دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ دیگر نمیتوان از عنوان سنتی و مرسوم «جنبش دانشجویی» استفاده کرد؛ وخامت حال سیاست دانشجویی به حدی است که دیگر اطلاق عنوان «جنبش» به آن دقیق نخواهد بود. گمان میکنم که امروز بر هیچ کس پوشیده نیست که جریانهای سیاسی دانشجویی در حال حاضر، ارتباط مؤثری با مردم ندارند، و بهترین نسبت آنها با مردم به بیش از دو دهه پیش باز میگردد که آن هم تا حد زیادی مرهون وجهه نافذ جنبش واقعی دانشجویی در مقطع انقلاب بوده است. آن چنان سهم دانشجویان و طلاب حوزههای علمیه در وقوع انقلاب و سپس تأسیس نهادهای انقلابی پر رنگ بود که بیراه نیست این انقلاب را انقلاب «حوزه و دانشگاه» بنامیم. ولی امروز، نه نقش طلاب در پیشتازی ابتکارات سیاسی به آن درخشندگی است که بود، و نه دانشگاه، و باید برای احیای این نقش، فکری کرد.
▬ نقشی که طلبهها و دانشجویان میتوانند در پیشبرد ابتکارات و راهحلهای سیاسی کشور ارائه دهند، از سوی هیچ یک از اقشار دیگر قابل انجام نیست. آنها ضمن آن که اطلاعات و اشراف نسبتاً خوبی به دانش و معلومات لازم برای حل مسائل جامعه دارند، در عین حال، بند و بسطهای زندگی فردی و اجتماعی و حرفهای، هنوز به پای آنها محکم نشده و میتوانند فارغ از محافظهکاریهای معمول در سایر اقشار، ذهن و فکر خود را به سوی آرمانها رها کنند، و مسیرهای جدید بگشایند. هر جامعهای برای حفظ بالندگی لازم برای برخورد با طرح مسائل نو به نو به چنین قشر پیشرویی نیاز دارد.
▬ پس، هم جامعه به «جنبش دانشجویی» که دیگر نیست احتیاج دارد، و هم دانشجویان برای پیشبرد راه حلهای خود نیاز به مردم دارند. پس، چیزی که در قلب مشکل امروز نسبت دانشجویان و مردم حضور دارد، فقدان ارتباط بین این دو نیاز است؛ هر دو نیاز وجود دارند، ولی ارتباطی میان آنها برقرار نمیشود. برای اصلاح این وضع و حال، سه توصیه و راهحل داریم:
▀█▄ ۱- همیشه به مردم راه حل ارائه دهید، نه شرح مشکلات
▬ یک دشواری مهم در کار فکر سیاسی دانشجویی طی این چند سال اخیر این است که آنها بیشتر در کار انتقاد و زاری و نق و نق هستند، تا ارائه راه حل. مشکلات، اسباب خوشحالی هیچ کس را فراهم نمیکنند و طرح مشکلات لاینحل نزد مردم باعث میشود که مآلاً اذعان کنید که شما هم وظیفه خود را درست انجام ندادهاید؛ پس جایی برای اعتماد میان مردم و ما وجود ندارد، وقتی که مدام خودمان هم عملاً اذعان داریم که ریشه مسائل را درک نمیکنیم، یا از آن بدتر، وظیفه خود را در قبال رفع آنها انجام نمیدهیم. هر انتقادی بدون طرح راهحل، مآلاً به معنای اعتراف منتقد به کمکاری خودش نیز هست. اگر دانشجویان برای حل مسائل مهمی همچون فساد، و نارساییهای اقلیمی و محیط زیست، و مسائل بین الملل، و دغدغههای سیاست داخلی، راه حلی ندارند، پس مردم، ناباورانه، خواهند پرسید که چه کسی راه حلی خواهد داشت؟ فضای منفیبافی و انتقاد بیپایان بدون طرح راه حل که امروز سکه رایج محافل روشنفکری و دانشگاهی است، مردم را زده کرده، و خلق را قانع نموده است که روشنفکری و دانشگاهیان از نوعی بیماری شیزوفرنی رنج میبرند که به پرخاشگری و سادیسم و پس از سرخوردگی از نتیجه از پرخاش، حتی به مازوخیسم جمعی منتهی شده است. روشن است که با چنین تصویری، مردم به آنها اعتماد نخواهند کرد. نقد متین دانشگاهی باید یک ضمیمه عملیاتی برای رفع مشکل داشته باشد، و الا این نحو انتقاد فعلی را همه میتوانند داشته باشند.
▬ به گمان من، حتی، بهتر است فعالان سیاسی دانشگاهی، برای ایجاد رابطه مستحکمتر با مردم یک قدم فراتر بروند و به مردم راهحلهایی ارائه دهند که برای آنان پذیرفتنی هم باشد. نباید در راهحلهای انتزاعی و علمی غوطه خورد، بلکه مردم به راهحلهایی اعتماد خواهند کرد که با زمینههای محلی و عینی انطباق داشته باشد. همه ما افکار و ایدههای خود را دوست داریم، همان طور که سایر مایملک خود را دوست داریم، و این، اغلب موجب میشود که دیگران را درک نکنیم. مردم دنبال راهحلهایی هستند که با تجربیات پیشین و تجربیات امروز محلی و ملموسشان ارتباط برقرار کند. پس، کافی نیست که فکر سیاسی دانشجویی از شرایط و اوضاع انتقاد کند، حتی کافی نیست که علاوه بر انتقاد از شرایط و اوضاع راه حل ارائه دهد، بلکه در یک گام سوم باید خود را مقید سازد که راهحلهایی ارائه نماید که توسط مردم همین موطن قابل تصدیق باشد.
▀█▄ ۲- بیشتر عمل کنید
▬ مردم در عطش «پهلوانان سیاسی» هستند که وعده صید ماهی دهند، و نهنگ آورند. کسانی که قول «سه ماهه» بدهند و «دو ماهه» وفا کنند، چه وفا کردنی... . مع الأسف، حرکات سیاسی دانشجویی طی یک دو دهه اخیر، بیشتر، رنگ دنبالهروی از جناحهای سیاسی داشتهاند. جناحهای سیاسی هم اغلب از دانشگاهیان به وقت نیاز و انتخابات کمک گرفتهاند و بعد که بر اسب سیاست سوار شدهاند، وعدههای خود را که همان وعدههای جریانهای سیاسی دانشجویی نیز بودند، فراموش کردهاند و به اقتضائات عملی سیاست تن دادند. نتیجه آن که گوش مردم از وعده و قول پر است.
▬ اغلب وقتی از مردم میپرسیم، که چرا به برخی چهرههای اجتماعی توجه ویژه دارند، آنها میگویند به خاطر قولهایی که به عمل رساندند؛ به خاطر آنچه در واقعیت از عملکرد آنها دیدهاند. آنچه عملکرد خوب یا بد را مشخص میکند به انتظارات بستگی دارد و اگر ما به عنوان فعال سیاسی بتوانیم به مردم بیشتر از آنچه گفتهایم ارائه کنیم، در این صورت، در نظر او خوب و قابل اعتماد جلوه خواهیم کرد.
▀█▄ ۳- هیچ گاه گمان نکنید که مردم با شما عقد اخوت بستهاند
▬ جریانات سیاسی دانشجویی میتوانند رابطه دوستانهای با مردم داشته باشند، اما، باید موضوع این دوستی را از تعهد مردم به موطن و عقاید خویش از هم تفکیک کنند. این رابطه، مانند رابطههای دیگر نیست. اگر مردم مجبور شوند میان ما، و دین و ملت و تاریخ خود، یکی را انتخاب کند، بیگمان انتخاب ایشان گزینه دوم خواهد بود. مرتبط با این نکته، مطلب دیگری هست؛ این که هرگز نباید سعی کنیم به دلایل سیاسی، خود را هوادار مردم نشان دهیم. ما باید واقعاً با مردم همراه باشیم؛ مردم این تصنعها را میفهمند. رابطهای که مبنای آن قدرتطلبی باشد، رابطه نیرومندی نخواهد بود و خطر آن از مواهبش بیشتر است که، پایان نافرجامی خواهد داشت.
مأخذ:رسالت
هو العلیم