فیلوجامعه‌شناسی

احضار اخراجی‌ها

فرستادن به ایمیل چاپ

حامد دهخدا؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▀█▄ قضیه:
▬    «کاسب تروریسم» ...
▬    «کاسب تروریسم» ...
▬    راستش، چهارشنبه غروب که بر می‌گشتم سمت خونه ...
▬    از جلوی پایگاه بسیج محل رد شدم و جماعتی رو دیدم که حتماً بعداً بهشون می‌گن: «کاسب تروریسم».
▬    و «غلامحسین کرباسچی» ...
▬    و «غلامحسین کرباسچی» ...
▬    از همین حالا زمینه‌اش رو چیدن و «غلامحسین کرباسچی» خواهان مذاکره با داعش شده و وقتی اهالی تدبیر و اصلاحات به مذاکره با داعش روی بیارن، حتماً این بچه بسیجی‌ها هم بعدها به دریافت عنوان «کاسب تروریسم» از رئیس جمهور آینده مفتخر می‌شن دیگه؛ همون بلایی که سر قهرمانان دفاع مقدس و دفاع اتمی اومد و شدن «کاسب جنگ» و «کاسب تحریم» ...
▬    خلاصه؛ دیدم جوونای بسیج از شانزده هفده ساله بگیرید تا حداکثر بیست و یک و بیست و دو ساله آماده باش هستند ...
▬    دو تا فکر از ذهنم رد شد که دومی منکر اولی بود ...
▬    فکر اول ...
▬    فکر اولم این بود که این بندگان خدا، جوونای پاک و دوست داشتی که هم مسجدی بودیم و دوستشون داشتم ...
▬    چرا خودشون رو درگیر داعش می‌کنن و جوونی شون رو به خطر می‌اندازن؟ بالاخره کشور نیروی انتظارمی داره، ارتش داره، نیروی امنیتی داره و از همه مهم‌تر «گروه عقلا» داره ...
▬    اون‌ها متخصص این جور کارها و «تدبیر» هستن و اون‌ها باید خودشون رو درگیر این کارها کنن تا بعداً گلایه‌ای هم پیش نیاد ...
▬    وظیفه این جوون بسیجی نیست، خصوصاً که دو روز بعد که خطر از سر کشور برطرف شد، یک عده‌ای میان و طلبکارشون هم می‌شن که چرا رفتید و چرا جنگیدید و اصلاً شما خشن و «جیره»خوار بحران‌ها هستید و تازه اسم این طلبکارها هم میشه «گروه عقلا»! خودشون ادای روشنفکری و صلح‌طلبی درمیارن و وانمود می‌کنن که فقط خودشون عقلشون به «عافیت‌طلبی» می‌رسه و به این بسیجی‌ها هم می‌گن «خشونت‌طلب» و «کاسب تروریسم» و «جیره»خوار و از این جور حرفا ...
▬    خب بعضیا همت و تدبیرشون قد همین «جیره»ست دیگه ...
▬    فکر می‌کنن هر کی هر کار می‌کنه به خاطر «جیره» است ...
▬    خلاصه تو همین فکرها بودم که ناگهان دیدم دو تا دختر ناجور هم از جلوی پایگاه رد شدن و یک نگاه عاقل اندر سفیه به این پسرای جوون بسیجی انداختن و یک کرشمه وقیحی اومدن و رفتن؛ همونایی بودن که بعد از انتخابات ریخته بودن بیرون و چه کارها که نکردن ...
▬    حالا دیگه بیشتر متأسف شدم ...
▬    یاد پدر شهیدی افتادم که بنده خدا تو سن هشتاد و سه سالگی، روزی چند بار به خودش نهیب می‌زنه که بیچاره پسر من که به خاطر اون که این دخترا این زندگی حقیرانه رو با دوست پسرای حقیرترشون داشته باشن و بعد از انتخابات بریزن تو خیابونای تهرون و برقصن، رفت و جون عزیزش رو داد ...
▬    و اما، فکر دوم ...
▬    ولی تو فاز دوم فکرم به خودم نهیب زدم که آخه این بچه بسیجی‌ها که برای من و اون دخترهای پست و «جیره» و «کاسبی تروریسم» و از این جور حرفا، دم افطار و با زبون روزه نیومدن پایگاه. آره این حرفا هست. یک زمانی جوون‌هایی مثل شهید شهریاری یا احمدی روشن هم برای این که کشور بتونه ایستادگی کنه جونشون رو کف دستشون گرفتن و بعد یه کسی اومد و بی‌ملاحظه، به این تیپ آدم‌ها گفت «کاسب تحریم» و دل خانواده‌هاشون رو سوزوند ... ؛ بله این حرف‌ها هست؛ خب چه کنیم؛ این‌ها «روشنفکر» و از «گروه عقلا» هستن دیگه؛ ...
▬    ولی ...
▬    اما ...
▬    «ولی آیا بسیجی‌ها برای خوش‌آمد یا بدآمد این سنخ افراد، سینه خود را در مقابل دشمن اسلام و قرآن سپر می‌کنند؟
▬    «همه ما آن‌ها را می‌شناسیم ...
▬    «آن‌ها برای خدا و در آستانه افطار و با زبان روزه آماده باش بودند ...
▬    «آن‌ها با خدا معامله می‌کنند و دختران پست و روشنفکران و غلامحسین کرباسچی در هیچ جای محاسبات آن‌ها نیستند ...
▬    «القصه؛ ... از این دو نکته می‌خواهم نتیجه‌ای بگیرم که وقتی پای حادثه به میان بیاید و اوضاع به تدبیری بیش از «سپردن امور به جریان حوادث احتیاج داشته باشد»، حکومت «گروه عقلا» چقدر غیرعاقلانه، حقیرانه و نابسنده به نظر می‌رسد. آن قدر ناتوان است که ژاپن باید به جای دیپلمات‌های خواب‌آلود ما برای محکومیت حادثه ایران قطعنامه به شورای امنیت ببرد، و همه دنیا موضع می‌گیرند و سخنگوی وزارت خارجه خودمان با آن چهره جالب، ته ته ماجرا یک چیزی شاید بگوید که تا ساعت نگارش این سطور، ساعت نوزده روز پنجشنبه، اگر از سنگ صدا در آمده از سخنگوی وزارت امور خارجه ایران هم صدا در آمده. تا این لحظه در سایت وزارت امور خارجه و بخش سخنگو هیچ رویدادی که مربوط به حوادث تروریستی تهران باشد مشاهده نمی‌شود».
▬    اصلاً چه شد که ما ایرانی‌های اینقدر باهوش، گروه عقلامون اینقدر ماست از آب درآمدند؟! خب پاسخش اینه که بعد از این که امام واقعاً عاقلمون، دستور انحلال این «گروه عقلا» را داد، ما کار رو به انتها نرسوندیم و این جماعت مجال پیدا کردن، و دوباره با همون اسم «گروه عقلا» اومدن و الآن هم به هر ترتیبی بود بالا سرمون ایستادن دیگه ...

▀█▄ تأمل در قضیه:
▬    این که نجات موطن به «ایثار» نیاز دارد، و خرد «گروه عقلا» و جماعت «روشنفکر»، به درک مفهوم «ایثار» قد نخواهد داد، مضمونی است که در علوم اجتماعی پیشینه طولانی دارد؛ درست وقتی که سن آگوستین در سده سوم میلادی، مشغول تحلیل علل سقوط امپراطوری روم در کتاب «اعترافات» و «رساله درباره آئین» بود.
▬    دغدغه آگوستین این بود که هم یونان آتنی وقتی تنها یک سال پس از درگذشت ارسطو، به خفت مغلوب اسکندر شد، و چه رومی‌ها درست پس از مرگ مارکوس اورلیوس، شاه‌فیلسوف بزرگ فروریخت. پرسش آگوستین این بود که اگر «عقل و تدبیر»، آن طور که سقراط و افلاطون گمان می‌بردند، دلیل تام فضیلت سیاسی باشد، باید در اوج حکمرانی حکمت و فلسفه، یونان و روم آسیب‌ناپذیر می‌بودند، پس چرا «عقل» آن‌ها را کفایت نکرد؟ پاسخ آگوستین معطوف به موضوع «دنیا و دنیاطلبی» بود. این که ما نیاز به یک بینش «معاد»نگر داریم، تا موجد فضیلت سیاسی راستین شود. فضیلتی که بتواند بر خودخواهی‌های فردی غلبه کند و حیات اجتماعی طیب و طاهری را میسر سازد.
▬    آگوستین باور دارد که دین با گشودن چشم «معادنگر» انسان‌ها، به بزرگترین ابهام اخلاقی آن‌ها پاسخ می‌دهد؛ به «آینده». دین به مردم می‌گوید که معاد اعمالشان چیست، و این، کاریست که از علم یا فلسفه بر نمی‌آید. مزیت «فلسفه عشق» در دین، از دیگاه سن آگوستین و کارل یاسپرس، شارح برجسته دیدگاه‌های او، در این است که می‌تواند به انسان‌ها، در پاسخ به سؤال «چه باید کرد» کمک کند، و آن چه پایه و مایه اصلی ایمان دینی را در این حیطه می‌سازد، «معاد» است. برای یک بسیجی دیروز و امروز، این مهم نیست که چند صباحی، این اصلاح‌طلبان و اعتدالیون به اصطلاح «روشنفکر» و «گروه عقلا»، قدر «ایثار» آن‌ها را نمی‌دانند. مهم این است که در یک افق وسیع‌تر، وقتی کار به داوری روز جزا برسد، «ایثار» آن‌ها چند می‌ارزد.
مأخذ:صبح‌نو
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.