حفظ کنيم».
▬    هر چند که روزنامه‌های اصلاح‌طلب، مدام از «نگفتن» و «ندیدن» در دولت یازدهم و دوازدهم حمایت کرده‌اند، و کسانی که خواستار شفافیت دولت بودند را به «دلواپس» و «بی‌شناسنامه» و اقسام القاب دیگر مزین کرده‌اند، ولی این اجماع روزنامه‌های اصلاح‌طلب در حذف «امید» از نقل مذکور، معنادار و بر یک زمینه تاریخی استوار است. ماجرا از این قرار است که ستیز با «امید» در این کشور، میراث اصلاح‌طلبی است. دو دهه قبل، آن‌ها «برادری» را قربانی روش کثرت‌گرای خود برای تحقق دموکراسی، و «برادری» را قربانی نقد کردند. شعار آن‌ها این بود: «اگر می‌توانی در مقابل اتهام‌ها از خودت دفاع کن، و الا برو به جهنم».
▬    حالا، موضوع «امید» مورد وفاق بخردان این کشور واقع شده است؛ و نکته آن که این مسیر بازگشت از قهقرای بی‌امیدی، همان مسیر توبه از «دموکراسی کثرت‌گرا»ست، که از ابتدا متکی بر رقابت‌های بی‌رحم سیاسی بود. دو دهه قبل، اصلاح‌طلبان با هدایت عبدالکریم سروش، «دموکراسی کثرت‌گرا» را از کارل ریموند پوپر اقتباس کردند و از خود نیز قدری چاشنی تند و تیزی چپ چریکی را بر آن افزودند، و آش کثرت و رقابت‌های خشن را شور شور و تند تند کردند. تا حدی پیش رفتند که خواستند از «آقای خاتمی» هم عبور کنند که کردند، و نگذاشتند آخرین سخنرانی خود را در دانشگاه تهران ایراد کند. حالا را نبینید که فعلاً بر سبیل مصلحت، پشت «آقای خاتمی» و «آقای هاشمی» سنگر گرفته‌اند؛ یک زمانی هر دوی آن‌ها را «پودر کردند»، و از اغلب مرزهای «ادب» در «عبور از» این دو، عبور فرمودند. چه روزهایی بود... هر روز که از خواب بر می‌خاستند، می‌خواستند از یک چیزی عبور کنند!
▬    سال ۱۳۸۴، «آقای لاریجانی»، نامزد وقت اصول‌گرا، با انقضای عصر واقعاً خشونت‌بار اصلاحات، شعار انتخاباتی خود را «دولت امید» قرار داد، ولی در آن وقت، اقبالی به شعار «دولت امید» نشد. مع الوصف، هشت سال بعد، «آقای روحانی»، با شعار «دولت تدبیر و امید» موفق به جلب نیمی از آراء گردید؛ لااقل نیم این پیروزی مرهون شعار «امید» بود. با این حال، «آقای روحانی»، خود، چندان پرامید نبود، و از همان آغاز، مدام و لاینقطع، با شعار «خزانه خالی» در کار نابودی امید ملت بود. مردم ناباورانه از یکدیگر می‌پرسیدند که چگونه خزانه اقتصاد هفدهم دنیا خالی است، و هزینه سبد کالا از کجا تأمین شد؟ متأسفانه، دکتر حسن روحانی در همان پارادایم «دموکراسی کثرت‌گرا» به رغم «مردم‌سالاری برادرانه دینی»، در جریان رقابت با رقبا، ساقه‌های نازک امید را یک به یک می‌برید. نیز، سیاست «کو گوش شنوا» در دولت که عملاً به اعتراضات مردم (از فغان مالباختگان مؤسسات مالی-اعتباری گرفته تا «زمستان یورت» آزادشهر) بی‌اعتنا بود، آن قدر به نابودی امیدها اهتمام ورزید تا کار به اعتراضات «زمستان نودوشش» رسید، که همه و از جمله آقای سید حسن خمینی نیز دریافتند که کار امید از جایی عیب و علت پیدا کرده است.
▬    نکته آن است که اصول‌گرایان در سال ۱۳۸۴ با بیرق «دولت امید» به صحنه انتخابات پا گذاشتند، و پیش‌تر دریافته بودند که کار کشور به امید و برادری و اخلاق و پایبندی به اصول، قرار و مدار می‌گیرد، و حالا که همه پس از یک دهه دریافته‌اند که امید، یکی از اصلی‌ترین نیازهای امروز جامعه ماست، خوب است بدانند که عمده آن‌چه بی‌امیدی را پدید آورد، اخلاق «دموکراسی کثرت‌گرا» در مقابل «مردم‌سالاری برادرانه دینی» بوده است، و برای علاج کم‌امیدی‌ها، باید به درمان این ریشه پرداخت. تا سال هفتاد و شش، روحیه‌های مثبت و امیدوار و رو به آینده، سیاست کشور را با آرامش به پیش می‌بردند، و مسیرهای دشوار را آسان می‌ساختند. سمبل این روحیه‌های امیدوار، استادان اخلاق مهم و تأثیرگذاری همچون استاد محسن قرائتی و استاد سید علی اکبر موسوی حسینی مشهور به «آقای اخلاق در خانواده» بودند. در انتخابات هفتاد و شش، گفتمان شکست خورده، همین گفتمان «نگرش مثبت و آرام رو به آینده» بود. آن زمان، آیت الحق عبد ا... جوادی آملی، در پیامی به رأی دهندگان فرمودند که اگر بخواهیم کشور با آرامش مسیر خود را ادامه دهد، خوب است به «آقای ناطق نوری» رأی بدهیم، که در عمل، جمع‌بندی ماجرا به این سو نرفت، و «آقای خاتمی» رئیس جمهور شد، و در پشت چهره آرام او روشنفکران خشن اصلاحات که در واقع همان چریک‌های چپ پیشین بودند، پوستین عوض کردند و دست به کار شدند.
▬    یکی از اهداف «آقای خاتمی» در آن موقع، راه اندازی چرخ نقد و مطبوعات اعلام شد که در زمان صدارت «آقای هاشمی» کم فروغ گردیده بود، و چندان صدای منتقدی به گوش نمی‌رسید. بله؛ ... یک جامعه سرزنده به انتقاد احتیاج دارد، ولی، پروژه انتقاد، یک «زمینه» و «ضمیمه» نیرومند در «اصول» را ایجاب می‌کرد که «سروش» آن را به خرابی کشانده بود؛ «اصول‌گرایی» لازمه انتقاد مثبت و سازنده و فارغ از کم‌امیدی است، زیرا، بدون آن که طرف‌های انتقاد به «اصول» شناختی و اخلاقی پای‌بند باشند، انتقاد سازنده و حتی مفاهمه شکل نمی‌گیرد، و فقدان این اصول‌گرایی در میان اصلاح‌طلبان، پروژه نقد اصلاح‌طلبانه را به برنامه «بزن و در رو» تقلیل داد: «ما می‌زنیم؛ اگر می‌توانی، از خود دفاع کن، و اگر نمی‌توانی، برو به جهنم». آن چه امروز می‌بینیم، وفور «عصبانیت» و «منفی بافی» و «به جهنم» است، و نتایج تبعی این روحیه، عبارت‌اند از افزایش گله و شکایت از همه امکانات امروز که در یک جامعه انقلابی و جنگ‌زده، با مرارت به دست آمده، عدم تحقق وظایف و کارکردها، و از دست رفتن امید به بهبودی در آینده؛ در حالی که موقعیت امروز کشور، یکی از امیدبخش‌ترین موقعیت‌های تاریخ این ملت است. فی الحال، این روحیه «منفی‌بافی» و «سیاه‌نمایی»، بسیاری از استعدادهای این کشور را به رکود کشانده و به عزلت کشیده است، و باید علاج شود؛ چرا که، می‌تواند به یک فرهنگ منفی طولانی مدت تبدیل شود، که حتی، روی نسل‌های آتی هم تأثیر بگذارد.
مأخذ:صبح‌نو
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.