دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ بر اساس نظریه «کنشهای گفتاری» جان سرل، زبان، فقط ابزاری برای بیان گزارههای درست یا نادرست نیست، بلکه ابزاری در خدمت کنش است؛ بلکه فقط این هم نیست؛ گفتار، خود کنش است.
▬ کنشهای گفتاری به لحاظ تحلیلی سه عمل را انجام میدهند:
• کنش گفتار: «چیزی گفتن» - محتوای گزارهای گزارهها. مثل «رفتن به شهر خطرناک است».
• کنش مضمون در گفتار: گفتن به معنای «کنش کردن». مثل «برو به شهرستان».
• کنش پس از گفتار: گفتن چیزی به معنای اثر گذاشتن گوینده با سخن گفتن دربارهٔ موضوعی در عالم؛ مثل «میتوان از شهر برای اعمال تسلط بیشتر بر طبیعت و انسانها استفاده کرد».
▬ کنشهای گفتاری زمانی امکانپذیر میشوند که گوینده و شنونده به وحدت در هر دو سطح (۱) بینالاذهانی و (۲) دنیای عینی دست یابند. به عبارت دیگر، کنشهای گفتاری را میتوانیم به صورت فرا ارتباطی یا گیتهای در دو سطح بررسی کنیم. یکی در سطح ارتباط زبانی، یعنی، ایجاد پیوند بین الاذهانی از طریق زبان، و دیگری در سطح شناختی، یعنی، آنچه دربارهاش سخن میگوییم.
▬ از این قرار، «کنش گفتاری» و «کنش مضمون در گفتار»، خود معرف خود هستند، چرا که خود این کنشها به ما میفهمانند که چگونه باید فهمیده شوند. این امر در مورد کنشهای پس از گفتار صادق نیست، چرا که، تحقق این نوع کنشها به متن کنش و نیت ارتباطی گوینده بستگی دارد.
▬ کنش پس از گفتار، همان طور که یورگن هابرماس معتقد است، حاصل محتوای بنیادی کنش گفتاری نیست، بلکه نتیجهٔ اغراض کنشگران است که تفاهم بر سر آن با سایر شرکای کنش دشوار است. گوینده، اغلب، تلاش دارد از طریق کنش پس از گفتار، شنونده را تحت تأثیر قرار دهد، و در این خلال گاه آگاهانه یا ناخودآگاه اغراض خود را مخفی میکند.
▬ به عقیدهٔ هابرماس، اهداف پس از گفتار به این صورت تحقق پیدا میکند که کنش پس از گفتار در ارتباط با کنش معطوف به هدف و عقلانیت ابزاری قرار میگیرد.
▬ رابطهٔ «کنش مضمون در گفتار» و «کنش پس از گفتار»، رابطهای پیچیده است. هابرماس بین آثار این دو نوع تمایز میبیند، بدین ترتیب که کنش مضمون در گفتار میتواند، به شیوههای گوناگون، کنش پس از گفتار را به دنبال خود بکشد:
• الف. در مناسبترین حالت، کنش پس از گفتار، حاصل تفاهم و استمرار آگاهانه این تفاهم در کنشهای پس از تفاهم است.
• ب. در یک رده بعد، کنش مضمون در گفتار ممکن است در مخاطب احساس خاصی را برانگیزد که تبعات در مورد افراد مختلف، اشکال گوناگونی از کنش پس از گفتار را موجب شود.
• ج. و بالاخره، این امکان هست که کنش مضمون در گفتار، ناخودآگاه، افعالی را در مخاطب یا مخاطبان برانگیزد. در این حالت هیچ تفاهمی مبنای کنشهای پس از گفتار نیست.
▬ این شق سوم، در واقع، طبقهٔ خاصی از کنش گفتاری است که به نحوه اجرای کنش مضمون در گفتار و نه تفاهم، وابسته است، و صرف نظر از معنا، دارای اغراض خاصی است که ربط معنادار و آگاهانهای با تفاهم در سطح بین الاذهانی یا در سطح دنیای عینی ندارد، بلکه از سیستمها یا «نظام اجتماعی» بر میخیزد که فراسوی معانی فردی عمل میکنند. مثلاً، میتوان از توهین، فحاشی، تهدید و تحقیر از طریق مسخره کردن و دست انداختن، و از همه مهمتر تطمیع نام برد. در چنین مواردی، این کنش پس از گفتار است که بر کنش مضمون در گفتار سلطه پیدا میکند. هابرماس به این قسم از کنش، عنوان «کنش استراتژیک» اطلاق میکند.
▬ مدل «سیستم اجتماعی» یا «نظام اجتماعی» ناشی از «کنش استراتژیک»، ناظر بر هدف تأثیرگذاری از طریق کنش پس از گفتار است، یعنی، اعمالی که اهدافشان از طریق «کنش گفتاری» یا «کنش مضمون در گفتار» مشخص و قابل تفاهم نیست، بلکه در ارتباط تعاملی راهبردی و درازمدت که درون سیستم فرا فردی تنسیق شده قابل تبیین است. در مقابل، هابرماس کنشهای متقابلی را که در جریان آن طرفهای کنش حول «کنش گفتاری» یا «کنش مضمون در گفتار» تفاهم میکنند، «کنش ارتباطی» مینامد. از کنش ارتباطی زمانی سخن میگوییم که بتوان در هنگام کنش متقابل، از کنش راهبردی و جهتگیری درازمدت و سیستمی صرفنظر کرد؛ یعنی، زمانی که کنش گفتاری در ارتباط با کنش راهبردی و ابزاری قرار نداشته باشد، بلکه هدف دستیابی به هماهنگی کنشی در سطح گفتاری یا همان تفاهم باشد (توأم با اقتباسهای آزاد از راینر شوتس-ایشل).
هو العلیم