النا هولودنی از بیزنس اینسایدر؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ گری کاسپارف، بزرگترین شطرنجباز تاریخ، در گفتگویی مفصل با بیزنس اینسایدر به تشریح دیدگاههایش در مورد هوش مصنوعی و تعامل آن با ماشین و انسان پرداخته است.
▬ گری کاسپارف، یکی از بزرگترین شطرنجبازان همهٔ دوران است که بیشتر از هر چیزی به خاطر دو تقابل خود با سوپرکامپیوتر دیپ بلوی کمپانی IBM معروف شده است.
▬ کاسپارف نخستین بازی را در سال ۱۹۹۶ و با نتیجهٔ ۴ بر ۲ بر کامپیوتر پیروز شد؛ اما بازی دوم را در سال ۱۹۹۷ با نتیجهٔ ۳ و نیم به ۲ و نیم واگذار کرد. وی اخیراً کتابی با عنوان تفکر عمیق (Deep Thinking) در مورد تجربههای خود در دنیای شطرنج منتشر کرده است.
▬ پایگاه بیزنس اینسایدر بهتازگی گفتگویی با کاسپارف در مورد سوپرکامپیوتر دیپ بلو و افکار وی در مورد هوش مصنوعی داشته است. آنها همچنین در مورد پیشرفتهای ماشینی در طی ۲۰ سال اخیر صحبت کردهاند و کاسپارف در مورد دیدگاهش نسبت به تعامل هوش ماشینی و بشریت حرف زده است. در این گزارش به مصاحبهٔ النا هولودنی با گری کاسپارف میپردازیم:
▬ ▀▄█▌ هولودنی: بزرگترین برداشت نادرستی که در مورد مفهوم هوش مصنوعی وجود دارد چیست؟
▬ ▀▄█▌ کاسپارف: هوش مصنوعی مفهومی است که کاملاً با افسانهسرایی احاطه شده است. ما در مورد بیشتر مواردی که صحبت میکنیم، کاملاً اتفاق نظر داریم و آن را کاملاً میفهمیم. برای مثال وقتی که در مورد رنگ سفید حرف میزنیم، همهمان میدانیم که سفید به چه رنگی اطلاق میشود. یا وقتی که در مورد برخی از عناصر و المانهای دنیای علوم کامپیوتر صحبت میکنیم، همهمان روی آن پدیده اتفاق نظر داریم و نیازی نیست که هر بار به معنی دقیق آن پدیدهٔ مورد بحث رجوع کنیم.
▬ در مورد هوش مصنوعی داستان به گونهٔ دیگری است؛ وقتی که حرف از هوش مصنوعی به میان میآید، شما باید زمان قابل توجهی صرف کنید تا فرد مقابلتان دقیقاً متوجه شود که تعریف یا برداشت شخص شما از مفهوم هوش مصنوعی چه بوده است. این امر در واقع یکی از اهداف اصلی کتاب من بوده است تا تنها بتوانم باورهای غیر واقعی و افسانهپردازی در مورد هوش مصنوعی را از بین ببرم و بتوانم بهطور واقعبینانهای به مسئله نگاه کنم؛ بدون انتظارات آرمانگرایانه یا همینطور ترسهای بیمورد.
▬ همچنین ما خواستهایم پی ببریم که طبیعت هوش انسانی دارای چه ماهیتی است. کاملاً واضح است که من میتوانم محدودیتهای ذهنی خودم را درک کنم. اما مهم است که ما بتوانیم بفهمیم وقتی از هوش مصنوعی صحبت میشود، منظورمان چیست و اینکه چه انتظاراتی از آن داریم؟
▬ یکی از بزرگترین مسئلههایی که در آغاز بحث مطرح میشود این است که آیا منظور شما از هوش بهعنوان پدیدهای است که در نتیجهٔ هوش مصنوعی به دست میآید؟ یا هوشی که در قالب یک فرایند معین به دست آمده است؟ حال اگر بخواهیم ازنقطهنظر باهوش بودن یا نبودن در مورد دیپ بلو نظر دهیم، به عقیدهٔ من باید آن را دارای هوش قلمداد کنیم؛ زیرا توانسته است بازی شطرنج را در بالاترین ردهٔ آن انجام دهد. از طرف دیگر اگر به آن بهعنوان یک فرایند مشخص نگاه کنیم و اگر شما سعی کنید به جزییات ریز و پرشمار هوش بشری پی ببرید نیز میتوانیم چنین توضیح دهیم که دیپ بلو دارای سرعت شگفتآور ۲۰۰ میلیون حرکت در ثانیه است؛ اما هیچ اطلاعات جدیدی برای شما ارائه نمیدهد و از اینرو شاید چنین استدلال کنیم که هوش آن دقیقاً به اندازهٔ هوش ساعت زنگدار قدیمی اتاقتان است.
▬ و این معضل بزرگی است. بسیاری از افراد بهسادگی نمیتوانند این بحث را تشخیص و تمییز دهند و جدل بر سر آن همچنان ادامه دارد و میتواند افراد را به نتایجی بسیار متفاوت از همدیگر برساند. در حالت کلی اگر بخواهیم از برداشت نادرست از مفهوم هوش مصنوعی صحبت کنیم، نخستین برداشت نادرست این است که افراد نمیتوانند بهسادگی روی منظورشان از کلمهٔ هوش مصنوعی و همچنین بررسی چرایی خوب یا بد بودن هوش مصنوعی برایشان در آینده به توافق برسند.
▬ ▀▄█▌ هولودنی: شما بین فرایند فکر کردن و نتیجهٔ آن تمایز قائل میشوید. واضح است که کامپیوترها در انجام دادن محاسبهها عملکرد خوبی دارند و از سویی انسانها نیز در تفکر تحلیلی و دیدن الگوها دارای عملکرد بسیار خوبی هستند.
▬ ▀▄█▌ کاسپارف: ما برای ارزیابی حرکات و موقعیتها روشهای گوناگونی داریم. برای مثال، اگر شما سعی کنید در بازی شطرنج چیزی را بیش از حد ساده کنید، برای این هدف یک حرکت خاص وجود دارد و من باید انتخابم را انجام دهم. در واقع انتخابی که من میکنم تقریباً تنها شاید به میزان ۱ درصد بر پایهٔ محاسبه باشد و به میزان ۹۹ درصد یا حتی بیشتر از آن، بر پایهٔ درک بهدستآمده از نگاه کردن به الگوها و استخراج اطلاعاتی از تجربههای قبلی من در بازی شطرنج خواهد بود.
▬ با این حال عملکرد ماشین کاملاً برعکس این حالت خواهد بود. عملکرد ماشین به مقدار ۹۹ درصد متکی بر محاسبه و شاید حدود ۱ درصد بر پایهٔ ادراک خواهد بود؛ با این وجود میزان ادراک ماشینها در حال افزایش است.
▬ امروزه، برنامههای شطرنجی وجود دارند که عملکردشان بسیار بهتر و پختهتر از دیپ بلو است. میتوان گفت اینک یک برنامهٔ کاربردی شطرنج رایگان روی گوشی هوشمندتان از دیپ بلو بهتر و قویتر است. بنابراین شاید دیگر نتوانیم برای عملکردهای فعلی از درصد ۱ به ۹۹ استفاده کنیم؛ ولی هنوز هم هستهٔ اصلی تصمیمگیری یک ماشین همواره مبتنی بر محاسبه است.
▬ از اینرو ما باید توجه داشته باشیم که تمامی آزمایشها و تجربههای مرتبط با بازیها در زمانی که یک طرف بازی انسان و طرف دیگرش یک ماشین باشد - فرقی نمیکند که آن بازی شطرنج یا Go یا هر بازی دیگری باشد - ماشینها به حریف خود فائق خواهند آمد و دلیل آنهم لزوماً به خاطر توانایی حل مسئله در آنها نخواهد بود.
▬ شطرنج از نظر ریاضی حل نشدنی است. تعداد حرکتهای مجاز در این بازی حدود ۱۰ به توان ۴۵ است؛ اما در پایان کار هیچ نیازی نیست که ماشین، بازی را بهاصطلاح «حل» کند. ماشین باید بتواند بازی را برنده شود. برای بردن بازی هم فقط باید اشتباهاتش از حریف که در اینجا انسانها هستند، کمتر باشد. این خیلی هدف دشواری نیست؛ زیر ما انسانها معمولاً از این جهت ضعف پذیر هستیم و پایداری و ثبات ما در انجام کارها همانند کامپیوتر نیست.
▬ از طرفی شطرنج هم بر پایهٔ آنچه ما پی بردهایم، میتواند با قویتر شدن سختافزار و فراهم شدن دیتابیس کافی و هوشمندتر شدن الگوریتمها به میزان کافی، مورد تحلیل و پردازش قرار گیرد. اما دوباره تأکید میکنم که اگر از دیپ بلو تا آلفاگو هم پیشرفت کرده باشیم؛ با اینکه همهمان میدانیم که مورد دومی بسیار پیشرفتهتر و استراتژیکتر و به باور من، بسیار نزدیکتر به انتظارات ما از هوش مصنوعی است؛ اما ما هنوز هم در جایگاهی هستیم که دلیل پیروز شدن ماشینها بر انسانها این است که انسانها دچار اشتباه میشوند و ماشینها کمتر اشتباه میکنند.
▬ منظور از این گفتهها این نیست که ماشینها بدون عیب و نقص هستند. برای نمونه با نگاه کردن به بازیهایی که ما در سال ۱۹۹۷ بازی کرده بودیم و با استفاده از کامپیوترهای مدرن، من به این نتیجه رسیدم که این فقط من نبودم که در بازی دچار اشتباه شده بودم؛ بلکه دیپ بلو هم مرتکب چند حرکت اشتباه در بازی شده بود، اشتباهاتی جدی که میتوانستند بازی را از حالت مساوی به نتیجهٔ باخت برای ماشین سوق دهند. من مطمئن هستم که با گذشت ۲۰ سال از آن زمان، ما ماشینهای بسیار قویتری در اختیار خواهیم داشت و شاید هماینک با نگاه کردن به عملکرد آنها پی ببریم که مواجهه با آنها دیگر به آن سادگیها نیست.
▬ ما باید بهسادگی این واقعیت را بپذیریم که روش تصمیمگیری ماشینها با روشهای ما تفاوت دارد و آنها بیشتر به نتیجه نگاه میکنند. اگر ماشینها همان نتایجی را توسعه میدهند که ما به دنبالش هستیم، پس میتوان در مورد اینکه در چنین فرایندی تا چه میزان از درک و فهم انسانی استفاده شده است، فکر کرد. از همین رو من باور دارم که نقش آیندهٔ بشریت نیز همین امر است؛ اینکه ما اطمینان حاصل کنیم ماشینها از آن قوهٔ عظیم محاسباتی و عاری از تحلیل و استدلال خودشان برای سود رساندن به ما و در راستای منافع ما استفاده کنند.
▬ ▀▄█▌ هولودنی: ارزش نسبی مهرههای شطرنج میتواند در طول بازی تغییر کند؛ یا اینکه یک مهرهٔ ضعیفتر میتواند در موقعیت قویتری نسبت به یک مهرهٔ برتر باشد. یک کامپیوتر در مورد این تغییرات چگونه فکر میکند؟
▬ ▀▄█▌ کاسپارف: ماشین به مسئلههای روانشناختی از قبیل فدا کردن یک مهرهٔ قویتر هیچ اهمیتی نمیدهد. بهجای آن سعی میکند به بازگشتهای فوری نگاه کند. بنابراین الگوریتمهای هوشمند و سختافزارهای بسیار سریع به ماشین اجازه میدهند که بتواند بهدقت و بهطور واقعی نتایج را ببیند.
▬ آنچه شما اشاره کردید هنوز هم یکی از ضعیفترین عناصر است؛ زیرا جبرانها و کمبودپوشیهای بلندمدتی از قبیل فدا کردن برخی موارد برای سودهای استراتژیک بلندمدت، میتوانند برای یک ماشین چالشبرانگیز باشند، زیرا یک ماشین همواره باید نتایج و بازگشتهای فوری را در نظر داشته باشد. اما در بیشتر موارد، چنین قربانی کردنهایی هم در دسترس ماشین هستند. یعنی اگر ماشین ببیند که با انجام دادن یک حرکت، در ۴ یا ۵ حرکت بعدی میتواند نتیجه و سود حاصل از آن را دریافت کند، در این صورت هیچ مشکلی برای انجام آن کار نخواهد داشت.
▬ برای نمونه، از نقطهنظر یک ماشین، روش حل بسیار بسیار ساده است: شما باید مهرهٔ وزیر را فدا کنید. برای یک ماشین، این موضوع هیچ اهمیتی ندارد و بلادرنگ تنها این را در نظر میگیرد که با دو حرکت برنده خواهند بود و در واقع تنها روش برای بردن بازی را نیز همین میداند.
▬ اما در همین حال برای یک انسان، از دست دادن وزیر به خاطر هیچچیز (حتی برای یک حرکت) مورد قبول نیست و معمولاً این حرکت را انجام نمیدهد. انسانها بهنوعی دارای برخی نواحی مرده هستند. منِ انسان به آن نواحی نگاه نمیکنم؛ زیر با آنچه قبلاً آموختهام در تناقض است: اینکه تو هیچوقت نباید وزیر را از دست بدهی.
▬ اما ماشین به هر چیزی نگاه میکند و همین امر خودش یک برتری بزرگ دیگر بر انسان بهحساب میآید. همانطور که گفتم، بخشهایی که ماشینها در آنها به نسبت آسیبپذیرند نیز بسیار محدود و انگشتشمار هستند. اما هنوز هم اگر شما در یک طرف انسان و ماشین را در کنار هم و در طرف دیگر حتی قویترین ماشین را داشته باشید، ترکیب انسان و ماشین برنده خواهد بود؛ زیرا هدایتها و تصمیمهای انسانی در این موقعیتها میتواند بسیار حیاتی و تعیینکننده باشد.
▬ ▀▄█▌ هولودنی: این موضوع جالب است؛ زیرا در مورد سایر صنعتها هم صدق میکند. در رادیولوژی عصبی، یک انسان دارای دقت کمتری نسبت به یک ماشین است؛ اما ترکیب انسان و ماشین از یک ماشین منفرد دارای دقت بیشتری است.
▬ ▀▄█▌ کاسپارف: بله دقیقاً همینطور است. ماشین به ما کمک میکند ضعفهایمان را از میان برداریم. ما مثلاً دارای دست خیلی پایداری نیستم. ما گاهی ممکن است هشیاریمان را از دست بدهیم (یا اصطلاحاً حواسمان پرت شود). ممکن است تمرکزمان توسط چیزهای نهچندان مرتبط به موضوع فعالیت از بین برود. اما با وجود اینها ما دارای شهود هستیم، میتوانیم برخی پدیدههای خاص را حس کنیم. از طرفی شما با یک ماشین میتوانید درست یا نادرست بودن چیزی را چک کنید. این همان دلیلی است که باعث میشود با کنار هم آمدن این دو سیستم (انسان و ماشین)، ما یک ترکیب بسیار بسیار قدرتمند داشته باشیم.
▬ حال سؤال این است که مهمترین مؤلفهٔ این ترکیب چیست؟ یک رابط. اجازه بدهید که شطرنج را مثال بزنم، اما مطمئنم که شما هم میتوانید در پی مثالهای دیگری جستجو کنید. گاهی اوقات ما یک بازیکنندهٔ ضعیف در اختیار داریم و نه یک بازیکنندهٔ خیلی سطح بالا؛ دلیلش هم این است که شاید مثلاً آن فرد بتواند یک اپراتور بهتر باشد. با بودن ماشین، خیلی مهم است که بتوانیم به نحوهٔ درست به ماشین کمک کنیم؛ بهجای آنکه تنها سعی کنیم بازی خودمان را بکنیم. بنابراین در این حالت شما به خیلی از ایدههایتان نیازی نخواهید داشت. بله همینطور است! شما باید نگاه و رصد کنید؛ اما در این مرحله اگر یک رابط قوی داشته باشید و بهویژه اگر با بیش از یک کامپیوتر سروکار داشته باشید؛ در آن صورت اگر شما آنها را در کنار هم جمع و حالات مختلف را چک کنید، اپراتور دارای یک برتری خواهد بود. یک اپراتور خوب در اینجا نسبت به یک بازیکنندهٔ بسیار توانمند دارای برتری خواهد بود. زیرا گذشته از همه چیز، این مهارتهای انسانی هستند که برای به حد اعلا رساندن خروجی یک ماشین مورد نیازند؛ در عوضِ اینکه درک عالی انسانی بخواهد از کمک ماشینها استفاده کند.
▬ ▀▄█▌ هولودنی: دیدن اینکه قوهٔ شهودی انسانها به چه شکلی میتواند در قیاس با کامپیوترها ضعیفتر باشد، راحت است؛ اما آیا شما فکر میکنید مثالهایی هم وجود داشته باشند که در آنها عمل کردن بر پایهٔ شهودگری بهعنوان یک مزیت یا برتری تلقی شود؟
▬ ▀▄█▌ کاسپارف: دوباره میگویم که ما در زمینهٔ بسیار دگرگونی پذیر و متغیری از معناشناسی قرار داریم. آیا شما بهطور دقیق میدانید که شهودگری به چه مفهومی است؟ برخی از جنبههای شهود بر مبنای تجربه است.
▬ ▀▄█▌ هولودنی: بله همینطور است؛ برای مثال: نگاه ناپلئونی (اشاره به توانایی مورد نظر ناپلئون در تشخیص وضعیت و توانایی یک گروه نظامی با یک نگاه اجمالی و سریع).
▬ ▀▄█▌ کاسپارف: بله، اما فقط باید این نکته را در نظر داشته باشیم که در مورد تقابل تصمیم خالص انسانی و ماشینها، من باور دارم که اگر مثلاً شما به دنبالش رفته باشید یا اگر یک تست در موردش داشته باشید یا اینکه اگر نمونههای کافی در اختیار داشته باشید، در آن صورت نهایتاً خواهیم دید که ماشین بر انسان فائق خواهد آمد. اما برخی لحظات خاص و کلیدی هم هست که من بهطور شهودگرانهای دوست دارم روی موفقیت شهود انسانی شرط ببندم؛ بهویژه اگر در ناحیهای باشیم که مهارت و تخصص ماشینی در آن اندک باشد.
▬ ▀▄█▌ هولودنی: مانند یک برنامهٔ اولیهٔ شطرنج؟
▬ ▀▄█▌ کاسپارف: اجازه بدهید در مورد سال ۲۰۱۷ صحبت کنیم. برنامههای اولیهٔ شطرنج را فراموش کنیم. من به این نتیجه رسیدهام که هر چیزی را که ما به نحوهٔ انجام دادنش پی بردهایم، ماشینها بهتر میتوانند آن را انجام دهند. الان عنصر کلیدی در عبارتی که گفتم این است: ما به نحوهٔ انجام دادنش پی بردهایم. علت اهمیتش هم این است که ما بسیاری از کارها را واقعاً بدون اینکه نحوهٔ انجامش را بهطور دقیق بشناسیم، انجام میدهیم. پس این همان زمینهای است که ماشینها در آن آسیبپذیرند؛ زیرا ماشین ذاتاً باید از نوعی تجربهٔ دیگر بیاموزد. ماشین دست کم به دانستن قواعد بازی نیاز دارد. شما باید چیزی را ارائه کنید که به ماشین در آغاز آموختنش کمک کند. موضوع خیلی مشخصی است.
▬ اگر چیزی وجود نداشته باشد و اگر شما نتوانید آن را توضیح دهید، در آن صورت مشکلساز میشود. یکی از پیشگوییهای خوشبینانهٔ من بر این فرض استوار است که ماشینها میتوانند بهترین الگوریتمهای موجود در جهان را داشته باشند؛ اما یک ماشین هرگز هدف نخواهد داشت؛ و مشکل ما برای تشریح هدف به یک ماشین در این است که خودمان هم نمیدانیم هدفمان چیست. ما هدف داریم؛ اما هنوز هم...هنگامی که به این تصویر جهانی نگاه میکنیم، هنگامی که به این تصویر کلی نگاه میکنیم، سعی میکنیم که بفهمیم هدف ما از بودن روی زمین چیست؟ ما نمیدانیم.
▬ پس یعنی اینکه ما هنوز هم در حال جستجو هستیم و قادر نخواهیم بود که این پیام را به یک ماشین برسانیم. چنین حالتی برای ما میتواند بهنوعی مشکلساز و بهنوعی هم آسایشبخش باشد. شاید بعضی افراد بگویند که این حرفها بیشتر شبیه موعظه است؛ خب شاید هم حق با آنها باشد و بله؛ شبیه موعظه است!
▬ علت آن همانطور که من در کتاب و سخنرانیهایم اشاره کردهام، این است که ذهنهای افراد بیشتر با تصوراتی از آیندهای پر شده است که هالیوود و فیلمهای تخیلی برای زمین ترسیم کردهاند: ترمیناتور، اسکاینت، ماتریکس و سایر فیلمها. همهٔ اینها ترسیمکنندهٔ دنیایی است که در آن جایی برای بشر نیست یا اینکه بشر باید با ماشینها نبرد کند. من باور دارم که این حالت تنها یکی و تنها یکی از حالتهای ممکن برای آینده است. آیا قرار است اتفاق بیفتد؟ من نمیدانم. برای من همهٔ این بحثها و جدلها مشابه نیستند؛ اما بهنوعی شبیه بحثهایی مینمایند که در مورد خورشید و تبدیل آن به یک ابرنواختر در ۴ یا ۵ میلیارد سال آینده میشود. راستش را بخواهید من اهمیتی نمیدهم! [میخندد]...
▬ ▀▄█▌ هولودنی: بازی در برابر هوش مصنوعی چه حسی دارد؟ هنگامی که هیچ تغییر احساسی در طول بازی درنمییابید. منظورم ازنقطهنظر روانشناسانه و وجود نداشتن آن در بازی است.
▬ ▀▄█▌ کاسپارف: این یکی از تجربههای من بود و من برای سالها با ماشینها بازی کرده بودم. در کتابم، شروع به تشریح داستان رخداده در هامبورگ کردهام. اتفاقی که مربوط به سال ۱۹۸۵ است...و من هنوز هم در تلاشم تا بفهمم که ضعیف بودن ماشینها در زمانی که من قهرمان جهان بودم، از خوششانسی من بود یا اینکه بدشانسی من؛ زیرا هنگامی که در سال ۲۰۰۵ از دنیای شطرنج خداحافظی کردم، ماشینها دیگر شکستناپذیر بودند. بنابراین من به آن شکل دوران قوت ماشینها را ندیدهام؛ اما بهعنوان بخشی از آن فرایند حضور داشتهام و واقعیت این است که پس از مسابقهام با دیپ بلو، دو بازی دیگر با دو برنامهٔ کامپیوتری انجام دادم. این دو مسابقه در سال ۲۰۰۳ انجام شد و هر دوی آنها با نتیجه مساوی به اتمام رسید.
▬ اگر بخواهیم هدفمندانه وقایع را کنار هم بگذاریم، فکر میکنم سال بعد از آن هم شاید قویتر شده بودم. اگر IBM در آن دوره ماشین خود را از رده خارج نمیکرد و ما فرصت یک بازی دیگر داشتیم، باورم این است که میتوانستم شانس برد داشته باشم. اما ازنقطهنظر تاریخی خیلی اهمیتی ندارد. من میتوانم پا را فراتر بگذارم و بگویم که به خاطر برنده شدن ماشین در سال ۱۹۹۶ در فیلادلفیا (البته آن بازیها را در نهایت من بردم)، از نظر من آن سال حتی از رویداد سال ۱۹۹۷ مهمتر بود؛ زیرا ما میدانیم که اگر ماشین بتواند یک دست را ببرد، بقیهٔ آنها را نیز دیر یا زود خواهد توانست. یک سال، دو سال، پنج سال...اما خب ما در آنجا بودیم. ما در آن مسیر قرار داشتیم. از همین رو در نهایت ماشین یک بازی را میبُرد. بنابراین کاملاً آشکار بود که ماشین به سطحی رسیده است که میتواند تنها با ایجاد اندکی بهبود در طول زمان در زمینهٔ سرعت و چند الگوریتم هوشمندانه، بر قویترین بازیکنندههای شطرنج هم غلبه کند.
▬ اما امروز که به آن بازی رجوع میکنم، حس سعادتمندی و رضایت میکنم؛ زیرا این اتفاق معمولاً کمتر میافتد که کسی بتواند بخشی از تاریخ شود. بنابراین حتی این بخش یا سهم تاریخی مربوط به بهترین بخشش هم نباشد، باز هم به هر طریقی تاریخ است. و من باور دارم کاری که ما در آن دوره کردیم این بود که به شطرنجبازها و بازی شطرنج کمک کنیم که به درک و دریافت بهتری برسند و بتوانند ایدههای پرشمار جدید را آزمایش کنند.
▬ این بسیار جالب است که بزرگترین مغزهای دنیای علوم کامپیوتر، پدران بنیانگذار این علوم، افرادی همچون آلن تورینگ، کلود شانون و نوربرت وینر، همگی به بازی شطرنج بهعنوان یک آزمون نهایی نگاه میکردند. احتمالاً آنها با خودشان گفتهاند که خب اگر یک ماشین بتواند شطرنج بازی کند و شطرنجبازهای قوی را شکست دهد و یک قهرمان جهانی این رشته را کنار بگذارد، آنگاه عصر هوش مصنوعی آغاز خواهد شد. اما با تمام احترام باید بگویم که آنها در اشتباه بودهاند. درست است که چنین دستاوردی یک گام روبهجلو بود؛ اما ما هنوز هم از آن نقطه بسیار دور هستیم و به همین دلیل است که من فکر میکنم بهترین درسی که میتوانیم از این بازی و همینطور از کل بازی شطرنج بگیریم این است که بتوانیم دید بهتر و شفافتری داشته باشیم از اینکه انسانها و ماشینها به چه شکلی میتوانند با هم تعامل و همکاری کنند؛ زیر این همان راهی است که باید ادامه بدهیم. من همیشه میگویم این وظیفهٔ ما است که بتوانیم چالشهای جدیدی پیدا کنیم.
▬ بنابراین، هوش مصنوعی بهنوعی یک نقش مهم در شکستن یخ خودمحوری انسان دارد. ما یک زندگی آسوده داریم و از اینرو نمیخواهیم ریسک کنیم. هوش مصنوعی بسیاری از شغلهای آسوده و راحت را تهدید میکند تا مردم را مجبور کند که در مورد پذیرفتن ریسکهای جدید فکر کنند.
▬ ▀▄█▌ هولودنی: شما چنین استدلال میکنید که ماشینها و انسانها طی کار کنار هم یک ترکیب قویتر تشکیل میدهند؛ اما از سویی دیگر در آخر کتابتان بهطور عمومیتری چنین استدلال میکنید که ماشینها میتوانند انسان را انسانتر کنند. آیا میتوانید اندکی این باورتان را تشریح کنید؟
▬ ▀▄█▌ کاسپارف: بحث جالبی است. من در دانشگاه تورنتو چند ماه پیش بخشی از یک مناظره بودم. سؤال آنها این بود که آیا ماشینها باعث انسانیتر شدن ما خواهند شد یا خیر؟ من از این گفته دفاع کردم. باید بگویم نتیجه نظرات خیلی نزدیک بود. تقسیم آرا با حدود ۵۱ به ۴۹ درصد به نفع ما بود و در نهایت ما ۴۹ به ۵۱ نتیجه را واگذار کردیم.
▬ اما نکتهٔ جالب در مورد تناقض موجود در مناظره بود. فرد مقابل ما در مناظره از همان ترفندهای ترامپی استفاده کرد و این کاری نیست که در مناظرهها باید انجام داد. شما نباید در مورد مفهوم صورت اصلی موضوع و ماهیت آن بحث کنید و این کاری بود که وی انجام داد. کار وی تخطی از قوانین مناظره بود. درست است که به رقبا حمله نمیکنید؛ اما خب این هم داستان دیگری دارد. اما در نهایت نکتهٔ جالب این بود که ما مناظره را به این خاطر واگذار کردیم که او از استدلالهای بسیار انسانگرایانهای استفاده کرده بود.
▬ کاملاً خندهدار و از طرفی هم عجیب است؛ زیرا من در حال یادگیری از این فرایند بودم و استدلالم این بود که اگر ما یک دیدگاه خوشبینانه در مورد آینده داشته باشیم، بدون شک باید به دنبال جایگاه جدیدمان در آن هنگام باشیم. نه اینکه خود را اخراجشده یا بلااستفاده تلقی کنیم. به عبارتی ما باید روی مواردی که باعث منحصربهفرد شدنمان شدهاند، تأکید کنیم.
▬ همانطور که گفتم، تمام کارهایی که ما از نحوهٔ انجام دادنشان آگاهی داریم، ماشینها بهتر از ما انجام میدهند.
▬ ماشینها در حال گرفتن شغلها هستند و تاریخ تمدن هم اینگونه بوده است. ماشینها باعث جایگزینی حیوانات مزرعه و اشکال کهن کارهای دستی در مزارع شدهاند و حالا هم در حال گرفتن جنبههای کوچک و بهنوعی فرومایهٔ کارهای شناختی هستند. اما در عین حال امکانهای زیادی برای خلاقیت و کنجکاو بودن وجود دارد و همینطور بسیاری از مقولههایی که به شور و شوق انسانی مربوط هستند؛ مثل هنر. اما همچنین مواردی در مورد ارتباطات انسانی و چالشهای آنها وجود دارند؛ چالشهای عظیمی که ما پشت سر گذاشتهایم زیرا نخواستهایم خیلی روی آنها ریسک کنیم. برای مثال میتوانیم به کاوشهای فضایی و کاوشهای اعماق اقیانوس بپردازیم که در آنها از ماشین استفاده شده است.
▬ برای اینکه ما مطمئن شویم زندگیهای باکیفیت و هدفداری خواهیم داشت، باید بتوانیم کیفیتهای منحصربهفرد انسانی خودمان را ارتقاء دهیم. من باور دارم که در حال حاضر هم این را میدانیم و میتوانیم بهوضوح ببینیم چه عواملی ما را از ماشینها جدا میکند. این همان عاملی خواهد بود که آیندهٔ بشریت را نیز تقویت خواهد کرد.
▬ استدلال طرف مقابل این است که ما در نهایت به سایبورگ تبدیل خواهیم شد. این بحث جالب و در عین حال سرگرمکنندهای است؛ هر مناظرهای از فناوری بهسوی فلسفه سوق پیدا میکند. ما از برخی دستگاهها استفاده خواهیم کرد که از طریق ایمپلنت به بدن ما اضافه و باعث خواهند شد تا بهتر ببینیم یا سریعتر بدویم یا اینکه اجسام سنگینتری را بلند کنیم. اما این کار نمیتواند بشریت را دگرگون کند؛ چنین کارهایی همانند مصرف نوعی دارو هستند. پس میتوان گفت چنین کارهایی در حکم دوپینگ هستند. این در واقع نوعی دوپینگ الکترونیکی است، اما شما را تغییر نخواهد داد. حتی اگر شما چندین ایمپلنت در بدنتان داشته باشید که حتی سرعت شما را از حالت عادیتان بیشتر کنند، باز هم یک انسان هستید.
▬ حالا میپردازیم به ایدهٔ اینکه ما میتوانیم هوش یک فرد را برداریم و آن را در جایی دیگر به کار ببریم. خب این پرسش واقعاً جالب است. اما در عین حال موضوعی است که ورای درک فعلی ما است. شاید سؤال طبیعتیتر این باشد که آیا ما میتوانیم تصور کنیم که هوش ما و مغزهای ما در جایی بیرون از بدنمان کار کنند؟ آیا همهٔ آنها با هم متصلاند؟ این روند چگونه کار میکند؟ زیرا باید در نظر داشت که تنها صحبت از یک مغز ساده نیست؛ بلکه صحبت از طریقهٔ عملکرد و حرکت ما است و این همان چیزی است که ما را از بقیه متمایز میسازد. از طرفی هم بحث شور و شوق انسانی و کاراکتر افراد مطرح خواهد شد.
▬ میتوانیم بگوییم چیزهای زیادی وجود دارند که ما نمیتوانیم در قالب عدد و رقم آنها را خرد کنیم. و مادامی که ما نتوانیم طریقهٔ عملکرد هوش خودمان را تشریح کنیم، ترس اینکه بدن انسانها در آینده نامربوط خواهد شد، وجود دارد و این ترس از سویی هم کاملاً اغراقشده است.
▬ بنابراین به همین علت است من بیش از هر زمانی باور دارم که، ماشینها چالشهای جدیدی پیش روی ما خواهند گذاشت و این یعنی ما باید در آینده خلاقتر و انسانیتر شویم؛ زیر این تنها راهی است که میتوانیم با آن تفاوت ایجاد کنیم.
▬ ▀▄█▌ هولودنی: بسیار خب. برای پایان مصاحبه میخواهیم بعضی سؤالات طنز داشته باشیم. به نظر شما بزرگترین برداشت نادرست رایج در مورد شطرنج چیست؟
▬ ▀▄█▌ کاسپارف: متأسفم این را بگوییم که بخش بیشتری از این برداشت نادرست بر پایهٔ تصویرهای ترسیمشده توسط برخی از کتابهای بزرگ و مطرح بوده است. کتابهایی مثل دفاع لوژین از ولادیمیر ناباکف یا داستان شطرنج از اشتفان تسوایگ. این برداشت در مورد نِرد بودن شطرنجبازها است. منحصر شدن به گوشهٔ تاریک یک کافه و نابغه بودن در دنیای واقعی بهکل وجود ندارد و این یک تصویر است. بله البته ما مواردی را هم در این زمینه داشتهایم؛ مثل پائول مورفی یا بابی فیشر. اما زمانی که به شمار بازیکنندههای شطرنجی که از دنیا منزوی بودهاند نگاه میکنید و آن را با عموم شطرنجبازها مقایسه میکنید، شطرنج بازی کاملاً معقول و سالم خواهد بود.
▬ البته این برداشت نادرست بهتدریج رفع شده است؛ زیرا امروزه بچههای بیشتری شطرنج بازی میکنند؛ اما هنوز هم تا حدودی رایج است. این بازی از بازیهای جریان اصلی نیست. بخش طعنهآمیزش این است که وقتی شما به هالیوود نگاه میکنید، آنها از شطرنج همواره بهعنوان نمادی از هوش برای قهرمانها استفاده کردهاند تا شخصیتپردازی آنها را تقویت کنند. این موضوع از فیلم کازابلانکا تا هری پاتر وجود داشته است. شما همیشه شطرنج را بهعنوان یک المان بسیار مهم برای نشان دادن هوش افراد داشتهاید؛ در حالی که در زندگی عادی برخی افراد چنین فکر میکنند که این لابد نوع عجیبی از هوش است؛ مثل هوش مصنوعی [میخندد].
▬ ▀▄█▌ هولودنی: چه توصیهای برای شطرنجبازهای جوانی دارید که میخواهند جدیتر به بازی ادامه دهند؟
▬ ▀▄█▌ کاسپارف: ببینید، من دوست دارم بگویم که شما با داشتن یک کامپیوتر، شانسی منحصربهفرد برای آموختن چیزهای بیشتر در مورد شطرنج دارید؛ بیشتر از بابی فیشر یا حتی خود من. موضوع حائز اهمیت این است که شما از این توان بهطور بهرهورانه استفاده کنید و از کامپیوتر فریب نخورید. همیشه شخصیتتان را بی عیب و نقص نگه دارید.
▬ به یاد داشته باشید که ماشین تنها برای کمک به شما وجود دارد، زیرا در پایان، شما شطرنج آزاد یا شطرنج پیشرفته و ترکیب انسان و ماشین بازی نخواهید کرد. اگر شما در برابر یک انسان بازی کنید، هدف بردن بازی است. ماشین در آنجا به شما نمیتواند کمک کند، البته مگر اینکه تقلب کنید [میخندد]. از آنجایی هم که ماشین در آنجا حضور نخواهد داشت، بنابراین شما باید مطمئن باشید که تمامی آموختههایتان از کامپیوتر، روی نحوهٔ بازی شما در حالت حقیقی تأثیر بدی نخواهد داشت.
▬ ▀▄█▌ هولودنی: چه چیزی باعث تمایز یک شطرنجباز خوب از یک شطرنجباز عالی میشود؟ یا یک استاد بزرگ شطرنج از یک قهرمان جهانی؟
▬ ▀▄█▌ کاسپارف: واقعاً تفاوت اندکی وجود دارد.
▬ ▀▄█▌ هولودنی: آیا این چیزی است که شما بهعنوان یک شطرنجباز دریافتهاید؟
▬ ▀▄█▌ کاسپارف: بهنوعی این مربوط به توانایی شما برای انجام دادن انواع حرکتهای مختلف است. اگر میخواهید که دوباره سادهتر بگویم؛ یک شطرنجباز بسیار قوی میتواند هزاران حرکت ممکن را مدیریت کند و میداند که این مدیریت را چطور انجام دهد؛ عددی اختیاری در نظر میگیرم.
▬ در این حالت شما با یک قهرمان جهانی روبهرو هستید که میتواند کارهای بیشتری انجام دهد. اما دوباره در اینجا هم هر میزان افزایشی در شمار حرکتهایی که میتوان ایجاد کرد، بهمنزلهٔ یک سطح جدید از بازی است.
▬ در ادامه اگر به سطح خیلی بالاتر بروید، تفاوتها واقعاً اندک میشود؛ ولی باز هم وجود دارند. پس حتی اگر شطرنجبازهایی هم در این رده وجود داشته باشند که تا به حال قهرمان جهان هم نشده باشند، همانند ماسیلی ایوانچونک، من باز هم باور دارم که آنها هم به همان دستهٔ بالا تعلق دارند.
▬ میخواهم بگویم که وقتی شما به ردههای خیلی خیلی بالا میروید، تواناییتان باید این باشد که ایدههای جدید به ارمغان بیاورید، چیزهای جدید ارائه دهید تا به نحوی تفاوت ایجاد کنید. هر قهرمانی در ردهٔ جهانی و هر شطرنجبازی که در این دنیا برای بازیهای مختلف سفر کرده است، موفق شده چیزهای جدیدی به این بازی اضافه کند. آن توانایی منجر به ایجاد تفاوت میشود که باعث پیدایش روشهای نامتداول شود.
▬ ▀▄█▌ هولودنی: آیا شطرنج به نظرتان پدیدهٔ زیبایی است؟
▬ ▀▄█▌ کاسپارف: بله قطعاً. این رشته بینهایت زیبا است. من هیچ وقت از لذت بردن از بازیهای بزرگ و بررسیهای پایان بازی دست نکشیدهام. آنها به حرکتها از یک دیتابیس بزرگ نگاه میکنند و تمامی حرکتهای مهرهها هم توسط ماشین محاسبه میشود. این چیزی بیش از ۱۰۰ ترابایت داده را شامل میشود. سپس آنها بررسیهایی را آغاز میکنند که در نهایت منجر به ابداع این حرکات میشود. چنین روندی واقعاً زیبا است.
▬ با این حساب واقعاً موارد بسیار عالی و زیادی هستند که شما میتوانید کشف کنید. همانطور که گفتم، شمار حرکتهای مجاز در بازی شطرنج به بینهایت میل میکند، اما اگر شما آنها را کشف کنید، بهمنزلهٔ پیدا کردن مقداری جواهر در میان تلی از زباله خواهد بود.
▬ هولدنی: جالب است که این مورد تنها کاری است که ماشینها در واقعیت نمیتوانند آن را انجام دهند.
▬ ▀▄█▌ کاسپارف: اما دوباره میگویم که شما برای جستجو و پیدا کردن آن جواهرها در نهایت به انسانها نیاز خواهید داشت.
▬ ▀▄█▌ هولودنی: دقیقاً.
▬ ▀▄█▌ کاسپارف: درک کردن میزان زیبایی این پدیده و هندسهٔ حاکم بر آن واقعاً جالب است. میدانید، اگر من در حالت روحی بدی باشم، همیشه به صفحهٔ شطرنج نگاه میکنم؛ فقط برای یافتن چیزی که بتواند مرا در آن حالات سر ذوق بیاورد.
▬ هولدنی: پس فکر میکنم که این کار به شما هدف میدهد؟
▬ ▀▄█▌ کاسپارف: بله دقیقاً [میخندد].
مأخذ:زومیت
هو العلیم